جلسه هفتم یکشنبه (14-6-1400)
(قم جلسه مجازی)عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید- هشت کلید درهای بهشت
- توبۀ حقیقی، از عوامل محبوبیت بنده
- دو حقیقت نهفته در توبه
- آتش، حقیقت و باطن گناه
- کار توبه، خاموشی آتش گناه
- توبه، عنایت پروردگار به بندگان
- پروردگار، پذیرندۀ توبۀ بندگان
- راه جبران گناهان در کلام رسول خدا(ص)
- -نخواندن نماز و نگرفتن روزه
- -مال مردمخوری
- -بالاکشیدن ارث نزدیکان
- -ظلم به دیگران
- سفارش پروردگار به گنهکاران
- سه نوع توبه برای رهایی از مشکلات کشور
بسم الله الرحمن الرحیم
«الحمدلله رب العالمین صلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین».
هشت کلید درهای بهشت
آیا انسان بیعلت و بیسبب، محبوب پروردگار میشود که وقتی در حوزهٔ محبوبیت حق قرار گرفت، فیوضات الهی سیلوار بهسوی او جاری شود؟ پاسخ منفی است. اگر در آیات قرآن کریم و روایات اهلبیت(علیهمالسلام) دقت کنیم، صریحاً و آشکار میبینیم که یک سلسله مسائل باید از درون و برون ما برای محبوبشدن نزد پروردگار طلوع کند. با طلوع آن سلسله مسائل، انسان محبوب پروردگار میشود. وقتی انسان محبوب خدا بشود، طبق روایتی که در جلسات گذشته عنوان شد، هشت خصلت از اصول بسیار مهم اخلاقی به انسان الهام و عطا میشود. این هشت خصلت، هشت کلید برای درهای بهشت آخرت است. همچنین نمونهای از بهشت، یعنی امنیت، معنویت و رزقهای ملکوتی در باطن انسان هم رخ نشان میدهد. انسان اگرچه در آتش حوادث باشد، بهخاطر این هشت خصلت، شاد زندگی میکند. در روایات، از دشمنان کربلا نقل شده است که هرچه مصیبت بر مصائب ابیعبدالله(ع) افزوده میشد، چهرهٔ مبارکشان برافروختهتر میشد. امام در عینِ بودن در آتش حوادث، در امنیت کامل درونی و اطمینان و آرامش کامل روحی بهسر میبردند. حوادثی هم که برایشان اتفاق میافتاد، میفرمودند چون در برابر نگاه پروردگار است، برای من آسان است. خدا میبیند که حق با ماست و دشمن باطل است؛ نور با ماست و دشمن در ظلمت است؛ دنیا و آخرت با ماست و دشمن تهیدست، بدبخت و بیچاره است. حتی بزرگان دین ما نوشتهاند: هنگامی که شمر تیزی خنجر را بر گلوی مبارک حضرت گذاشت، امام لبخند زدند و با لبخند از دنیا رفتند. این لبخند نشان میدهد که امام در چه آرامش، اطمینان و امنیتخاطری در گودال بهسر میبردند.
توبۀ حقیقی، از عوامل محبوبیت بنده
انسان اگر بخواهد در مدار محبوبیت خدا قرار بگیرد که شاد، راحت، با امنیت درون و خاطر زندگی کند، اگرچه در آتش حوادث و مشکلات و سختیها باشد؛ باید حقایقی را از مشرق وجود خودش، چون آفتاب روز طلوع بدهد. یکی از آن حقایق، نیکیکردن به همگان است که تقریباً این نیکیکردن را در مجالس گذشته شرح دادم. یکی دیگر از عوامل، اسباب، ابزار و علتهای محبوبیت انسان، توبه و خواهان پاکیزهبودن همهٔ جوانب وجودی است. پروردگار عالم در سورهٔ مبارکهٔ بقره، سورهٔ دوم، مفصّلترین سوره و یکی از سورههای بسیار پرمطلب، پرلطایف، پراشارات و پرحقایق قرآن، میفرماید: «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوّابينَ وَيُحِبُّ المُتَطَهِّرينَ».[1] این «إِنَّ» از حروف تأکیدی در زبان عرب و بهمعنای قطعاً، مسلماً و حتماً است. خداوند یقیناً و حتماً عاشق توبهکنندگان (توبه یعنی بازگشت) و بازگشتکنندگان به خداوند است. همچنین عاشق مرد و زنی است که خواهان همهنوع پاکی هستند؛ پاکی عقل، پاکی نیت، پاکی باطن، پاکی قلب، پاکی نفس، پاکی اخلاق، پاکی اعمال، پاکی ظاهر و پاکی باطن. چنین انسانهایی محبوب حق هستند. «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوّابينَ» خدا توبهکنندگان را دوست دارد؛ یعنی کسانی که رابطهشان را با گناه قطع میکنند و رابطهشان را با وجود مقدس مولا، آقا، سید، ربّ و مالکشان پروردگار وصل میکنند.
دو حقیقت نهفته در توبه
این دو حقیقت در توبه نهفته است: یکی، قطع رابطه با گناهانی که به آن عادت شده و گناهکار شبانهروز مرتکب شده است و دیگری، اتصال به پروردگار. این رشتهٔ اتصال به پروردگار، رحمت، مغفرت، احسان و لطف خدا را به انسان منتقل میکند. در واقع، رابطهٔ با خدا به کابلی میماند که به کارخانه وصل است و هزاران لامپ را روشن میکند. وقتی از درون انسان با پروردگار عالم، رابطه برقرار شد و به منبع همهٔ کمالات، حقایق، واقعیات، قدرت، رحمت، لطف، کرم و جود اتصال برقرار شد؛ این رابطهٔ قلبی با چنین منبعی، فیوضات و مایههای ملکوتی، نورانی و عرشی را به انسان انتقال میدهد. وقتی رابطهٔ با گناه قطع شد، در حقیقت، رابطهٔ با منبع شر و فساد، رابطهٔ با ابلیس و شیطان، رابطهٔ با این دشمنان آشکار انسان قطع شده است.
پس در حقیقت، ما دو کار در توبه میکنیم؛ رابطهمان را با گناه قطع میکنیم که دیگر از شرور، خطرات، خسارتها و زیانها در امان بمانیم. چرا؟ چون گناه دیگر کابلی ندارد که به ما وصل باشد. شیطان، ابلیس، طاغوت، شیاطین و فرهنگهای خطرزا کابلی ندارند که به ما وصل باشند. ما با توبه، بازگشت به خدا و بریدن از گناه، هر شری را از خودمان قطع کردهایم و شرّ، خسارت و ضرر، دیگر راهی ندارد که بهسوی ما بیاید. ما از یک طرف، با توبه کردن و قطع رابطه با گناهان، امنیت کامل از خطر پیدا کردهایم و از یک طرف، به منبع کلالکمالات وصل شدهایم. این کابلِ اتصال قلبی سبب میشود که فیوضات، عنایات، الطاف، رحمتالله و مغفرتالله دریاوار بهسوی ما جریان پیدا بکند.
آتش، حقیقت و باطن گناه
انسان با چنین کاری، یعنی قطع رابطه با گناهان و اتصال به کلالکمالات، محبوب خدا میشود. به این هم باید دقت داشته باشیم که پروردگار عالم در قرآن مجید اعلام کرده که حقیقت، ذات و باطن گناه، آتش است. آیات زیادی در قرآن میبینیم که پروردگار عالم دوزخ، آتش و عذاب را محصول گناهان گنهکار میداند. این آتشها در وجود انسان در دنیا، البته نه به شکل آتش جمع میشود، بلکه انسان را به آتشگیره و هیزم دوزخ تبدیل میکند. در همین سورهٔ بقره که میگوید «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوّابينَ»، میفرماید: «فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ»[2] خود را از آتشی حفظ کنید که خود انسان، هیزم، آتشگیره و آتشزنهاش است.
ما یک منبع و معدن هستیم که اگر گناه در این معدن بریزیم، وقتی این گناهان چهرهٔ قیامتیشان را نشان میدهند، بهصورت دوزخ نشان میدهند. هر کسی در قیامت، از مجرمان و گنهکاران حرفهای، در آتش خودش میسوزد که خودش برافروخته و خودش خودش را هیزم دوزخ کرده است و در آتش بغلدستی و همسایهاش نمیسوزد. قرآن مجید به مردم یاد میدهد که باطن گناه، آتش است؛ ولی چون مردم در دنیا زندگی میکنند، آتش نمیبینند. وقتی پردهٔ بین دنیا و آخرت کنار برود، مردم تمام گناهان را بهصورت آتش و عذاب میبینند.
کار توبه، خاموشی آتش گناه
کار توبه، خاموشکردن این آتش و بیرونآوردن انسان از حالت هیزم جهنم به شجرهٔ طیبهٔ بهشت است. این هم واقعاً عنایت خاص خداست که اگر توبه نبود، با همان گناه اول که عین آتش در قیامت است، انسان تا ابد از آن آتش عذاب میکشید؛ چه برسد به عمری گناه که کل وجود را به هیزم جهنم تبدیل میکند و در جهنم برافروخته میشود. جهنم را با نفت، بنزین، مازوت و مواد آتشزا روشن نمیکنند! در واقع، خود انسان هیزمی است که آتشگیرهٔ جهنم است؛ یعنی از همهٔ وجود، گناهان چشم، گوش، دست، شکم، غریزهٔ جنسی، پا، پوست، صورت و لبها، بعد از عبور از دنیا و ورود به آخرت، آتشها برافروخته میشود.
توبه، عنایت پروردگار به بندگان
بهراستی، توبه عنایت خاص خدا به انسان است. حضرت زینالعابدین(ع) دراینباره میفرمایند: «إِلَهِي أَنْتَ الَّذِي فَتَحْتَ لِعِبَادِكَ بَابا إِلَى عَفْوِكَ سَمَّيْتَهُ التَّوْبَةَ»[3] خدایا! تو دری به روی بندگان گشودهای، نام این در را توبه گذاشتهای، «فَقُلْتَ» و فرمودهای: «يَا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ»[4] ای مردم خداشناس، بامعرفت و مؤمن! بر شما واجب است که به خدا برگردید و اتصال پیدا کنید و رابطهتان را از گناه قطع کنید. «تُوبُوا» فعل امر است و چون قیدی ندارد که معنا را از وجوب به معنای دیگر انصراف بدهد، بهمعنای وجوب باقی است. واجب است که توبه کنید؛ چرا واجب است؟ چون خدا راضی نیست که بندهاش آتش، عذاب و هیزم دوزخ بشود. «لَا يَرْضَىٰ لِعِبَادِهِ»[5] من زمینههای عذاب را که کفر، جرم، خیانت، ظلم، حرامخواری و... است، برای شما راضی نیستم و نمیپسندم که شما خودتان را دچار عذاب کنید.
به این خاطر، خدا توبه را واجب کرده است و میفرماید: «تُوبَوا اِلَی اللّهِ تَوْبَةً نصوحاً»[6] بازگشت و توبه کنید، البته توبهٔ خالص که تقلب در آن نباشد و جدیبودن در آن باشد. دراینزمینه، خداوند اجازهٔ ناامیدی از رحمت، بخشش و دلسردی به هیچ گنهکاری نداده است. در قرآن میخوانیم: «إِنَّهُ لَا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْكَافِرُونَ»[7] از رحمت خدا ناامید نمیشوند، مگر آنهایی که خدا را باور و قبول ندارند.
پروردگار، پذیرندۀ توبۀ بندگان
عزیزانم، مردان، زنان و جوانان! به خودم هم میگویم! ما و شما که خداوند مهربان را باور داریم و فطرت، عقل و قلبمان بیدار است، نباید از رحمت خدا ناامید باشیم. همانا فقط منکران خدا و پردهپوشان بر حقیقت، مردم ناامیدی هستند، شما به چه علت ناامید باشید؟ شما که در حدی با خدا رابطه دارید و خدا را میشناسید. اگر هم بار گناهانمان سنگین باشد، نباید ناامید باشیم! آیا شما میدانید که ناامیدی یعنی چه؟ ناامیدی یعنی این خدایی که به او ایمان دارم، با زیادی گناهانم، فکر نمیکنم مرا ببخشد و مورد مغفرت و رحمتش قرار بدهد. معنیاش این است که خدا ناتوان از آمرزیدن و قبولکردن توبهٔ من است. خود این کفر است! درحالیکه خداوند در قرآن به ما وعده میدهد و میفرماید: «أَنَّ اللَّهَ هُوَ يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِ».[8] «يَقْبَلُ» از نظر ادبیات عرب، فعل مضارع است و بر استمرار دلالت دارد؛ یعنی هر گناهی هم که کرده باشد، تا دنیا برپاست و قیامت نشده، خدا پذیرندهٔ توبهٔ بندگانش است.
راه جبران گناهان در کلام رسول خدا(ص)
گناه راه جبران دارد. پیغمبر اکرم(ص) به یکی از اصحاب فرمودند: «أحْدِثْ لكُلِّ ذَنبٍ تَوبَةً»[9] برای هر گناهی که در دورهٔ عمرت مرتکب شدهای، توبهای را بیاور و قرار بده.
-نخواندن نماز و نگرفتن روزه
چند ماه نماز صبح نخواندهای، توبهاش خیلی راحت است. تعداد نمازهایی را که نخواندهای، بخوان. حالا که بهسراغ نماز آمدی، دو رکعت نماز صبح اصلیات را بخوان و دو رکعت هم به جبران نمازهای فوتشدهات بخوان. چهارپنج ماه، یک یا دو سال با نماز صبح، یک نماز دیگر هم بهعنوان نماز قضا بخوان. این معنی «أحْدِثْ لكُلِّ ذَنبٍ تَوبَةً» است. اگر خدایناکرده روزهٔ ماه رمضان را نگرفتهای، به تعدادی که نگرفتهای، بگیر؛ اما اگر بدنت به جایی رسیده است که نمیتوانی روزه بگیری، کفارهاش را بده. کفارۀ روزه هم خیلی گران نیست! حتی کفارهٔ جَمعش هم گران نیست.
-مال مردمخوری
توبهٔ مال مردمخوری، برگرداندن مال مردم است که این هم کار مشکلی نیست. آدم به طلبکارش بگوید اشتباه کردهام، بد کردهام که پولت را خوردهام؛ حالا میخواهم برگردانم، اما نقد ندارم. اگر نقد داری، واجب است بپردازی. حالا به او بگو نقد ندارم، قسطبندی کن. چهبسا آدمهای بسیار کریم و باشخصیتی در این طلبکارها باشند که بگوید بهخاطر اینکه آمدی که طلب مرا بپردازی، من حلالت کردم. پول برای خودت باشد و حلال است. با آن کاسبی کن.
این اتفاق زیاد افتاده است و من در دورهٔ عمر منبرم، خیلی شاهد این جریان بودهام. یک بار جوانی پیش من آمد و گفت: در منطقهای از بازار، آتشی در پاساژی افتاده بود و همه جنسهایشان را بیرون میریختند. من دو فرش برداشتم و بردم که قیمت فرشها هم بد نیست. در این دوسه شب که پای منبر شما میآیم، فهمیدهم مال دزدی چه آتشی در قیامت است! من این فرشها را چهکار کنم؟ به او گفتم: به صاحبش پس بده. آیا میدانی برای کدام مغازه است؟ گفت: بله، میدانم؛ اما میترسم مچ مرا بگیرد و داد بکشد، نیروی انتظامی در پاساژ بریزد و مرا تحویل بدهد. به زندان و دادگاه بروم، محکوم بشوم و آبرویم هم برود. به او گفتم: تلفن صاحب مغازه را برای من بیاور.
فردا شب شمارهٔ تلفن را آورد (از کسی در همان جا یا از نوشتهٔ پشت شیشهٔ صاحب مغازه). من فردا به صاحب مغازه تلفن کردم و گفتم: ببخشید! بعد از آتشسوزی پاساژ، چیزی از اجناس شما گم شده است؟ گفت: دوتا فرش. گفتم: من فلانی هستم. این دزد شما پای منبر من آمده و توبه کرده؛ توبهاش هم به این است که فرشهای شما را برگرداند. حال میخواهد فرشها را پس بدهد، اما میترسد گیر بیفتد و شما شکایت کنی. ایشان گفتند: شما بگو فرشها را پیش شما بیاورد. من آدرس مغازهام را میدهم، یا بفرستید یا من کسی را میفرستم که فرش را ببرند؛ اما یکی از فرشها را به آن دزد میبخشم و به او بگویید که دیگر دزدی و گناه نکند و بهدنبال مال حرام نرود (این داستانی که میگویم، برای بیست سال پیش است و پول یک فرش پول خوبی بود). آن فرش قیمتیتر برای خودش باشد و قیمتش هم به این مقدار است، مبادا کلاه سرش گذارند. هر کجا که میخواهی، فرش را بفروش؛ نمیخواهد پیش من بیایی که با دیدن من شرمنده و خجالتزده بشوی یا بترسی که تو را گیر بیندازم. با این پولی که به تو حلال میکنم، فقط کاسبی کن!
این دزد چقدر هم خوشحال شد، گریه کرد و توبه کرد. این دزد نمیخواست فرش را قبول کند، اما من به او گفتم که صاحب فرش خیلی به تو محبت کرده و خدا به دلش انداخته است که فرش برای تو باشد. قیمتش هم این مبلغ است. فرش را بفروش و نان حلالی برای زن و بچهات ببر.
-بالاکشیدن ارث نزدیکان
توبه هر گناهی ویژهٔ خودش است. من ارث خواهرم، برادرم، مادرم یا پدرم را با دوزوکلک بردهام؛ توبهاش این است که تمام ارث بردهشده را به خواهر، برادر، مادر (اگر زنده است) یا پدرم (اگر ارث از مادر رسیده) را برگردانم.
-ظلم به دیگران
این راهنمایی پیغمبر اکرم(ص) در رابطهٔ با توبه است که میفرمایند: «أحْدِثْ لكُلِّ ذَنبٍ تَوبَةً». متأسفانه شاید بعضیها بیتوجه باشند و فکر کنند توبه به این است که من به مشهد یا جلسهای یا عاشورا به روضه بروم و گریه کنم، پیش خودم بگویم اشتباه کردهام، خدا مرا بیامرزد یا خدایا! مرا بیامرز؛ اما اینطور که پیغمبر(ص)، معلم بشریت به ما یاد دادهاند، برای هر گناهی توبهٔ ویژهای است. اگر به قوموخویشت، برادرت یا خواهرت ظلم کردهای، مردانگی کن و به خانهاش برو. یک جعبهٔ شیرینی، یک هدیه یا یک پارچه هم برای او ببر و بگو من اشتباه کردهام. مرا ببخش! این توبهٔ آزار دیگران است. خدا هم دل آنها را نرم میکند و انسان را میبخشند. این هم خیلی اتفاق افتاده است.
سفارش پروردگار به گنهکاران
وقتی چنین پدیدهای، یعنی توبه اتفاق بیفتد که برای هر گناهی توبهٔ ویژه است، انسان محبوب خدا میشود. «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوّابينَ وَيُحِبُّ المُتَطَهِّرينَ»[10] ببینید صریح قرآن است که خدا عاشق توبهکنندگان است. بعد برای اینکه ما دلگرم باشیم و کسل، دلسرد و ناامید نباشیم، در سورهٔ زمر میفرماید: «قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ»[11] پیغمبر! به بندگان من بگو: ای بندگان من که نسبت به خودتان زیادهروی کردهاید و از حد اعتدال که عبادت و نیکوکاری است، بیرون آمدهاید و در حدود شیطان افتادهاید. «لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ» از رحمت خدا اصلاً ناامید نباشید. «إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعاً» تمام گناهان شما را با توبههای ویژهٔ به خودش میبخشد. «إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ» او بسیار آمرزنده و مهربان است.
سه نوع توبه برای رهایی از مشکلات کشور
یک مملکت برای حل مشکلاتش و جلب رحمت خدا به سه نوع توبه نیاز دارد: توبهٔ فرد از گناهان، توبهٔ خانواده از ستمها و تلخیهایی که در خانواده میشود و حقهایی که در خانواده پایمال میشود. همچنین توبهٔ جامعه از فسادهایی که در جامعه جریان دارد؛ مال مردمخوریها، غش در معامله، خیانت در ارتباطات، خیانت به ملت، خیانت به مملکت، خیانت به بیتالمال و خیانت به حق عمومی. وقتی هر سه توبهٔ فرد، خانواده و جامعه اتفاق بیفتد و بههم گره بخورد، قرآن میفرماید: «لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ»[12] سفرهٔ تمام منفعتهای عالم بالا و زمین را برایتان پهن میکنم.
«اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ؛ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ».
[1]. سورهٔ بقره، آیهٔ 222.
[2]. سورهٔ بقره، آیهٔ 24.
[3]. فرازی از دعای 45 صحیفهٔ سجادیه.
[4]. سورهٔ تحریم، آیهٔ 8.
[5]. سورهٔ زمر، آیهٔ 7.
[6]. سورهٔ تحریم، آیهٔ 8.
[7]. سورهٔ یوسف، آیهٔ 87.
[8]. سورهٔ توبه، آیهٔ 104.
[9]. بحارالأنوار، ج33، ص127، ح77.
[10]. سورهٔ بقره، آیهٔ 222.
[11]. سورهٔ زمر، آیهٔ 53.
[12]. سورهٔ اعراف، آیهٔ 96.