جلسه چهارم یکشنبه (28-9-1400)
(تهران مسجد رسول اکرم (ص))عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شویدبسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله ربّ العالمین الصلاة و السلام علی سیّد الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمّد صلّی الله علیه و علی اهل بیته الطیّبین الطاهرین المعصومین المکرّمین
درباره معارف الهیه به هر لغتی که در این زمینه در قرآن ودر روایات، در دعاها، به کار گرفته شده است به فرموده حضرت امام اهل دل و به فرموده بعضی از بزرگان اهلالله، اهل حال، بیداران، سالکان، لطائف مهمی را بیان کردهاند که به نظر میرسد این لطائف به انسان برای ورودش یا ادامه دادنش در ارتباط با پروردگار عالم- خزانهدار هستی و منبع فیض بینهایت- مؤثر باشد. بالاخره دانستن، خودش یک نیروی معنوی است یک انرژی معنوی است، در اقوام خودتان در مردم، در این دوره عمرتان سابقه دارد که کسی توبه کرده باشد، و بعد با محبت از او سؤال شده باشد چرا این کارها را کردی؟ جواب داده نمیدانستم، نمیدانسته که آنچه مرتکب شده است خلاف خداست، معصیت خداست، سرکشی و طغیان نسبت به پروردگار است، گرچه عمدی هم در کار نبوده. بالاخره بعضیها آدمهای نرمی ومتواضعی هستند، در گناه کردن عمدی ندارند، ولی بعضیها نه، عمد دارند ومیگوید دلم میخواهد دلم میخواست.
در روایاتمان است که این آدم گناهش سنگینتر از آن کسی است که عمدی نداشته و همان گناه را مرتکب شده است. چرا کارش سنگینتر است؟ چون بزرگان دین ما- ما قم هم که درس میخواندیم در یکی از درسهایمان بود، یک کتابی طلبهها باید بخوانند تا ملاّ بشوند، اسمش رسائل است و این کتاب نوشته شده شیخ انصاری است که در این دو قرن اخیر نمونه علمی آن کم آمده است، ایشان در همین کتابش که بحث استدلالی است میگوید- اگر کسی لیوان آب را از طاقچه بردارد و به نیّت شراب بخورد، فکر کرده که در این لیوان مشروب است مشروب الکلی، و برود بردارد و بخورد، اصلاً حرکتش به طرف لیوان به نیّت خوردن مشروب بوده، خورد دید آب است، این معصیت کرده است، و فرشتگان نویسنده این آبی که خورده را پایش مشروب مینویسند، چرا؟ ایشان چقدر دقیق فرموده، برای اینکه به پروردگارجرأت کرده است. این گناهش سنگینتر از آنی است که عمدی ندارد ولی اهل گناه است، شاید هم در باطن خودش ناراحت است که ما چرا به این بدبختی افتادیم! یکی آب خورده و گنهکار است یکی مشروب خورده و گنهکار است. آنی که آب خورده به نیّت اینکه حکم خدا را لگدمال کند، این گناه آنی که آب خورده از این که مشروب خورده سنگینتر است.
حالا در دوره عمرتان اتفاق افتاده یکی توبه کرده؟ شما یا یکی دیگر از او پرسیده خب چرا این کارها را کردی؟ با ناراحتی گفته نمیدانستم، این به رحمت خدا نزدیکتر است، تا آن کسی که میدانسته و گناه کرده. آن کسی که میدانسته بر پروردگار جرأت کرده، خب نمیدانستم یعنی اگر میدانستم که این خلاف خداست، این طغیان نسبت به خداست، این سرکشی است، این عذاب دارد، این کارها را نمیکردم ، جهل آدم را دوزخی میکند، یعنی اگر انسان نرود جهلش را معالجه کند، اگر بماند جهل او دوزخی میشود.
یک کسی از حضرت مجتبی (ع) پرسید- روایت خیلی جالبی است، خیلیها هم نقل کردهاند – که: یابن رسول الله! بیخبری، نفهمی، ندانستن، چیست؟ علتش چیست؟ علتش چیست یک کسی نفهم میماند، یک کسی نادان میماند، یک کسی جاهل میماند، نه بیسواد، نه. الان خیلی از مردم دنیا در کشورها اهل همه نوع معصیت هستند و دکترا دارند، فوق لیسانس دارند، خارجیها دانشگاههای عریض و طویل دارند، درسهای بالایی هم دارند، اهل گناه هم هستند، جاهل به قیامت هستند، جاهل به خود هستند، جاهل به معاصی، این هیچ منافاتی ندارد با این که یک کسی فوق تخصص باشد، فوق دکترا باشد.
جالب است، پروردگار عالم در قرآن این دو تا مقوله را تفکیک کرده است، خیلی آیه جالبی است، “يَعْلَمُونَ ظَاهِرًا مِنَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا”[1]، از مسائل مادّی و دنیایی هر چه دلتان بخواهد بلدند، هواپیما میسازند قطار میسازند، ماشینهای خیلی خوب میسازند، شهرها را خیلی خوب آباد میکنند، پلهای عجیب و غریبی میزنند، علم دنیاییشان فراوان است، “وَهُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غَافِلُونَ” ولی بیدین هستند. اصلاً سراغ دین نرفتند ببینند دین چه میگوید، از این ناحیه جاهل هستند از آن ناحیه عالم هستند. حالا حسن توبهکننده این است که دانا شده، عالم شده، عالم مورد احترام پروردگار است، مورد احترام انبیا است، با همین یک مقدار علم، عالمی که ما گاهی روی منبرها میگوییم، نه آنهایی که در حوزه علمیه شیعه بیست سال سی سال درس خواندهاند نه.
ائمه ما میفرمایند، در حرفهای امام صادق و امیرالمؤمنین و پیغمبر دیدم که؛ شیعیان واقعی ما یعنی شماها، خیلیها هم هستند شیعه هستند اما شناسنامهای. نماز نمیخواند، روزه نمیگیرد، اهل توحید و صلاح نیست، اهل پاکدامنی نیست، ولی میگوید شیعه هستم، این شیعه شناسنامهای است.
امام صادق میفرماید: اینها شیعه ما نیستند[2]، در شیعیان ما اینقدر آلوده و عوضی پیدا نمیشود، اینها کارهایی که میکنند همین کارها را یهودیها و مسیحیها هم میکنند، لائیکها هم میکنند، با آنها چه تفاوتی دارند؟
لغت شیعه که بین انسان و دیگران ایجاد امتیاز نمیکند. شیعیان ما یک اوصافی دارند، یک ویژگیهایی دارند که حضرت میشمارد، امیرالمؤمنین امام صادق، اینها میشمارند که صفات شیعه چیست. یکی عالم است، شیعیان ما علماء، شیعیان ما حلماء، هم عالم هستند هم بردبار هستند، هم آدمهای باحوصلهای هستند، چقدر عالم هستند اندازه آقای بروجردی که نمیگوید شیعیان ما عالم هستند، یعنی به وظائفشان به تکالیفشان به حلال و حرام در حدّ خودشان، به عباداتشان اینها عالم هستند، حالا به حضرت مجتبی عرض میکند که: یابن رسول الله! بیخبری، جهل، ندانستن، علتش چیست؟ البته آن شخص از اصل مطلب پرسید، حضرت علتش را بیان کرد، فرمود: اینهایی که بیخبر هستند، اینهایی که نادان و جاهل هستند، اینهایی که غافل هستند و به خاطر این جهلشان نادانیشان، غفلتشان، بیدر و پیکر هر کاری دلشان میخواهد میکنند، اینهاچرا اینجوری شدند؟ حضرت فرمود: به خاطر اینکه با مسجد هیچ رابطهای ندارند، علت غفلت چیست؟ علت جهل چیست؟ حضرت فرمود: “تَركُكَ المَسجِدَ”[3] ، خب بالاخره مسجد بیت الله است، کلاس دین است، کلاس اسلام است، کلاس نبوت است، کلاس امامت است، کلاس قیامت است، خیلی مسجدها اینها را دارند، یعنی یک مسجدهای زنده که پیغمبر میفرماید آباد از هدایت است، یک امام جماعت سرزنده، با نشاط، طول سال برای مردم دغدغه و رنج دارد، ناراحت است برای دین مردم برای دنیای مردم، برای قیامت مردم دلسوز است، حالا یا خودش بین دو نماز بعد از نماز بلند میشود دو تا مسئله شرعی میگوید، مردم عالم میشوند، یک روایت اعتقادی میگوید، اخلاقی میگوید مردم عالم میشوند، در مواقع حساس مثل محرم، صفر، فاطمیه، رجب، شعبان، گویندگان عالم را دعوت میکند و دنبال تأمین جلسه میرود، آنها هم میآیند به مردم دین یاد میدهند، امام دوم میفرمایند: نادانی و جهل و غفلت برای این است که نادان سر و کاری با مسجد ندارد که برود مسجد حداقل یک هفته دو تا مسئله به گوشش بخورد، یک روایت به گوشش بخورد، اگر مسجد به این شکلی که مسجد رسول اکرم، مسجد شما دارد اداره میشود، اداره بشود این طبیب درمان جهل است، طبیب درمان غفلت است، طبیب درمان بیخبری است. خیلی مسجد مهم است، شما به آیات قرآن مراجعه کنید ببینید از سوره بقره- اینطور که من یادم است- تا جزء آخر قرآن به هر تناسبی خدا مسئله مسجد را مطرح کرده است. ساختمانش را، سازندگانش را، رفت و آمدکنندگان به مسجد را، همه را پروردگار ارزشگذاری کرده است، خیلی مهم است. به نظر من مدیران مساجد زیر نظر امام جماعت محترمشان این نکات با ارزش مسجد، سازندگان مسجد، و رفت و آمد کنندگان به مسجد و عبادت در مسجد و سود مسجد را تابلو بکنند. شمارهبندی، یک دو سه چهار پنج که مردم با دیدن این تابلوها ارزش مسجد، ارزش خودشان، ارزش سازندگان را ببینند. خود اینها مؤثر است، یعنی این علم واین دانایی به مسجد، خیلی مؤثر است.
شما ممکن است بفرمایید کجای قرآن راجع به سازندگان مسجد حرف زده؟ خدا چه کار به معمار و بنّا و کارگر مسجد دارد؟ کجا حرف زده؟ این آیه است، کدام سوره؟ توبه، “إِنَّمَا یَعْمُرُ مَسَاجِدَ اللّهِ”[4].
یک عدهای میآیند یک قطعه زمینی را میگیرند، میخرند، خودشان مالک زمین هستند وقف میکنند و شروع میکنند به ساخت و ساز، “یَعمُرُ” تعمیر؛ یعنی ساخت و ساز، نه معنیاش این باشد که یک گوشه مسجد یک خرده گچ ریخته، یک خرده گچ بیاورند و ماله بکشند. آیه این را نمیگوید، یا یک جایی یک تکه سنگش افتاده، یک سنگ نصب بکنند. آیه این را نمیگوید، چون شما دنباله آیه را ببینید “إِنَّما يَعْمُرُ مَساجِدَ اللهِ مَنْ آمَنَ بِاللهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ”. اینهایی که میآیند مسجدها را میسازند به نیت خدا میسازند چون مؤمن هستند، یعنی سازنده مؤمن است ایمان به خدا، ایمان به قیامت، اینها سازندگان مساجد هستند. اینها آدمهای خیلی با ارزشی هستند خیلی، خیلی با ارزش هستند. من در یک شهری سه سال پیش منبر دعوت داشتم، خیلی قدیمی مانده این شهر، البته جمعیتش بد نبود ولی خب ظاهر شهر خیلی قدیمی است، یعنی مثل شهرها ساختمانهای ده طبقه پانزده طبقه، بیشتر شهر ساختمانها یک طبقه مغازهها یک طبقه، من هم بار اولم بود بعد از انقلاب آنجا میرفتم، قبلاً آنجا را دیده بودم خیلی خرابه بود، ولی وقتی رفتم وارد خانه صاحبخانه شدم گفتم: منبر ساعت چند است؟ گفت: بعد از نماز مغرب و عشا. خب من فکر کردم حالا میرویم یک مسجدی که نسبتاً دو هزار تا جا میگیرد، سقفش تیرچوبی است، دیوارهایش خشتی است قدیمی است، همین در ذهنم بود. وقتی رفتم دیدم مسجد را که سازندهاش خودش بود، این آدم چه ارزشی برای مسجد ساختن در قلبش بود! مسجد دو طبقه، در نزدیک به هشت هزار متر زمین، به او گفتم که تا حالا چقدر خرج این مسجد شده، سه سال پیش؟ گفت: بیش از ده میلیارد. گفتم: چند تایی پول روی هم گذاشتید این مسجد را ساختید؟ گفت: خودم ساختم، گفتم: چطور به فکر افتادید این مسجد را بسازید؟ گفت: برای اینکه خدا از راه صددرصد حلال به من روزی داد، بعد گفتم: این پولها را برای ورثهام بگذارم که چی؟! آنی که وارث من است من هم وضعم خوب است، خانه که به او دادهام، بعد از مردن من هم که این خانه برایشان میماند، من چرا بیخانه بمانم؟ در این عالم این خانه را برای آخرتم ساختم، خیلی هم جمعیت خوبی میآمد.
یک نفر آن هم در سن نزدیک هفتاد سالگی بیاید پولش را بگذارد چنین کلاس الهی مرکز تربیت، مرکز توبه، مرکز عالم شدن به دین بسازد. خب این آدم ارزش دارد که خدا در قرآن به او اشاره بکند، بالاخره تمام مسجدسازها چه آنهایی که یک نفره ساختند چه آنهایی که شش تا با هم جمع شدند ساختند، چه اینکه یک عالمی به فکر مردم محل افتاده آمده یک قطعه زمین خریده و آبرویش را خرج کرده، پیش این آدم آن آدم، نمیدانم آن تاجر آن مغازهدار، آقا محل احتیاج به مسجد دارد. دائم گفته، زحمت کشیده تا مردم پول دادهاند، با چه رنجی خرده خرده مسجد ساخته شد. اینها حقشان است خدا در قرآن از آنها تعریف کند تجلیل کند، به آنها بها بدهد، اینها انسانهای ارزشی هستند چون کارشان خیلی مهم است، یعنی باطن کار خیلی مهم است.
حالا خدا میداند از زمانی که یک نفر یک مسجدی میسازد چند نفر به هم کمک میکنند یک مسجد میسازند، یک عالم برای خدا برای مردم میدود، یک مسجد میسازد، این مسجد تا کی برپاست؟ معلوم نیست، خیلی مسجدها ماندگار است تا زمان امام عصر(عج)، در ایران این مسجدها خیلیهایش اصلاً خراب شدنی نیست، نه از نظر بنا، یعنی میراث فرهنگی نمیگذارد کسی دست به آجر آن بزند، من در بعضی ازاین مساجد منبر رفتم، الان هم آباد است، الان هم محرم و صفر این مسجدهای قدیمی برای زمان صفویه برای زمان قاجاریه، آباد است. مامیتوانیم آمارگیری بکنیم که از زمانی که ساخته شده تا الان چند نفر عالم شدند، چند نفر آمدند توبه کردند، چقدر نماز در آن خوانده شده، چند نفر هدایت شدند. اینها ثوابهایش کجا میشود، میرود در جیب آنهایی که ساختند، میرود درجیب آنهایی که هشت تا ده تا شدند پول روی هم گذاشتند و ساختند، میرود در جیب آن عالمی که آبرو گذاشت پول جمع کرد و مسجد را ساخت، پرونده اینجور آدمها- قرآن میگوید- با مردنشان بسته نمیشود. فرشتگان نویسنده هم با مردنشان از کنارشان نمیروند.
کجا میگوید قرآن؟ شما با سوره مبارکه یس آشنا هستید، این آیه “وَ نَكْتُبُ ما قَدَّمُوا”[5] فرشتگان ما به دستور ما “نکتب”. خدا میگوید ما، ولی در آیات دیگر میگوید این کا ر را فرشتگان من میکنند. نَكْتُبُ ما قَدَّمُوا، هر کاری که کردند در پروندهشان مینویسند، هر کار خوب، نماز نوشتند روزه نوشتند، حج نوشتند دست به جیب بودن نوشتند، هدایتگری نوشتند، حالا عمرش تمام شد و مرد، خدا میگوید پروندهاش باز باشد و آثار را هم - چون یک چیزهایی از او باقی مانده که آن باقی مانده دائم دارد تولید ثواب میکند، یکی هم مسجد است- بنویسید.
او مرده و دفن کردند، روحش در عالم برزخ است، مرتب طبق این آیه دائما سفرهاش را پر میکنند، میگویند این از دنیا دارد برایت میآید، چون یک کاری کردی که با مردنت پروندهات قطع نشد، برادران و خواهران خیلی قدر مسجد را بدانیم، مسجد را خالی نگذارید، امام جماعت را تنها و غریب نگذارید که یعنی پیغمبر میفرماید: یکی از کسانی که قیامت از مردم محل شکایت میکند و خدا به شکایتش فورا گوش میدهد عالمی است که در محل غریب است[6]، یعنی مردم نمیآیند دور و بر او، نمیآیند نماز او، نمیآیند مسجد جمعیتی تشکیل بدهند برای عالم شدن، و “أنَّ الْمَسَاجِدَ لِلّهِ”[7] اصلاً آدم میآید مسجد حالش عوض میشود، نماز صبح که حالا خدا به شماها توفیق داده انشالله، روزهایی هم که منبر نیست پر بکنید. در قرآن مجید خدا ارزشی که به دو رکعت نماز صبح داده به هشت رکعت ظهر و عصر، به سه رکعت مغرب، به چهار رکعت عشاء نداده است، شما- خیلی عجیب است -آن پانزده رکعت را روی هم بریزید قدرت و انرژیاش اندازه این دو رکعت نماز صبح پیش خدا نیست. “أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوکِ الشَّمْسِ إِلي غَسَقِ اللَّيْلِ”[8] این میشود نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا، آیه را عنایت بفرمایید، “أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوکِ الشَّمْسِ إِلي غَسَقِ اللَّيْلِ”، این برای نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا. حالا بیان پروردگار را راجع به نماز صبح ببینید، “وَ قُرْآنَ الْفَجْرِ” قرآن یعنی قرائت، قرآن الفجر یعنی نمازی که صبح خوانده میشود، فجر را اسم برده است، نبرده است؟ اما در همین آیه اسم ظهر و عصر را نبرده، اسم مغرب و عشا را به این صریحی نبرده است فقط میگوید اقم الصلاه لدلوک الشمس، آفتاب به اینجا که رسید نماز بخوانید، نمیگوید ظهر و عصر الی غسق اللیل، شب که تاریک میشود نماز بخوانید، یعنی نماز مغرب و عشا. اما زمان نماز صبح را اسم میبرد؛ “وَقُرْآنَ الْفَجْرِ ۖ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ كَانَ مَشْهُودًا” نماز صبحتان در محضر کل فرشتگان شب و کل فرشتگان روز است، چون هنوز هوا تاریک است وفرشتگان شب نرفتهاند، روی زمین هستند، فرشتگان روز برای حوادث روز آمدند، شما نماز صبح را که میخوانید در حضور فرشتگان شب و فرشتگان روز است، خب آنها نماز صبحتان را میبینند چه کار میکنند، چه میکنند؟ کارشان را در سوره مؤمن باید ببینید، هم از خدا برای شما طلب رحمت میکنند و هم طلب مغفرت، یعنی دو تا چیز برایتان میخواهند رحمت و مغفرت.
این ارزش نماز صبح است، من یادم نیست- بالاخره انسان فراموشکار است، سنش هم که یک خرده برود بالا بیشتر فراموشی به او دست میدهد- در این چند ساله که در این جلسه و این مسجد این خانه خدا من راجع به بندگی و عبودیت و نماز دارم صحبت میکنم، این روایت را گفته باشم، شماها هم یادتان نیست، حالا اگر کسی یادش باشد عیبی ندارد به عنوان تذکر.
یک مردی که قصد سفری تجاری داشت به امام صادق(ع) عرض کرد: یک استخاره برای من بگیرید- من حالا استخاره زمان ائمه را نمیدانم چطوری بوده- حضرت فرمودند: بد است. امام است دیگر، امام معصوم بدی را با چشمش میبیند، ما آیه قران را نگاه میکنیم از آن در میآوریم امام میبیند، آقا استخارهتان بد است، این هم رفت، خب بد است دیگر یعنی انجام نده. سه ماه بعد برگشت، آمد خانه امام صادق(ع): آقا یادتان است من سه ماه پیش، پیش شما استخاره کردم بد آمد؟ فرمود: بله گفت: آقا من استخاره کردم برای تجارت از مدینه بروم شام، خیلی پول گیرم آمد خیلی. امام فرمود استخارهات بد است، آمد گفت: خیلی پول گیرم آمد، فرمود استخارهات بد است. گفت: آقا چرا؟ فرمود: در این سه ماهی که رفتی و آمدی- یک بار چون به حضرت گفت من پانزده هزار درهم سود کردهام- یک بار نماز صبح تو قضا شد، دنیا را بخواهی به جای این نماز صبح از دست رفتهات بگذاری جایش را پر نمیکند،[9] دنیا را. خیلی نماز صبح مهم است، خیلی.
خدا نیاورد برای انسان که خدا دراین مهمانی صبح آدم را راه ندهد، خیلی بد است این یک مهمانی عجیبی است این یک مهمانی خاصی است، حالا بچههایتان هم خیلی صبحها سرحال نیستند بیاورید مسجد، ولی بیایید نماز بخوانید برگردید به همان اتاقی که بچهها خوابند، آنجا هم بایستید دو رکعت نماز مستحبی قضا با صدای نرم بخوانید، که این موج نماز این صوت نماز منتقل به جان بچههایتان بشود، فکر نکنید خوابند نمیفهمند، در خواب هم عقل سر جایش است شعور هم سر جایش است. بروید خانه خودتان بیایید مسجد را پر بکنید خانه هم یک نماز برای خدا بخوانید یا حالا قضا یا مستحب، با تن صدای پایین محزون که از طریق گوش بچهها نماز انتقال به بچهها پیدا کند. به زور هم بیدارشان نکنید تشویقشان کنید ببوسید، قربان صدقه آنها بروید کمکشان کنید، نماز از خانههایمان نپرد و با ما خاتمه پیدا نکند که بعد از مردن ما، خانه ما خانه بینمازها بشود.
چه آیهای است؛ “أَقِمِ الصَّلَاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلَىٰ غَسَقِ اللَّيْلِ وَقُرْآنَ الْفَجْرِ ۖ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ كَانَ مَشْهُودًا” ، لطائفی که گفتم اهل دل، اهل الله، اهل حال گفتهاند از این قبیل است. یعنی اینها آیات قرآن را میخوانند اصلاً کشف میکنند و این لطائف را درمیآورند. مثل همین آیه، خیلیها به این آیه توجه ندارند، خیلیها هم شاید روی منبرها بخوانند اما اینکه بین این چند تا نماز، نماز صبح یک ویژگی پیش خدا دارد یک ویژگی پیش فرشتگان شب دارد یک ویژگی پیش فرشتگان روز دارد و این نماز دو رکعتی هم در مسجد خوانده بشود دیگر به قول خود قرآن نورٌ علی نور است. به قول خود قرآن.
بچهها را میخواست بخواباند نمیخوابیدند، چهار تا بچه بیمادر آن هم آن مادر، مادری که در مادرهای جهان تک بوده، یک دانه بوده، بچهها سر و صدا نمیکنند اما بابا میبیند که هر چهار تا همینطوری اشک روی صورتشان میلغزد، بچهها که نمیخوابند، خودش هم بیقرار است علی بیقرار باشد خیلی حرف است، بیقرار است، نمیتواند بنشیند نمیتواند بایستد، نمیتواند راه برود، نمیتواند پیش بچهها بنشیند، بیقرار است، یعنی دیدن این بچهها دل امیرالمؤمنین را آتش میزند. خب چی کار کرد؟ آخرش دیشب آمد کنار قبر نشست لا اله الا الله.
ز پیش دیده تا جانان من رفت
تو پنداری که از تن جان من رفت
اگر خود همره زهرا نرفتم
ولی روز و شبان افغان من رفت
سر و سامان مجو از من تو زهرا
تو چون رفتی سر و سامان من رفت
بنالد زینب و کلثوم گوید
پدرجان مادر نالان ما رفت
[1] . روم: 7.
[2] . رجوع شود به: بحار الأنوار : ج 68، ص 164، ح 13 .
[3] . بحار الأنوار : ج 78، ص 115، ح10.
[4] . توبه: 18.
[5] . یس: 12.
[6] . کافی: ج 2، ص 613.
[7] . جن: 18.
[8] . اسراء: 78.
[9] . کتاب جهاد بانفس آیت الله مظاهرى: ج 3، ص 27.