لطفا منتظر باشید

جلسه اول شنبه (4-10-1400)

(تهران حسینیه آیت الله بروجردی)
جمادی الاول1443 ه.ق - دی1400 ه.ش
13.67 مگا بایت
دانلود

عناوین این سخنرانی

با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید

بسم الله الرحمن الرحيم

«الحمد لله رب العالمين، الصلاة و السلام علی سيد الأنبياء و المرسلين، حبيب إلهنا و طبيب نفوسنا أبی القاسم محمد صلی الله عليه و علی أهل بيته الطّيّبين الطّاهرين المعصومين المکرّمين».

 

تلاش علمای شیعه در آشنایی مردم با اخلاق الهی

شیعه کتاب‌های بسیار مهمی در تفسیر قرآن و درباره اهل بیت(ع) و روایات آن بزرگواران نوشته که برای مردم جهان قابل استفاده است. عادت علمای شیعه این بود که کتاب‌ها را با بنیان مستدل و استوار و بر پایه عقل و دین بنویسند. عدد کتاب‌های تألیف شده شیعه معلوم نیست! بعضی از کتاب‌های شیعه را تا زمان مؤلف و نویسنده آن شمرده‌اند، ولی باز کامل و جامع نیست. ما با مراجعه به این کتاب‌ها اگر خودمان بتوانیم و اگر گویندگان عالِم، وقت بگذارند و مطالعه کنند و محتویات آن کتاب‌ها را در بخش اعتقادات و اخلاق و احکام برای مردم بگویند، مردم دیندار واقعی می‌شوند، اهل اخلاق و عمل می‌شوند، حتی اهل اخلاق خدایی می‌شوند.

پیامبر اکرم(ص) فرمودند: «تَخَلَّقُوا بِأَخْلَاقِ اللَّه»؛[1] همه شما متخلّق به اخلاق خدا شوید. خدا مهربان است، خدا با گذشت است، خدا عفوکننده است و خدا محسن است و نیکی می‌کند. خداوند مهربان، رزّاق است، کریم است، سخی است. همه ما به اندازه ظرفيت خودمان می‌توانیم این اخلاق الهی را در خودمان طلوع بدهیم. این همه که در قرآن مجید راجع به مؤمن ـ چه زن و چه مرد ـ آیه می‌خوانیم، این مؤمنی که مورد توجه پروردگار است ـ مرد یا زن ـ چه کسی است؟ اينها همان کسانی هستند که اعتقادات درستی دارند و اخلاق پاکی دارند و عمل صحیحی دارند. فکر نکنیم که ما به آن مؤمنانی که پروردگار تعریف کرده نمی‌توانیم برسیم، زیرا آنها هم مثل ما از مادر متولد شده‌اند و چند سالی را بچه بودند و نوجوان و جوان شدند و دین را یاد گرفتند و عمل کردند و باارزش شدند.

بشارت پیامبر(ص) به شیعیان خوش‌اخلاق

یکی از کتاب‌هایی که جنبه اعتقادی دارد و یکی از عالمان باارزش در قرن‌های گذشته نوشته، کتابی است به نام «بشارة المصطفی»[2] مژده‌هایی که پیغمبر(ص) به امت می‌داد، تمام این کتاب درباره روایات وجود مبارک رسول خدا(ص) است و روایات هم جنبه مژده‌دهندگی و بشارت‌دهندگی دارد. این کتاب از کتاب‌هایی است که جزء مدارک کتاب دریاوار بحار الأنوار علامه مجلسی(ره) است؛ یعنی ایشان به این کتاب اعتماد کردند و این کتاب را مطمئن دانستند که روایاتش را در بحار در فصل‌های گوناگون نقل کردند. البته اين کتاب، عربی است و کتابی است که راهنمای ما در اعتقاد صحیح به امامت ائمه طاهرین(ع) و راهنمای ما به شخصیت، عظمت، الهی بودن و ملکوتی بودن وجود مبارک فاطمه زهرا(س) است.

من چاپ قدیم این کتاب را دارم که خیلی وقت پیش خریدم، شاید اوايل طلبگی من بود که در یک کتاب‌فروشی دیدم و کهنه هم بود و چاپ قدیمی هم بود، ولی وقتی باز کردم و مقداری از آن را دیدم، متوجه شدم که یکی از باارزش‌ترین کتاب‌های شیعه است. در این کتابی که من دارم و نمی‌دانم که آیا چاپ جدید شده یا با ترجمه چاپ شده و شاید هم چاپ جدید شده باشد و ترجمه هم شده باشد، در صفحه هشت این کتاب ـ که همه را من از روی همین کتاب یادداشت کردم و در نوشته‌هایم آورده‌ام و اين روايت را هم امروز عصر يادداشت کردم و برای شما عرض می‌کنم ـ روایت فوق‌العاده‌ای نقل شده و همان‌گونه که از اسم کتاب پیداست، بشارت‌دهی پیغمبر(ص) است.

در این روایت، يک بشارت بسیار مهم از قول پیغمبر اکرم(ص) از جبرئیل(ع) نقل شده و جبرئیل(ع) هم که از خودش چیزی برای پیغمبر(ص) نیاورده است و در طول 23 سالی که بر رسول خدا(ص) نازل می‌شده، مطالبی را از سوی پروردگار برای پیغمبر(ص) آورده است. قرآن مجید برای جبرئیل(ع) ارزش فوق‌العاده‌ای قائل است و پروردگار، دشمن جبرئیل را در متن قرآن، کافر می‌داند. او امین پروردگار است و با 124 هزار پیغمبر(ع) سروکار داشته است.

این روایت را ابن عباس پسر عموی پیغمبر(ص) نقل می‌کند، بزرگواری که زمان رسول خدا(ص) با آن حضرت بود و بعد هم با امیرالمؤمنین(ع) بود و در پیشگاه مقدس ولیّ الله الاعظم امیر مؤمنان(ع)، خوب شاگردی کرده و نسبت به امیرالمؤمنین(ع) هم انسان فروتن، خاکسار و متواضعی بود و تواضعش را من در یک روایت برای شما بگویم که هر کسی باید در برابر ولیّ الله الاعظم ـ چه اینکه ولیّ الله الاعظم بین انسان‌ها باشد و چه نباشد ـ متواضع باشد، فروتن باشد و اگر متواضع نباشد، طلحه می‌شود، زبیر می‌شود، معاویه می‌شود، ابوموسی اشعری می‌شود که بیماری اینها کِبر باطن بود که در برابر امیرالمؤمنین(ع) سینه سپر کردند و خیلی از آنها کشته شدند و خیلی از آنها هم مُردند و مجموعاً به دوزخ رفتند.

امیرالمؤمنین(ع) که در قیامت برای مخالف، احترامی قائل نيست، زیرا دشمن امیرالمؤمنین(ع) دشمن خداست و امیرالمؤمنین(ع) ولیّ خداست؛ لذا ما در اذان می‌گوییم: «أشهد أنّ امیرالمؤمنین علیّاً ولیّ الله».[3] سلمان می‌گوید که ما شهادت به ولیّ اللّهی علی(ع) را در زمان خود پیغمبر(ص) هم اظهار می‌کردیم و می‌گفتیم: «أشهد أنّ علیاً ولیّ الله».[4] پیغمبر(ص) در غدیر خم اعلام کرد: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاه‏»،[5] این دلیل بر این است که امیرالمؤمنین(ع) ولیّ خداست و ولیّ اعظم خداست و وقتی خودش را به مردم معرفی کرد تا مردم او را بفهمند ـ و اگر می‌فهمیدند، به مردم نمی‌گفت. به مردم گفت برای اینکه مردم او را بفهمند ـ می‌فرمود: من آیت کبرای پروردگار هستم؛[6] یعنی بزرگ‌ترین نشانه خدا هستم؛ یعنی مرا ببینید و خدا را باور کنید. در آیت کبری، آیت یعنی نشانه؛ یعنی علی(ع) را ببین و خدا را باور کن. اگر جهان، خدا نداشت چه کسی علی(ع) را با چنین واقعیاتی می‌آفرید؟

ضرورت تواضع در برابر اهل بیت(ع)

اين روایت را ابن عباس میگوید ـ اتفاقاً خوب است که انسان، تواضع متواضعانه را در برابر پیغمبر(ص) و اهل بیت(ع) بداند تا برایش درس باشد ـ ابن عباس از امیرالمؤمنین(ع) خیلی تفسیر قرآن یاد گرفت. امیرالمؤمنین(ع) بعد از پیغمبر اکرم(ص)، مفسر واقعی کتاب خدا بود. اصلاً قرآن بعد از پیغمبر(ص)، بدون اهل بیت(ع) قابل فهم نبود. عده زیادی قرآن را در زمان ائمه(ع) تفسیر می‌کردند، ولی ائمه(ع) به آنها می‌گفتند که آیا این تفسیری که شما می‌کنید، به نظر شما صددرصد درست است و نظر خدا از این آیه همین است!؟ امام صادق(ع) به ابوحنیفه فرمود: شنیدم که در مدینه، کلاس تفسیر قرآن باز کردی و قرآن را تفسیر می‌کنی؟ گفت: بله! حضرت فرمود: معنی این آیه چیست؟ «إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذي بِبَكَّةَ مُبارَكاً وَ هُدىً لِلْعالَمين‏ ٭ فِيهِ ءَايَاتُ بَيِّنَاتٌ مَّقَامُ إِبْرَاهِيمَ وَ مَن دَخَلَهُ كاَنَ ءَامِنًا».[7] حضرت فرمود: من نمی‌خواهم نظر خودت را درباره این آیه برای من بگویی، من فقط جمله آخر آیه را از تو می‌پرسم که «وَ مَن دَخَلَهُ كاَنَ ءَامِنًا» یعنی چه؟

ابوحنیفه به امام صادق(ع) عرض کرد: این بخش از آیه که روشن است، يعنی هر مرد و زنی که وارد مسجد الحرام شد، از خطرات در امان است! حضرت فرمود: آيا معنی آیه این است؟ گفت: بله! فرمود: چیز دیگری نیست؟ گفت: نه! امام صادق(ع) فرمودند: در روزگاری که نزدیک به زمان ماست، عبد الله بن زبیر با سی يا چهل نفر از یارانش بخاطر هجوم حَجاج بن یوسف، به مسجد الحرام پناه آورد و تمام درها را هم قفل کردند تا دشمن به داخل مسجد نیاید، آیا درست است؟ عرض کرد: بله! حضرت فرمود: حجاج وقتی دید درها بسته است و نمی‌تواند وارد مسجد الحرام شود و اینها را دستگیر کند، در بیرون دیوار مسجد، منجنیق دستی کار گذاشت و این‌قدر با منجنیق به نزدیک مقام ابراهیم(ع) سنگ پرتاپ کرد که همه اینها کشته شدند. خدا که می‌گوید هرکس وارد اینجا بشود در امان است، پس چرا اینها در امان نبودند؟ مگر در زمان ما هم در کنار بیت الله، جرثقیل بر روی مردم نیفتاد و 25 نفر را درجا نکشت؟ پس معنی این آیه چیست؟

ابوحنیفه ساکت ماند و نتوانست چیزی بگوید، چون آدمی که تفسیر قرآن را وارد نیست، به چه دلیل به قرآن ورود می‌کند؟ آدمی که حقیقت آیه را نمی‌فهمد، به چه دلیل مطلبی را به مردم به عنوان حقیقت می‌گوید؟ چرا در زمان امامِ به حق ناطق، حضرت صادق(ع)، در برابر آن حضرت، کلاس تفسير و فقه باز کردی؟ دریا که در مدینه بود، اقیانوس علم که در مدینه بود، چقدر شما نسبت به اهل بیت(ع) بی‌ادبی کردید![8]

ابن عباس از تفسیر امیرالمؤمنین(ع) خیلی بهره برده است، اما به تواضعش نسبت به حضرت «بارک الله» می‌گوییم. به او گفته شد آیا الآن، علم تو، دانش تو و آگاهی تو به قرآن، به اندازه علی بن ابی‌طالب(ع) شده است؟ یعنی آیا الآن تو در دانش قرآنی، هم‌وزن امیرالمؤمنین(ع) هستی؟ گفت: چه میگویی! علی بن ابی‌طالب(ع) در علم، اقیانوس است و علم من نسبت به علم امیرالمؤمنین(ع) یک قطره در مقابل اقیانوس است. این قطره هم مال خودم نیست، این قطره را هم من از اقیانوس علم علی(ع) برداشتم.[9] فروتنی و تواضع این است؛ چه امام در بین مردم باشد و چه نباشد، باید به وجود مقدس او، به دستورات او و در مقابل خواسته‌های الهی او تواضع کرد.

حکایت بایزید بسطامی در باب تواضع

من بچه مدرسه‌ای بودم که شعری را از بوستان سعدی[10] درباره تواضع حفظ کردم، فکر می‌کنم که از حفظ آن شعر، 65 سال گذشته است که برای شما تا آن مقداری که یادم می‌آید را میخوانم. خیلی شعر بلندی است؛ یعنی سعدی در ضمن وجود یک نفر و در ضمن وجود باران در بارش به دریا، تواضع را معنی کرده، فروتنی را معنی کرده است:

شنیدم که وقتی سحرگاه عید

ز گرمابه آمد برون بایزید

یکی تشت خاکسترش بی‌خبر

فرو ریختند از سرایی به سر

عید بود، خانمی خانه‌تکانی کرده بود و هرچه آشغال بود را جارو کرده بود و داخل تشتی ریخته بود. سحر بود و کوچه هم تاریک بود، پنجره را باز کرد و سطل آشغال را خالی کرد و همه آشغال‌ها‌ را بر سر و روی بایزید ریخت که تازه از حمام بیرون آمده بود. بایزید که صبح روز عید، خودش را شستشو داده بود و لباس‌های تمیزش را پوشیده بود تا مردم که به دیدنش می‌آیند مشمئز نشوند، حالا تمام سر و گردن و لباس‌هایش پر از آشغال و زباله و خاکستر خانه شد.

شنیدم که وقتی سحرگاه عید

ز گرمابه آمد برون بایزید

یکی طشت خاکسترش بی‌خبر

فرو ریختند از سرایی به سر

چکار کرد؟ آدم متواضع چکار می‌کند؟ آدم فروتن چکار می‌کند؟ آدمی که بیدار زندگی می‌کند چکار می‌کند؟ عصبانی نمی‌شود و فحش هم نمی‌دهد و ناسزا و عربده هم نمی‌کشد، به در خانه مردم هم لگد نمی‌زند و به صاحب‌خانه هم نمی‌گوید که بیا پایین تا شکم تو را پاره کنم! آدم مؤمن و فروتن و متواضع، اینجوری قضاوت می‌کند:

«همی گفت شولیده دستار و موی»، چون آن عمامه‌ای که روی سرش بود با ریختن زباله و خاکستر از بالای پنجره، به هم ریخته شد و محاسنش هم با خاکستر و آشغال به هم ریخته شد.

همی گفت شولیده دستار و موی

کف دست شکرانه مالان به روی

«که ‌ای نفس»! به خودش گفت، با خودش حرف زد. روایتی دیدم که پروردگار به يکی از انبيای بنی‌اسرائیل می‌فرماید: «عِظْ نَفْسَكَ‏»؛[11] حالا لازم نیست پای منبر بروی و حرفهای یک سخنران را گوش بدهی يا به مسجد بروی، بلکه در خانه بنشین و خودت، خودت را موعظه کن! «عِظْ نَفْسَكَ‏»؛ آیا می‌توانی خودت را موعظه کنی!؟ حساب کن که چند سال داری و چقدر از خدا عمر گرفتی و چقدر روزی خدا را خوردی و چه مقدار در برابر روزیِ حق، خدمت کردی و عبادت کردی، چه مقدار وجودت را هزینه گناه کردی!؟ خودت را نصیحت کن و برای خودت منبر برو. «عِظْ نَفْسَكَ‏»؛ یعنی خدا همه مردم عالَم را منبری می‌داند، اما منبری‌هایی که ساکت هستند و برای خودشان و نسبت به خودشان حرف نمی‌زنند.

همی گفت شولیده دستار و موی

کف دست شکرانه مالان به روی

«که ‌ای نفس»! یعنی ای جناب! خیلی عجیب است! «من در خور آتشم»، من بنده خوبی برای خدا نبودم، من مستحق جهنم هستم.

«به خاکستری روی در هم کشم؟»، حالا یک تشت خاکستر روی من ریختند، من خودم را که محاسبه می‌کنم می‌بینم که دوزخی هستم، حالا اهل خانه‌ای حواسشان جمع نبود و آشغال را بر سر و کله من ریختند!

که ‌ای نفس من در خور آتشم

به خاکستری روی در هم کشم؟

بزرگان نکردند در خود نگاه

خدابینی از خویشتن‌بین مخواه

اگر خودیّت را برای خودت قائل باشی، منیّت قائل باشی، بر روی توحید سایه می‌اندازی و خدا را با دل نمی‌بینی. سعی کن سایه‌ات بر روی توحید نیفتد که تاریک کند و نفهمی!

تواضع سر رفعت افرازدت

تکبر به خاک اندر اندازدت

یکی قطره باران ز ابری چکید

خجل شد چو پهنای دریا بدید

«که جایی که او هست من کیستم؟»، حالا خود ما نسبت به کل آفرینش، قدّ ما، وزن ما، وقت ما چه مقدار است؟ یعنی خودم را با آسمان‌ها مقایسه کنم، خودم را با زمین مقایسه کنم، خودم را با شهر تهران مقایسه کنم که من اصلاً چقدر هستم؟ چه مقدار نسبت به آفرینش وزن دارم؟ چقدر دارایی دارم؟ چقدر نَفَس دارم؟ چقدر قدرت دارم؟

یکی قطره باران ز ابری چکید

خجل شد چو پهنای دریا بدید

که جایی که دریاست من کیستم

گر او هست حقا که من نیستم

چو خود را به چشم حقارت بدید

صدف در کنارش به جان پرورید

سپهرش به جایی رسانید کار

که شد نامور لؤلؤ شاهوار[12]

پیشتازی شیعیان خوشخُلق و متواضع در بهشت

ابن عباس فروتنی کرد و گفت: دانش من نسبت به علم امیرالمؤمنین، مثل قطره در برابر اقیانوس است. این قطره را هم من از آن اقیانوس برداشتم. این فروتنی است. ایشان آدم خوبی بود، می‌گوید یک روز به محضر پیغمبر(ص) آمدم و گفتم: «سَأَلْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»؛ گفتم یا رسول الله! آیاتی در قرآن است که وحی است و کلام الله است، می‌خواهم از شما بپرسم تا برای من روشن شود که این آیات چه می‌گوید؟ حضرت فرمودند: بخوان! خواند: «وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ»؛[13] پیشتازان و این پیشتازان: «أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ‏»؛ سابقون بندگان مقرّب پروردگار مهربانِ عالَم هستند. «وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ فىِ جَنَّاتِ النَّعِيم‏»؛[14] حالا چرا خدا میگوید بهشت‌ها؟ به تناسب ظرفیت مردم، عمل مردم و ایمان مردم، هر گروهی در یک جایی از بهشت هستند.

پیغمبر اکرم(ص) فرمود: «قَالَ لِي جَبْرَئِيلُ»؛ امین وحی به من گفت، فرستاده خدا به من گفت، چه گفت؟ «قَالَ لِی جَبْرَئِيلُ» که این «السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ»، علی(ع) و شیعه علی(ع) هستند. سابقون در چه چیزی هستند؟ پیشتازان در چه چیزی هستند؟ پیغمبر(ص) فرمود: «السَّابِقُونَ إِلَى الْجَنَّةِ وَ الْمُقَرَّبُونَ» یا «الْمُقَرَّبُونَ»؛ اینها کسانی هستند که در قیامت از همه امت‌ها و حتی از امت اسلامی، جلوتر به بهشت می‌روند. «ذَلِكَ عَلِيٌّ وَ شِيعَتُهُ هُمُ السَّابِقُونَ إِلَى الْجَنَّةِ»؛ شیعه واقعی امیرالمؤمنین(ع) نه در برزخ معطلی دارد، نه شرمندگی دارد، نه مورد سرزنش واقع می‌شود و در روز قیامت هم که وارد می‌شود.

ارزش انسان اخلاق‌مدار به مقدار ظرفیت او

حالا اگر من روایاتی که در ذیل این آیه سوره «رعد» است را برای شما بخوانم، شما از ارزش خودتان شگفت‌زده می‌شوید که آنکه شیعه است یعنی اعتقاداتش اعتقادات اهل بیت(ع) است، اخلاقش اخلاق اهل بیت(ع) است، اعمالش اعمال اهل بیت(ع) است؛ اما نه هموزن امیرالمؤمنین(ع) و حضرت زهرا(س) و حضرت مجتبی(ع) و ابی عبدالله(ع) تا امام عصر(ع)، هر کدام از ما را خدا ظرفیتی داده و ما به اندازه ظرفیتی که داریم باید اعتقادات را در آن بریزیم، عمل صالح را در آن بریزیم، اخلاق پاک در آن بریزیم. یک کسی به اندازه یک لگن ظرفیت دارد، دیگری به اندازه یک حوض و آن دیگری به اندازه یک استخر ظرفیت دارد، یک نفر هم به اندازه یک دریا ظرفیت دارد و همه اینها را هم می‌توان با آب پاک پُر کرد. این آب پاکی که داخل ظرف است قابل خوردن است و اگر پای گیاه هم بریزند، رشد می‌کند. کسی که به اندازه یک حوض ظرفیت دارد، با آن وضو می‌گیرند و نماز می‌خوانند و دست و صورت را تمیز می‌کنند و پای گلدان هم می‌ریزند. کسی هم که به اندازه یک استخر ظرفیت دارد، آب آن هم به اندازه آن ظرفیت کاربرد دارد.

یکی هم مثل خود امیرالمؤمنین(ع) است که به اندازه اقیانوسِ بی‌ساحل ظرفیت دارد و در کنار ایشان، سلمان و ابوذر و مقداد نیز به اندازه یک استخر ظرفیت دارند و پایین‌ترها هم به اندازه یک حوض ظرفیت دارند و از آنها پایین‌تر هم به اندازه یک لگن بزرگ ظرفیت دارند. اگر کسی در این ظرف، اعتقادات صحیح، اخلاق صحیح و عمل صحیح بریزد، کل آن آب زلال، عرشی است و کل آن آب زلال، ملکوتی است. همانگونه که یک لیوان آب، گیاهی که در اتاق است را از تشنگی نجات می‌دهد و بعد آن گیاه، گل می‌دهد، این اعتقادات و اخلاق و عمل هم برای ما بهشت را می‌رویاند.

حالا ظرفیت ما این‌قدر است، امیرالمؤمنین(ع) می‌فرمایند و چقدر زیباست و چقدر خیال ما را راحت کرده است! امام با محبت ما میفرماید: «أَلَا وَ إِنَّكُمْ لَا تَقْدِرُونَ عَلَى ذَلِكَ»؛[15] شما توان علی شدن را ندارید! ما همین مقداری که شدیم توان داریم. اما این مقداری که شدیم هم در این روزگاری که پر از فساد و آشوب و فتنه جهانی است و گریبان بسیاری را هم در مملکت ما گرفته، از دست ندهیم. همین مقدار از داشته‌های خود را نگه داریم تا برای ما بماند.

اهمیت سوره «واقعه» و توصیف اخلاق بهشتیان در آن

این روایت بود؛ حالا این آیات کجاست؟ «السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ فىِ جَنَّاتِ النَّعِيم»؛ این آیات در یکی از مهم‌ترین سوره‌های قرآن است که در حدود صد آیه دارد و این صد آیه هم، هشتاد آیه درباره نیکان و بهشتیان، بدان و دوزخیان، درباره قرآن و شخص محتضر و تقسیم مردم به سه قسمت در دنیا و آخرت است و آن سوره مبارکه «واقعه» است که امام صادق(ع) می‌فرماید: هر کس می‌خواهد مزه بهشت را بچشد و توصیف بهشت را بفهمد، سوره «واقعه» را بخواند.[16] سوره «واقعه» آینه است و بهشت را برای دو طایفه نشان می‌دهد: برای سابقون و برای اصحاب یَمین. هر کس می‌خواهد وصف بهشت را بفهمد و لذت بهشت را فعلاً در دنیا با قلبش درک کند، تا برسد به قیامت که با بدنش لذت ببرد، سوره «واقعه» را بخواند.

روایتی داریم که بعد از نماز عشاء، این دو رکعت نماز نشسته خیلی نماز باحالی است و نماز با عظمتی است. می‌گویند که بعد از «وَ لاَ الضَّالِّينَ»،[17] صد آیه از قرآن را در رکعت اول بخوان و بهترین کار این است که وقتی ما «وَ لاَ الضَّالِّينَ» را گفتیم، سوره «واقعه» را بخوانیم.[18]

سوره مبارکه «واقعه» سوره عجیبی است! من یادم هست و بعضی از شما هم اینگونه هستید که بعضی از پدر و مادرهای شما، سوره «واقعه» را حفظ بودند و هر شب می‌خواندند. ایام تابستان، داخل حیاط و در کنار حوض و درخت ـ در آن روزگار که حیاط‌ قشنگی داشتیم، حالا که خانه‌ها مثل زندان شده است ـ و زمستانها هم زیر کرسی، یک نفر از پدر و مادر یا عمه، با صدای باحال و محزونی سوره «واقعه» را می‌خواند و بقیه هم به دنبال او می‌خواندند.

پیغمبر(ص) فرمود: «السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ» علی(ع) و شیعه علی(ع) است.

روضه حضرت زهرا(س)


رو می نشد از سرّ علی کس آگاه

زیرا که کس آگاه نشد از سرّ اله

یک ممکن و این همه صفات واجب!

لا حول و لا قوة الا بالله[19]

روزها که بر سر قبر دختر پیغمبر نمی‌آمد، در میان یک مشت گرگ و درّنده و بی‌خبر و غافل و پَست و منافق! به احتمال قوی، نوبت شب و در تاریکی که می‌خواست به طرف قبر دختر پیغمبر(ص) بیاید، دست چهار فرزندش را می‌گرفت و در کنار قبر مادر می‌نشاند و هر پنج نفر در اطراف قبر می‌نشستند. نمی‌دانم تا چه وقت از شب را اشک می‌ریختند و گریه می‌کردند! به نظر می‌آید که خود امیرالمؤمنین(ع) برای این چهار کودک، روضه می‌خواند، آن هم چه روضه دردناکی:

ز پیش دیده تا جانان من رفت

تو پنداری که از تن جان من رفت[20]

اگر خود همره زهرا نرفتم

ولی روز و شبان افغان من رفت

سر و سامان مجو از من تو زهرا

تو چون رفتی سر و سامان من رفت

بنالد زینب و کلثوم گویند

پدرجان مادر نالان من رفت

 


[1]. بحار الأنوار (ط ـ بیروت)، ج 58، ص 129.
[2]. نام اصلی کتاب: «بشارة المصطفی لشیعة المرتضی» تألیف مرحوم عماد الدین أبی جعفر محمد بن أبی القاسم طبرى آملى است.
[3] . من لا یحضره الفقیه، ج1، ص290.
[4] . السلافة فی امر الخلافة، ص۳۲: «دخل رجل علی رسول الله(ص)، فقال: یا رسول الله! انی سمعت امرا لم اسمع قبل ذلک، فقال(ص): ما هو؟ قال: سلمان قد یشهد فی اذانه بعد الشهادة بالرسالة، الشهادة بالولایة لعلی(ع)، قال(ص): سمعت خیرا».
[5]. الكافي(ط ـ الإسلامية)، ج‏1، ص295.
[6]. مناقب آل أبي طالب عليهم السلام(لابن شهرآشوب)، ج‏3، ص98: «مَا لِلَّهِ آيَةٌ أَكْبَرُ مِنِّي».
[7]. سوره آل عمران، آیات96 و97.
[8]. علل الشرائع، ج1، ص90.
[9]. شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، ج‏1، ص19.
[10]. بوستان سعدی، باب چهارم در تواضع، بخش4، حکایت بایزید بسطامی.
[11]. مجموعه ورام، ج1، ص239.
[12] . بوستان سعدی، باب چهارم در تواضع، بخش2.
[13]. سوره واقعه، آيه10.
[14]. بشارة المصطفى لشيعة المرتضى(ط ـ القديمة)، ص7.
[15]. نهج البلاغه (للصبحی صالح)، نامه45، ص417.
[16]. ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص117: «قَالَ الصَّادِقُ ع مَنِ اشْتَاقَ إِلَى الْجَنَّةِ وَ إِلَى صِفَتِهَا فَلْيَقْرَأِ الْوَاقِعَة».
[17]. سوره فاتحه، آیه7.
[18]. بحار الأنوار (ط ـ بیروت)، ج99، ص240.
[19]. جلال الدین مولوی، دیوان شمس تبریزی.
[20]. غزلیات وحشی بافقی، غزل102.

برچسب ها :