جلسه دوم یکشنبه (5-10-1400)
(تهران حسینیه آیت الله بروجردی)عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید- مقایسه ایمان و اعتقاد شیعیان با ایمان و اعتقاد علی(ع)
- دلالت سوره «حمد» بر اهمیت نعمت ایمان
- سنجش ایمان شیعیان در طول ایمان امیرالمؤمنین(ع)
- محفوظ ماندن انسان در سایه ایمان قلبی
- ایمان خالصانه شیعیان به دنبال ایمان و اخلاص علی(ع)
- پذیرش اعمال اندک مؤمن بخاطر ایمان به اهل بیت(ع)
- نقش مهم رجال مؤمن در نقل روایات متقن شیعه
- نشانههای شیعه واقعی در حدیث امام صادق(ع)
- روضه حضرت زهرا(س)
بسم الله الرحمن الرحیم
«الحمد لله رب العالمین، الصلاة و السلام علی سید الأنبیاء و المرسلین، حبیب إلهنا و طبیب نفوسنا أبی القاسم محمد صلی الله علیه و علی أهل بیته الطّیّبین الطّاهرین المعصومین المکرّمین».
مقایسه ایمان و اعتقاد شیعیان با ایمان و اعتقاد علی(ع)
بخشی از آیات سوره مبارکه «واقعه» بنا به فرموده پیغمبر عظیم الشأن اسلام(ص) و روایت ابن عباس از آن حضرت، درباره امیر مؤمنان(ع) و شیعه آن حضرت است؛[1] جملاتی مثل: «وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ ٭ أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ»[2] و مانند: «فَأَصْحَابُ الْمَيْمَنَةِ مَا أَصْحَابُ الْمَيْمَنَةِ»[3] و مانند: «وَ أَمَّا إِن كاَنَ مِنْ أَصْحَابِ الْيَمِينِ ٭ فَسَلَامٌ لَّكَ مِنْ أَصْحَابِ الْيَمِين»[4] و «فَأَمَّا إِن كاَنَ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ ٭ فَرَوْحٌ وَ رَيْحَانٌ وَ جَنَّتُ نَعِيمٍ»،[5] مصداق همه این آیات، امیرالمؤمنین(ع) و شیعیان واقعی آن حضرت هستند. شیعه واقعی، شیعهای است که قلبش، باطنش، اعضا و جوارحش در حد ظرفیت خودش باشد و اعتقاد و عمل و اخلاقش مانند امیرالمؤمنین(ع) باشد.
اعتقاد امیرالمؤمنین(ع) چه بود؟ این بود که حقیقت «لا إله إلا الله» در قلب امیرالمؤمنین(ع) تجلّی داشت؛ یعنی آن حضرت هیچ معبودی را شایسته عبادت، غیر از خداوند نمیدانست؛ یعنی قلب آن حضرت آمیخته با یقین به آخرت بود؛ قلب آن حضرت، همه انبیای الهی(ع) و کل قرآن مجید را مؤمن بود. البته کیفیت عقاید شیعه، بعد از امیرالمؤمنین(ع) است و هیچ قلبی گنجایش عقاید امیرالمؤمنین(ع) را ندارد. ما خدا را باور داریم، قیامت را باور داریم، قرآن را باور داریم، انبیا(ع) را باور داریم که این مجموعه، شامل ایمان میشود و ارزش هم دارد و سبب خیر دنیا و آخرت ماست؛ اما این روایت را از ایمان امیرالمؤمنین(ع) بشنوید تا هم دل ما و هم مجلس ما نورانی شود.
دلالت سوره «حمد» بر اهمیت نعمت ایمان
اهل سنت نقل کردهاند که پیغمبر(ص) فرمود: «ذِكْرُ عَلِيٍّ عِبَادَةٌ»؛[6] حرف زدن از امیرالمؤمنین(ع) و سخن گفتن از آن حضرت عبادت خداست. پروردگار عالم در قرآن مجید در اولین سوره (یعنی سوره «حمد»)، از بندگان شایستهاش سخن گفته است: «صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لاَ الضَّالِّينَ»؛[7] بندگانی که نعمت ایمان و اخلاق را به آنها عطا کردی که نه مورد خشم تو هستند و نه گمراه هستند. این ذکر خیر برای بندگان شایسته است. حالا اگر من در نمازم در شبانهروز، دَه بار به صورت واجب از این عباد شایسته یاد کنم و از آنها حرف بزنم که همین امشب هم در نماز مغرب و عشاء، چهار بار در نمازمان از اینها حرف زدیم: «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ ٭ صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ»؛[8] آیا ما عبادت کردیم یا نکردیم؟ آیا نماز عبادت هست یا نیست؟ آیا بخشی از نماز عبادت است یا همه نماز عبادت است؟ معلوم است که همه نماز عبادت است. اگر ما در سوره «حمد» با زبان و دل خود از عباد شایسته خدا حرف بزنیم، عبادت است. اما چه بندهای در این جهان بعد از پیغمبر(ص)، شایستهتر از امیرالمؤمنین(ع) است؟ ما بعضی از روایات را باید به کنار آیات قرآن ببریم تا راحتتر باور کنیم. اینکه پیغمبر(ص) میفرماید: «ذِكْرُ عَلِيٍّ عِبَادَةٌ»، این عبادت بودن، بهخاطر ذکر بندگان شایسته او در سوره «حمد» است.
سنجش ایمان شیعیان در طول ایمان امیرالمؤمنین(ع)
اما ایمان امیرالمؤمنین(ع) که اهل سنت هم نقل کردهاند و من هم در کتابهای اینها دیدهام، این است که پیغمبر(ص) میفرماید: اگر ایمان قلبی علی(ع) را، یعنی باوری که نسبت به خدا دارد، نسبت به قیامت دارد، نسبت به انبیا(ع) دارد و نسبت به قرآن دارد، به صورت یک شیء قابل کشیدن در ترازو در بیاورند و در یک کفه بگذارند و تمام آسمانها و زمین را در کفه دیگر بگذارند، ایمان علی(ع) بر کل آسمانها و زمین سنگینی میکند.[9] ولی ما این ایمان را نداریم! البته ایمان داریم، اما نه مثل ایمان امیرالمؤمنین(ع)؛ بلکه ایمان ما در طول ایمان امیرالمؤمنین(ع) است، نه در عرض ایمان آن حضرت.
این ایمان، سودی که برای ما دارد؛ یعنی این باور ما سودی که برای ما دارد، این است که وجود مبارک شیخ صدوق در 1200 سال پیش، در کتاب بسیار با ارزش توحید، در همان روایات ابتدای کتاب نقل میکند که پروردگار عالم فرمود: به عزت و جلالم سوگند! مؤمن موحّد و باایمان را در قیامت به دوزخ نخواهم برد.[10] اما این، همه سود ایمان نیست، بلکه مقداری از سود ایمان است. چرا کسی که اهل توحید است و به پروردگار ایمان دارد، او را به جهنم نمیبرند؟ آیا خداوند، قلبی که متصل به خودش باشد، دلی که مؤمن به خودش باشد و باطنی که در رابطه با اوست را به جهنم میبرد و در آتش میسوزاند؟ اینکه معقول نیست در قلب من که پروردگار عالم تجلّی دارد و این ایمان که بر روی عمل و اخلاق من اثر دارد و در اعضاء و جوارح من هم اثر دارد، در آتش بسوزد، مگر ممکن است!؟ یعنی اگر شما تحلیلاً این آیات و روایات را ببینید، برای شما آرامش میآید، برای شما امنیت باطن میآید. این سود ایمان است، این منفعت ایمان است؛ حالا در وجود هر کسی میخواهد باشد. اما وزن آن به اندازه امیرالمؤمنین(ع) نمیشود، چون ظرفیت قلب ما ظرفیت قلب حضرت مولی الموحّدین(ع) نیست، هرچند در طول امیرالمؤمنین(ع) است؛ یعنی بعد از حضرت است.
محفوظ ماندن انسان در سایه ایمان قلبی
ایمان در قلوب مردم است و به اندازه ظرفیت خودشان است. ایمان سلمان، مقداد، عمار، ابو الهَیثم بن تَیِّهان، ابو حمزه ثُمالی و ابو عبدالله صُبَیحی که این مرد از عاشقان زین العابدین(ع) بود و چهل سال کامل و بدون وقفه، نماز صبحش را با نماز شب خواند. اینها مؤمن هستند و ائمه(ع) هم آنها را قبول داشتند. حالا اصحاب سید الشهداء(ع) مسئله دیگری است؛ اصحاب ابی عبدالله(ع) را آن حضرت در شب عاشورا فرمود: «فَإِنِّي لَا أَعْلَمُ أَصْحَاباً أَوْفَى وَ لَا خَيْراً مِنْ أَصْحَابِي»؛[11] من در بین اولین و آخرین، بهتر از اینها را خبر ندارم و نیست؛ یعنی نمونه حبیب بن مظاهر، اصلاً در بین اولین و آخرین نیست! نمونه مسلم بن عوسجه نیست! جرأت کنید و بگویید که بر طبق فرمایش امام حسین(ع)، نمونه حُر بن یزید در بین اولین و آخرین نیست. خیلی راحت داوری کنید و اینها را اظهار کنید. حالا آنها مسئله دیگری هستند؛ اما سلمان، مقداد، عمار و همین طور این صف را شما جلو بیایید، تا الآن که قرن پانزدهم است و سال 1400 شمسی است، شما اکنون در همان صف هستید و اگر نبودید، چرا امشب نماز خواندید؟ سبب نماز شما چه بوده است؟ ایمان است. چرا ربا نمیخورید؟ سبب آن، ایمان شماست. چرا چشمچران نیستید؟ سبب آن، ایمان شماست. چرا مرتکب گناهان کبیره نمیشوید؟ سبب آن، ایمان شماست. ایمان شما حفاظت و سِپَر و نگهدار شماست.
چطور الآن در همه کشورها جنسهای سوپرمارکتها نگهدارنده دارد، برای اینکه اگر نگهدارنده نزنند ـ حالا من کاری به سود و زیان آن ندارم ـ فاسد میشود و قابل فروش نیست، مثل شیر و پنیر و ماست و هر چیزی که بستهبندی است نگهدارنده دارد و اگر نداشته باشد فاسد میشود، ایمان شما هم نگهدارنده است، وگرنه تا حالا من و شما فاسد شده بودیم، آلوده شده بودیم، گنهکار حرفهای و مُجرم حرفهای شده بودیم.
ایمان خالصانه شیعیان به دنبال ایمان و اخلاص علی(ع)
پس این را یقین کنید که ایمان و بخشی از اعمال و اخلاق ما، دنباله ایمان و عمل و اخلاق امیرالمؤمنین(ع) است. ما نماز میخوانیم و اگر واقعاً همسر و فرزندان و رفقای ما بپرسند که برای چه کسی نماز میخوانی، میگوییم: برای خدا. میگویند: آیا نظر دیگری نداری؟ میگوییم: نه! میگویند: آیا نمیخواهی توجه مردم را به خودت جلب کنی و بعد هم سرشان را کلاه بگذاری؟ میگوییم: به حضرت عباس نه! من میدانم که او مرا آفریده، او مرا نُه ماه در رحم مادر پرستاری کرده، خودش پرستاری کرده نه فرشتگان او! خدا که در شکم مادر، مأمور نگذاشته است، خودش مرا به دنیا آورده است نه قابله. به دنیا آوردن من، کار قابله نبوده، بلکه او مرا برای به دنیا آوردن آماده کرد و با دست قابله، مرا به دنیا آورد، نه اینکه مرا قابله به صورت مستقل به دنیا آورده باشد.
قرآن کریم میفرماید: «وَ اللَّهُ أَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِكُمْ»؛[12] خدا شما را از شکم مادرانتان بیرون آورد! اگر بیرون نمیآورد که ما مرده بودیم. خدا زمینه بیرون آوردن ما از شکم مادر را فراهم کرد و نُه ماه با کمال محبت و لطف و احسان و آقایی و بزرگواری پرستار من بود، بعد هم که به دنیا آمدم هیچ چیزی نمیتوانستم بخورم، نه گلویش را داشتم و نه لثه و نه دندانش را داشتم، او بود که دو سال تمام، شیر مادر را برایم فراهم کرد. همین طور جلو بیایید، تا جایی که او به من سرمایه داد، او به من دختر و پسر داد، او خیلی چیزها را برای من فراهم کرد، او مرا در حالت مریضی شفا داد. پس من نمازم را برای او میخوانم. در جریان تکوّن من در رحم مادر تا الآن که شصت سال یا هفتاد سال دارم، چه کسی در کل این جریانات دستاندرکار بوده است؟ من برای او نماز میخوانم. درست هم میگویم، راست هم میگویم! من نمیخواهم نماز را وسیله شکم و پول و مادّیت و جلب توجه مردم قرار بدهم. دین، اسم این مجموعه را «اخلاص» گذاشته است؛ یعنی نماز من قاطی ندارد، نه پول با آن قاطی است، نه ریا با آن قاطی است، نه جلب توجه مردم با آن قاطی است، نماز من صاف است. این نماز به طور یقین قبول است.
امیرالمؤمنین(ع) هم اخلاص داشت؛ آن هم فقط برای خدا عبادت کرد، برای خدا جنگ کرد و برای خدا در سنّ 23 سالگی به عَمرو بن عبدود ضربت زد که پیغمبر(ص) میفرماید: «لَضَرْبَةُ عَلِيٍّ يَوْمَ الْخَنْدَقِ أَفْضَلُ مِنْ عِبَادَةِ الثَّقَلَيْن».[13] همان ضربتی که شاید سی یا چهل ثانیه بیشتر طول نکشیده بود، چون در جنگ، فِرز بودن لازم است؛ وگرنه آدم از دشمن ضربه میخورد. او باید خیلی سریع حرکت کرده باشد که پای عَمرو بن عبدود را قطع کرده باشد و آن هیکل را روی زمین بیندازد و شرّ او را از سر مسلمانان کوتاه کند. همین یک ضربت را پیغمبر(ص) میفرماید که وزن آن از عبادت اِنس و جن بیشتر است، چرا؟ چون اخلاص بیشتری داشت. اما ما نمیتوانیم آن اخلاص را به بازار عبادت بیاوریم، چون اخلاص امیرالمؤمنین(ع) 24 عیار بود. البته اخلاص ما هم طلاست، اما 18 عیار یا 14 عیار است، ولی بالاخره طلاست و نزد خدا ارزش دارد.
پذیرش اعمال اندک مؤمن بخاطر ایمان به اهل بیت(ع)
اگر من اینها را برای شما موشکافی میکنم، برای این است که وقتی حرف اولیای الهی و اعمال و ایمانشان را میزنم، نه خودم و نه شما، غصه نخوریم و فکر نکنیم که درهای نجات در قیامت بهروی ما سخت باز میشود. نه! آسان و راحت باز میشود. امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: شما که اهل ایمان هستید، شما که شیعه ما هستید، شما که دنبالهرو ما هستید، اگر گناهی از شما سر بزند، بهخاطر آن ایمانتان و پیوند با ما آمرزیده است، ولی عمل بسیار عالیِ غیر مؤمن پذیرفته نیست.[14] گناه شما آمرزیده است، ولی عمل غیر مؤمن، آمرزیده نیست؛ یعنی قبول نمیشود و پذیرفته نیست. این سود ایمان است، سود ولایت اهل بیت(ع) است، سود عشق به امیرالمؤمنین(ع) است که اگر شیعه لغزشی داشت و اشتباهی کرد و ـ خدای ناکرده ـ گناهی کرد، آنگاه با یک دل محزونی گفت که خدایا! نباید این کار را میکردم، امیرالمؤمنین(ع) میفرماید که همین پشیمانی، توبه است و خدا میبخشد.[15] اینجا ارزشها عجیب است! ارزشها در اینجا شگفتآور است! ارزشها در اینجا بسیار فوقالعاده است!
نقش مهم رجال مؤمن در نقل روایات متقن شیعه
من برای اینکه این مقدمه را کامل کنم، از کتاب شریف اصول کافی، جلد دوم،[16] یک روایت نابی را برایتان بخوانم. روایت از امام صادق(ع) است که روایت مسند است؛ یعنی رجال بسیار با کرامت شیعه، آن را نقل کردهاند. رجال حدیث در روایات ما خیلی مهم است و مرحوم آیت الله العظمی بروجردی(ره) به رجال در روایات بسیار نظر داشتند و یادداشتهایی که در بروجرد داشتند یا در قم، افرادی را هدایت کردند، به کتابهای رجالی آیت الله العظمی بروجردی(ره) تبدیل شده است که بخش رجالِ اصول کافی، چاپ شده و چندین جلد است که کسانی که این روایت را نقل کردهاند چه کسانی هستند؟ آیا شیعه بودند؟ آیا دوازده امامی بودند؟ آیا مطمئن بودند؟ آیا روایاتشان قابل قبول و قابل عمل است؟ ایشان و مرحوم آیت الله العظمی خویی(ره) خیلی در این زمینه زحمت کشیدند. رجال آقای خویی(ره) بیست جلدِ پانصد صفحهای است؛ یعنی دَه هزار صفحه است. البته رجال آیت الله بروجردی(ره) خیلی بیشتر است و بهتدریج چاپ میشود.
من مثال میزنم، نه اینکه در روایات به این رده باشد؛ مثلاً زرارة بن أعین که بسیار مورد محبت امام صادق(ع) و امام باقر(ع) بود، از محمد بن مسلم، از ابراهیم لیثی از ابو حمزه ثمالی از ابن أبی عمیر از امام صادق(ع)؛ یعنی این رجال، روایت را نقل کردند، روایت پیش خاندان عصمت و طهارت بوده، بعد عالمان هم این روایات را گرفتند و آن را تبدیل به کتاب کردند. در زمان ائمه(ع)، این روایاتی که رجال شیعه شنیده بودند، چهارصد جلد شده بود که به «اصول أربعه مأه» معروف شد و تا زمان امام عسکری(ع) بود. این روایات در عصر غیبت صغری، همه در یکجا در کتاب «من لا یحضره الفقیه» از شیخ صدوق(ره) و در دَه جلدِ «الکافی» از مرحوم کلینی(ره) و در چند جلد «تهذیب» و «استبصار» از شیخ طوسی(ره) جمع شد.
برادران و خواهرانم! کاردینال کلیسای سَنپل انگلستان که من شنیده بودم این کلیسا خیلی معظم است و ظریفکاری بینظیری دارد، ساختمانش فوقالعاده است، یک دکتر از افراد متدیّن تهران که پدرش و خودش از سنّ سه ـ چهارسالگی به پای منبر من میآمدند، فوق تخصص خودش را در لندن مشغول بود، به من گفت که آیا یک روز شما را به کلیسای سنپل ببرم؟ گفتم: برویم! با همین لباس رفتم. من آدمی نبودم که خجالت بکشم و لباس پیغمبر(ص) را به همراه خودم نبرم. ما باید همه آثار نبوت را به همه دنیا نشان بدهیم؛ لباس خودمان را، بحث خومان را، منطق خودمان را، کتابهای خودمان را، حرف و دلیل و برهان خودمان را باید به دنیا نشان بدهیم و خجالت نکشیم.
برای تهیه بلیط، در صف قرار گرفتیم؛ وقتی نوبت ما دو نفر شد، آن شخص بلیطفروش از آقای دکتر به پول انگلیس، پنج پوند گرفت، ولی از من دو پوند گرفت! بعد آقای دکتر دکتر از او پرسید که چرا بلیط مرا پنج پوند صادر کردی و بلیط ایشان را دو پوند؟ گفت: به ما گفتهاند از هر دانشمند و اهل علمی که خواست بلیط بگیرد، باید کمتر از نصف بگیرید. من هم به احترام علم ایشان، دو پوند گرفتم. حالا او که مرا امتحان نکرده بود تا ببیند من درس خواندهام یا نخواندهام! بلد هستم یا بلد نیستم! فقط لباس مرا که دید گفت که این لباس روحانیون مسلمان است.
وارد کلیسا شدیم، واقعاً هم کلیسای فوقالعاده و تماشایی است. قبر پادشاهان انگلیس، حتی چرچیل ملعون هم در آن کلیسا است. من به آقای دکتر گفتم که ببینید که آیا کشیش کلیسا در اینجاست؟ کشیش در انگلستان، مقام بسیار بالایی دارد و مذهب آنها هم پروتستان است و با کاتولیکها کاملاً جدا هستند. ایشان گشت مختصری زد و دید که کشیش در کلیسا است. گفتم: آیا او قبول میکند که من با او صحبت کنم؟ ایشان هم رفت و بعد از مدتی آمد و گفت: با کمال میل قبول کرد. من رفتم و سلام کردم و به همدیگر دست دادیم، بعد اول من شروع به صحبت کردن کردم، گفتم: چرا کشورهای اروپا و آمریکا که مسیحی هستند، غرق در فساد هستند؟ مسیح(ع) که اهل فساد نبود! مسیح(ع) که پیغمبر بود و فرستاده پروردگار مهربان عالم بود، پس چرا زن و مرد شما در لجنِ انواع گناهان غرق هستید؟ شما که لباس روحانیون مسیحیان را بر تن دارید بگویید چرا؟
او که لباس بلندی بر تن داشت و کلاه کشیشان هم بر روی سرش بود، به من گفت که من دکترای فلسفه دینشناسی دارم، ادیان را میشناسم، شما متدیّن به چه دینی هستید؟ گفتم: من شیعه اثنی عشری هستم! گفت: من درباره شیعه آگاهی دارم و اما جواب سؤال شما این است که بین ما و حضرت مسیح(ع)، دو هزار سال فاصله است و ما از فرهنگ مسیح(ع) هیچ چیزی نداریم که ابزاری باشد و این مرد و زنِ غرق در لجن گناه را نجات بدهیم، ولی شما و حتی جنابعالی در این زمان که قرن بیست و یکم میلادی است و شما هم در قرن پانزدهم هجری هستید، الآن که در کلیسا ایستادهاید اگر بخواهید از علی بن ابیطالب(ع)، از امام صادق(ع) یا از امام باقر(ع) حرف بزنید، به آن امام وصل هستید، چون شما روایت دارید، رجال هم دارید و خیلی راحت میتوانید ثابت کنید که این روایات به این دلیل از زبان پیغمبر یا امامان شما صادر شده است.
پس روایات ما مانند بتون آرمه مستحکم است و مذاهب دیگرِ اسلامی، مثل ما شیعیان، روایات قوی ندارند.
نشانههای شیعه واقعی در حدیث امام صادق(ع)
اما روایت امام صادق(ع) درباره شیعه واقعی است و ما خوشحال هستیم که هرچند شدّت و ضعف داریم، یکی شیعه خیلی قوی است و دیگری هم متوسط است، ولی بالاخره هر دوی ما اهل نجات هستیم. فرمود: «إِنَّمَا شِيعَةُ جَعْفَرٍ»؛ وقتی من شیعه امام جعفر صادق(ع) هستم، یعنی شیعه امام باقر(ع) هم هستم، شیعه امیرالمؤمنین(ع) هم هستم، شیعه امام عسکری هم هستم و شیعه امام زمان هم هستم. اگر حضرت در این روایت، به خودشان مَثل زدند، این مربوط به زمانی است که حضرت در دنیا بودند؛ وگرنه مراد حضرت از شیعه، یعنی شیعه دوازده امامی که گاهی هم اصحاب آن حضرت میگفتند که ما شیعه امیرالمؤمنین، امام حسن، امام حسین، زین العابدین، امام باقر(ع) و شیعه شما هستیم و حضرت هم این سخن را امضا کرده که درست است.
امام صادق(ع) فرمود: «إِنَّمَا شِيعَةُ جَعْفَرٍ مَنْ عَفَّ بَطْنُهُ»؛ شیعه ما کسی است که شکم او با حرام سروکار ندارد. آیا انسان میتواند حرام نخورد؟ بله، چرا نشود! ممکن است که من در حلالخوری، مقداری محدود شوم و بر من سخت بگذرد؛ اما میتوانم حرام نخورم. آیا ما هم حرام میخوریم؟ ما که در این حسینیه هستیم، کدام یک از ما رباخور هستیم؟ کدام یک از ما عرقخور و شرابخور هستیم؟ کدام یک از ما گوشت خوک میخوریم؟ کدام یک از ما گوشت حرام میخوریم؟ کدام یک از ما مال غصبی میخوریم؟ کدام یک از ما مال دزدی میخوریم؟ هیچ کدام! پس به فرموده امام صادق(ع) که شیعه کسی است که شکمش پاک باشد، شکم ما پاک است. آیا این شکر ندارد؟ قدیمیها در همین تهران به ما میگفتند: «یک نان بخور، صد تا نان در راه خدا بده!»؛ یعنی یک لقمه بخور، میلیاردها مرتبه بگو که خدایا شکر که من حرامخوار نیستم!
بعد فرمود: «وَ فَرْجُهُ»؛ یعنی شیعه ما کسی است که برای شهوت، به حرام هزینه نمیکند و پاکدامن است. اما اگر فریب خوردم و هزینه کردم، چکار باید بکنم؟ ائمه(ع) فرمودند که نگذار توبه عقب بیفتد.[17] توبه کن و از خدا عذرخواهی کن و پروردگارت هم تو را معطلّ نمیکند. امیرالمؤمنین(ع) در دعای کمیل به ما یاد داده که «یَا سَرِيعَ الرِّضَا»؛[18] یعنی ای خدایی که خیلی سریع گذشت میکنی و خشنود میشوی!
سپس فرمود: «وَ عَمِلَ لِخَالِقِهِ»؛ شیعه ما کسی است که برای خدا کار میکند، هر کاری که باشد. «وَ رَجَا ثَوَابَهُ»؛ شیعه ما کسی است که در اعمال خود، منتظر اَجر و مُزد خداست و چشم او به دست رحمت خداست. «وَ خَافَ عِقَابَهُ»؛ شیعه ما کسی است که از کیفر خدا میترسد؛ یعنی آدمی نیست که سینه سِپَر بکند و بگوید که هر چه میخواهد بشود، نه! شیعه ما این گونه نیست.
روضه حضرت زهرا(س)
الهی! به آن اسراری که در باطن صدیقه کبری(س) داری که هیچ کس خبر ندارد، ـ «و السرّ المستودع فیها»؛[19] سرّ است و ما از سرّ خبر نداریم ـ ما و زن و بچهها و نسل ما را تا لحظهای که در دنیا زندهایم، شیعه، پاک، اهل عبادت و اهل خیر قرار بده! این بهترین دعاست.
گفته شده است، ولی من در هیچ جا ندیدم، که امیرالمؤمنین(ع) چهار فرزندش را میخواباند، سپس بر سر قبر صدیقه کبری(س) حاضر میشد! اما چرا میخواباند؟ چون بچهها هم عاشق این هستند که به کنار قبر مادر بیایند و با مادر درد دل کنند و گریه کنند. چرا میخواباند؟ به نظر من، این حرف درستی نیست! ایشان صبر میکرد تا گرگان مدینه و منافقین مدینه بخوابند، سر و صدا بیرون نرود، آنگاه دست هر چهار فرزندش (حسن و حسین و زینب و کلثوم) را را میگرفت و به کنار قبر دختر پیغمبر(ص) میآمد. حالا یا این شعر از خود امیرالمؤمنین(ع) است، یا این شعرای شیعه عرب، زبان حال درست کردند که در کنار قبر و مزار و در کنار بچهها چگونه روضه میخواند!
«نَفْسِي عَلَى زَفَرَاتِهَا مَحْبُوسَة»؛ زهرا! نفَس در سینه من حبس شده و از شدت اندوه، نه نفَسم در میآید ن نه نفَسم پایین میرود!
«يَا لَيْتَهَا خَرَجَتْ مَعَ الزَّفَرَات»؛ ای کاش این نفَس من که میخواهد بیرون بیاید، جان من هم بیرون بیاید تا بعد از تو زنده نباشم!
«لَا خَيْرَ بَعْدَكَ فِي الْحَيَاةِ وَ إِنَّمَا»؛ زهرا! من بعد از تو، خیری در این خانه و زندگی ندارم، همه خیر من تو بودی!
«أَبْكِي مَخَافَةَ أَنْ تَطُولَ حَيَاتِي»؛[20] گریه من از این است که مبادا عمر من طولانی شود و دائماً با داغ مرگ تو زندگی کنم!
«اللهم اغفر لنا و لوالدینا! و لوالدی والدینا! و لمن وجب له حق علینا»!
اگر خدا به من توفیق بدهد، قصد من این است که هر شب، راجع به اهل بیت(ع)، ولایت اهل بیت(ع)، مسائل اهل بیت(ع)، به خصوص مسائل نابی را برای شما نقل کنم. شما هم دوستان خود را دعوت کنید، حیف است که آنها این مطالب مهمّ الهی، ملکوتی و اثرگذار را نشنوند! خود نشستن در این مجالس و یاد اهل بیت(ع) و حرف زدن از اهل بیت(ع) واقعاً عبادت است.
[1]. بشارة المصطفى لشيعة المرتضى(ط ـ القديمة)، ص7.
[2]. سوره واقعه، آیات10 و11.
[3]. سوره واقعه، آیه8.
[4]. سوره واقعه، آیات90 و91.
[5]. سوره واقعه، آیات88 و89.
[6]. الجامع الصغير و زيادته(السيوطي)، ج1، ص6794؛ تاريخ دمشق(ابن عساكر)، ج42، ص356.
[7]. سوره حمد، آیه7.
[8]. سوره حمد، آيات6 و7.
[9]. اصل حدیث این است: «لَوْ أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ وُضِعَتْ فِي كِفَّةٍ وَ وُضِعَ إِيمَانُ عَلِيٍّ فِي كِفَّةٍ لَرَجَحَ إِيمَانُ عَلِي». الأمالی (للطوسی)، ص575؛ مناقب آل أبيطالب، ج2، ص370؛ تاريخ مدينة دمشق، ج42، ص341؛ المناقب (للخوارزمي)، ص130؛ الرياض النضرة في مناقب العشرة المبشرين بالجنة، ج3، ص181؛ نزهة المجالس و منتخب النفائس، ج2، ص207؛ کفاية الطالب في مناقب علي بن أبيطالب، ص258.
[10]. التوحید (للصدوق)، ص29: «وَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي مَا خَلَقْتُ خَلْقاً أَحَبَّ إِلَيَّ مِنَ الْمُقِرِّينَ لِي بِتَوْحِيدِي وَ أَنْ لَا إِلَهَ غَيْرِي وَ حَقٌّ عَلَيَّ أَنْ لَا أَصْلِيَ بِالنَّارِ أَهْلَ تَوْحِيدِي أَدْخِلُوا عِبَادِيَ الْجَنَّةَ».
[11]. الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج2، ص91.
[12]. سوره نحل، آيه78.
[13]. إقبال الأعمال(ط ـ القديمة)، ج1، ص467.
[14]. بحار الأنوار (ط ـ بیروت)، ج75، ص12: «قَدْ يَنْمِي الْقَلِيلُ فَيَكْثُرُ وَ يَضْمَحِلُّ الْكَثِيرُ فَيَذْهَبُ».
[15]. وسائل الشیعة، ج16، ص61: «إِنَّ النَّدَمَ عَلَى الشَّرِّ يَدْعُو إِلَى تَرْكِهِ».
[16]. الخصال، ج1، ص296: «قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّمَا شِيعَةُ جَعْفَرٍ مَنْ عَفَّ بَطْنُهُ وَ فَرْجُهُ وَ اشْتَدَّ جِهَادُهُ وَ عَمِلَ لِخَالِقِهِ وَ رَجَا ثَوَابَهُ وَ خَافَ عِقَابَهُ فَإِذَا رَأَيْتَ أُولَئِكَ فَأُولَئِكَ شِيعَةُ جَعْفَرٍ».
[17]. الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ج2، ص205: «[في ما حفظ عن الإمام الصادق ع في الحث على التوبة] وَ مِمَّا حُفِظَ عَنْهُ ع فِي الْحَثِّ عَلَى التَّوْبَةِ قَوْلُهُ: تَأْخِيرُ التَّوْبَةِ اغْتِرَار ...».
[18]. مصباح المتهجد و سلاح المتعبد, ج2, ص85.
[19]. عوالم العلوم و المعارف و الأحوال من الآيات و الأخبار و الأقوال (مستدرک سيدة النساء إلى الإمام الجواد)، ج11، ـ قسم2 ـ فاطمة(س)، ص1146.
[20]. بحار الأنوار (ط ـ بيروت)، ج43، ص213.