جلسه پنجم چهار شنبه (8-10-1400)
(تهران حسینیه آیت الله بروجردی)عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شویدبسم الله الرحمن الرحیم
«الحمد لله رب العالمین، الصلاة و السلام علی سید الأنبیاء و المرسلین، حبیب إلهنا و طبیب نفوسنا أبی القاسم محمد صلّی الله علیه و علی أهل بیته الطّیّبین الطّاهرین المعصومین المکرّمین».
عبادت بودن نگاه به قرآن
بیان شد که کتاب خدا قرآن مجید، این اقیانوس بیساحل، دارای چهار وجود است: یک وجودش وجود کتبی است که این وجود در اختیار همه مردم است که آن را باز کرده و قرائت میکنند؛ چنانچه به قرائت قرآن از روی مصحف، دستور داده شده است و حتی از امام ششم(ع) بنا به نقل کلینی در کتاب کافی، یکی از اصحاب پرسید که من حافظ قرآن هستم، آیا از حفظ بخوانم؟ فرمودند: با اینکه حافظ قرآن هستی، ولی از روی قرآن بخوان، چون چند چیز است که نگاه کردن به آن عبادت است؛ یعنی همین که چشم خود را هزینه میکند، در پروندهاش عبادت نوشته میشود، یکی از آن چیزها نگاه به قرآن است.[1]
عبادت بودن نگاه به پدر و مادر
دومی نگاه به پدر و مادر است؛[2] حالا ممکن است پدر و مادر، بیدین باشند، کافر باشند و مخالف با حق باشند. قرآن مجید این مطلب را حل کرده است که اگر پدر و مادر شما بیدین هستند و روش آنها خلاف حق است، تنها مسئولیتی که شما دارید این است که دعوت آنها را به بیدینی و کفر و شرک قبول نکنید. اما ائمه(ع) در همینجا هم میفرمایند که نه با تلخی! نه با تحکّم! بلکه خیلی نَرم به آنها بگو که پدرجان! مادرجان! من راهی را در پیش دارم، شما هم راهی در پیش دارید. هر کدام از ما هم این راهها را پذیرفتیم و در همین راه هم حرکت میکنیم. در این راه، دعوا ممنوع است، تلخی ممنوع است، بلند بلند حرف زدن با پدر و مادر ممنوع است، آزردن دل آنها ممنوع است.[3] درباره این پدر و مادرِ بیدین، کافر و بتپرست، امر پروردگار است و آدرس آن هم در سوره «لقمان» است که فرمود: «وَ صاحِبْهُما فِي الدُّنْيا مَعْرُوفاً»؛[4] نشست و برخاست شما، رفت و آمد شما و دید و بازدید شما با این پدر و مادر، به روش پسندیدهای باشد که دل آنها نسوزد و نگران نشوند. نگاه به آن پدر و مادر هم برای تو عبادت است؛ اگرچه چیزی نصیب آنها نمیشود، چون خودشان نخواستند که چیزی نصیبشان شود.
عبادت بودن نگاه به عالم ربّانی
مورد دیگری که نگاه کردن به آن عبادت است، نگاه به چهره عالِم ربّانی و عالِم واجد شرایط است.[5] از این روایت، خیلی خوشحال نشوید که هر شب روبروی من نشستهاید و مرا میبینید، فکر کنید که عبادت است و یا ثواب دارد! نه، عالِم واجد شرایط مراد است. شرایط چیست؟ عالمی که آلوده به گناه نیست، آلوده به گناه کبیره نیست، اصرار بر گناهان صغیره ندارد. زندگیاش نشان میدهد که دنیاپرست و مادیگرا نیست. دلسوز مردم است و کاری هم به سنّ آنها ندارد و تا نفس آخر برای هدایت مردم، دل میسوزاند و تا نفس آخر دغدغه دارد که مردم اهل دوزخ نشوند و از بهشت دور نمانند. چنین عالِمی که ربّانی و واجد شرایط است، نظر به چهره او عبادت است.
عبادت بودن نگاه به کعبه
جای دیگری هم نگاه کردن به آن عبادت است، نگاه به خانه کعبه است.[6] شما که مُحرِم شدید و وارد مسجد الحرام میشوید، در گوشهای از مسجد الحرام مینشینید و نیم ساعتی استراحت میکنید، سپس میخواهید عمره یا حج را شروع کنید، همانطور که نشستهاید، به خانه کعبه نگاه میکنید. خانه، تشریفاً اضافه به پروردگار شده است (یعنی «بیت الله»)؛ وگرنه خانه که زیاد است، کاخ کرملین است، کاخ سفید آمریکاست که باطناً کاخ سیاه است، در تهران هم ساختمانهای خیلی مهندسی و زیبای تریلیاردی است، در داخل شهر هم چشم ما هر روز به این خانهها میافتد، نگاه کردن به اینها هیچ ثوابی ندارد، چون این خانهها ارزشی ندارد؛ یعنی با پروردگار مهربانِ عالَم پیوندی ندارد.
اما چرا مساجد احترام دارد؟ آنها هم یک نوع خانه هستند که چهار دیواری هستند، سقف دارند، در و پنجره دارند؛ اما چرا احترام دارند؟ چون به پروردگار وصل هستند، «وَ أَنَّ الْمَساجِدَ لِلَّهِ».[7] خداوند در این آیه، مساجد را وصل به خودش میداند. اما حسینیه در شرایط فقهی چه فرقی با مسجد دارد؟ «بارک الله» به بعضی از فقهای ما که من فتوای آنها را دیدهام، فرمودند در جایی که به نام حضرت سید الشهداء(ع) ساخته شده است، تمام شرایط آن با مسجد، یکی است؛ یعنی اگر شما یک میخ را بیجهت بر دیوار حسینیه بکوبید، حرام است! اگر دست کسی خونی شد و به دیوار حسینیه مالید، پاک کردن آن واجب است! اگر کسی فرش حسینیه را با خون دماغ یا با خون دهان آلوده کرد، شستن آن واجب است. این فقها نوشتهاند که شرایط خانههایی که به وجود مبارک حضرت سید الشهداء(ع) وابسته است، با شرایط مسجد مساوی است و بعضی از فقها هم نوشتهاند: ـ من از خانمها خبر ندارم که مقلد چه مرجعی هستند! ـ خانمی که در ایام عادت است، بر طبق فتوای مراجعی که شرایط حسینیه با مسجد را یکی میدانند، حرام است که در آن مکان شرکت کند. این بستگی به خواهران و مادران بزرگوار ما دارد که مقلد چه فقیهی هستند!
بنابراین نگاه کردن به «بیت الله» عبادت است، نه بیت! بیت که در پنج قاره زیاد است. چرا نگاه کردن به بیت در مسجد الحرام عبادت است؟ چون بیت، اضافه تشریفی به پروردگار دارد؛ یعنی خداوند که نیازی به خانه ندارد، این خانهای هم که در مسجد الحرام است، نه آینهکاری است، نه کاشیکاری است، نه سنگهای مرمر یزد است، نه سنگهای تراورتن در جاهای دیگر ایران است؛ بلکه از همان کوهها در زمان حضرت ابراهیم(ع)، سنگ نتراشیده را ـ امروزه مقداری روی سنگ را میتراشند ـ آوردند و چهار تا دیوار را بنا کردند که یک سقف معمولی هم دارد. خیلی فوقالعاده نیست و جای این بیت هم در یک درّه است. دیدهاید که اطراف بیت، کوه است و بیت در گودترین محلّ مکه قرار گرفته است که هر وقت هم بارانهای فصلی منطقه حارّه میآید، گاهی تا نصف بیت آب باران جمع میشود و لجن و گل میشود.
سنگهای «بیت الله» هم زِبر است و قیمتی نیست؛ اما چون این بیت، به حق وصل است که من در اینجا آیهاش را میخوانم تا شما اتصال آن را ببینید: «عَهِدْنا إِلى إِبْراهيمَ وَ إِسْماعيلَ»؛[8] به دو نفر از پیغمبرانش سفارش کرده است. کلمه «عهد» در قرآن مجید وقتی با «إلی» ترکیب شود، مثل «أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ»،[9] معنی پیمان یا تعهد نمیدهد.[10] کسانی که در ادبیات عرب دقیق نیستند و قرآن را ترجمه کردند، اشتباه ترجمه کردند و همین آیه «أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ» را در سوره «یس» اینگونه ترجمه کردند: «مگر من با شما قرارداد و پیمان نبستم که از شیطان پیروی نکنید»!؟ خدا در کجا با ما پیمان بسته است؟ پروردگار مستقیماً کجا با ما قرارداد بسته است؟ آیا در شکم مادر بود؟ ما که اصلاً به یاد نداریم! در دوران کودکی بود؟ باز هم یادمان نمیآید! تا الآن که سی سال، چهل سال، شصت سال داریم، کجا با ما قرارداد بسته است؟ در این ترجمههای اشتباه، میتوان مچ مترجم را گرفت که خداوند در کجا با ما قرارداد بسته است؟ زمان قرارداد را بگویید!
اما اگر کسی به ادبیات عرب آگاه باشد و در ادبیات مجتهد باشد، درست ترجمه میکند. من در ترجمه قرآن، واقعاً به مدت چهار سال جان کَندم؛ یعنی به جایی رسیدم که حوصلهام سر رفته بود و حالم سنگین شده بود، چون هر آیهای را باید به ادبیات عرب و به درسهایی که در قم درباره ادبیات خوانده بودم مراجعه میکردم تا ببینم معنی این کلمه که با کلمه بعدی ترکیب شده، چه معنایی دارد! این ترجمه، بسیار کار پُرزحمتی بود و با خواست پروردگار، ترجمه درست و صحیحی بنا به نظر بزرگترین دانشمندانِ قرآنشناس کشور پدید آمد که من نمیگویم اشتباه ندارد، ولی یک محقق باید از اول تا آخر را به دقت بخواند، شاید یکی یا دو تا اشتباه پیدا کند!
خدای متعال درباره ارتباط «بیت الله» به خودش فرمود: «عَهِدْنا إِلى إِبْراهيمَ وَ إِسْماعيلَ»؛ من به دو پیغمبر ـ خیلی حرف است، احترام بیت و کعبه را ببینید! ـ که یکی اولوالعزم است و دومین پیغمبر اولوالعزمِ خداست سفارش کردم؛ یعنی یکی از آندو، پیغمبری است که گستره نبوتش کل کره زمین بود و اولین پیغمبر اولوالعزم هم حضرت نوح(ع) است. من به این دو سفارش کردم.
اما حضرت ابراهیم(ع) چرا ابراهیم شد؟ ابراهیمی که در بابِل زندگی میکرد و همه مردم در آنجا بُتپرست بودند و عموی او هم بُتتراش و فروشنده بُت بود و پدرش هم که مرده بود، پس چه شد که او ابراهیم شد؟ شما سوره «شعرا» را بخوانید که وقتی پروردگار، آیات مربوط به نوح(ع) را بیان میکند، به ابراهیم(ع) که میرسد میفرماید: «وَ إِنَّ مِنْ شيعَتِهِ لَإِبْراهيمَ»؛[11] ابراهیم بخاطر اینکه با تمام وجودش پیرو نوح(ع) بود ابراهیم شد.
انسان با شیعه بودن، به خدا میرسد. انسان با شیعه بودن، از اولیای الهی میشود. خدا با شیعه بودن ماست که درون ما را روشن میکند. خدا با شیعه بودن ما، دریای فیوضاتش را به روی ما سرازیر میکند. با شیعه بودن است که ابواب رحمت به روی انسان باز میشود. در روایات زیادی داریم که مرحوم فیض نقل میکند،[12] مرحوم مجلسی نقل میکند[13] و بزرگان از علمای شیعه، مثل مرحوم صدوق[14] نقل میکنند که اگر شیعه در پروندهاش مشکلی داشته باشد، خدا اجازه نمیدهد که این مشکل، بعد از مردن او، به عالم برزخ منتقل شود؛ لذا در این دنیا با بیماری، با درد، با سختی مالی و با مشکل اجتماعی، مشکل را از پروندهاش برطرف میکند که وقتی میخواهد بمیرد، با یک پرونده صاف وارد برزخ شود و فرشتگان عذاب به او سخت نگیرند.[15] انسان، با شیعه بودن است که صاف از دنیا میرود و پاک از دنیا میرود.
ابراهیم(ع) که ابراهیم شده، از راه شیعه بودن بوده است؛ البته او شیعه نوح(ع) بود؛ یعنی این مرد الهی از نوجوانی، از وقتی که چشم باز کرده، پیرو واقعی اسلام نوح(ع) بود که همان اسلام خداست. خداوند فرمود که من به این پیمغبر سفارش کردم، پیغمبری که پدر تمام پیامبران بعد از خودش بود. ما در قرآن مجید داریم[16] که انبیای اولوالعزم بعد از نوح(ع)، حضرت موسی(ع) و عیسی(ع) هستند و انبیای مرسل هم حضرت یحیی(ع)، زکریا(ع)، اسباط(ع)، ذو الکفل(ع)، اسحاق(ع)، یعقوب(ع) و اسماعیل(ع)، تمام اینها از نسل ابراهیم(ع) هستند و اصلاً ما نسلی پاکتر و گستردهتر از نسل شیعه نوح(ع) نداریم و بالاترین و برترین و بهترین نسلِ ابراهیم، پیغمبر اکرم(ص) و ائمه طاهرین(ع) هستند که به اسماعیل(ع) میرسند.
خداوند فرمود که من به چنین پیغمبرانی (ابراهیم و اسماعیل) سفارش کردم؛ خیلی آیه فوقالعادهای است: «عَهِدْنا إِلى إِبْراهيمَ وَ إِسْماعيلَ أَنْ طَهِّرا بَيْتِيَ»؛ خانه مرا از اینکه بُتکده بشود، از اینکه محل رفت و آمد کافران و مشرکان و منافقان بشود، از اینکه آلوده به اعتقادات سخیف بشود، پاک نگهدار! «لِلطَّائِفينَ»؛ برای طوافکنندگان که بیایند و در اطراف بیتِ توحید طواف کنند. «أَنْ طَهِّرا بَيْتِيَ لِلطَّائِفينَ وَ الْعاكِفينَ وَ الرُّكَّعِ السُّجُودِ»؛ آنچه که مورد نظر است این است: «عَهِدْنا إِلى إِبْراهيمَ وَ إِسْماعيلَ أَنْ طَهِّرا بَيْتِيَ»؛ همه عظمت این خانه به این «یاء» متکلم است که معنی فارسی آن این است که «بَيْتِيَ»؛ یعنی خانهام! همین که خدا خانه را به خودش منسوب کرده و وصل کرده، کعبه شده است.
شاید نود درصد از شما بزرگواران و یا بیشتر، به مسجد الحرام رفته باشید، روایتی از امام صادق(ع) در مهمترین کتابهای ما، مثل اصول کافی،[17] وسائل الشیعه،[18] بحار الأنوار[19] و من لا یحضره الفقیه[20] نقل شده است که بسیار زیباست! شما در مسجد الحرام هیچ کاری نمیکنید، هنوز نه نمازی و نه قرآنی شروع کردید، بلکه فقط بیت را نگاه میکنید. هر بار که این نگاه شما به خانه میافتد، شما پلک میزنید و نمیتوانید چشم خود را به صورت دائم باز نگه دارید. شما میبینید، بعد پلک بسته میشود، یک؛ پلک باز میشود، دوباره میبینید، دو؛ پلک بسته میشود، دوباره باز میکنید، سه ... یک ساعت که بنشینید و مثلاً صد بار خانه را نگاه کنید، چون این خانه به پروردگار وصل است، امام صادق(ع) میفرماید: به هر نگاهی، هفتاد هزار حسنه برای شما ثبت میشود و هفتاد هزار سیّئه از پرونده شما محو میشود و هفتاد هزار درجه قیامتیِ شما بالا میرود. فقط نگاه این مقدار ثواب دارد.
آثار دعای پدر و مادر در دنیا و برزخ
یکی از آن نگاههایی که عبادت است، نگاه به پدر و مادر است.[21] خدا نیاورد برای کسانی که پدر و مادر دارند و پدر و مادرشان را از دست بدهند، پدر و مادر اگرچه بد باشند، نعمت عجیبی هستند و ما هیچ استقلالی نسبت به پدر و مادر نداریم، ما چهره دوم پدر و مادر هستیم؛ یعنی ما همان پدر و مادر هستیم ولی به صورت فرزند هستیم، چون همه چیز ما؛ خلقت ما، بدن ما، روح ما، جسم ما، جان ما از پدر و مادر است. ما جلد دوم پدر و مادر هستیم، ما مرتبه نازله پدر و مادر هستیم.
من هر وقت به خدمت پدر و مادرم میرفتم، بیشتر نزدیک محرّم یا نزدیک ماه رمضان و البته در طول سال، دائم به حضورشان میرفتم، آن وقت هم که در قم طلبه بودم، هر هفته با آن ماشینهای قدیمی از قم به تهران میآمدم ـ که سه ساعت طول میکشید ـ و برمیگشتم. روبروی آنها که مینشستم و نگاهشان که میکردم، به آنها میگفتم که پدر! مادر! نزدیک محرّم و صفر است، نزدیک ماه رمضان است، بار من خیلی از نظر قرآن سنگین است، چون مردم میخواهند عمرشان را در اختیار من بگذارند، فکرشان را در اختیار من بگذارند، وقتشان را به من بدهند، من هم میخواهم دین خدا را آنگونه که هست به مردم ارائه بدهم. حرفهای نادرست نگویم، قصههای دروغ نگویم، خوابهای پوچ نگویم؛ بلکه دین را برای مردم بگویم. پدرم از روی محبت به من نگاه میکرد و به همراه مادرم به من میگفتند که حالا چه میخواهی؟ میگفتم: دعا! دعا کنید که من دچار تلف کردن عمر مردم نشوم! دعا کنید که من دین خدا را به مردم تحویل بدهم! در تمام این چهل سالی که منبر میرفتم و تا چند سال پیش که آنها زنده بودند، حس میکردم که آثار دعای پدر و مادرم در من ظهور میکند و عجیب است که بعد از مرگ هم مرا دعا میکنند.
من چهار سال بعد از اینکه پدرم از دنیا رفته بود، دو روز مانده بود به عرفه ابی عبدالله(ع)، بدون اینکه فکر بکنم، پدرم را دیدم که روی یک پله خیلی تمیز با یک کُت و شلوار خیلی خوبی نشسته است. خیلی خوشحال شدم، جلو رفتم و سلام کردم، گفتم: بابا! به دنیا برگشتی؟ گفت: نه! گفتم: الآن که به شکل دنیایی هستی و روی پله نشستهای و کُت و شلوار پوشیدی! اینها که در برزخ نیست، آیا برنگشتی؟ فرمود: نه! گفتم: پس چرا من شما را الآن اینجوری میبینم؟ گفت: یک روز به دعای عرفه مانده است، من اجازه گرفتم که بیایم تا دعای عرفه تو را گوش بدهم و دوباره بروم! پس اگر پدر و مادرها از ما راضی باشند، در برزخ هم با ما هستند، به فکر ما هستند و برای ما دعا میکنند.
عبادت بودن نگاه به امیرالمؤمنین(ع)
پس نگاه به قرآن عبادت است و اگر حافظ قرآن هستی، امام صادق(ع) میفرماید که از روی آن بخوان. نگاه به کعبه، نگاه به پدر و مادر، نگاه به عالِم ربّانی هم عبادت است.[22] این روایت را هم از کتب اهل سنت بخوانم که البته شما فقط بشنوید و عکس العملی نشان ندهید و محبت کنید سکوت داشته باشید! نگاه بعدی در این روایت است که بزرگترین علمای اهل سنت، از شخص عُمر روایت کردهاند و حتی میگویند که این روایت را عُمر نقل کرده است! آن روایت چیست؟ این است که شخصی به او گفت: عُمر! چرا به چهره علی بن ابیطالب(ع) خیره میشوی؟ مگر چه خبر است؟ هر جا که علی(ع) را میبینی، او را به مدت طولانی نگاه میکنی؟ گفت: خودم با دو گوش خودم از پیغمبر اکرم(ص) شنیدم: «النَّظَرُ إِلَى وَجْهِ عَلِيٍّ عِبَادَةٌ»؛[23] نگاه کردن به صورت علی(ع) عبادت است.
شما فکر کنید که ما را در قیامت، جدای از امیرالمؤمنین(ع) در یک زمین دیگر قرار نمیدهند! ما وقتی از قبر بیرون آمدیم، امیرالمؤمنین(ع) را میبینیم، چون روایات زیادی داریم، نه یکی، نه دو تا، نه ده تا که ائمه(ع) میفرمایند: «شِيعَتُنَا مَعَنَا»؛[24] شیعه در قیامت، با خود ما هستند و جای آنها جدا نیست. اما خدا در آنجا چه لطفی به ما بکند که چهره الهی و ملکوتی امیرالمؤمنین(ع) را نگاه کنیم و چه لذتی ببریم! قرآن میفرماید که یک نعمت من در قیامت «تَلَذُّ الْأَعْيُن»؛[25] یعنی لذت بردن چشم شما از مناظری است که میبیند.
لذت نگاه به امام حسین(ع) در بهشت
اما بالاتر از نگاه به امیرالمؤمنین(ع) هم برای ما بیان شده است و آن هم علت خاصی دارد، نه اینکه آن چهره از علی(ع) بالاتر باشد؛ بلکه آن چهره در طول امیرالمؤمنین(ع) است، ولی علت خاصی دارد. این مطلب را عالِم بسیار بزرگِ شیعه (آیت الله محمدباقر بیرجندی) که در بیرجند زندگی میکرد، در کتاب کبریت احمر نقل میکند که دو روایت است:
روایت اول این است که به امام صادق(ع) عرض شد: «یابن رسول الله»! من با عمق دل خود، شما اهل بیت(ع) را دوست دارم، عاشق شما هستم؛ ولی مسئلهای دارم که خجالت میکشم از شما بپرسم! حضرت فرمود: در حضور ما از پرسیدن، شرمی نداشته باشید! گفت: من عاشق همه شما هستم، اما امام حسین(ع) را جور دیگری دوست دارم! آیا من مشکلی دارم؟ امام صادق(ع) چه جوابی داد؟ فرمود: خود ما اهل بیت(ع) هم همینجور هستیم، ما هم حسین(ع) را جور دیگری دوست داریم.
روایت دوم این است که به امام صادق(ع) گفت: با لذّتترین چیزی که در بهشت میشود دید، چون بهشت حور العین دارد، مرد با زن درستکار وابستگی دارد، زن بزرگوار با مرد مؤمن وابستگی دارد، قرآن در دو جای سورههای «رعد» و «مؤمن» میگوید که پدران شما، مادرانتان، خانمهایتان و نسل شما اگر شایسته باشند، آنها را در بهشت با شما در یکجا قرار میدهند که شما با خانم خودت باشی، با بچههای خودت باشی، با پدر و مادرت باشی.[26] بهشت حور العین دارد، ولی قیافه و تصویر حور العین را نه قرآن نشان میدهد، نه روایات؛ اما حور العین پاداش مردم مؤمن و شهداست. با این حال، وقتی به امام صادق(ع) عرض میکند که با لذتترین نعمت در بهشت چیست؟ فرمود: نگاه به ابی عبدالله(ع) است.[27]
روضه امام حسین(ع)
گفت این به خون تپیده، نباشد حسین من
این نیست آنکه در بَر من بود تاکنون
گر این حسین من، سرِ او از چه بر سنان
ور این حسین من! تن او از چه غرقه خون؟
یا خواب بودهام من و گم گشته است طریق
یا خواب بوده آن که مرا گشته ره نمون
میگفت و میگریست که جانسوز نالهای
آمد ز حنجر شه لب تشنگان، برون
کای عندلیب گلشن جان! آمدی؟ بیا
ره گم نگشته، خوش به نشان آمدی! بیا[28]
«اللّهم اغفر لنا و لوالدینا! و لوالدی والدینا! و لمن وجب له حق علینا! اللّهم اشف مرضانا! و اغفر موتانا! و اجعل عاقبة أمرنا خیرا! اللهم ایّد و انصُر امام زماننا!
[1]. الكافي (ط ـ الإسلامية)، ج2، ص614: «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنِّي أَحْفَظُ الْقُرْآنَ عَلَى ظَهْرِ قَلْبِي فَأَقْرَؤُهُ عَلَى ظَهْرِ قَلْبِي أَفْضَلُ أَوْ أَنْظُرُ فِي الْمُصْحَفِ قَالَ فَقَالَ لِي بَلِ اقْرَأْهُ وَ انْظُرْ فِي الْمُصْحَفِ فَهُوَ أَفْضَلُ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ النَّظَرَ فِي الْمُصْحَفِ عِبَادَةٌ».
[2]. تحف العقول، ص46: «قَالَ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: نَظَرُ اَلْوَلَدِ إِلَى وَالِدَيْهِ حُبّاً لَهُمَا عِبَادَةٌ».
[3]. بحار الأنوار (ط ـ بیروت)، ج71، ص71: «عَنِ الصَّادِقِ ع قَالَ: بِرُّ الْوَالِدَيْنِ وَاجِبٌ فَإِنْ كَانَا مُشْرِكَيْنِ فَلَا تُطِعْهُمَا وَ لَا غَيْرَهُمَا فِي الْمَعْصِيَةِ فَإِنَّهُ لَا طَاعَةَ لِمَخْلُوقٍ فِي مَعْصِيَةِ الْخَالِقِ»؛ نیکی به پدر و مادر بر همه واجب است و امّا اگر مشرک بودند، در شرک از آنها و در معصیت، از هیچ کس اطاعت مکن. به درستی که در معصیت خالق، هیچ کسی را حقّ اطاعت مخلوق نیست.
[4]. سوره لقمان، آیه15.
[5]. الجعفریات(الأشعثیات)، ص194: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص النَّظَرُ إِلَى وَجْهِ الْعَالِمِ حُبّاً لَهُ عِبَادَة».
[6]. الکافی (ط ـ الإسلامیة)، ج4، ص240: «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: النَّظَرُ إِلَى الْكَعْبَةِ عِبَادَةٌ».
[7]. سوره جن، آیه18.
[8]. سوره بقره، آیه125.
[9]. سوره یس، آیه60.
[10]. مجمع البحرین، ج3، ص112: «العَهْدُ: الوصية و الأمر». مرحوم علامه طباطبایی نیز «عهد» را به معنی وصیت و سفارش گرفته است، (المیزان فی تفسیر القرآن، ج17، ص102).
[11]. سوره صافات، آیه83.
[12]. نوادر الأخبار فيما يتعلق بأصول الدين (للفيض)، ص313 و315.
[13]. بحار الأنوار (ط ـ بیروت)، ج6، ص153 و155 و160: «قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع: وَ اللَّهِ لَا يَصِفُ عَبْدٌ هَذَا الْأَمْرَ فَتَطْعَمَهُ النَّارُ قُلْتُ إِنَّ فِيهِمْ مَنْ يَفْعَلُ وَ يَفْعَلُ! فَقَالَ: إِنَّهُ إِذَا كَانَ ذَلِكَ ابْتَلَى اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَحَدَهُمْ فِي جَسَدِهِ فَإِنْ كَانَ ذَلِكَ كَفَّارَةً لِذُنُوبِهِ وَ إِلَّا ضَيَّقَ اللَّهُ عَلَيْهِ فِي رِزْقِهِ فَإِنْ كَانَ ذَلِكَ كَفَّارَةً لِذُنُوبِهِ وَ إِلَّا شَدَّدَ اللَّهُ عَلَيْهِ عِنْدَ مَوْتِهِ حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهَ وَ لَا ذَنْبَ لَهُ ثُمَّ يُدْخِلُهُ الْجَنَّةَ».
[14]. علل الشرائع، ج1، ص298: «عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ الرِّضَا عَنْ أَبِيهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ع قَالَ: قِيلَ لِلصَّادِقِ ع ... فَمَا بَالُنَا نَرَى كَافِراً يَسْهُلُ عَلَيْهِ النَّزْعُ فَيَنْطَفِي وَ هُوَ يُحَدِّثُ وَ يَضْحَكُ وَ يَتَكَلَّمُ وَ فِي الْمُؤْمِنِينَ أَيْضاً مَنْ يَكُونُ كَذَلِكَ وَ فِي الْمُؤْمِنِينَ وَ الْكَافِرِينَ مَنْ يُقَاسِي عِنْدَ سَكَرَاتِ الْمَوْتِ هَذِهِ الشَّدَائِدَ فَقَالَ مَا كَانَ مِنْ رَاحَةٍ لِلْمُؤْمِنِ هُنَاكَ فَهُوَ عَاجِلُ ثَوَابِهِ وَ مَا كَانَ مِنْ شَدِيدَةٍ فَتَمْحِيصُهُ مِنْ ذُنُوبِهِ لِيَرِدَ الْآخِرَةَ نَقِيّاً نَظِيفاً مُسْتَحِقّاً لِثَوَابِ الْأَبَدِ لَا مَانِعَ لَهُ دُونَه ...».
[15]. الکافی (ط ـ الإسلامیة)، ج3، ص242: «عَنْ عَمْرِو بْنِ يَزِيدَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِنِّي سَمِعْتُكَ وَ أَنْتَ تَقُولُ كُلُّ شِيعَتِنَا فِي الْجَنَّةِ عَلَى مَا كَانَ فِيهِمْ قَالَ صَدَقْتُكَ كُلُّهُمْ وَ اللَّهِ فِي الْجَنَّةِ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّ الذُّنُوبَ كَثِيرَةٌ كِبَارٌ فَقَالَ أَمَّا فِي الْقِيَامَةِ فَكُلُّكُمْ فِي الْجَنَّةِ بِشَفَاعَةِ النَّبِيِّ الْمُطَاعِ أَوْ وَصِيِّ النَّبِيِّ ...».
[16]. سوره بقره، آیات136 و140؛ سوره آل عمران، آیه84؛ سوره نساء، آیه163.
[17]. الکافی (ط ـ الإسلامیة)، ج4، ص240 و412: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: مَا مِنْ طَائِفٍ يَطُوفُ بِهَذَا الْبَيْتِ ... إِلَّا كَتَبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ بِكُلِّ خُطْوَةٍ سَبْعِينَ أَلْفَ حَسَنَةٍ وَ مَحَا عَنْهُ سَبْعِينَ أَلْفَ سَيِّئَةٍ وَ رَفَعَ لَهُ سَبْعِينَ أَلْفَ دَرَجَة».
[18]. وسائل الشیعه، ج13، ص265.
[19]. بحار الأنوار (ط ـ بیروت)، ج96، ص61 و65.
[20]. من لا یحضره الفقیه، ج2، ص205.
[21]. الکافی (ط ـ الإسلامیة)، ج4، ص240: «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: ... وَ النَّظَرُ إِلَى الْوَالِدَيْنِ عِبَادَةٌ».
[22]. الجعفریات (الأشعثیات)، ص194: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: النَّظَرُ إِلَى وَجْهِ الْعَالِمِ حُبّاً لَهُ عِبَادَةٌ».
[23]. البدایة و النهایة (ابن کثیر الدمشقی)، ج۷، ص۳۵۸، مکتبة المعارف ـ بیروت؛ مناقب آل أبيطالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج3، ص202: «... عَنْ عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ وَ اللَّفْظُ لِعَائِشَةَ قَالَتْ: كَانَ أَبُو بَكْرٍ يُدِيمُ النَّظَرَ إِلَى عَلِيٍّ ع فَقِيلَ لَهُ فِي ذَلِكَ فَقَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص يَقُولُ: النَّظَرُ إِلَى عَلِيٍّ عِبَادَةٌ».
[24]. بحار الأنوار (ط ـ بیروت)، ج40، ص26: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: أَنَا وَ هَذَا يَعْنِي عَلِيّاً يَوْمَ الْقِيَامَةِ كَهَاتَيْنِ وَ ضَمَّ بَيْنَ إِصْبَعَيْهِ وَ شِيعَتُنَا مَعَنَا».
[25]. سوره زخرف، آیه71.
[26]. سوره رعد، آیه23: «جَنَّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَها وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّيَّاتِهِمْ وَ الْمَلائِكَةُ يَدْخُلُونَ عَلَيْهِمْ مِنْ كُلِّ باب»؛ سوره مؤمن (غافر)، آیه8: «رَبَّنا وَ أَدْخِلْهُمْ جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتي وَعَدْتَهُمْ وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّيَّاتِهِم ...».
[27]. ر.ک: بحار الأنوار (ط ـ بیروت)، ج98، ص75: «عَنْ أَحَدِهِمَا ع أَنَّهُ قَالَ: ... يَا زُرَارَةُ إِنَّهُ إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ جَلَسَ الْحُسَيْنُ ع فِي ظِلِّ الْعَرْشِ وَ جَمَعَ اللَّهُ زُوَّارَهُ وَ شِيعَتَهُ لِيُبْصِرُوا مِنَ الْكَرَامَةِ وَ النُّصْرَةِ وَ الْبَهْجَةِ وَ السُّرُورِ إِلَى أَمْرٍ لَا يَعْلَمُ صِفَتَهُ إِلَّا اللَّهُ فَيَأْتِيهِمْ رُسُلُ أَزْوَاجِهِمْ مِنَ الْحُورِ الْعِينِ مِنَ الْجَنَّةِ فَيَقُولُونَ إِنَّا رُسُلُ أَزْوَاجِكُمْ إِلَيْكُمْ يَقُلْنَ إِنَّا قَدِ اشْتَقْنَاكُمْ وَ أَبْطَأْتُمْ عَنَّا فيَحْمِلُهُمْ مَا هُمْ فِيهِ مِنَ السُّرُورِ وَ الْكَرَامَةِ عَلَى أَنْ يَقُولُوا لِرُسُلِهِمْ سَوْفَ نَجِيئُكُمْ إِنْ شَاءَ اللَّهُ».
[28]. دیوان وصال شیرازی، ص62 و63.