جلسه ششم پنجشنبه (9-10-1400)
(تهران حسینیه آیت الله بروجردی)عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید- تبیین وجودات چهارگانه قرآن مجید
- کاملترین وجود عینی قرآن در وجود پیامبر(ص) و علی(ع)
- مصداق عینی معارف قرآنی در دعاهای امیرالمؤمنین(ع)
- عاجزماندن انسان از درک عظمت علمی امیرالمؤمنین(ع)
- خداشناسی امیرالمؤمنین(ع) در دعای صباح
- استعانت علی(ع) از اذکار خدا برای تقرّب معنوی
- تقرّب الهی از راه فهم قرآن کریم و تصدیق اهل البیت(ع)
- گمراهی اهل سنت در فهم قرآن بدون اهل البیت(ع)
- روضه امام حسین(ع)
بسم الله الرحمن الرحیم
«الحمد لله رب العالمین، الصلاة و السلام علی سید الأنبیاء و المرسلین، حبیب إلهنا و طبیب نفوسنا أبی القاسم محمد صلّی الله علیه و علی أهل بیته الطّیّبین الطّاهرین المعصومین المکرّمین».
تبیین وجودات چهارگانه قرآن مجید
بیان شد که کتاب خدا قرآن مجید، این اقیانوس بیساحل معارف و حقایق، چهار وجود دارد: یک وجودش وجود کتبی است که عبارت است از قرآنهای خطی و چاپی. یک وجودش وجود لفظی است و با زبان قرائت میشود که ما در 24 ساعت، دَه بار به صورت واجب، یک «حمد» و یک «سوره» را میخوانیم که این خواندن ما، وجود لفظی قرآن مجید است. یک وجودش هم وجود ذهنی است که یا کل قرآن، حفظ شده و در ذهن و باطن ماست، یا بعضی از سورهها و آیاتش حفظ شده است. وجود چهارم قرآن هم به تعبیر اهل حکمت، وجود عینی است؛ به این معنا که یک انسان، سر تا پا، عملاً و اعتقاداً قرآن است؛ یعنی تمام حرکات و تمام ظاهر و باطن وجودش، قرآن است. تعبیر دیگر وجود عینی، وجود مصداقی است؛ یعنی همه قرآن بر این شخص صدق میکند و هیچ ناحیهای از نواحی ظاهر و باطن او خالی از قرآن مجید نیست.
کاملترین وجود عینی قرآن در وجود پیامبر(ص) و علی(ع)
بر طبق روایات، کاملترین وجود عینی و مصداقی قرآن بعد از رسول خدا(ص)، امیرالمؤمنین(ع) است که نه تنها ما، بلکه بزرگان از اهل سنت[1] هم این روایت را نقل کردهاند که این روایت بارها در مکه و مدینه گفته شده و یا حداقل در مدینه بیان شده است که از رسول خدا(ص) نقل شده است؛ پیغمبری که خداوند متعال، گفتار او را نتیجه وحی میداند. نه قرآنش را، بلکه گفتارش را وحی میداند؛ یعنی تا پروردگار عالَم به قلب مبارک او فرمان و اذن ندهد، آنچه از حقایق که در قلب اوست بر زبانش جاری نمیشود که فرمود این شخص «إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحى»[2] است، چون «ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى»[3] است؛ یعنی از روی خواسته خودش حرف نمیزند، چون همه خواست او غرق در خواسته پروردگار است؛ یعنی بین خواسته پیغمبر(ص) و خواسته خداوند، تفاوتی ندارد. «إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحى»؛ یعنی آنچه به او وحی میکنم، به آن نطق میکند؛ نه اینکه خودش بگوید.
این پیغمبر(ص) میفرماید: «عَلِيٌّ مَعَ الْقُرْآنِ وَ الْقُرْآنُ مَعَ عَلِيٍّ»[4]؛ یعنی امیرالمؤمنین(ع) با قرآن مجید، معیّت دارد و قرآن مجید هم با امیرالمؤمنین(ع) معیّت دارد. هر کجا قرآن است ـ چه در غیب و چه در شهود ـ علی هم با قرآن است. این روایت را بزرگانی از اهل سنت و شیعه نقل کردهاند و من هم این روایت و امثال آن را در 400 صفحه توضیح دادم[5]؛ زیرا دارای مطالب زیادی است. یکی از آن روایات این است: «عَلِيٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِيٍّ يَدُورُ حَيْثُمَا دَارَ»[6] که دریایی از مفاهیم و معانی را در بردارد و اگر کسی آن مطالب را بخواند، عمق این روایات برای او نشان داده میشود که پیغمبر عظیم الشأن اسلام(ص) چه فرموده است!
مصداق عینی معارف قرآنی در دعاهای امیرالمؤمنین(ع)
بر این اساس، تمام نکته این مجلس در همین است که اگر همه ما و همه مرد و زن و امت اسلامی، نهج البلاغه امیرالمؤمنین(ع) و روایات آن حضرت و آثار تربیتی و دعاهای امیرالمؤمنین(ع) را عمل کنیم، به قرآن عمل کردهایم، چون یک قرآن در بین امت، قرآن کتبی و چاپی است و یک قرآن هم در بین امت، قرآن عینی است. پس اگر من توفیق پیدا کنم که در حدّ نیاز دنیا و آخرت خودم، به مسائل بجا مانده از امیرالمؤمنین(ع) که دَه برابر نهج البلاغه است و چاپ هم شده، عمل کنم، به قرآن عمل کردهام؛ چنانکه سرمایه قلبی امیرالمؤمنین(ع)، فقط این نهج البلاغه نیست، بلکه آن حضرت نُه برابر نهجالبلاغه، سرمایه عقلی و قلبی دارند و همچنین آن حضرت، دعاهایی دارند که دریایی از معارف است و شما یکی از آنها را میشناسید که دعای کمیل است و من این دعا را در حدود هزار صفحه بهطور خلاصه تفسیر کردم، چون اگر بخواهم این دعا را ـ آنگونه که دانش اندک من اقتضا میکند ـ تفسیر کنم، بیش از بیست جلد میشود و مردم هم آن را نمیخوانند و نمیخرند؛ لذا با خودم گفتم که جملات امیرالمؤمنین(ع) را خلاصه کنم تا بیش از یک جلد نشود و تهیه کردن و خواندنش هم برای مردم آسان باشد.
آن حضرت نه فقط دعای کمیل دارد، دعای صباح ایشان معجزه ادبی و معارفی است. این دعا که یک صفحه و نیم است، جملهای دارد که به اندازه گوشهای از یک خط جا میگیرد، نه در یک خط کامل، بلکه گوشهای از یک خط است و به نظر نمیرسد از زمانی که امیرالمؤمنین(ع) برای اولین بار این دعا را خوانده، تا الآن که ما اینجا نشستهایم، حکیمی، فیلسوفی، عارفی، اندیشمندی، دانشمندی، فقیهی و مرجع تقلیدی توانسته باشد که این جمله را بیابد، نه اینکه ترجمه کند! ترجمه را اگر به طلبهای که چند سال درس خوانده باشد بدهیم، معنی این جمله را فوراً برای شما میگوید.
علمای علم منطق، علمی که قبل از میلاد مسیح(ع) پایهگذاری شده و وقتی وارد امت اسلام شده، مسلمانها خیلی این علم و شخصیتهای این علم را رشد دادند که کمنظیر هم هستند؛ یکی از آنها خواجه نصیر الدین طوسی است، یکی از آنها حاج ملا هادی سبزواری است و دیگری شیخ الرئیس ابوعلی سینا است. من این کتابها را خواندهام که بنام «منطق» است. اهل منطق میگویند که تصور بعضی از مطالب، بسیار مشکل و یا غیر ممکن است؛ چه برسد به باورش! من اول باید در باطن، در ذهن، در عقل و جانم بتوانم تصور کنم که این چیست، بعد اعلام کنم که باور کردم.
اما در این جمله، اصلاً نوبت به باور نمیرسد، نوبت به تصور آن هم نمیرسد! این است که جناب مولوی جلال الدین به امیرالمؤمنین(ع) خطاب میکند: «راز بگشا ای علی مرتضی»؛[7] خودت قفل این مشکل را باز کن! این نه کار حکماست، نه فلاسفه، نه اندیشمندان، نه اهل منطق، هیچ کس بلد نیست که این قفل را باز کند. اما اگر هم حضرت میخواست این قفل را باز کند ـ در ایام بعد از مرگ پیغمبر(ص) ـ مستمع و شاگردی نداشت، تا زمانی که شهید شد.
عاجزماندن انسان از درک عظمت علمی امیرالمؤمنین(ع)
شما در همین امشب زحمت بکشید و خطبه اول نهج البلاغه را در مورد آفرینش جهان و شروع آفرینش بخوانید. این موضوع در همه خطبه هم نیست؛ بلکه یک چهارم این خطبه در مورد آفرینش جهان است. چه کسانی هنگام بیان این خطبه، در مسجد کوفه بودند؟ غیر از یک مُشت خرمافروش، ماهیفروش، در و تختهفروش، بَنّا و شاگرد بَنّا، بقّال، عطّار و قصاب، کس دیگری نبود! چون اگر سلمان و مقداد نبودند و اگر مالک اشتر شهید نمیشد و بود، میگفتیم که امیرالمؤمنین(ع) اینها را میدید و راز آفرینش و قفل آن را باز کرده است که آفرینش چگونه و با چه چیزی شروع شده است! آفرینشی که در این خطبه میگوید: قبل از برپا شدن، هیچ مصالحی در کنار دست قدرت خدا نبود! انسان اگر بخواهد خانهای بسازد، حسینیهای بسازد، آهن و آجر و سیمان و میلهگرد و گچ را میخرد و همه را در یک مکان جمعآوری میکند، بعد کمکم از آنها برمیدارد و ساختمان را میسازد و تبدیل به خانه میشود. اما در کنار دست قدرت خدا، هیچ چیزی نبود! فقط و فقط به اراده خود، ساختمان جهان را شروع کرد، بدون اینکه قبل از این ساختمان، مصالح آن، جمعآوری شده باشد.
درک این مسئله، امکان ندارد و نمیشود آن را فهمید! شما همین امشب، این خطبه را بخوانید! اگر به کسی بگوییم که این خطبه را بخواند، در حالی که از روزگار زمان امیرالمؤمنین(ع) خبر ندارد و اصلاً نمیشناسد؛ مثلاً این خطبه را به یکی از اساتید دانشگاه هاروارد یا آکسفورد بدهیم و به او بگوییم که به نظر شما، مستمع این خطبه چه کسی بوده، در حالی که از کوفه و مردم کوفه هم بیخبر باشد، اگرچه این شخص، خطبه را برای شما میخواند، ولی میگوید که به نظر من، مستمع این سخنرانی که درباره آفرینش است، افلاطون، ارشمیدوس، ارسطو و اقلیدوس هستند و یا جلوتر بیاییم، فارابی و ابن سینا هستند، یا مقداری هم جلوتر بیاییم، آقای کِندی و باز هم جلوتر بیاییم، آقای میرداماد، شیخ بهایی، میرفندرسکی، صدرالمتألهین، فیض کاشانی، ملا احمد نراقی، ملا مهدی نراقی، حاج ملا هادی سبزواری، مرحوم جِلوه، مرحوم ملا اسماعیل واحدالعین و امثال اینها مستمع این سخنرانی بودند!
اما امیرالمؤمنین(ع) چقدر سخاوت داشت که این حرفهای مهم را برای عدهای بقّال و عطار زده و خوشبختانه یادداشت هم شده و به بعدیها انتقال پیدا کرده و اکنون به ما و اندیشمندان جهان رسیده که تاحدودی درک میکنند علی(ع) چه گفته است! بخش اول از خلقت در این خطبه را یکی از بزرگان، حکیمان و فیلسوفان دین و از فقهای جامع الشرایط و مفسر بزرگ در هشتاد سال پیش شرح کرده که در هفتصد صفحه است؛ ولی باز هم در چارچوب تفسیر قرار نگرفته است.
خداشناسی امیرالمؤمنین(ع) در دعای صباح
اما دعای صباح امیرالمؤمنین(ع) را چه کسی میفهمد؟ در کلاس سوم و چهارم دبستان به ما یاد میدادند که آیا این مدرسه خودبخود بهوجود آمده است؟ میگفتیم: نه! بعد معلم میپرسید: پس چه کسی این مدرسه را بهوجود آورد؟ میگفتیم: بنّا! بعد مقداری ما را جلوتر میبُرد و میگفت: آیا شهر تهران خودبخود بهوجود آمده است؟ میگفتیم: نه! حتماً بنّا و مهندسی بوده یا شهرداری بوده، همه اینها جمع شدند و تهران را بهوجود آوردند. باز کمی جلوتر میرفت و میگفت: آیا این کره زمین خودبخود بهوجود آمده است؟ میگفتیم: نه! بعد معلم میپرسید: پس چه کسی بهوجود آورده است؟ میگفتیم: بنّا. میگفت: اسم این بنّا چیست؟ ما هم از پدر و مادرمان شنیده بودیم، میگفتیم: خدا. پس ما برای یافتن خدا، به آثار خدا تکیه کردیم؛ یعنی میگوییم که این بِنای عظیم عالَم، بَنّا و معماری دارد بنام «الله».
اما امیرالمؤمنین(ع) چه میفرماید؟ امیرالمؤمنین(ع) در یقین به خدا، در نظر به وجه خدا با چشم قلب، به یک اثر از آثار خدا تکیه نکرده است که بگوید: این عالَم به دلیل این درخت یا این دریا، کوهها، آسمانها، گیاه و گل و بلبل، خدا دارد! بلکه به گونهای میفرماید که انسان بُهتزده میشود و گویا خود حضرت حس و درک میکرد! فرمود: «يَا مَنْ دَلَّ عَلَى ذَاتِهِ بِذَاتِهِ»[8]؛ یعنی ای کسی که دلیل بر وجود خودت، خودت هستی! تصور این مطلب مشکل است، تا چه برسد به تصدیق آن! دلیل بر وجود خدا چیست؟ امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: خود خداست. واقعیت این مسئله چیست؟ آن حضرت باید خدا را درک کرده باشد که بگوید: دلیل بر وجود خدا، خداست!
فرمایشات، دعاها و سخنرانیهای امیرالمؤمنین(ع) که دَه برابر نهج البلاغه است و چاپ هم شده، کلمات قصار آن حضرت که گاهی نصف خط است، گاهی یک خط است و در حدود یازده هزار کلمه قصار است که پانصد سال پیش، آقا جمال خوانساری در اصفهان نوشته است و دانشگاه تهران آن را در قبل از انقلاب چاپ کرده، این یازده هزار جمله را در شش جلد توضیح داده است.[9]
معلوم است که کلام پیغمبر(ع)، صادق بود که فرمود: «عَلِيٌّ مَعَ الْقُرْآنِ وَ الْقُرْآنُ مَعَ عَلِيٍّ»؛ قرآن، علی است و علی، قرآن است. اقتدای به علی(ع) عیناً اقتدای به قرآن است؛ یعنی «إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْن»[10] در وجود علی(ع)، یکجا جمع شده است و یک واحد، یک حقیقت و یک ماهیت شده و دو تا نیست. پس علی(ع)، قرآن است و قرآن، علی(ع) است.
استعانت علی(ع) از اذکار خدا برای تقرّب معنوی
برای نمونه، یکی از جملات ناب وجود مقدس امیرالمؤمنین(ع) را برای شما بگویم تا در جلسه بعد بتوانم این بحث را مقداری گستردهتر و مفصلتر ادامه بدهم. چقدر عالی است که من در حدود هفتاد سال است که با دعای کمیل سروکار دارم. من در کلاس ششم بودم که این دعا را حفظ کردم. اما اگر کسی بخواهد این دعا را بهطور مفصل شرح بدهد چه میشود!؟ «اللَّهُمَّ إِنِّي أَتَقَرَّبُ إِلَيْكَ بِذِكْرِكَ»[11]؛ خدایا! منِ علی با کمک ذکر تو، به تو تقرب میجویم؛ چون انسان بدون مقدمه نمیتواند به پیشگاه وجود مقدس پروردگار بار یابد، بلکه ما یک انرژی معنوی و نیروی قوی میخواهیم تا به ما کمک بدهد و ما را مقرب پروردگار بکند.
همانگونه که میببینید حضرت میخواهد به ما یاد بدهد که هیچگاه برخلاف جهت قرآن و اهل بیت(ع) به طرف خدا نروید؛ چون به او نمیرسید، در بین راه میمانید، لنگ میشوید، دچار وسوسه شده، گرفتار خنّاسان جاده میشوید. پس باید با خودت انرژی و قدرت داشته باشی تا آن انرژی و قدرت بتواند شما را در این راه حرکت بدهد. فرمود: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَتَقَرَّبُ إِلَيْكَ»، ولی «بِذِكْرِكَ». یکی از معانی حرف «باء» در عربی، استعانت است؛ یعنی به کمک ذکر تو!
تقرّب الهی از راه فهم قرآن کریم و تصدیق اهل البیت(ع)
اما ذکر پروردگار چیست که میتواند مرا به او برساند و به قُرب معنوی برساند؟ یعنی به جایی بیاورد که خداوند، مرا به عنوان بنده واقعی بپذیرد و امضا کند، سپس هفت درب دوزخ را برای ابد به روی من ببندد، آنگاه هشت درب بهشت را بهروی من باز کند! یکی از اذکار پروردگار، قرآن مجید است که فرمود: «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ»[12]، این یک ذکر است؛ یعنی با انرژیِ فهم قرآن و عمل به قرآن میتوانی به مقام قرب الهی برسی، حجابها، حائلها و پردهها را کنار بزنی؛ یعنی مال حرام، افکار مسموم و عقاید خرافی را کنار بزنی یا مال حرام از زندگی خود کنار بزنی تا راه باز شود و بتوانی به آن نزدیک شوی. این یک ذکر است.
آیا با این ذکر تنها میتوان به خدا مقرّب شد؟ نه! چون اگر بخواهم تنها به سراغ قرآن بروم، مشکل پیدا میکنم؛ زیرا بسیاری از آیات قرآن، برای ما روشن نیست و هیچ چارهای نداریم جز اینکه برای گره گشودن از آیات قرآن، به سراغ پیغمبر(ص) و ائمه طاهرین(ع) برویم.
گمراهی اهل سنت در فهم قرآن بدون اهل البیت(ع)
اگر به سراغ این ذوات قدسی نرویم، همین امشب در قرائت قرآن به این آیه میرسیم که فرمود: «يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْديهِمْ»[13] که برخی از اهل تسنن به این اشتباه عظیم برخورد کردند و کتاب هم نوشتند. من کتب آنها را خواندهام که بدون اهل بیت(ع) به سراغ قرآن آمدند و درباره «يَدُ اللَّهِ» چنین نوشتهاند که خدا دست دارد![14] همچنین درباره کلمه «بصیر» در آیه «خَبيرٌ بَصيرٌ»[15] نوشتهاند که خدا چشم دارد![16] در توضیح آیه «إِنَّ اللَّهَ سَميعٌ عَليمٌ»[17] هم نوشتهاند که خدا گوش دارد![18] یعنی این آیات را کنار هم قرار دادند و پروردگار عالم را به صورت یک انسان، تغییر دادند که دارای قدرت، دست، چشم، گوش، زبان، سینه، شکم و پا است! همین خدا در دل و فکر این گروه از اهل سنت است.
من در مسجد الحرام نزدیک حِجر اسماعیل، به یک عالِم سنی گفتم، ـ البته عمامه نداشتم و او نمیدانست که من ایرانی هستم! ـ به زبان عربی هم با او صحبت کردم که امشب چه شبی است؟ گفت: شب جمعه است! گفتم: اگر ما دعا کنیم، آیا خدا صدا و گریه ما را میشنود؟ گفت: بله! گفتم: چگونه میشنود؟ گفت: خدا در شبهای جمعه، صندلی خودش را از عرش برمیدارد و با خودش به آسمان اول که نزدیک زمین است میآورد و این صندلی را روی سقف آسمان اول میگذارد که این سقف به طرف زمین سوراخی دارد، تا خدا از اینجا صدای دعاکنندگان را بشنود[19]؛ یعنی اگر خدا در عرش باشد، صدای بندگان به او نمیرسد!؟ این خدای برخی از اهل سنت است؛ یعنی خدایی که شیطان و ابلیس یا آخوندهای بنیامیه و بنیعباس ساختهاند.
اما اگر شما به خدمت اهل بیت(ع) بروید و از معنای آیه «يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْديهِمْ» سؤال کنید، میگویند که کلمه «یَد» کنایه از قدرت است؛[20] چون ما همه کارها را با نیروی دست انجام میدهیم. پس «يَدُ اللَّهِ» یعنی قدرت الله فوق تمام قدرتها است؛ اما اهل سنت به قدری جایگاه الهی را دست زدند که آن ذات مقدس را به هیولای عجیب و غریبی شبیه ساخته و کل فرشتگان را از این کارشان به تعجب واداشتند.
بنابراین یکی از اذکار الهی، اهل بیت(ع) هستند. امام باقر(ع) میفرماید: «نَحْنُ الذِّكْر»[21]؛ ما ذکر هستیم. ما هستیم که به شما انرژی میدهیم، ما هستیم که به شما توان اعتقادی، فکری و روحی میدهیم.
این یک جمله هم از امیرالمؤمنین(ع) در دعای کمیل است: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَتَقَرَّبُ إِلَيْكَ بِذِكْرِكَ». حرف من تا همینجا بماند و اگر خدا لطف کرد، ادامه بحث را در جلسه بعد ادامه میدهم و این نکته را هم اضافه میکنم که هر کس به علی(ع) اقتدا کند، به کل قرآن اقتدا کرده است؛ چون علی(ع) و قرآن، یک حقیقت هستند.
علی جان! ما خیلی نسبت به شما کم داریم، چندین سال است که از عمر ما گذشته است، ولی نفهمیدیم که شما چه کسی هستی!؟
کیستی ای آنکه همه عالمی
گر تو نبودی، همه عالم نبود
در شب معراج که حق با رسول
گفت سخن، غیر تو محرم نبود
کعبه ز میلاد تو این رتبه یافت
ور نه بدین پایه معظّم نبود
ای که نه گر کلک تو دادی نظام
دفتر ایجاد منظم نبود
آدم اگر چهره نسودی به خاک
بر در پیرم علی، آدم نبود.[22]
«الهی و ربّی! بِحَقِّكَ وَ قُدْسِكَ وَ أَعْظَمِ صِفَاتِكَ وَ أَسْمَائِكَ أَنْ تَجْعَلَ أَوْقَاتِي مِنَ اللَّيْلِ وَ النَّهَارِ بِذِكْرِكَ مَعْمُورَةً وَ بِخِدْمَتِكَ مَوْصُولَةً وَ أَعْمَالِي عِنْدَكَ مَقْبُولَةً حَتَّى تَكُونَ أَعْمَالِي وَ أَوْرَادِي كُلُّهَا وِرْداً وَاحِداً وَ حَالِي فِي خِدْمَتِكَ سَرْمَداً».[23]
روضه امام حسین(ع)
آن دم بریدم، از زندگی دل
کآمد به مسلخ، شمر سیهدل
او میدوید و من میدویدم
او سوی مقتل، من سوی قاتل
او مینشست و من مینشستم
او روی سینه، من در مقابل
او میکشید و من میکشیدم
او از کمر تیغ، من آه باطل
او میبرید و من میبریدم
او از حسین سر، من غیر از او دل[24]
«اللّهم اغفر للمؤمنین و المؤمنات! اللّهم اغفر لأمواتنا و اشفع مرضانا! اللّهم سَلِّم دیننا! اللّهم أهلک أعدائنا! اللّهم أیّد و انصر امام زماننا! اللّهم بحق الحسین إجعل عاقبة أمرنا خیرا»!
[1]. شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، ج2، ص297: «ثبت عنه في الأخبار الصحيحة أنه قال علي مع الحق و الحق مع علي يدور حيثما دار»؛ ج18، ص72: «قال رسول الله ص علي مع الحق و الحق مع علي يدور معه حيثما دار»؛ سنن الترمذی (محمد بن عیسی الترمزی)، ج۵، ص۶۳۳: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: ... رَحِمَ اللَّهُ عَلِيًّا، اللَّهُمَّ أَدِرِ الحَقَّ مَعَهُ حَيْثُ دَارَ».
[2]. سوره نجم 53، آیه4.
[3]. همان، آیه3.
[4]. الأمالی (للطوسی)، ص479.
[5]. نوشتههای حضرت استاد در این باره، در مجموعهای بنام «علی(ع) از منظر اهل سنت» جمعآوری شده است.
[6]. الفصول المختارة (للمفید)، ص97؛ كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط ـ القديمة)، ج1، ص146 ـ 148؛ بحار الأنوار (ط ـ بيروت)، ج38، ص29 ـ 40؛ کشف الیقین، ص233 ـ 236: «علامه حلی(ره) در صفحه 237 این کتاب معتقد است که روایات در این زمینه به حدی است که قابل شمارش نیست!
[7]. مثنوی معنوی(مولوی)، دفتر اول، بخش164: «راز بگشا ای علی مرتضی ٭٭٭ ای پس سوء القضا حسن القضا».
[8]. بحار الأنوار (ط ـ بيروت)، ج91، ص243.
[9]. شرح محقق خوانسارى بر غررالحكم و دررالكلم، از بهترين شروح فارسى كتاب شريف غررالحكم و غررالكلم، به قلم جمالالدين محقق خوانسارى است. مقدمه و تصحيح استاد محدث ارموى بر ارزش اثر افزوده است. این كتاب در هفت مجلد منتشر شده است. شش جلد اول به شرح كلمات شريف حضرت و جلد آخر به فهرست موضوعى اختصاص يافته است.
[10]. دعائمالاسلام، ج1، ص28؛ كتاب سليم بن قيس الهلالي، ج2، ص647.
[11]. مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج2، ص845.
[12]. سوره حجر 15، آیه9.
[13]. سوره فتح 48، آیه10.
[14]. صحیح بخاری، ج۹، ص۱۲۴، ح۲۶۹۹: «حَدَّثَنَا اَبُو هُرَیْرَةَ، عَنِ النَّبِیِّ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ سَلَّمَ، قَالَ: اِنَّ یَمِینَ اللَّهِ مَلْاَی لاَ یَغِیضُهَا نَفَقَةٌ ...، اَرَاَیْتُمْ مَا اَنْفَقَ مُنْذُ خَلَقَ السَّمَوَاتِ وَ الاَرْضَ، فَاِنَّهُ لَمْ یَنْقُصْ مَا فِی یَمِینِهِ ... وَ بِیَدِهِ الاُخْرَی الفَیْضُ ـ اَوِ القَبْضُ ـ یَرْفَعُ وَ یَخْفِضُ»؛ ابوهریره میگوید: رسول خدا(ص) فرمود: دست راست خداوند پر است و از انفاق و احسانش کم نمیشود و از آن روزی که آسمانها و زمین را آفریده است احسان میکند و از آنچه در دست اوست کم ننموده است و در دست دیگر خدا فیض و احسان است.
[15]. سوره شوری 42، آیه27.
[16]. صحیح بخاری، ج4، ص۱66، ح3439: «ذَکَرَ النَّبِیُّ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ سَلَّمَ، یَوْمًا بَیْنَ ظَهْرَیِ النَّاسِ المَسِیحَ الدَّجَّالَ، فَقَالَ: اِنَّ اللَّهَ لَیْسَ بِاَعْوَرَ، اَلاَ اِنَّ المَسِیحَ الدَّجَّالَ اَعْوَرُ العَیْنِ الیُمْنَی»؛ رسول اکرم(ص) روزی در میان مردم از مسیح دجال سخن به میان آورد. در ضمن گفتارش فرمود: خداوند کور نیست! ولی مسیح دجال چشم راستش کور است.
[17]. سوره بقره 2، آیه181.
[18]. سنن أبیداود، ج4، ص233، کتاب السنّة، باب فی الجهمیّة، ح4728: «سمعت أبا هریرة یقرأ هذه الآیة: «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى أَهْلِها» إلى قوله تعالى «سَمِیعًا بَصِیرًا» [سوره نساء، آیه58] قال: رأیت رسول اللّه صلّى الله علیه و سلّم یضع ابهامه على اُذنه و الّتى تلیها على عینه»؛ يعنی دیدم که رسول خدا(ص) انگشت شست خود را بر گوش و انگشت نشانه را بر چشمش نهاد! «قال ابن یونس: قال المقرىء: [یعنى «انّ اللّه سمیع بصیر» یعنى انّ للّه سمعا و بصرا]»؛ ابن یونس از قول مقرىء (که در سند این حدیث هستند) نقل مىکند که معناى این عمل این است که براى خدا گوش و چشم است!
[19]. صحیح بخارى، ج2، ص66، باب التهجّد فی اللّیل، باب الدعاء و الصلاة من آخر اللیل؛ ج8، ص88، کتاب الدعوات، باب الدعاء نصف اللیل؛ ج9، ص175، کتاب التوحید، باب قول اللّه تعالى: یریدون ان یبدّلوا کلام اللّه ...؛ صحیح مسلم، ج1، ص521، کتاب صلاة المسافرین و قصرها، باب24، ح168؛ سنن ترمذی، ج5، ص492، کتاب الدعوات، باب79، ح3498؛ سنن ابن ماجه، ج1، ص435، کتاب اقامة الصلاة و السنّة فیها، باب182، ح1366؛ سنن أبی داود، ج4، ص234، کتاب السنّة، باب فی الرد على الجهمیّة، ح4733: «ینزل ربّنا تبارک و تعالى کلّ لیلة إلى السماء الدنیا حین یبقى ثلث اللیل الآخر یقول: من یدعونى فاستجیب له، من یسألنى فاعطیه، من یستغفرنى فاغفر له!».
[20]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج18، ص274؛ مجمع البيان فى تفسير القرآن، ج9، ص171.
[21]. الکافی (ط ـ الإسلامیة)، ج1، ص211؛ بحار الأنوار (ط ـ بیروت)، ج23، ص172 ـ 188.
[22]. دیوان حاج میرزا حبیب خراسانی، ص239.
[23]. مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج2، ص849.
[24]. دیوان جودی (میرزا عبدالجواد جودی خراسانی).