جلسه هشتم شنبه (11-10-1400)
(تهران حسینیه آیت الله بروجردی)عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید- سنجش اعمال با قرآن کریم بخاطر حق بودن آن
- آسان بودن حساب اعمال برای اصحاب یمین
- مژده قرآن به آرامش قلبی برای صابرین
- آفرینش انسان در رنج و زندگی بدون آرامش
- آرامشبخش بودن رجوع به خداوند و گذرا بودن دنیا
- اختصاص صلوات ویژه و رحمت فراگیر برای بندگان ذاکر
- ادای امانت الهی با عمل و مصرف آن در کارهای خیر
- حفظ امانت ولایت با اطاعت از امیرالمؤمنین(ع)
- مهیا بودن آتش جهنم برای منکران ولایت علی(ع)
- روضه حضرت زهرا(س)
بسم الله الرحمن الرحیم
«الحمد لله رب العالمین، الصلاة و السلام علی سید الأنبیاء و المرسلین، حبیب إلهنا و طبیب نفوسنا أبی القاسم محمد صلّی الله علیک و علی أهل بیته الطّیّبین الطّاهرین المعصومین المکرّمین».
سنجش اعمال با قرآن کریم بخاطر حق بودن آن
در جلسات قبل گذشت که دو روایت مهم[1] ـ که کتابهای حدیثی اهل سنت هم نقل کردهاند[2] ـ از زبان مبارک رسول خدا(ص) درباره امیرالمؤمنین(ع) رسیده است که در یک روایت، کلمه «حق» بکار برده شده و «حق» در یک معنا عبارت است از حقیقت ثابت و غیر قابل تغییر. این کلمه در موارد فراوانی در قرآن مجید بکار گرفته شده است؛ از جمله اینکه یکی از مصادیق «حق»، خود قرآن کریم است که در سوره مبارکه «اعراف» میخوانیم: «وَ الْوَزْنُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ».[3] در کلمه «یومئذ»، «یوم» به «ئذ» وصل شده و به معنی قیامت است؛ یعنی ترازو در قیامت، «حق» است و یک واقعیت غیر قابل تغییر، ثابت و استوار است و اعمال همه مردم با آن سنجیده میشود.
«وَ الْوَزْنُ«؛ یعنی «ترازو» و «يَوْمَئِذٍ»؛ یعنی قیامت و «الْحَقُّ»؛ یعنی حق. این حقِّ ثابت و غیر قابل تغییر که ثابت بودن آن هم ابدی است، در یک مصداق، خود قرآن است؛ یعنی پروندهها با قرآن سنجیده میشود. کسی که پروندهاش با قرآن هماهنگ است و با آیاتی که در دنیا، مکلّف به عمل بر طبق آنها بوده، دوگونه محاسبه دارد که هردو در قرآن ذکر شده است:
آسان بودن حساب اعمال برای اصحاب یمین
یکم: در یکی از این محاسبات، پروردگار میفرماید: حساب او یسیر است[4]؛ یعنی حساب بسیار آسانی دارد و صاحب پرونده در این حسابرسی، دغدغه و اضطراب و ترسی ندارد. این یک نوع حساب است که بر طبق روایات ما مخصوص اصحاب یمین است[5]؛ مثلاً از پیغمبر(ص) و ائمه(ع) سؤال شد که «مَنْ أَصْحَابُ الْيَمِينِ؟»[6]؛ اصحاب یمینی که خدا در قرآن میگوید، چه کسانی هستند؟ چون پروردگار متعال توضیحی در این باره نداده است، بلکه فقط یک سلسله از نعمتهای ابدیِ بهشت را در کنار این آیات ذکر فرموده است که «فىِ سِدْرٍ مَّخْضُودٍ ٭ وَ طَلْحٍ مَّنضُودٍ ٭ وَ ظِلٍّ مَّمْدُودٍ ٭ وَ مَاءٍ مَّسْكُوبٍ ٭ وَ فَاكِهَةٍ كَثِيرَةٍ ٭ لَّا مَقْطُوعَةٍ وَ لَا مَمْنُوعَةٍ ٭ وَ فُرُشٍ مَّرْفُوعَةٍ ٭ إِنَّا أَنشَأْنَاهُنَّ إِنشَاءً ٭ فَجَعَلْنَاهُنَّ أَبْكاَرًا ٭ عُرُبًا أَتْرَابًا ٭ لِّأَصْحَابِ الْيَمِينِ».[7] هر کدام از این آیات، تفسیر بسیار آرامشبخشی دارند؛ چون «کلام الله» باید آرامشبخش باشد. فرمود: «أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»[8]؛ یعنی قرآن مجید را بخوانید و خودتان را با این کتاب بسنجید تا دلهای شما آرامش پیدا کند.
مژده قرآن به آرامش قلبی برای صابرین
دوم: اما قلب انسان که با صِرف قرائت، آرامش پیدا نمیکند! بسیاری از افراد، گرفتاریهای دنیایی دارند که به حق است؛ مثلاً بیمار دارند، بدهکاری دارند، مشکلات دارند، این آیه میگوید خودتان را با قرآن مجید بسنجید، زیرا قرآن به شما آرامش میدهد. اما درباره مشکلات فرمود: «وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ»، در آیه، پنج مشکل اصلی را یادآور شده است. وقتی من این آیه را میخوانم، چگونه به من آرامش میدهد در حالی که من هر لحظه در مشکلات دست و پا میزنم!؟ راهحل در پایان آیه است که به پیغمبرش(ص) فرمود: «وَ بَشِّرِ الصَّابِرينَ»؛ ای حبیب من! به کسانی که این پنج گرفتاری را دارند یا دچار یک یا چند مشکل هستند مژده بده! این جمله، بسیار آرامبخش است که خدا به شخصی که مشکل دارد، مژده و بشارت میدهد.
«وَ بَشِّرِ الصَّابِرينَ»، صابرین چه کسانی هستند؟ کسانی هستند که در مشکلات صبور هستند، عصبانی نمیشوند، بیحوصله نیستند، از خدا دلسرد و ناامید نمیشوند و از دین زده نیستند. صابرین کسانی هستند که «إِذا أَصابَتْهُمْ مُصيبَةٌ»؛ هر مشکلی به آنها میرسد، «قالُوا»؛ با عمق دل میگویند[9]: «إِنَّا لِلَّهِ»[10]؛ ما از سوی خدا به این دنیا آمدیم و دنیا هم این مشکلات را دارد.
آفرینش انسان در رنج و زندگی بدون آرامش
خدای متعال به ما نگفته بود که دنیا بهشت است! بلکه فرمود: «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ في كَبَدٍ»[11]؛ من بشر را در دایرهای از رنجها و ناراحتیها و مشقتها آفریدم. ما نُه ماه در رحِم مادر بودیم، در بهشت که نبودیم! هنگام به دنیا آمدن هم، در فشار بودیم و در طول دو سال هم که مادر، هر دو ساعت یک بار باید لباسهای ما را عوض میکرد، وگرنه بدن ما زخم میشد و تاوَل میزد! در همه این مراحل، در مشکلات بودیم. وقتی هم که هفت ساله شدیم، گفتند به مدرسه برو، درس بگیر، مشق بنویس، حفظ کن و امتحان بده! در انتها هم وقتی در دانشگاه یا حوزه قبول شدیم و پایاننامه نوشتیم، گفتند شما باید وزیر یا وکیل یا مدیر یا تاجر یا کارخانهدار شوید که هر کدام از این مکاسب، دغدغههای زیادی را با خود به همراه دارند؛ مثلاً خود وزارت دغدغه دارد و از اسم آن معلوم است که «وزیر»؛ یعنی «وِزر» و وِزر یعنی باید بار عظیمی را از هشتاد میلیون جمعیت به دوش کشید! وِزر یعنی سنگین. کسی که مغازهدار شده، مدام باید مواظب باشد که طمع به سراغ او نیاید، تقلّب نکند، حرام نخورد و نگیرد!
بالاخره انسان تا زمانی که حضرت «ملک الموت(ع)» بیاید، همواره باید رنج بکشد؛ چون کسی به ما قول نداده است که ما شما را از رحم مادر به بهشت میبریم! ما را به دنیا آوردند و دنیا هم از زمان حضرت آدم(ع) تاکنون دار بلا بود که امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «دَارٌ بِالْبَلَاءِ مَحْفُوفَةٌ»[12]؛ کل دنیا پُر از سنگینی و مصیبت است! همه ما اینگونه هستیم که هرگاه خواستیم در طول 24 ساعت، آرامش دنیایی پیدا کنیم، مشکلات زیادی پیش میآید؛ مثلاً قهر و کدورت بین اعضای خانواده پیش میآید! این مشکل که حل شد، یکی از افراد خانواده بیمار میشود! وقتی به بیمارستان میبرید، مسئولان آنجا هم که خیلی دست و دلباز هستند، میگویند: برای بهبودی کامل باید ده روز در بیمارستان بخوابد! هنگام ترخیص هم وقتی صورت حساب را میدهند، میبینید که هفتاد میلیون شده است!
آرامشبخش بودن رجوع به خداوند و گذرا بودن دنیا
پس من تا زنده هستم، اوضاع همین است؛ اما چگونه باید خودم را با قرآن آرام کنم که میگوید: «أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»؟ این آیه یکی از آیات آرامشبخش است که در ادامه میفرماید: «قالُوا إِنَّا لِلَّهِ»؛ یعنی ما از سوی خدا به این دنیا آمدهایم و دنیا هم مهمانخانه است. صاحب این خانه هم پروردگار «أَرْحَمُ الرَّاحِمينَ»[13] است. اما این خدا برای من که مهمان او هستم، چه چیزهایی تهیه کرده است؟ پذیرایی او گوناگون است؛ برای یک مهمان، نان جو، نان و سرکه، نان و خرما یا نان و آبگوشت رقیق است و افطاری او هم در شب نوزدهم ماه مبارک رمضان، چند لقمه نان جو و نمک است. خداوند برای من، اینها را خواسته است. اگر من به قرآن آگاهی داشته باشم، به صاحبخانه میگویم که من لیاقت همین نان و نمک، نان و سرکه، نان و پنیر و نان و کدو را هم نداشتم، همه اینها را از باب لطف به من احسان کردی. من که طلبکار نیستم! من از خدا چه طلبی دارم و خدا چه بدهی به من دارد؟ آنچه که خدای متعال به من عطا میکند، لطف است و آنچه که من میخواهم و به من عطا نمیکند، این عطا نکردنش، باز کردن درهای رحمت در قیامت است. کسانی که در این دنیا خیلی میخواستند و خدا به آنها نداد، امام صادق(ع) میفرماید: این افراد در قیامت میگویند که اگر میدانستیم که خدا بهخاطر آن چیزهایی که به ما نداد، اینجور میخواهد جبران کند، ای کاش آن مقدار اندک را هم به ما نمیداد![14]
بنابراین باید باطن آیات و روایات را ملاحظه کنیم. روایتی را یکی از اولیای خدا به من گفت که اکنون در قید حیات نیست تا مدرک این روایت را از ایشان بگیرم! ولی انسان بسیار واصلی بود، ایشان به من گفت که در شب معراج، خدا به پیغمبر(ص) فرمود: وقتی به زمین برمیگردی، سلام مرا به دوستان امیرالمؤمنین(ع) برسان و بگو که اگر طاقت داشتید، این پیراهن را هم به شما نمیدادم؛ ولی شما طاقت ندارید و دست و پا میزنید، من هم دست و پا زدن شما را دوست ندارم.[15]
«وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ»؛ ما همه چیز خود را در این دنیا میگذاریم و میرویم. اگر داغ فرزند هم دیده باشیم، «إِلَيْهِ راجِعُونَ»؛ به سوی خدا میرویم و فرزند خود را در آنجا میبینیم. اگر مالی در این دنیا از ما کم شد، وقتی به آنجا رفتیم جبران ابدیِ آن را میبینیم. اگر این حقایق قرآنی را انسان از اعماق وجودش باور کند، زندگی راحتی خواهد داشت و در بحبوحه مشکلات دنیایی، آرام خواهد بود.
اختصاص صلوات ویژه و رحمت فراگیر برای بندگان ذاکر
پروردگار عالَم در ادامه این آیه میفرماید: «أُوْلَئكَ عَلَيْهِمْ»[16]؛ یعنی کسانی که در مشکلات دنیایی، اهل «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ» هستند، «أُوْلَئكَ عَلَيْهِمْ صَلَوَاتٌ مِّن رَّبِّهِمْ»؛ من بر همه اینها صلوات ویژه ربوبی میفرستم و میگویم که ای بنده من! صلوات من بر تو باشد! کلمه «رَحْمَةٌ» در این آیه، «الف و لام» ندارد و من بیش از صد بار، کلمه به کلمه قرآن را خواندهام و با دست رحمت خدا سی هزار صفحه تفسیر نوشتهام، علت اینکه واژه «رَحْمَةٌ» در این آیه «الف و لام» ندارد: «أُوْلَئكَ عَلَيْهِمْ صَلَوَاتٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ»، برای این است که به معنی رحمت فراگیر، جامع، ویژه و مخصوص است. پس اگر انسان ادبیات عرب را بهخوبی بلد باشد، مطالب فراوانی را میتواند از آیات کشف کند.
این معنای «أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» است و اگر گفته میشود که چرا عالمان دین بر بالای منبرها میگویند که با یاد خدا آرامش پیدا کنید، ولی ما هیچ آرامشی را احساس نمیکنیم، باید گفت که عبارت «بِذِكْرِ اللَّهِ» در این آیه، به معنی «بکتاب الله» است؛ یعنی بخوان و بفهم، آنگاه آرام و راحت میشوی و آرامش پیدا میکنی!
ادای امانت الهی با عمل و مصرف آن در کارهای خیر
پیغمبر اکرم(ص) به مردم میفرمود: هر چیزی که برای شماست، بر طبق قرآن امانت است: «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى أَهْلِهَا»[17]؛ همه چیز نزد شما امانت است و باید همه آنها را با میل قلبی به خدا برگردانید؛ یعنی اموال خود را با مصرف کردن در کارهای خیر، به خدا پس بدهید! بدن خود را با مصرف کردن در عبادت و خدمت، به صاحب آن تحویل دهید! فرزندان خود را با تربیت دینی، به خالق آنها برگردانید! فرمود: «يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى أَهْلِهَا» که آیه فوق العادهای است!
بر این اساس، وقتی اولین فرزند اُمّ سلیم ـ این خانم مؤمنه و تسلیم خدا ـ که پسر بود و در حدود هشت سال داشت، مشکل بدنی پیدا کرد و پزشکان هم نتوانستند او را درمان کنند تا اینکه روزی هنگام عصر که هنوز شوهرش ـ ابیطلحه انصاری که هر روز غروب وقتی از کار برمیگشت به مسجد میرفت و نماز را به جماعت میخواند و به منزل میآمد، ـ به منزل نیامده بود، فرزندش از دنیا رفت! این مادر باایمان بدون اینکه خود را ببازد، فرزندش را در پارچهای تمیز پیچید و در اتاق دیگر گذاشت. سپس لباسهایش را عوض کرد و شبیه لباسهای شب عروسیاش را پوشید و به زیباترین صورت، خودش را آراست، چون پیغمبر(ص) میفرماید که زن باید برای مرد خود آرایش کند، نه برای دیگران و نظردوزان خائن و چشمهای ناپاک.
شب فرا رسید و ابیطلحه به منزل برگشت، وقتی خانمش در را باز کرد و همسرش او را با آن لباسها دید، گفت: ما که عروسی کردیم، مگر دوباره عروسی است؟ گفت: نه! دلم میخواست به شکلی باشم که وقتی امشب مرا میبینی، خستگی کار از بدن تو بیرون برود. شام خوبی هم درست کردم، هر وقت گفتی میآورم! ابیطلحه طبق معمول خواست به بالین فرزندش برود، ولی اُم سلیم مانع شد و گفت: آهسته صحبت کن، بچه در آن اتاق خوابیده و خوابش هم سنگین است! ابیطلحه که مطمئن شده بود مرض فرزندش کاهش یافته و با آرامش خوابیده است، شامش را خورد. اُم سلیم هم رختخواب را آماده کرد و باهم خوابیدند. عجیب است که ایمان چکار میکند! اُمّ سلیم در آن شب با همسرش همبستر شد و در همان شب نطفه فرزندی بسته شد که در جنگ صفین شهید شد! وقتی صبح شد، اُم سلیم گفت: ابیطلحه! میخواهم از تو چیزی بپرسم، گفت: بپرس! گفت: باید با آرامش جواب بدهی! گفت: همین کار را میکنم. گفت: سؤال من این است که اگر ما از همسایه خود، فرش یا گلیم یا دستبند یا گلوبند یا ظرفی را به عاریه و امانت بگیریم، وقتی کار ما تمام شد، با آن امانت چه میکنیم؟
قرآن میفرماید: «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى أَهْلِهَا»؛ امانت را باید به صاحب آن بدهیم و خیانت نکنیم.
ابیطلحه گفت: باید به آنها برگردانیم. همسرش گفت: مگر فرزند ما هم امانت خدا نیست؟ گفت: بله! گفت: خداوند امانت خودش را پس گرفت و امروز بعد از ظهر فرمود که امانت مرا پس بدهید، من هم گفتم بفرمایید!
ابیطلحه که مانده بود چه بگوید، خودش را به حضور پیغمبر(ص) رساند و جریان اُمّ سلیم را به عرض حضرت رساند. پیغمبر(ص)، هم برای زن و هم برای شوهر دعا کرد و درخواست خیر و برکت برای آندو کرد، زیرا چیزی را که خدا از انسان بگیرد، بهتر از آن را به انسان میدهد و یک شهید صفین را به آنها داد که در رکاب امیرالمؤمنین(ع) به شهادت رسید.[18]
حفظ امانت ولایت با اطاعت از امیرالمؤمنین(ع)
پس یک حق، قرآن است. امیرالمؤمنین(ع) با این قرآن چگونه بود؟ اینگونه بود که «عَلِيٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِيٍّ يَدُورُ حَيْثُمَا دَارَ»، این روایت اول بود. اما روایت دومی که هم اهل سنت نقل کردهاند و هم شیعه، این است که میفرماید: «عَلِيٌّ مَعَ الْقُرْآنِ»؛ علی(ع) با قرآن معیّت دارد. «وَ الْقُرْآنُ مَعَ عَلِيٍّ»؛ قرآن هم با وجود علی(ع) یکی است و حق هم ثابت است، نه حق از علی(ع) جدا میشود و نه علی(ع) از حق. نه قرآن از علی(ع) جدا میشود و نه علی(ع) از قرآن.
اینکه من در چند جلسه قبل، با کمال یقین و بدون شک و تردید بیان کردم که اطاعت از امیرالمؤمنین(ع) اطاعت از قرآن است، بدین خاطر است که علی(ع) قرآن است و اطاعت از امیرالمؤمنین(ع) اطاعت از پیغمبر(ص) است و اطاعت از پیغمبر(ص) اطاعت از خداست.
در اینجا به سراغ یکی از مهمترین کتابهای اهل سنت بنام «مستدرک حاکم نیشابوری» میرویم که روایتی را از پیغمبر(ص) نقل میکند. اهل سنت قاعدهای در روایتشناسی دارند که ما نداریم و نمیخواهیم هم داشته باشیم! آنها میگویند که این روایت به شرط مطابقت با صحیح بخاری و صحیح مسلم، روایت صددرصد قابل قبولی است. حاکم نیشابوری در جلد سوم میگوید: به شرط صحیحین[19]؛ یعنی چون آن شروطی که بخاری و نسائی برای قبول روایت دارند، در این روایت هم وجود دارد، این روایت صحیح است.
حاکم میگوید که پیغمبر(ص) میفرماید: «مَنْ أَطَاعَنِي فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ»؛ هر کس از من اطاعت کند، از خدا اطاعت کرده است. ریشه این کلام در متن قرآن آمده است: «مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ»[20]، بدون کم و زیاد فرمود که مطیع پیغمبر(ص) مطیع خداست و اطاعت از پیغمبر(ص) هیچ تفاوتی با اطاعت از خدا ندارد. آن حضرت در ادامه فرمود: «وَ مَنْ عَصَانِي فَقَدْ عَصَى اللَّهَ»؛ و هر کس از من نافرمانی و سرکشی کند، پس از خدا سرکشی کرده است.
ای برادران اهل سنت! بعضی از شما در حفظ بعضی از روایات پیغمبر(ص) تلاش زیادی کردید، چون انسانهای منصفی بودید و نگفتید که ما این روایت را قبول نداریم، پس آن را یادداشت نمیکنیم! لذا انصاف به خرج دادید و آن در کتب خودتان نقل کردید!
حضرت در ادامه روایت فرمود: «وَ مَنْ أَطَاعَكَ فَقَدْ أَطَاعَنِي»؛ هر کس از علی(ع) اطاعت کند، از من اطاعت کرده است. در جملات قبل فرمود که هر کس از اطاعت کند، از خدا اطاعت کرده است، پس اطاعت از امیرالمؤمنین(ع) اطاعت از خداوند است. این شخصیت امیرالمؤمنین(ع) را میرساند که فرمود: «وَ مَنْ عَصَاكَ»؛ هر کس از علی(ع) سرکشی و تمرّد و نافرمانی کند و حرف او را گوش ندهد و با او مخالفت کند، «فَقَدْ عَصَانِي»؛ نسبت به من سرکشی کرده و با من مخالفت کرده است.
پس اگر ما از امیرالمؤمنین(ع) اطاعت کنیم، صد درصد از پیغمبر(ص) اطاعت کردهایم و اگر از پیغمبر(ص) اطاعت کنیم، صد درصد از خدا اطاعت کردهایم. پس اگر از علی(ع) اطاعت کردیم، صد درصد از خدا اطاعت کردهایم. همچنین اگر از علی(ع) نافرمانی کنیم، صد درصد از پیغمبر(ص) نافرمانی کردهایم و اگر از علی(ع) نافرمانی کنیم، یقیناً از خدا نافرمانی کردهایم.
مهیا بودن آتش جهنم برای منکران ولایت علی(ع)
بر این اساس، پیغمبر(ص) فرمود: کسی که بین رُکن و مقام ـ رُکن مقامی است که به کعبه متصل بوده و روبروی مقام ابراهیم قرار دارد ـ عمر روزگار را که میلیونها یا میلیاردها سال است، در روزهای آن منطقه حارّه که 55 درجه گرما دارد، روزه بگیرد و شبها را پِلک نزند و تا صبح عبادت کند، اما نسبت به علی(ع) سرکش باشد، در روز قیامت با همه روزهها و نمازهایش، به رو در جهنم میافتد![21] اینجا جای شوخی نیست که شما به راحتی با اصحاب و رفقای خودتان جمع بشوید و امیرالمؤمنین(ع) را کنار بزنید و هر حق حرف زدن و اظهار نظر را در حدود 25 سال از آن حضرت بگیرید و به ملت هم بگوییم که علی(ع) نه، دیگران آری! این با چه عقل و منطق و دینی سازگار است!؟
این روایت، بسیار سنگین است، فرمود اگر به اندازه عمر دَهر، شبها را در بین رکن و مقام به عبادت بگذراند و روزها را به روزه بگذراند، ولی با علی(ع) مخالفت کند و بگوید که من تو را نمیخواهم و دیگران را میخواهم، در روز قیامت به رو در آتش جهنم میافتد!
روضه حضرت زهرا(س)
اما شکل اطاعت علی(ع) چگونه است؟ آن حضرت چگونه مطیع خدا بوده است؟ درک این مطلب برای من مشکل است! خلیفه اول و دوم، دو نفری جلوی امیرالمؤمنین(ع) را داخل کوچه گرفتند و گفتند که ما میخواهیم به عیادت حضرت زهرا(س) بیاییم! حضرت فرمود: باید از ایشان اجازه بگیرم! او علی(ع) است، ولی زهرا(س) چه مقامی دارد که حضرت میفرماید باید از زهرا(س) اجازه بگیرم! گفتند: برو اجازه بگیر! حضرت با یک دنیا ادب در روبروی بستر بانو نشست، چون زهرا(س) در بستر افتاده بود و نمیتوانست از جای خود بلند شود! فرمود: زهرا جان! دو نفر در کوچه مرا دیدند، میخواهند به عیادت شما بیایند، اجازه میدهید؟
زهرا(س) در کنار امام زمانش، حتی یک کلمه اضافه هم حرف نزد که بگوید آیا اینها میخواهند به عیادت من بیایند؟ خجالت نمیکشند؟ حیا نمیکنند؟ حقّ تو را بردهاند و درب خانه ما را سوزاندند و فدک را از ما گرفتند، حالا میخواهند از من عیادت کنند!؟ جواب بانو را ببینید! این جواب صدیقه کبری، خیلی به من فشار میآورد! وقتی مولا فرمود که این دو نفر میخواهند به عیادت شما بیایند، گفت: علی جان! «الْبَيْتُ بَيْتُكَ»؛ من در این خانه کارهای نیستم، خانه خانه توست! این جمله، خیلی برای من یا برای شما فشار ندارد؛ اما در جمله دوم خودش، شیعه را میکُشد! نگفت من دختر رسول الله هستم! گفت: «وَ الْحُرَّةُ زَوْجَتُكَ»[22]؛ من کنیز تو هستم!
زهرا(س) اینچنین بود که شهادتش فشار جهان را بر قلب علی(ع) سنگین کرد، به قدری که در کنار قبر صدیقه طاهره(س) میگفت:
«لَا خَيْرَ بَعْدَكَ فِي الْحَيَاةِ وَ إِنَّمَا ٭٭٭ أَبْكِي مَخَافَةَ أَنْ تَطُولَ حَيَاتِي»[23]
زهرا جان! بعد از تو، زندگی خیری برای من ندارد، چون من خیری مثل زهرا(س) ندارم و برای من تمام شده است! اگر اینگونه برای تو گریه میکنم، میترسم که بعد از تو، زندگی طولانی داشته باشم.
خدایا! به حقیقت صدیقه کبری(س) و امیرالمؤمنین(ع)، دل این مردم را به شفا گرفتن بیمارانشان، مخصوصاً بیماران کرونایی خوش کن!
خدایا! ما را هم بیامرز!
خدایا! گذشتگان ما را بیامرز!
خدایا! یک چشم بر هم زدنی ما را از اهل بیت(ع) در دنیا و آخرت جدا نکن!
امام زمان(ع) را دعاگوی ما قرار بده!
«اللّهم اغفر للمؤمنین و المؤمنات! اللّهم اغفر لأمواتنا و اشفع مرضانا! اللّهم سَلِّم دیننا! اللّهم أهلک أعدائنا! اللّهم أیّد و انصر امام زماننا! اللّهم بحق الحسین إجعل عاقبة أمرنا خیرا»!
[1]. روایت اول: «عَلِيٌّ مَعَ الْقُرْآنِ وَ الْقُرْآنُ مَعَ عَلِيٍّ»، الأمالی (للطوسی)، ص479؛ روایت دوم: «عَلِيٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِيٍّ يَدُورُ حَيْثُمَا دَارَ»، الفصول المختارة (للمفید)، ص97؛ كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط ـ القديمة)، ج1، ص146 ـ 148؛ بحار الأنوار (ط ـ بيروت)، ج38، ص29 ـ 40؛ کشف الیقین، ص233 ـ 236.
[2]. تاریخ مدینة دمشق و ذکر فضلها و تسمیة من حلها من الاماثل (ابن عساکر متوفای 571 ه.)، ج۲۰، ص۳۶۱، تحقیق: محب الدین ابی سعید عمر بن غرامة العمری؛ اجمال الاصابة فی اقوال الصحابة (العلائی متوفای 761ه.)، ج۱، ص۵۵، تحقیق: محمد سلیمان الاشقر.
[3]. سوره اعراف 7، آیه8.
[4]. سوره انشقاق 84، آیه8: «فَسَوْفَ يُحاسَبُ حِساباً يَسيراً».
[5]. بحار الأنوار (ط ـ بیروت)، ج24، ص1: «عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ «فَسَلامٌ لَكَ مِنْ أَصْحابِ الْيَمِينِ» قَالَ: هُمُ الشِّيعَةُ قَالَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ لِنَبِيِّهِ ص «فَسَلامٌ لَكَ مِنْ أَصْحابِ الْيَمِينِ» يَعْنِي أَنَّكَ تَسْلَمُ مِنْهُمْ لَا يَقْتُلُونَ وُلْدَك»؛ ج24، ص9: «قَالَ الْبَاقِرُ ع نَحْنُ وَ شِيعَتُنَا أَصْحَابُ الْيَمِينِ». جامع البیان، ج30، ص74: «... عن عائشة، قالت: سمعت رسول الله صلى الله عليه و سلم يقول في بعض صلاته: اللهم حاسبني حسابا يسيرا. فلما انصرف قلت: يا رسول الله، ما الحساب اليسير؟ قال: ينظر في كتابه و يتجاوز له عنه، إنه من نوقش الحساب يومئذ يا عائشة هلك». در روایتی از پیامبر اکرم(ص) پرسیده شد: چه کاری انجام دهیم تا مانند اصحاب یمین حساب آسان روزیمان شود؟ فرمود: بخشش به کسی که محرومتان ساخته و ایجاد ارتباط با کسی که رشته ارتباط خود را با شما قطع کرده و گذشت از کسی که در حق شما ستم کرده است. (مجمع البیان، ج10، ص699).
[6]. بشارة المصطفى لشيعة المرتضى (ط ـ القديمة)، ص162: «عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع قَالَ: كُنَّا جُلُوساً مَعَهُ فَتَلَا رَجُلٌ هَذِهِ الْآيَةَ «كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ رَهِينَةٌ إِلَّا أَصْحابَ الْيَمِينِ» فَقَالَ رَجُلٌ وَ مَنْ أَصْحَابُ الْيَمِينِ؟ قَالَ ع: شِيعَةُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع».
[7]. سوره واقعه 56، آیات 28 ـ 38: «در سايه درخت سدر بىخار هستند و درختان موزى كه ميوههايش خوشه خوشه روى هم چيده شده است و سايهاى گسترده و پايدار و آبى ريزان و ميوهاى فراوان كه پايان نپذيرد و ممنوع نشود و همسرانى بلند مرتبه كه ما آنان را با آفرينشى ويژه آفريديم؛ پس آنان را همواره دوشيزه قرار دادهايم، عشقورز به شوهران و همسن و سال با همسران، [همه اين نعمتها] براى سعادتمندان [است]».
[8]. سوره رعد 28، آیه28.
[9]. لفظ «قول» گاهی در لغت عرب به معنی اعتقاد است، نه گفتار، (مفردات ألفاظ القرآن، ص689: «و قوله تعالى: إِذا أَصابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ [البقرة/ 156] لم يرد به القول المنطقيّ فقط بل أراد ذلك إذا كان معه اعتقاد و عمل»).
[10]. بقره 2، آیه156.
[11]. بلد 90، آیه4.
[12]. نهج البلاغة(للصبحي صالح)، خطبه226، ص348.
[13]. سوره اعراف 7، آیه151.
[14]. مکارم الأخلاق (طبرسی)، ص454: پیغمبر اکرم(ص) در روایت مفصّلی خطاب به عبدالله بن مسعود میفرمایند: «... يَا ابْنَ مَسْعُودٍ أَكْثِرْ مِنَ الصَّالِحَاتِ وَ الْبِرِّ فَإِنَّ الْمُحْسِنَ وَ الْمُسِيءَ يَنْدَمَانِ يَقُولُ الْمُحْسِنُ يَا لَيْتَنِي ازْدَدْتُ مِنَ الْحَسَنَاتِ وَ يَقُولُ الْمُسِيءُ قَصَّرْت ...».
[15]. ر.ک: الکافی (ط ـ الإسلامیة)، ج1، ص236: «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَمَّا حَضَرَتْ رَسُولَ اللَّهِ ص الْوَفَاةُ دَعَا ... أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع ... ثُمَّ قَالَ: يَا عَلِيُّ! يَا أَخَا مُحَمَّدٍ! أَ تُنْجِزُ عِدَاتِ مُحَمَّدٍ وَ تَقْضِي دَيْنَهُ وَ تَقْبِضُ تُرَاثَهُ؟ فَقَالَ نَعَمْ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي! ... ِ فَقَالَ يَا عَلِيُّ! إِنَّ جَبْرَئِيل أَتَانِي بِهَا وَ قَال: يَا مُحَمَّدُ! اجْعَلْهَا فِي حَلْقَةِ الدِّرْعِ وَ ... الْقَمِيصِ الَّذِي أُسْرِيَ بِهِ فِيه ...»؛ البرهان في تفسير القرآن، ج5، ص619: «قال النبي ص: لما كانت ليلة المعراج كنت من ربي قاب قوسين أو أدنى، فقال لي ربی: يا محمد! السلام عليك مني، أقرئ مني علي بن أبيطالب السلام و قل له: فإني أحبه و أحب من يحبه ...».
[16]. سوره بقره 2، آیه157.
[17]. سوره نساء 4، آیه58.
[18]. مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، الخاتمة، ج8، ص142.
[19]. المستدرك على الصحيحين (الحاکم، أبوعبدالله)، ج3، ص139: «هَذَا حَدِيثٌ صَحِيحُ الْإِسْنَادِ».
[20]. سوره نساء 4، آیه80.
[21]. بحار الأنوار (ط ـ بیروت)، ج7، ص234؛ تاریخ بغداد (خطیب بغدادی)، ج15، ص153: «... وَلَوْ أَنَّ عَابِدًا عَبَدَ اللَّهَ بَيْنَ الرُّكْنِ وَالْمَقَامِ أَلْفَ عَامٍ وَأَلْفَ عَامٍ حَتَّى يَكُونَ كَالشَّنِّ الْبَالِي لَقِيَ اللَّهَ مُبْغِضًا لآلِ مُحَمَّدٍ، أَكَبَّهُ اللَّهُ عَلَى مَنْخِرِهِ فِي نَارِ جَهَنَّمَ ...؛ اگر عابدى در مسجدالحرام بین رکن و مقام، هزار سال و هزار سال خدا را آنقدر عبادت کند که بسان مشک آب کهنهاى لاغر گردد، ولى با بغض آل محمد در پیشگاه خدا حاضر شود، خدا او را به رو در آتش جهنم اندازد».
[22]. بحار الأنوار (ط ـ بیروت)، ج28، ص303.
[23]. همان، ج22، ص547.