لطفا منتظر باشید

جلسه اول پنجشنبه (9-10-1400)

(تهران حسینیه همدانی‌ها)
جمادی الاول1443 ه.ق - دی1400 ه.ش
13.57 مگا بایت
دانلود

عناوین این سخنرانی

با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید

بسم الله الرّحمن الرّحیم

«الحمد لله رب العالمین، الصلاة و السلام علی سید الأنبیاء و المرسلین، حبیب إلهنا و طبیب نفوسنا أبی القاسم محمد صلّی الله علیک و علی أهل بیته الطّیّبین الطّاهرین المعصومین المکرّمین».

 

دو منبع پیوسته میان خدا و بندگان

از مسائلی که قطعی، مسلّم و بی‌تردید است و درهای هر نوع شکّی به روی آن بسته است و آیات قرآن و روایات هم آن مسئله را تأیید و تصدیق می‌کند، این است که سلامت زندگی ما در دنیا و نجات ما در آخرت، به دو منبع بستگی دارد و مشکلات مردم در دنیا و رهایی مردم در آخرت، بدون این دو حقیقت امکان ندارد؛ منبع اول در تقسیم‌بندی وجود مبارک رسول خدا(ص)، قرآن است و منبع دوم هم اهل بیت(ع) هستند.[1]

برای اینکه قلب شما نسبت به این مسئله، آرامش بیشتری پیدا کند، یک آیه درباره قرآن می‌خوانم و یک آیه درباره اهل بیت(ع). آیه مربوط به قرآن، در سوره مبارکه «إسراء» است که اکثر مردم به اشتباه می‌گویند: سوره «اَسراء»! «اَسراء» درست نیست، نام صحیح این سوره، «إسراء» است. آیه دیگر در سوره «شوری» است. آیه سوره مبارکه «إسراء» مربوط به قرآن است و آیه سوره مبارکه «شوری» مربوط به اهل بیت(ع) است و هر دو آیه هم بدون پیچیدگی بوده و خیلی روشن و معلوم است.

 

منبع اول: قرآن کریم، به دلالت آیه سوره «إسراء»

اما آیه‌ای که در رابطه با قرآن بوده و در سوره «إسراء» آمده، این است که پروردگار می‌فرماید: «إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ»[2]، همان‌گونه که می‌بینید اسم قرآن را آورده است. کلمه «هذَا» یعنی همین قرآنی که در اختیار شماست، قرآنی است که خدا نازل کرده است و از زمان پیغمبر(ص) تا الآن، هیچ کم و زیادی در آن اتفاق نیفتاده است و ائمه طاهرین(ع) هم با همین قرآن و به همین شکل سروکار داشتند که سوره «فاتحه» در ابتدای آن و سوره «ناس» در آخر آن قرار دارد.

قرآن‌هایی که در بزرگ‌ترین کتابخانه‌های جهان است که یکی از آنها از نظر کیفیت ـ نه کمّیت ـ در کتابخانه حضرت رضا(ع) که در آن کتاب‌های مشهور و معروفی است، وجود دارد و قول محققین است که این قرآن، به خط مبارک حضرت مجتبی(ع) است یا این قرآن به خط کسانی است که در عصر ائمه(ع) بودند یا این قرآن به خط خطّاطان قرن دوم یا سوم هجری است؛ همه این قرآن‌ها، با این قرآن فعلی، به اندازه یک نقطه هم پس و پیش ندارد و همان قرآن الهی است.

 

الهی بودن ترتیب آیات، سوره‌ها و قرائت قرآن

در اینجا ممکن است شما بفرمایید اولین سوره‌ای که در قرآن نازل شده، سوره «علق» است و درست هم می‌فرمایید، «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ‏ إقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِى خَلَقَ»[3] و همچنین آخرین آیه‌ای که نازل شده، در لحظه رحلت جانسوز پیغمبر(ص) بود که این آیه است: «وَ لَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضَى»[4]، پس چرا در قرآن‌های کنونی، سوره «علق» در اول قرآن نیامده و آیه «وَ لَسَوْفَ يُعْطِيكَ» هم در آخر آن نیست؟ حلّ این مسئله با یک آیه است که پروردگار عالم در همان مکه که قرآن کریم به تدریج نازل می‌شد، به پیغمبر(ص) فرمود: «إِنَّ عَلَيْنا جَمْعَهُ وَ قُرْآنَهُ»[5]، «جَمع»؛ یعنی گردآوری! گردآوری قرآن که به چه صورت باشد و چه سوره‌هایی در اول و وسط و آخر باشد و این سوره‌ها به چه صورت به دنبال هم قرار بگیرند، همه اینها بر عهده منِ خداست. «وَ قُرْآنَهُ»؛ یعنی قرائت قرآن که چگونه قرائت بشود، آیا «مَلِكِ يَوْمِ الدِّينِ»[6] خوانده شود یا «مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ» خوانده شود، ای حبیب من! همه اینها بر عهده خود من است.

من شخصاً این قرائت‌های معروفی که می‌گویند: «قرائت حفص از عاصم» یا قرائت فلانی، اینها را اصلاً قبول ندارم، زیرا قرائت قرآن کریم، قرائت پروردگار است که به پیغمبر اکرم(ص) تعلیم داده شده و پیغمبر(ص) به امیرالمؤمنین(ع)، ایشان هم به امام مجتبی(ع)، به أبی عبدالله(ع)، تا به امام عصر(ع) رسیده است. قرائت عاصم به روایتِ حفص، برای اهل بیت(ع) نیست. این قرائت که آیات چگونه خوانده شود، بر عهده پروردگار است، به دلیل همین آیه‌ای که خواندم: «إِنَّ عَلَيْنا جَمْعَهُ وَ قُرْآنَهُ». در ایران هم قرآن‌های زیادی چاپ می‌کنند که در پایان آن می‌نویسند: «بنا به قرائت عاصم به روایت حفص»! در حالی که این‌ها را باید کنار گذاشت، باید بنویسند: «بنا به قرائت پروردگار»، چون در خود قرآن فرمود: «إِنَّ عَلَيْنا جَمْعَهُ وَ قُرْآنَهُ»، این ترتیب و این شکل از قرائت، از پروردگار مهربانِ عالَم است.

این مطالبی که تا اینجا بیان شد، تفسیر کلمه «هذَا» بود که یعنی همین قرآن، گردآوری آن بر عهده خودم است و چگونگی قرائت آن هم بر عهده خودم است. پس عاصم به روایت حفص را کنار بگذارید، چون اصل قرائت، قرائت پروردگار و پیامبر(ص) و ائمه طاهرین(ع) است. ما نباید از این چارچوب کنار برویم و باید به همین قرآن و به همین قرائت دل‌بسته باشیم و اگر بخواهیم به این طرف و آن طرف برویم، از عرصه رضایت پروردگار بیرون رفته‌ایم.

 

لزوم مصون داشتن قرائت آیات و روایات از انحراف

یکی از دوستان ما که وقتی من هیجده ساله بودم با او آشنا شدم، او پنجاه ساله بود! منزل ایشان در روبروی همین محل، در داخل یکی از کوچه‌های امامزاده یحیی(ع)، مقداری بالاتر از امامزاده بود. زمانی که ایشان از دنیا رفت، من 33 ساله بودم و شناخت خوبی نسبت به ایشان نداشتم؛ اما الآن که درباره ایشان صحبت می‌کنم، شناخت خوبی نسبت به ایشان پیدا کردم، چون وقتی حالات او را مرور می‌کنم و عبادات او را به یاد می‌آورم، می‌بینم که انسان پاک و مخلصی بود. مصاحبه یک ساعته‌ای را صدا و سیما با من درباره ایشان داشت، چون اطلاعاتی که من از وی داشتم، کمتر کسی داشت، برای اینکه در اوقات تنهایی باهم بودیم و دوتایی به مشهد می‌رفتیم، به شهرستان می‌رفتیم؛ لذا الآن می‌گویم که او یقیناً از اولیای خدا بود.

ایشان خودش به من گفت که من وضو گرفتم، مستحبات را انجام دادم، اذن دخول را خواندم، وارد حرم وجود مقدسِ جان هستی و همه کاره قیامت، امیرالمؤمنین(ع) شدم و با خودم گفتم که فعلاً دو رکعت نماز بخوانم و بعد به زیارت مشغول شوم و مثلاً اول با نماز، خودم را پاکسازی باطنی کنم و بعد مشغول زیارت شوم. گفت: بعد از قرائت سوره «توحید» که به رکوع رفتم، وقتی خواستم بلند شوم، با یک حالی بجای «سَمِعَ اللَّهُ لِمَنْ حَمِدَهُ»[7] گفتم: یا علی! و از رکوع بلند شدم و ایستادم و نمازم را تمام کردم. بعد از نماز، مشغول زیارت شدم و نمازهای دیگر را خواندم. ایشان می‌فرمود: در همان شب، خواب دیدم که به محضر مبارک پیغمبر(ص) و امیرالمؤمنین(ع) مشرّف شدم، چهره هر دو هم خندان و شاد بود و تا من وارد شدم، پیغمبر(ص) با تبسم به امیرالمؤمنین(ع) فرمود: علی جان! میرزا هم درویش شده! اینجا بود که من از خواب پریدم. این کلام حضرت یعنی چیزهایی که در نماز از ائمه(ع) وارد نشده را اضافه نکنید!

شخصی به امام صادق(ع) عرض کرد که من گرفتار هستم و هیچ راهی برای رفع آن ندارم، زیرا پارتی و پول ندارم و لذا مشکل حل نمی‌شود و در وضع خوبی نیستم! حضرت فرمود: این دعایی که به شما یاد می‌دهم را بخوان و با تکیه بر پروردگار و امید به او حل می‌شود: «يَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِي عَلَى دِينِكَ»! فقط همین جمله را بگوید و نفرمود که «قاضی الحاجات» یا «کافی المهمات» را هم بگوید؛ بلکه فقط بگوید: «يَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِي عَلَى دِينِكَ». آن شخص عرض کرد: «يَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ»! امام(ع) فرمود: مگر من بلد نبودم که کلمه «أبصار» را در این دعا اضافه کنم؟ چرا در آنچه که ما می‌گوییم دخالت می‌کنید؟ شما حق دخالت ندارید! آنچه که مشکل تو را حل می‌کند، دعایی است که لفظ «أبصار» را ندارد. اگر بخواهی لفظ «أبصار» را اضافه کنی، مشکل تو حل نمی‌شود، چرا؟ چون «يَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِي عَلَى دِينِكَ» کلیدی است که دارای دو دندانه است و قفلِ مشکل شما، با این دو دندانه باز می‌شود؛ اما شما آن را به سه دندانه اضافه کردی و لذا قفل را باز نمی‌کند و مشکل شما هم حل نمی‌شود. پس نسبت به این مسائل باید دقت زیادی را لحاظ کرد.[8]

پروردگار متعال فرمود که نماز صبح دو رکعت است؛ اگر شخصی بگوید الآن که ظهر نیست تا من با عجله نماز بخوانم و مغازه را باز کنم یا به کارخانه بروم یا به اداره بروم، پس چون من تا ساعت هشت که بخواهم به سر کار بروم وقت زیادی دارم، بهتر است که نماز صبح را چهار رکعت بخوانم! حال خوبی دارم، خواب هم تکمیل شده، پس چه بهتر که نماز صبح را سه یا چهار رکعت بخوانم! این به چه معناست؟ پروردگار فرمود که گنج در دو قدمی شما قرار دارد، اگر شما نماز صبح را یک رکعت بخوانید، به گنج نمی‌رسید و اگر سه رکعت بخوانید، از گنج رد می‌شوید! پس چیزی برای شما نمی‌ماند و هیچ سرمایه‌‌ای بدست نمی‌آورید. بنابراین باید به این مسائل دقت کرد که فرمود چه در واجبات و چه در بعضی از مستحبات، چیزی را اضافه نکنید و فقط آنچه را که ما می‌گوییم انجام بدهید.

 

هدایت و راهنمایی قرآن به راه مستقیم و أقوم

«إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ»، کلمه «هذا» در لغت عرب، اسم اشاره است؛ یعنی اگر عرب بخواهد به چیزی اشاره کند، کلمه «هذا» را بکار می‌برد. «هذَا» در این آیه یعنی همین قرآنی که در اختیار شماست که هم ترتیب جمع کردنش با پروردگار بود و هم راه قرائت آن بر عهده حضرت حق است، این قرآن چکار می‌کند؟ «يَهْدِي لِلَّتي‏ هِيَ أَقْوَمُ»؛ فقط این قرآن این کار را می‌کند که شما را به راهی هدایت می‌کند که استوارتر، پابرجاتر، محکم‌تر و با بنیان‌تر از آن راه در این عالم خلقت وجود ندارد و فقط همین یک راه این‌گونه است. این راه، چه راهی است؟ این است که ما در طول شبانه‌روز، اسم این جاده را به صورت واجب، دَه بار تکرار می‌کنیم که «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ».[9]

پس قرآن، ما را به این راه هدایت می‌کند؛ راهی است که یک طرف آن در دنیاست و طرف دیگرش در بهشت است و هیچ انحراف و کجی ندارد، بالا و پایین ندارد، به طرف راست و چپ نیست. فرمود: «و الجادّة الوسطی»[10]؛ جاده متعادلی است و بیراهه و فرعی و کجی ندارد، یک سوی آن در دنیاست و سوی دیگر آن مستقیماً به بهشت می‌رسد. قرآن مجید شما را به این جاده هدایت می‌کند: «يَهْدِي لِلَّتي‏ هِيَ أَقْوَمُ».

 

اختصاص بشارت‌های قرآنی به مؤمنان صالح

کار دیگری که قرآن می‌کند این است: «وَ يُبَشِّرُ الْمُؤْمِنينَ»؛ به مؤمنان مژده و بشارت می‌دهد. آیا به همه مردم بشارت می‌دهد؟ نه! چون کار پروردگار، بدون حساب و کتاب نیست و لذا نفرمود: «و یبشر الناس»! آیا این کتاب من، به همه مردم جهان مژده می‌دهد؟ نه! به همه مژده نمی‌دهد، چون در بین مردم جهان، کافر، منافق، مشرک، لائیک، مجرم، فاسق، فاجر، دزد، غاصب، اختلاس‌گر و امثال اینها وجود دارند و قرآن به همه اینها مژده نمی‌دهد و اینها کسانی هستند که در معرض مژده قرآن قرار نمی‌گیرند؛ لذا مژده را مقید کرد و فرمود: «وَ يُبَشِّرُ الْمُؤْمِنينَ»؛ فقط به اهل ایمان مژده می‌دهد، به کسانی که خدا را باور کردند، قیامت را باور کردند، حلال و حرام را باور کردند مژده می‌دهد. اصل اول، باور و اعتقاد است.

«يُبَشِّرُ الْمُؤْمِنينَ»؛ به مؤمنین و کسانی که حقایق را باور کردند مژده می‌دهد که «اَلَّذينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ»؛ ‏کسانی که واجبات الهی و تمام کارهای خیری که در معرض آن قرار می‌گیرند را انجام می‌دهند و فقط اعتقاد و ایمان تنها نمی‌شود که بگوید من فقط خدا را قبول دارم و هیچ چیز دیگری را هم قبول ندارم! قرآن به چنین انسان‌هایی مژده و بشارت نمی‌دهد. بشارت قرآن مقیّد به مؤمنانی است که اهل عمل صالح هستند؛ یعنی به مردم مؤمن و دارنده عمل صالح مژده می‌دهد که یقیناً شما جزء همین گروه هستید، چون شما خدا را قبول دارید، قیامت را باور دارید، نماز خود را می‌خوانید، روزه هم می‌گیرید، خمس اموالتان را می‌پردازید و کارهای خیر می‌کنید، پس به شما مژده می‌دهد: «وَ يُبَشِّرُ الْمُؤْمِنينَ الَّذينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ». «يَعْمَلُونَ» یعنی نه کسانی که الآن عمل صالح انجام می‌دهند؛ بلکه یعنی تا لحظه‌ای که از دنیا می‌روند به دنبال عمل صالح هستند. «يَعْمَلُونَ» به معنی پیوسته بودن و همواره است.

 

بشارت قرآن به مؤمنان درباره پاداش کبیر

اما به چه چیزی مژده می‌دهد؟ «أَنَّ لَهُمْ أَجْراً كَبيراً»؛ یعنی اینها دارای پاداش کبیر هستند. ما پاداش را می‌فهمیم که به معنای مُزد است و این را هم می‌فهمیم که این پاداش یعنی بهشت. خود بهشت را هم با راهنمایی قرآن در سوره «واقعه»، سوره مبارکه «الرحمن» و سوره مبارکه «دهر» می‌فهمیم که اهل بهشت و سعادتمندان را در بهشت، این‌گونه معرفی می‌کند: «فىِ سِدْرٍ مَّخْضُودٍ ٭ وَ طَلْحٍ مَّنضُودٍ ٭ وَ ظِلٍّ مَّمْدُودٍ ٭ وَ مَاءٍ مَّسْكُوبٍ ٭ وَ فَاكِهَةٍ كَثِيرَةٍ ٭ لَّا مَقْطُوعَةٍ وَ لَا مَمْنُوعَةٍ».[11] پس این بهشت است.

اما «كَبيراً» به چه معناست؟ این را ما نمی‌دانیم! این پاداشی که خدا آن را پاداش کبیر می‌داند برای چیست؟ این کلام خداست نه انسان! چشم ما حداکثر اگر به یک ساختمان بیست طبقه بیفتد، می‌گوییم: عجب ساختمان بزرگی است! اما خدای متعال در قرآن مجید، درباره کل آسمان‌ها و زمین نفرمود که آنها بزرگ هستند! نفرمود این هفت آسمان و زمین، بزرگ هستند؛ اما پاداش مؤمنانی مثل شما را فرمود که بزرگ است! پس حتماً این پاداشی که می‌فرماید کبیر است، از همه آسمان‌ها و زمین از نظر کیفی بزرگ‌تر است و ما معنای این مسئله را نمی‌دانیم!

 

منبع دوم: مودّت اهل بیت(ع) به دلالت آیه سوره «شوری»


این مسئله، در رابطه با قرآن بود که «إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدي لِلَّتي‏ هِيَ أَقْوَمُ وَ يُبَشِّرُ الْمُؤْمِنينَ الَّذينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْراً كَبيراً». تا اینجا نصف جاده مشخص شد و هنوز تمام نشده است. اگر من نصف این جاده را بروم، آیا از خطرات دنیا در امان می‌مانم؟ نه! آیا از خطرات آخرت در امان می‌مانم؟ نه! چرا؟ چون اگر به تنهایی به سراغ قرآن مجید بروم، نود درصد قرآن را نمی‌فهمم، مخصوصاً آیاتی که برای تأمین خیر دنیا و آخرت، تأمین سعادت، تأمین توحید و تأمین حقایق الهیه است را نمی‌فهمم! اگر من به تنهایی به سراغ قرآن بروم، وقتی به آیه «هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ»[12] رسیدم، آن را چگونه معنا کنم؟ چون پروردگار که بی‌نهایت است، پس اول بودن او یعنی چه؟ آیا خدا ابتدا دارد؟ اگر خدا ابتدا دارد، آیا اول نبود و بعد شروع به خدا شدن کرد؟ اینکه کفر است! آخِر بودن خدا به چه معناست؟ آیا بدین معناست که خدا پایان دارد و روزی می‌رسد که پروردگار خاموش می‌شود؟ اینکه امکان ندارد! پس معنای «هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ» چیست؟ معنای «وَ الظَّاهِرُ» چیست؟ آیا خدا کاملاً آشکار است؟ اگر این‌گونه است پس چرا ما او را نمی‌بینم؟ «وَ الْباطِنُ» به چه معناست؟ آیا خدا پنهان محض است؟

بنابراین، اگر من به تنهایی به سراغ قرآن بروم، نصف جاده را می‌روم و نصفه دیگر را هم با فهم غلط و اشتباه خودم از قرآن، منحرف می‌شوم. این نصف دیگر چیست تا صراط مستقیم الهی کامل شود؟ اگر یک طرف این جاده در دنیا و طرف دیگرش در بهشت است و من باید طول آن را تمام و کمال طی کنم، آن نصف دیگر چیست؟ جواب آن در سوره مبارکه «شوری» است که فرمود: «قُل لاَ أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً»[13]؛ به این امت بگو که من از شما در برابر زحماتی که کشیدم، اذیت‌هایی که شدم، سنگ‌پرانی‌هایی که داشتید، تهمت‌هایی که به من زدید و گفتید که محمد(ص) دیوانه است و جادو می‌کند و دروغ می‌گوید و من در مقابل همه این مشکلات ایستادم و عقب‌نشینی نکردم، چون دلم برای شما می‌سوخت و برای هدایت شما 23 سال کوشش کردم، من به اندازه یک اَرزن پاداش از شما نمی‌خواهم.

 

مصداق اتمّ کلمه «الْقُرْبَي» درباره اهل بیت(ع)

البته خدای متعال، یک پاداش برای من گذاشته است نه خودم، چون در متن قرآن آمده است و اگر خودش گذاشته بود روایت محسوب می‌شد. پس این پاداش را پروردگار عالَم مقرر کرده و کار به دست خود خداست، فرمود: «قُل لاَ أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَي». کلمه «الْقُرْبَي» در این آیه به چه معناست؟ آیا به معنای زنان پیغمبر(ص) است؟ پس اگر ما مودّت عایشه و حفصه ـ دختران ابوبکر و عمر ـ را داشته باشیم، اگر به اُم حبیبه همسر پیغمبر(ص) مودّت داشته باشیم، اگر به ماریه قبطیه مودّت داشته باشیم و یا اگر به اُم سلمه مودّت داشته باشیم، آیا ما پاداش رسالت پیغمبر(ص) را به آن حضرت پرداخت کرده‌ایم؟ آیا این معقول است که خدا بفرماید که ای امت من! به عایشه و دختر عمر مودّت داشته باشید که این پاداش رسالت پیغمبر من تا روز قیامت خواهد بود!؟

پس منظور از «الْقُرْبَي» در این آیه، چه کسانی هستند؟ همسران پیغمبر(ص) که نیستند، عمه و خاله پیغمبر(ص) هم که نیستند، عموی پیغمبر(ص) هم که نیست، چون یکی از عموهای پیغمبر(ص)، ابولهب بود که به نص قرآن کریم، به جهنم واصل شد. آیا «الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَي» برای ابولهب است؟ آیا «الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَي» برای حضرت حمزه(ع) است؟ حضرت حمزه(ع) سید الشهدای صدر اول اسلام است، ولی آیه او را نمی‌گوید! اما چرا ما بگوییم که «الْقُرْبَي» چه کسانی هستند؟ اگر همین الآن و از داخل همین حسینیه، به سراغ حداقل صد جلد از کتاب‌های اهل سنت برویم که خودشان این کتب را معتبر می‌دانند برویم، مشاهده می‌کنیم که همه آنها که عمدتاً در زمینه تفسیر قرآن هستند می‌گویند که مراد از «الْقُرْبَي» در این آیه، اهل بیت پیغمبر(ص) هستند؛ یعنی فاطمه(س)، امیرالمؤمنین(ع)، حسن(ع)، حسین(ع) و امامان بعدی که در زمان نزول این آیه، هنوز امام زین العابدین(ع) تا امام زمان(ع) هنوز به دنیا نیامده بودند.

بنابراین «الْقُرْبَي» به معنی اهل بیت(ع) است. این مطلب را ما نمی‌گوییم، چون ما که از رحِم مادر نمی‌دانستیم مراد از «الْقُرْبَي» اهل بیت(ع) هستند؛ بلکه اهل سنت می‌گویند که مراد از «الْقُرْبَي»، اهل بیت(ع) هستند.[14]

 

تبیین معنای مودتّ به اهل بیت(ع)

اما معنای مودّت چیست؟ چون زبان ما ایرانی‌ها فارسی است، نمی‌توانیم آن را معنا کنیم؛ لذا به سراغ لغت‌شناسان عرب می‌رویم و باید از آنها بپرسیم که کلمه مودّت در آیه به چه معناست؟ آیا به معنی محبت است؟ آیا «وُدّ» به معنی دوستی است؟ آنها می‌گویند: نه! این کلمه یک معنی ترکیبی دارد؛ مودّت یعنی محبت به اهل بیت(ع) و اقتدای به آنها در دین. خدای متعال در ادامه آیه می‌فرماید: «وَ مَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فيها حُسْناً»؛ اگر شما این مودّت را به دست بیاورید، خود من بر تمام نیکی‌های شما می‌افزایم که در روز قیامت، این افزایش نیکی‌ها شما را مبهوت خواهد کرد!

به اول بحث برمی‌گردیم، پس دو چیز سبب خیر دنیا و آخرت ما است و دو چیز مشکلات ما را در دنیا حل می‌کند و کلید دو دندانه است و فقط این کلید به قفل مشکلات می‌خورد و دو چیز در روز قیامت به سرعت، راه بهشت را به روی ما باز می‌کند و به ما می‌گویند که به سرعت برو، کاری با تو کاری نداریم، چون پرونده شما مشکلی ندارد و گناهانی هم که در پرونده شما بوده، به عشق اهل بیت(ع) بخشیده شده است. آن دو چیز، قرآن و اهل بیت(ع) هستند.

اما در جلسه بعدی، چندین آیه از آیات فوق‌العاده را که درباره قرآن است، برای شما می‌خوانم که کار قرآن در زندگی ما چیست؟ و یک روایت بسیار ناب درباره اهل بیت(ع) را هم از مهم‌ترین کتاب‌های اهل سنت برای شما نقل می‌کنم و احتمالاً تا روز آخر جلسه که چند روز بعد از شهادت صدیقه کبری(س) است، همین بحث قرآن و اهل بیت(ع) را با لطف و احسان و محبت و نظر خدا ادامه می‌دهم که این چند روز را در این خانه سید الشهداء(ع)، اعتقاد و ایمان و دلبستگی ما به قرآن و اهل بیت(ع) بیشتر و قوی‌تر شود.

 

روضه امام حسین(ع)


ای برادران و خواهران من! بارها برای شما عرض کردم و الآن هم می‌گویم که امشب که شب جمعه است، شب دو نفر است: اول شب پروردگار است، چون روایات اصول کافی را که می‌بینید، از امام باقر(ع) و امام صادق(ع) و پیغمبر(ص) نقل شده که به ما نشان می‌دهند امشب شب پروردگار است.[15] اما برای نفر دوم که معلوم نیست چند روایت در این زمینه داریم، در کتاب معتبر و ارزشمند کامل الزیارات آمده که شب أبی عبدالله الحسین(ع) است.[16]

«اَلسَّلَامُ عَلَيْكَ يَا سَفِينَةَ النَّجَاةِ، اَلسَّلَامُ عَلَيْكَ يَا مِصْبَاحَ الْهُدَی، اَلسَّلَامُ عَلَيْكَ يَا رَحْمَةَ اللهِ الْوَاسِعَةٍ، اَلسَّلَامُ عَلَيْكَ يَا بَابَ نجَاةِ الأُمَّةِ، ُ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ وَ عَلَى الْأَرْوَاحِ الَّتِي حَلَّتْ بِفِنَائِكَ»![17]

برخیز صبح شام شد ای میر کاروان

ما را سوار بر شتر بی‌جحاز کن

ای وارث سریر امامت به پای خیز

بر کشتگان بی‌کفن خود نماز کن

یا دست ما بگیر و از این‌دشت پر هراس

بار دگر روانه بسوی حجاز کن

سیرم ز زندگانی دنیا یکی مرا

لب بر گلو رسان و ز جان بی‌نیاز کن

طفلان خود به ورطه بحر بلا نگر

دستی به دستگیری ایشان دراز کن[18]

ای حسین من! ما از مدینه با تو و قمر بنی‌هاشم و علی‌اکبر آمدیم، حالا نمی‌خواهیم با شمر و خولی و عمر سعد هم‌سفر باشیم!

خدایا! همه گذشتگان ما را در این شب جمعه به حرمت أبی عبدالله(ع)، غریق رحمت فرما!

خدایا! بیماران کرونایی را با شفا دادن آنها، دل خانواده‌هایشان را شاد فرما!

خدایا! آنی و چشم بر هم زدنی، ما را از محمد و آل محمد و قرآن در دنیا و آخرت جدد نکن!

خدایا! شهدای ما، شهدای مدافع حرم، شهید کم‌نظیر حاج قاسم را امشب بر سر سفره امام حسین(ع) قرار بده!

به حقیقت زینب کبری(س)، امام زمان(ع) را الآن دعاگوی ما و زن و فرزند و نسل ما قرار بده!

«اللّهم اغفر للمؤمنین و المؤمنات! اللّهم اغفر لأمواتنا و اشفع مرضانا! اللّهم سَلِّم دیننا! اللّهم أهلک أعدائنا! اللّهم أیّد و انصر امام زماننا! اللّهم بحق الحسین إجعل عاقبة أمرنا خیرا»!

 


[1] . الأمالی (للصدوق)، ص415: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي أَلَا وَ هُمَا الْخَلِيفَتَانِ مِنْ بَعْدِي وَ لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ».
[2] . سوره إسراء 17، آیه9.
[3] . سوره علق 96، آیه1.
[4] . سوره ضحی 93، آیه5.
[5] . سوره القیامة 75، آیه17.
[6] . سوره فاتحه 1، آیه4.
[7] . الفقه المنسوب إلى الإمام الرضا عليه السلام، ص106.
[8] . بحار الأنوار (ط ـ بیروت)، ج52، ص149: «قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع: ... يَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِي عَلَى دِينِكَ فَقُلْتُ يَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ ثَبِّتْ قَلْبِي عَلَى دِينِكَ! فَقَالَ: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ مُقَلِّبُ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ وَ لَكِنْ قُلْ كَمَا أَقُولُ يَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِي عَلَى دِينِكَ».
[9] . سوره حمد 1، آيه6.
[10] . منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج‏1، ص292.
[11] . سوره واقعة 56، آيات 28 ـ 33.
[12]. سوره حديد 57، آيه3. 
[13]. سوره شوری 42، آيه23.
[14]. الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل، ج‏4، ص219؛ الدر المنثور في التفسير بالمأثور (السيوطي، جلال الدين)، ج7، ص348.
[15]. الکافی (ط ـ الإسلامیة)، ج3، ص413، «بَابُ فَضْلِ يَوْمِ الْجُمُعَةِ وَ لَيْلَتِهِ».
[16]. كامل الزيارات، ص113.
[17]. مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج‏2، ص776.
[18]. نیّر تبریزی «لآلی منظومه»، بخش 2 در مراثی مولی الکونین حضرت أبی عبدالله الحسین علیه السلام فرماید، بند 26.

برچسب ها :