جلسه ششم سه شنبه (14-10-1400)
(تهران حسینیه همدانیها)عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید- اِتمام حجّت خدا با قرآن و اهل بيت(عليهم السلام)
- مردود بودن عذر و بهانهگيری گمراهان در قيامت
- نااميدی بیدينان و فتنهگران در برابر حجّتهای الهی
- هشدار پيامبر(ص) و اصحاب درباره عدم ورود در فتنهها
- جذب نشدن در فتنهها در سايه ارتباط با قرآن و اهل بيت(ع)
- نمونههايي از آزار مؤمنان و فتنههای بعد از رحلت پيامبر(ص)
- قيام امام حسين(ع) برای مبارزه با فتنهها و فساد در جامعه
- کشتن ياران اميرالمؤمنين(ع) بعد از رحلت پيامبر(ص)
- سوزاندن مؤمنان به جُرم پيروی از قرآن و اهل بيت(ع)
- اِتمام حجت زنِ محبّ علی(ع) در مقابل تطميع مأمور يزيد
- بخشش گناهان مؤمن بخاطر ارتباط با قرآن و اهل بيت(ع)
- روضه پيامبر اکرم(صلّی الله عليه و اله و سلّم)
بسم الله الرّحمن الرّحيم
«الحمد لله رب العالمين، الصلاة و السلام علي سيد الأنبياء و المرسلين، حبيب إلهنا و طبيب نفوسنا أبي القاسم محمد صلّي الله عليک و علي أهل بيته الطّيبين الطّاهرين المعصومين المکرّمين».
اِتمام حجّت خدا با قرآن و اهل بيت(عليهم السلام)
پروردگار متعال با مسئله قرآن مجيد و اهل بيت(عليهم السلام) که دو دستگيره نجات در دنيا و آخرت هستند، حجّت خود را بر امت تمام کرده است. اين حداقل مسئله است؛ وگرنه حجّت بر همه مردم دنيا، خصوصاً در زمان ما که اين مسائل به همه دنيا رسيده، تمام است. تمام شدن حجّت به چه معناست؟ درباره امت به اين معناست که امکان ندارد در روز قيامت، هيچ مرد و زني بتواند برای گمراهي، گناهان، معاصي و بيراهه رفتن خودش، عذر قابل قبولي بياورد.
مردود بودن عذر و بهانهگيری گمراهان در قيامت
در قرآن مجيد به اين مسئله اشاره شده که در روز قيامت، درهای بهانه و عذر، به روي هر مرد و زني بسته است. صريحاً در قرآن مجيد آمده است که در روز قيامت به بيدينان امت، به اهل کفر، اهل شرک، اهل عناد و دشمني با حقايق خطاب ميشود که: «لا تَعْتَذِرُوا الْيَوْمَ»[1]؛ امروز عذر و بهانهاي نياوريد، چون جاي عذر و بهانه آوردن نيست و قرآن در دنيا براي شما بود، اهل بيت(عليهم السلام) هم بودند و شما خيلي آسان ميتوانستيد هدايت، صراط مستقيم، عبادت و خدمت را قبول کنيد!
بنابراين براي شما جاي عذر و بهانهاي نيست. چه بهانهاي میآوريد؟ بگوييد: نشنيديم! نفهميديم! نديديم! قدرتش را نداشتيم! يا به قول خود قرآن مجيد بگوييم اگر براي ما پيغمبر و کتاب و پيشواي معصوم آمده بود، دين تو را انتخاب ميکرديم! هيچ عذری پذيرفته نيست و تمام درها در قيامت به روي عذرآورندگان بسته است. وقتي درهای عذر و بهانه بسته باشد، مسير اينان فقط به طرف دوزخ است. نميشود که پيغمبر عظيم الشأن اسلام(صلّی الله عليه و آله و سلّم) اين همه زحمت هدايت را کشيده باشد و ائمه طاهرين(عليهم السلام) اين همه زحمت دستگيري از مردم را کشيده باشند و قرآن مجيد به عنوان يک کتاب کامل در اختيار مردم باشد، ولی مردم قول قرآن و پيغمبر(صلّی الله عليه و آله) و اهل بيت(عليهم السلام) و اين حجتهاي الهي را پشت سر بيندازند و در هيچ برنامه زندگي، نه به قرآن توجه کنند و نه به اهل بيت(عليهم السلام)!
نااميدی بیدينان و فتنهگران در برابر حجّتهای الهی
جملات بسيار مهمّی را اميرالمؤمنين(عليه السلام) در دعاي کميل دارند: «فَلَكَ الْحُجَّةُ عَلَيَّ فِي جَمِيعِ ذَلِكَ»؛ در کل برنامههاي اشتباه، غلط و گناه مردم، بر آنها حجّت و دليل و راهنمايي داري. «وَ لَا حُجَّةَ لِي فِيمَا جَرَی عَلَيَّ فِيهِ قَضَاؤُكَ وَ أَلْزَمَنِي حُكْمُكَ وَ بَلَاؤُك»[2]؛ اما مردم در پيشگاه تو، نه در دنيا و نه در آخرت، هيچ دليلي که آنها را در بيدينی و گناهانشان معذور نشان دهد ندارند! گاهی اوقات انسان در دادگاهي قرار ميگيرد و دليل قابل قبولي را ارائه ميدهد که قاضي قبول ميکند؛ اما اميرالمؤمنين(عليه السلام) ميفرمايد که در دادگاه قيامت، هيچ مرد و زنی حتی يک دليل قابل قبول برای بيديني خودشان ندارند که خداوند بفرمايد به اين دليل من از بيديني شما چشم ميپوشم و درهای بهشت را به روي شما باز ميکنم! چنين دليلی نيست؛ لذا فرمود: «وَ لَا حُجَّةَ لِي فِيمَا جَرَی عَلَيَّ فِيهِ قَضَاؤُكَ وَ أَلْزَمَنِي حُكْمُكَ وَ بَلَاؤُك».
نمونه اين مطالب، در روايات و در دعاها فراوان است. شنيدهايم و شنيدهايد که در ايام قديم ميگفتند: «آب پاکي را روي دستش ريخت»![3] يعني همه درها به روي او بسته شده و هيچ کاري از دستش برنميآيد! پروردگار عالَم هم با اين اِتمام حجتش با قرآن و با روايات (يعني اهل بيت) آب پاکيِ عذر آوردن را به روي دست همه ريخته است؛ يعني از همين دنيا درهای بهانه و عذر را بسته و راهی براي نجات نيست، جز عمل به قرآن در حدّي که تکليف انسان است و جز اقتداي به اهل بيت پيغمبر(عليهم السلام).
هشدار پيامبر(ص) و اصحاب درباره عدم ورود در فتنهها
بنا شد که در زمينه اين بحث، هم آيه خوانده شود و هم روايت. اما درباره اينکه جدايي از اهل بيت(عليهم السلام) و روگرداني از ايشان و اقتدا نکردن به آن ذوات قدسی، عامل گرفتاري انسان هم در دنيا و هم در آخرت است، روزها را با همديگر در تحليلي از آيات قرآن و رواياتی که به اين سبک است هزينه ميکنيم.
منظور من از روايات، دستورات اهل بيت(عليهم السلام) نيست که در زندگي چکار کنيد! در کاسبي چکار کنيد! در رفاقت چکار کنيد! بلکه منظور من رواياتي است که پيغمبر اکرم(صلّی الله عليه و آله و سلّم) دائماً در 23 سال عمر بعثت، به مردم نسبت به اهل بيت(عليهم السلام) هشدار دادند که از آنها جدا نشويد! دور نشويد! به ديگران رجوع نکنيد! به ديگران اقتدا نکنيد! حتي بنا به نقل خود اهل سنت در کتابهاي بسيار قابل قبول خودشان و کتابهای مهمّی که صد درصد قبول دارند هم آمده است که ـ من نمونههايي از اين روايات را به خواست خدا در روزهاي بعد ميخوانم که خيلي روايات فوق العادهاي است و سعي ميکنم که همه آنها را از همين کتابهاي مهم اهل سنت برای شما بخوانم ـ پيغمبر اکرم(صلّی الله عليه و آله و سلّم) در اواخر عمر مبارکش تمام حوادث بعد از خودش را براي مردم بيان کرده است که بعد از من چه فتنههاي عظيمي اتفاق ميافتد و چه مسائلي به وجود ميآيد![4]
آن حضرت وقتی به اتفاقات بعد از رحلت خود خبر ميدهد که چه خواهد شد، به مردم هم هشدار ميدهد که در آن فتنهها وارد نشويد و هشدار میدهد که در آن جريانات باطل وارد نشويد! البته نه تنها پيغمبر اکرم(صلّی الله عليه و آله و سلّم)، بلکه بعد از رحلت حضرت، شخصيتهاي مهمي که اهل سنت هم آنها را قبول دارند، مثل سلمان، ابوذر و مقداد، در اوج جريانات بعد از رحلت پيغمبر(صلّی الله عليه و آله و سلّم) به مردم هشدار ميدادند که اين فتنهاي است که پيغمبر(صلّی الله عليه و آله و سلّم) خبر داده است، وارد آن نشويد و به اين فتنه کمک نکنيد و يار و ياور فتنهگران نباشيد![5]
پيغمبر اکرم(صلّی الله عليه و آله و سلّم) روايت جالبي دارند که امر ميکنند: «انْصُرْ أَخَاكَ ظَالِماً أَوْ مَظْلُوماً»[6]؛ به مظلوم ياري بده، به ظالم هم ياري بده! به مظلوم کمک کن، به ظالم هم کمک کن! يک نفر به پيغمبر(صلّی الله عليه و آله و سلّم) گفت: کمک کردن به مظلوم برای ما روشن است، اما به ظالم چگونه کمک بدهيم؟ اين شخص، معني کلام پيغمبر(صلّی الله عليه و آله و سلّم) را نفهميد و عرض کرد که مگر ميشود به ظالم کمک کرد!؟ حضرت فرمود: به مظلوم کمک بده و ستم را از او برطرف کن! به ظالم کمک کن و جلوي او را بگير تا ستم نکند!
جذب نشدن در فتنهها در سايه ارتباط با قرآن و اهل بيت(ع)
اما ياران باوفاي پيغمبر(صلّی الله عليه و آله و سلّم) چقدر بعد از رحلت آن حضرت در ميان مردم دويدند که ای مردم! به ظالم کمک نکنيد! ای مردم! بنا به اخباري که پيغمبر(صلّی الله عليه و آله و سلّم) داده، وارد اين فتنهها نشويد! ولی وقتي بين قلب انسان و پروردگار، حجاب قرار بگيرد و وقتي جاذبه صندلي و پول و شهوات، زياد شود، انسان به راحتی قرآن و اهل بيت(عليهم السلام) و دين و حلال و حرام را کنار ميگذارد!
البته شما که ارتباطي با پروردگار و قيامت داريد، کنار گذاشتن مسائل الهي براي شما خيلي سخت است و از دست شما هم برنميآيد که کنار بگذاريد؛ اما اگر يک نفر امروز از در وارد شود و بگويد که من از تو يک تقاضا دارم و تقاضايش هم صد درصد نامشروع و خلاف قرآن و اهل بيت(عليهم السلام) است، بگويد اين تقاضای مرا انجام بده، چون تو ميتواني اين کار را انجام بدهي! کسانی هم که اينکاره هستند هميشه به کسي رجوع ميکنند که بتواند حرف اينها را گوش بدهد. میگويد: با انجام اين تقاضا، اين چک يک ميلياردي و امضا شده و ضمانت شده که دست من است براي شما خواهد شد، پس برو اين کار را انجام بده! شما به خاطر ارتباطی که با پروردگار و قيامت داريد و به خاطر اينکه قبول اين کار برخلاف رضايت خدا و ائمه طاهرين(عليهم السلام) است قبول نميکنيد.
آيا به نظر شما قبول نکردن يک ميليارد در اين اوضاع نابسامان اقتصادی و فشار و سختی، راحت است؟ من میگويم: بله، براي مؤمن راحت است و هيچ سختی ندارد؛ مثلاً اين گلوي ما که سي سال، چهل سال، شصت سال است قرآن ميخواند و حرف اهل بيت(عليهم السلام) را ميزند و «يا حسين» و «يا علي» ميگويد، ما اين گلو را با چقدر پول حاضريم با شرابْ نجس کنيم؟ هرگز چنين کاری نمیکنيم، چون اندازه ندارد. اگر من پول يک قرص نان را هم نداشته باشم، به من بگويند اين يک ليوان شراب را بخور، صد ميليون به شما ميدهيم، هرگز اين کار را نميکنم؛ يعني از دست من برنمیآيد و ايمان من به پروردگار و قيامت و اهل بيت(عليهم السلام)، مرا متوقف ميکند و نمیتوانم قدم از قدم بردارم.
نمونههايي از آزار مؤمنان و فتنههای بعد از رحلت پيامبر(ص)
نمونه اين افراد و فتنههای بعد از رحلت پيغمبر(صلّی الله عليه و آله و سلّم) زياد بود که اگر من از آنجا مَثل بزنم خيلي بهتر است تا به امروز مَثل بزنم تا بدانيد کساني بودند که در فتنهها، به هيچ قيمتي از قرآن و اهل بيت(عليهم السلام) دست برنداشتند. اين افراد انسانهای ثروتمند و تاجري هم نبودند و حتی بعضی از آنها به نان شب هم محتاج بودند، ولی وقتی پول کلانی را به آنها پيشنهاد دادند، خيلي راحت در اوج سختيِ زندگي، اين پول کلان را پس دادند و نگرفتند و به کسي که آورده بود گفتند که برو به ارباب خودت بگو: مال خودت باشد! نه اينکه قبول کنند و بعد بفهمند که حرام است و پس بدهند؛ بلکه از اول هرگز دست به اين پول نزدند!
مخالفان قرآن و عترت بعد از عروج پيغمبر اکرم(صلّی الله عليه و آله و سلم)، براي جمع کردن جمعيت در اطراف خودشان، آنها را کتک ميزدند، بر آنها فشار وارد ميکردند، تهديدهاي سختي داشتند و يکی از ابزارهايشان هم، تطميع افراد و پخش کردن پول بود. پول خوبي هم پخش ميکردند، چون بيتالمال دست آنها بود، زکات را خودشان میگرفتند، فدک هم با آن درآمدی که داشت در دست آنها بود و خلاصه اينکه دار و ندار امت را به دست گرفته بودند؛ لذا خيلي پول داشتند و ميخواستند برای منافع خودشان خرج کنند!
قيام امام حسين(ع) برای مبارزه با فتنهها و فساد در جامعه
در راه مکه به کربلا، وجود مبارک أبي عبدالله(عليه السلام) به فرزدق فرمودند که علت قيام من اين است! فرزدق به حضرت عرض کرد: شمشير پيش روي شماست و اين مردمي که من ديدم و آنها را ميشناسم، اصلاً وفادار نيستند؛ چنانچه به پدر شما هم وفادار نبودند، به برادر شما هم وفادار نبودند، پس شما را به کام مرگ میبرند. امام(عليه السلام) فرمود: من بايد بروم، علتش هم اين است که:
اولاً اين ملت، گرفتار حاکمي بيدين و منکر همه حقايق، مثل يزيد شدند. اين امت، برای پيغمبر(صلّی الله عليه و آله و سلّم) است، ولي الآن مِلک يزيد شده است، من وظيفه دارم که بروم و اگر شهيد شوم، شهادت من برای مردم دنيا و اين امت، اِتمام حجّت خواهد بود.
ثانياً: «شَرِبُوا الخُمُور»؛ يعنی از رحلت پيغمبر(صلّی الله عليه و آله و سلّم) چند سالی نگذشته بود که مردم به صورت علنی در مجالس و منازل، مشروب ميخوردند. «شَرِبُوا الخُمُورِ وَ استَأثِرُوا فِی أَموَالِ الفُقَرَاءِ وَ المَسَاکِينَ»[7]؛ بيتالمالِ مسلمانان را مِلک شخصي خودشان کردند و هيچ مبلغی را برای ملت و امت خرج نميکردند. اموال فقراء و مساکين را بين خودشان و خالهزادهها و عمهزادهها و عموزادهها پخش میکردند و حکومت را هم بين خودشان تقسيم کردند. اموال مسلمين در دست اينها بود و به هر کس که دلشان ميخواست و به نفعشان بود ميدادند![8]
کشتن ياران اميرالمؤمنين(ع) بعد از رحلت پيامبر(ص)
اين افراد بعد از رحلت پيغمبر(صلّی الله عليه و آله و سلّم)، مبالغ سنگيني دستشان افتاده بود. يکی از عالمان بزرگ اهل سنت بهنام إبن أبي الحديد در شرح نهج البلاغه خودش که بيست جلد است نوشته و من خودم در اين کتاب خواندم که اين افراد که بيتالمال مسلمين در دست آنها بود، مخالفان را شناسايي کرده بودند و بعضی از آنها را با پول و ضرب و شَتم تطميع و تهديد میکردند که با آنها همراه شوند، ولی برخی از آنها زير بار نرفتند و هرچقدر آنها را در مضيقه قرار دادند تسليم نشدند و گفتند که ما دست از اميرالمؤمنين(عليه السلام) برنميداريم؛ لذا تبعيد شدند و حتی در مسجد مورد ضرب و شتم سنگينی قرار گرفتند، سلمان را زدند، ابوذر را تبعيد کردند، مقداد را اذيت کردند، بلال را تحت فشار قرار دادند، ولی آنها فقط يک کلمه گفتند که ما دست از اميرالمؤمنين(عليه السلام) که وصي پيغمبر(صلّی الله عليه و آله و سلّم) به انتخاب خداست برنميداريم، اگرچه به شهادت برسيم که بسياری از آنها هم به شهادت رسيدند.[9]
سوزاندن مؤمنان به جُرم پيروی از قرآن و اهل بيت(ع)
داستانهايي درباره کشتن مردم مؤمن، بلافاصله بعد از رحلت پيغمبر(صلّی الله عليه و آله و سلّم) اتفاق افتاده که اصلاً باورکردني نيست! آن شخصی که بعد از رحلت پيغمبر(صلّی الله عليه و آله و سلّم) صندليدار شد و بيتالمال را در دست گرفت و افرادي را اينقدر تحت فشار قرار داد که بعضي از آنها مريض شدند و از دنيا رفتند و بعضی از آنها را هم به صورت علني در شب يا روز میکشتند که اگر فيلمهاي داعشیها را در تلويزيون ديده باشيد، نمونهای از همان جنايتهاست که مرد و زن و بچه را در قفس آهني ميگذاشتند و درب آن را قفل ميکردند و آنها را زنده زنده ميسوزاندند! اينکه آنها را زنده زنده ميسوزاندند، از همين آقايي که بعد از رحلت پيغمبر(صلّی الله عليه و آله و سلّم) صندليدار شده بود تقليد کردند و به او اقتدا کردند، چون تا نزديک مرگ خودش ميگفت: ای کاش فلانی را زنده زنده نميسوزاندم! به چه جُرمی آنها را سوزاندی؟ به چه دليل آنها را به قتل رساندی؟ جُرم آنها اين بود که ميگفتند: خدا سفارش اميرالمؤمنين(عليه السلام) را به پيغمبر(صلّی الله عليه و آله و سلّم) کرده و لذا ما از ايشان دست برنميداريم و به قول قرآن: «وَ ما نَقَمُوا مِنْهُمْ إِلاَّ أَنْ يُؤْمِنُوا بِاللَّهِ الْعَزيزِ الْحَميدِ».[10]
پادشاهي به نام «زونَواس»[11] دستور داد که برای اصحاب اُخدود چالهای حفر کرده و داخل آن را پُر از آتش کنند، سپس مرد و زن و کودک و حتی نوزاد شيرخواری که در آغوش مادرش بود، همه را در داخل آن آتش ريختند، آنگاه در گوشهای ايستادند و نگاه کردند و کف زدند![12] اين افراد هم بعد از رحلت پيغمبر(صلّی الله عليه و آله و سلّم)، جُرمشان اين بود که از ياران واقعي قرآن و اهل بيت(عليهم السلام) بودند و به قرآن و عترت وابستگي داشتند! آيا جُرمشان اين بود که در شهر مدينه به صورت علني مشروب خوردند و يا زنا کردند!؟ شما تاريخ غاصبان خلافت را ببينيد، هيچ مشروبخوارِ فاسدی را که از حزب و باند خودشان بود حَد نزدند! هيچ قاتلي را که مردم بیگناه را به ناحق کشته بود حَد نزدند و حتی يکی از آنها که عدهای از مردم را به قتل رسانده بود، وقتی به مدينه آمد، خودشان نوشتهاند که برای قدردانی، به او سردوشی دادند و امير لشکر شد![13]
اِتمام حجت زنِ محبّ علی(ع) در مقابل تطميع مأمور يزيد
اما إبن أبی الحديد مينويسد: خانمي بود که شوهرش از دنيا رفته، چند فرزند يتيم دارد، نانآور ندارد و همين امشب سفره اين يتيمها لنگ است، نه تنها هيچ چيزی به او ندادند؛ بلکه به مأمور خودشان که او هم مردم را به قتل رسانده بود، مبالغ هنگفتی دادند و اين هم ناگفته نماند که خود يزيد ملعون هم عده زيادی از مردم را کُشت و کتک زد و تبعيد کرد و از هستی ساقط کرد، مگر چند سال شاهِ مملکت بود؟ تقريباً سه سال! بعد از دو سال، مرگش فرا رسيد و مُرد. شما فکر ميکنيد که يزيد با ايجاد حادثه کربلا و بعد در سال دوم که به مدينه حمله کرد و صدها نفر از مرد و زن و بچه را کشتند و اسبها را در داخل حرم پيغمبر(صلّی الله عليه و آله و سلّم) بستند و کاه و يونجه ميدادند و چند شبانهروز حرم را به طويله حيوانات تبديل کرده بودند! اين شخص چند سال حاکم بود؟ يزيد چند سال شاهنشاه بود؟ سه سال! آيا ميارزيد که انسان جهنم را در مقابل اين جنايات بخرد و خشم خدا را در مقابل اين جنايات برافروزد!؟
به مأمور خودش پولي داد تا به آن خانم برساند؛ از همين مأمورانی که گاهي جنايت ميکنند و بعد ميگويند: ما را ببخشيد «المأمور معذور»! اين «المأمور معذور» روايت ابليس است، نه روايت اسلامي! میگويند: به ما گفتند اين مقدار ماليات را براي شما بنويسيم و کاري نداريم که وضعيت بازار، کساد است و شما فروش نداشتی و مشتری نداری و درآمدی نداشتی، ما را ببخشيد، چون «المأمور معذور»! از بالا دستور دادند که ما اين مقدار خرج داريم و اين هزينه بايد از طريق ماليات تأمين بشود، پس ما معذور هستيم و بايد بنويسيم! شما هم اگر نداری، برو النگوهاي دخترت را بفروش، گوشواره خانم را بفروش، جهازيهاش را بفروش و ماليات ما را بده! هر کاری میخواهی بکنی بکن، ولی پول ما را بده و بمير و بده! به ما ربطي ندارد!
آيا اين کارها واقعاً در پيشگاه خدا عذر است؟ آيا اين حرفها را پروردگار عالم ميپذيرد؟ آيا مظلومکُشي را ميپذيرد؟ آيا به ناحق مال مردم را بردن و يک تبصره قانوني هم به آن چسباندن، اين را خدا ميپذيرد؟
به اين مأمور گفتند که اين پول را به منزل آن خانم ببر که چند تا بچه يتيم هم دارد، آدرس آنها هم انتهای شهر است. اين خانم، بالانشين نبود، شوهر او فقير بود و کارگری میکرد و مُرده بود. گفتند: اين پول را به اين آدرس ببر و به او بگو که با ما باش! اين جمله «با ما باش» به قيمت جدا شدن از پروردگار و قرآن و اميرالمؤمنين(عليهم السلام) خواهد بود! آن مأمور به همان آدرس آمد و در زد. ديد يک خانه خشتی و گِلی است که يک درب چوبی کهنهای دارد. در که باز شد، ديد يک خانم باوقار و باحجاب و باادبی است و از ظاهرش معلوم است که اهل قرآن و اهل بيت(عليهم السلام) است. بانوانی که اهل قرآن و اهل بيت(عليهم السلام) هستند محجّه بوده و بحثی در اين موضوع نبايد کرد، چون حجاب دستور قرآن است و روايت نيست؛ بلکه دستور قرآن است که زنان باايمان اهل حجاب هستند؛ يعني زنان باايمان، محرّک چشمها و شهوات مردم نيستند؛ بلکه بسيار باوقار و باادب هستند.
ديد يک خانم چادري و باوقار در را باز کرد و گفت: بفرماييد! گفت: مأمور حکومت هستم! حکومتی که بعد از رحلت پيغمبر(صلّی الله عليه و آله و سلّم) روی کار آمده است! گفت: کار شما چيست؟ گفت: حاکم مسلمين، هزار دينار تقديم شما ميکند! اگر آن خانم، اين هزار دينار را ميگرفت و مقداری هم نگه ميداشت، گران ميشد و سود میکرد! يا اگر مثلاً رعايت ميکرد و آن مبلغ را قبول ميکرد، هفته بعد مثل دلار کنونی گران ميشد و سود فراوانی میکرد و ميلياردر میشد! اما ببينيد که ايمان چه میکند؟ اين مطلب را يک عالِم سنّی نقل ميکند. آن خانم به اين مأمور گفت: از اين هزار دينار بيشتر نيست که به من بدهي؟ گفت: نه، همين است که حکومت مقرر کرده است! گفت: برو و به آن حاکم بگو: خانمي که نان شب ندارد و رنگ صورت بچههاي يتيمش از گرسنگی پريده، هزار دينار خيلي پول کمي است! اين را هم بگو که اگر تو مالک آسمانها و زمين باشي و مِلک آسمانها و زمين را به نام من بکني، يک چشم بر هم زدن دست از علي(عليه السلام) برنميدارم! برو و اين پول را به صاحبش پس بده! آيا من علي(عليه السلام) را به هزار دينار بفروشم؟ آيا ايمان به علي(عليه السلام) را به هزار دينار بفروشم؟ اگر جهان را هم به من بدهيد، من اين معامله را قبول نميکنم.
ما اين نمونهها را در تاريخ، براي اينکه حجّت خدا به ديگران تمام شود داريم.
بخشش گناهان مؤمن بخاطر ارتباط با قرآن و اهل بيت(ع)
من حرف خودم را در يک جمله خلاصه کنم که قرآن، «حجة الله» است، اهل بيت(عليهم السلام) «حجة الله» هستند. با قرآن و اهل بيت(عليهم السلام) در روز قيامت، هر کس که بايد محکوم شود، او را محکوم ميکنند و هر کس هم که بايد مسابقه را ببرد، با همين قرآن و اهل بيت(عليهم السلام) ميبرد. پس شما شاد باشيد که اين مسابقه را در روز قيامت ميبريد و محکوم نميشويد. فقط يک مسئله در پرونده ما ميماند و آن اين است که در دوران جواني و روزهای گذشته يا دَه سال يا بيست سال پيش، گناهاني را مرتکب شديم که اينها گناهان مالي بين ما و مردم نبود؛ نه ربايي بوده، نه رشوهاي بوده، نه اختلاسي بوده؛ بلکه گناهان بين خودمان و پروردگار بود که اگر ما را محکوم بکنند، بايد چکار کنيم؟
اميرالمؤمنين(عليه السلام) ميفرمايد: گناهان شما بخاطر ارتباط با ما بخشيده ميشود، از آنها ناراحت نباشيد.[14] نه اينکه اگر گناه بکنيد ميبخشند؛ بلکه اگر گناهي را از روی غفلت و فراموشي مرتکب شديد، ميبخشند. اگر خدا نبخشد، بهشت فقط برای 124 هزار پيغمبر و دوازده امام و برخی از اوليای الهی، مثل سلمان و مقداد و ابوذر و 72 شهيد کربلا و هيچ کسي بهشتي نميشود! اما اينجور نيست.
روضه پيامبر اکرم(صلّی الله عليه و اله و سلّم)
شما اين جمله را خيلي خواندهايد و حتماً هم دقت کرديد که: «يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ يَا أَكْرَمَ الْأَكْرَمِين»[15] و يا اين جمله را هم خواندهايد: «يَا غَفَّارَ الذُّنُوبِ يَا سَتَّارَ الْعُيُوب»![16] اينها براي کيست؟ «سَتَّارَ الْعُيُوب» براي حضرت ابراهيم(عليه السلام) و پيغمبر(صلّی الله عليه و آله و سلّم) که نيست، براي من و شماست! «سَتَّارَ الْعُيُوب» که براي امام صادق و امام باقر(عليهما السلام) نيست، براي من و شماست!
اي مرغ سحر عشق ز پروانه بياموز
کآن سوخته را جان شد و آواز نيامد
اين مدعيان در طلبش بيخبرانند
کآن را که خبر شد خبري باز نيامد[17]
قرآن کريم چقدر به مردم نسبت به اهل بيت(عليهم السلام) هشدار داده است؛ آيه تطهير[18]، آيه مودّت[19]، آيه غنيمت[20] و آيات ديگر، همه اين آيات بر امت واجب کرده که با اقتداي به اهل بيت(عليهم السلام)، مُزد رسالت پيغمبر(صلّی الله عليه و آله و سلّم) را بدهند!
يا رسول الله! ما که بعد از رحلت شما در مدينه نبوديم، اگر بوديم همه ما به درِ خانه دخترت ميآمديم و سينه خود را سِپَر ميکرديم! اگر ما در مدينه بوديم، نميگذاشتيم که آتش در پشت درب خانه دخترت شعله بکشد! اگر ما مدينه بوديم نميگذاشتيم که صدای ناله زهرا(سلام الله عليها) بين در و ديوار بلند شود! اگر ما مدينه بوديم نميگذاشتيم جلوي چشم زهرا و حسن و حسين(عليهم السلام، علي(عليه السلام) را با سر برهنه در کنار منبر نگه دارند و شمشير بر بالای سرش بگذارند! اگر ما مدينه بوديم نميگذاشتيم بدن زهرا(سلام الله عليها) غريبانه دفن شود! «قُل لاَ أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَي»،[21] «إنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً».[22]
«اَللّهُمَّ اغفِر لَنَا وَ لِوَالِدَينَا وَ لِوَالِدَی وَالِدَينَا وَ لِمَن وَجَبَ لَهُ حَقٌّ عَلَينَا»!
«اَللَّهُمَّ أهلِک أَعدَائَنَا»!
«اَللَّهُمَّ بَحَقِّ الزَّهرَا إشفِع مَرضَانَا وَ اجعَل عَاقِبَةَ أَمرِنَا خَيراً»!
[1]. سوره تحريم 66، آيه7.
[2]. الصحيفة العلوية و التحفة المرتضوية، ترجمه رسولى، ص199.
[3]. «آب پاکي» همانطوري که در اصطلاح شرعي، آخرين آبی است که شيء ناپاک را به کلي پاک ميکند؛ در اصطلاح عامه کنايه از «آخرين حرف» است که از طرف مخاطب در پاسخ متکلم و متقاضي گفته ميشود و تکليفش را در عدم اجابت خواسته، يکسره و روشن ميکند. بنابراين، «آب پاکی روی دست کسی ريختن» يعنی کسی را نااميد کردن و قاطعانه جواب منفی به کسی دادن.
[4]. الملل و النحل (شهرستاني)، ج1، ص21؛ شرح المواقف (ايجي ـ مير سيد شريف)، ج8، ص376؛ شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، ج6، ص52.
[5]. الاختصاص، ص6: «عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: ارْتَدَّ النَّاسُ بَعْدَ النَّبِيِّ ص إِلَّا ثَلَاثَةَ نَفَرٍ الْمِقْدَادُ بْنُ الْأَسْوَدِ وَ أَبُو ذَرٍّ الْغِفَارِيُّ وَ سَلْمَانُ الْفَارِسِيُّ ثُمَّ إِنَّ النَّاسَ عَرَفُوا وَ لَحِقُوا بَعْدُ».
[6]. نهج الفصاحة (مجموعه كلمات قصار حضرت رسول صلّي الله عليه و آله)، ص665؛ صحيح مسلم، ج4، ص1998، «بَابُ نَصْرِ الْأَخِ ظَالِمًا أَوْ مَظْلُومًا».
[7]. أنساب الأشراف (البلاذري)، ج3، ص171.
[8]. تاريخ الطبري، ج5، ص243: «... فَقَالَ مُعَاوِيَة: بلى، قَالَ: فما بالك خسست بي دون القوم! فَقَالَ: إني اشتريت من القوم دينهم ...».
[9]. شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، ج8، ص255 ـ 258.
[10]. سوره بروج 85، آيه8.
[11]. يوسف ذونواس، رئيس قبيله حِميَر در يمن، بين سالهای ۵۱۷ تا ۵۲۵ ـ ۷ ميلادی بود.
[12]. التفسير الکبير، مفاتيح الغيب، ج31، ص109؛ راههاي نفوذ فارسي در فرهنگ و زبان عرب جاهلي، ص۳۸. آيات ابتدايی سوره «بروج» در قرآن نيز به اين کشتار اشاره دارد.
[13]. تاريخ الطبری، ج3، ص305؛ تاريخ اليعقوبی، ج۲، ص143.
[14]. معانی الأخبار، ص352: «قَالَ النَّبِيُّ ص لِعَلِيٍّ ع يَا عَلِيُّ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَی حَمَّلَنِي ذُنُوبَ شِيعَتِكَ ثُمَّ غَفَرَهَا لِي».
[15]. إقبال الأعمال (ط ـ القديمة)، ج1، ص138.
[16]. البلد الأمين و الدرع الحصين، ص375.
[17]. گلستان سعدي، ديباچه.
[18]. سوره احزاب 33, آيه33: «وَ قَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَ لاَ تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَي وَ أَقِمْنَ الصَّلاَةَ وَ آتِينَ الزَّكَاةَ وَ أَطِعْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً».
[19]. سوره شوري 42، آيه23: «قُل لَّا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فىِ الْقُرْبىَ».
[20]. سوره انفال 8، آيه41: «وَ اعْلَمُواْ أَنَّمَا غَنِمْتُم مِّن شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِى الْقُرْبىَ وَ الْيَتَامَى وَ الْمَسَاكِينِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ».
[21]. سوره شوري 42، آيه23.
[22]. سوره احزاب 33، آيه33.