جلسه دوم؛ جمعه (4-1-1402)
(تهران حسینیه هدایت)عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید- اقیانوسی از رحمت الهی در ماه رمضان
- نشانۀ یقین حقیقی
- امر پروردگار بر حفظ آبروی مردم
- پروردگار، پوشانندۀ عیوب و خطاهای بندگان
- هفتاد محمل صحت برای حفظ آبروی مردم
- حقایق و اسرار نهفته در روزه
- شباهت روزهداران به ملکوتیان و آسمانیان
- خطاب پروردگار به بندگان ویژه
- انسان، ترکیبی از اعضا و جوارح ظاهری و جوانح باطنی
- اثر عجیب روزه بر روح انسان
- کلام آخر؛ روضۀ گودال از زبان امام زمان(عج)
- دعای پایانی
بسم الله الرحمن الرحیم
«الحمد لله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الأنبیاء و المرسلین حبیب إلهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد، صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین».
اقیانوسی از رحمت الهی در ماه رمضان
روزهٔ ماه مبارک رمضان، البته طبق آیات و روایات، معدنی از اسرار و حقایق، ارزشها و واقعیتهای دنیایی و آخرتی است. خدا لطف کند، شواهدی از قرآن و روایات را دراینزمینه نقل میکنم. روزهٔ ماه رمضان اقیانوسی است که جوشش رحمت خدا برای اهل مشاهده و اهل دل در این اقیانوس حس و دیده میشود. با شنیدن آیات و روایات مربوط به روزه، برای این مشاهده و دیدن به شما هم کمک میشود. البته آنهایی که از طریق دل، با معرفت به محبوب ازل و ابد وصلاند، در کنار این اتصال، مشاهدهکنندهٔ حقایق هستند.
نشانۀ یقین حقیقی
این روایت در کتابهای معتبر شیعه است: یک روز بعد از نماز صبح، پیغمبر(ص) بهطرف مردم برگشتند و مردم را صفبهصف از نظر الهی و ملکوتی خودشان گذراندند. چشمشان به جوانی افتاد که حال معمولی و عادی نداشت و حال او خیلی ملکوتی بود. به او فرمودند: «كَيْفَ أصْبَحْتَ»[1] چگونهای و چه حالی داری؟ عرض کرد: «أصْبَحْتُ يا رَسُولَ اللَهِ مُوقِنًا» چنین حالی به من دست داده که همهٔ حقایق را باور دارم و برایم معلوم است؛ درِ هر گونه شکی به حقایق به روی دل من بسته شده. اینطور که نقل میکنند، پیغمبر(ص) فرمودند: نشانهٔ این یقینت چیست؟ گفت: شبها خیلی خوابم نمیبرد؛ نه اینکه نمیخوابم، بلکه خواب زیادی ندارم. انگار سر مرا که چشم و گوشم در آن هست، از این گنبد دوّار بیرون میبرند و من پشت پرده چیزهایی را مشاهده میکنم؛ اهل دوزخ را میبینم که در عذاب رنج میکشند؛ همچنین اهل بهشت را میبینم که متنعم به نعمتهای الهیاند.
امر پروردگار بر حفظ آبروی مردم
در بعضی از کتابها این اضافه را نقل کردهاند که به پیغمبر(ص) عرض کرد: اگر اجازه بدهید، در این صف جماعت و این مسجد، نام آنهایی را بگویم که شبها در دوزخ میبینم (مدینه منافق زیاد داشت و منافقین هم در جلسات شرکت میکردند)؛ آنهایی را هم که در بهشت مشاهده میکنم، برایتان بگویم. حضرت فرمودند: خیر. پرده از روی کار کسی برندار! این یک دستور است. دستور است که وقتی از عیوب مردم باخبر میشوید و دیگران از آن خبر ندارند، آن را بپوشانید. اگر اخلاقتان چنین باشد که عیوب پنهان مردم را که شما اتفاقاً خبردار شدهاید، بپوشانید، مزد و پاداش دارید؛ چون حوصله کردید، دهان باز نکردید و حرف نزدید. متأسفانه خیلیها بیحوصلهاند و تا از عیبی خبر میشوند، پخش میکنند؛ اما شما که سکوت کردهاید، مقام صابران را دارید و پاداشتان هم این است که در قیامت، خدا پرده از روی هر عیبی که داشتید، برنمیدارد و روز قیامت، آبرویتان صددرصد محفوظ میماند. خود این سکوت یک تجارت است که انسان صندوق اسرار و عیوب مردم باشد.
حتماً این را شنیدهاید که یکی از علمای پنج قرن قبل نقل کرده است: در زمان ما، بزرگواری بهخاطر توافق نداشتن زن و شوهر، بنا شد همسرش را طلاق بدهد. دوستان گفتند: به چه علت میخواهی طلاقش بدهی؟ گفت: من هنوز طلاقش ندادهام و همسر من است. شما حق جستوجو در کار همسر مرا ندارید؛ این کار حرام است. خداوند در سورهٔ حجرات از این کار منع کرده است و میفرماید: «وَلَا تَجَسّسُوا»[2] از زندگی مردم (همسر، دختر، پسر یا کسب آنها) پیجویی نکنید! وقتی شما را به افطار دعوت میکنند، آیا حق دارید از مهماندار بپرسید که مالت حلال است یا خمس و زکات میدهی؟ این حق را به ما ندادهاند و گفتهاند فقط افطار کن؛ هم تو ثواب بردهای و هم او ثواب برده است. جلسه را به مهمانی ختمش کن و وارد سخن نشو! این شخص هم گفت: شما چه حقی دارید که از زن مردم پیجویی میکنید چرا دارد طلاق داده میشود.
بعد از اینکه خانم طلاق داده شد و شوهر کرد، به او گفتند: راستی! چند ماه پیش که خانمت را طلاق دادی، حالا دیگر زنت نیست، برای چه طلاقش دادی؟ گفت: الآن او زن شخص دیگری شده و بر من حرام است که دربارهٔ همسر شخص دیگری با شما حرف بزنم.
این روایت، روایت بسیار مهمی است که یادم میآید از حضرت علیبنموسیالرضا(ع) نقل شده؛ حضرت میفرمایند: عبادت اگر ده جزء باشد، نُه جزء آن در سکوت است. شیعه در کتابهای روایی و اخلاقیاش، بابی به نام «باب الصَّمت» دارد؛ «صَّمت» یعنی سکوت معنادار و مثبت.
پروردگار، پوشانندۀ عیوب و خطاهای بندگان
قطعهٔ نابی هم در معارف الهیه دیدم که قطعهٔ خیلی عجیبی بود! شخص غیرعربی به پیغمبر(ص) گفت: اینهمه ذکر، ورد و دعا در دینت هست؛ اما من عربی بلد نیستم و نمیفهمم. یک جملهٔ کوتاه به من یاد بده که ذکر من باشد. حضرت دو جمله یاد او دادند و گفتند: به پروردگار بگو «اَللّهُمَّ اَنتَ رَبّی وَ اَنا عَبدُکَ»[3] خدایا! تو مالک، همهکاره و ربّ من هستی و من هم بندهٔ تواَم. این شخص مثل اینکه حافظهاش هم خیلی قوی نبود، مدتی به پروردگار میگفت: «اَللّهُمَّ انتَ عَبْدی وَ اَنَا رَبّک» تو بندهٔ من هستی و من هم پروردگار توام.
بعد یک نفر شنید و به پیغمبر(ص) گفت: حتماً شما به او درست یاد دادهای، ولی او در خواندن این ذکر اشتباه میکند. پیغمبر(ص) این شخص را خواستند و به او فرمودند: چه ذکری میگویی؟ گفت: همان ذکری را میگویم که یادم دادهای؛ میگویم «اَللّهُمَّ انتَ عَبْدی وَ اَنَا رَبّک» خدایا! تو بندهٔ منی هستی و من هم پروردگار تواَم. حضرت خیلی بامحبت به او فرمودند: هر کس با اعتقاد این حرف را بزند، کافر میشود؛ دیگر نگو! این شخص خیلی به هم ریخت و گفت: حالا این مدتی که اینگونه ذکر گفتم، چقدر گناه پای من نوشته شده است؟ جبرئیل نازل شد و به پیغمبر(ص) فرمود: این مرد خطا کرده و خطایش هم قابلچشمپوشی است؛ اما منِ خدا اهل خطا نیستم. حالا بندهٔ من خطا کرده، اما من در حق او اشتباه نمیکنم و تمام این ذکر غلطش را ذکر درست حساب کردم. او خطا کرد، ولی من خدای خطاکاری نیستم.
هفتاد محمل صحت برای حفظ آبروی مردم
رسول خدا(ص) به این جوان فرمودند: نه. چیزی نگو؛ چون آبروی مردم باید حفظ بشود. حتی در روایاتمان داریم که اگر عیبی را دیدی، هفتاد محمل صحّت با ذهن خودت برایش بساز تا بدبین نشوی و شخصیت طرف پیشت خرد نشود. عیسیبنمریم زن نداشت. 33سالش هم بود که خدا او را از بین بنیاسرائیل برد و دیگر وی را ندیدند. تا حالا هم دیگر کسی او را ندیده است. جوانی که خوشگل و زیبااندام است، وقتی با یک زن روبهرو شود و حرف بزند، مردم هزار فکر در حقّش میکنند که نباید فکر کنند. هفتاد محمل صحت درست کن و بگو: این خانم عمه، خاله، خواهر، خواهرزاده، برادرزاده، بچهٔ عمو یا بچهٔ داییاش است. همهٔ اینها برای حفظ آبروی مردم است.
عیسیبنمریم از منزل یک زن بدکاره بیرون آمد و یک نفر او را دید. این شخص چه فکری کرد؟ حتماً فکر کرد که این پیغمبر اولوالعزم که زن ندارد، در خانهٔ زن بدکاره چهکار میکرده؟! حتماً یواشکی و دور از ما امت، آلودهٔ به گناه است؛ با اینکه میگوید گناه نکنید! عیسیبنمریم صدایش کرد و فرمود: فهمیدی که خانهٔ چه کسی است؟ گفت: بله یا رسولالله! منزل یک زن بدکاره است. فرمود: دیدی که من از این خانه بیرون آمدم؟ گفت: بله. فرمود: حالا چه فکری در حق من میکنی؟ میخواهی مهر زناکار و ارتباط نامشروع به من بزنی؟ ولی من به تو بگویم که ما دو نوع بیمار داریم: یک بیمار بیماری خودش را میفهمد و درد میکشد، با پای خودش به دکتر میرود، نسخه میگیرد و معالجه میشود؛ اما یک بیمار، هم دردش را نمیفهمد و هم پای رفتن به دکتر ندارد. این خانم جزء بیماران دستهٔ دوم است که اولاً از بیماری خودش اطلاع ندارد و نمیداند زنا از گناهان کبیره است؛ دوزخ هم اگر توبه نکند، برای زناکار قطعی است؛ اگر توبه بکند، اهل دوزخ نیست. در باب زنا که گناه کبیره است، در سورهٔ فرقان میخوانیم: این زناکار با دو گنهکار دیگر، «إِلَّا مَنْ تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلًا صَالِحًا فَأُولَئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ».[4] همین مرد و زن زناکار اگر توبه کنند و دیگر زنا نکنند، دلشان به من گره بخورد و وارد کارهای مثبت بشوند (زنا کارِ منفی است)، تمام گناهانشان را در روحیهشان، عملشان و پروندهشان به خوبیها تغییر میدهم. این خانم بیماری است که به بیماری خودش آگاهی ندارد و اهل این هم نبوده که با پای خودش به دکتر برود، برای چنین بیماری، دکتر را بالای سرش میآورند. من هم یک طبیب الهی، ملکوتی، معنوی و روحانیام که نزد او آمدم؛ اما روبهرویش هم ننشستم، بلکه پشت در اتاقش نشستم و از توحید، قیامت، زنا و کبیرهبودنش و عذابداشتنش گفتم. او هم توبه کرد و بیماریاش معالجه شد. حالا میخواهی بین مردم پخش کنی که مسیح زناکار است؛ خودم با چشم خودم دیدم! هفتاد محمل صحّت برای کار مسیح در ذهنت بساز.
حقایق و اسرار نهفته در روزه
آنهایی که اهل چشم و دلاند، جاده را طی کرده و به یقین واقعی رسیدهاند، حقایق و کمالات و ارزشهای روزه را مشاهده میکنند. این دریا، امواج و جوششهایش را میبینند. اینقدر عبادت عجیبی است که پیغمبر(ص) میفرمایند: اگر مردم خبر داشتند روزه چیست، خودشان از خدا درخواست میکردند این روزه را یکساله قرار بدهد، نه یکماهه. حالا در آیهٔ 184 برایتان میخوانم که پروردگار میفرماید: «وَأَنْ تَصُومُوا خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ»[5] روزه خیر است، اگر میفهمیدید و میدانستید. ما این را نمیدانیم، ولی پیغمبر(ص) و ائمهٔ طاهرین(علیهمالسلام) مسئلهٔ روزه را برای ما موشکافی کردهاند که از «إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ» دربیاییم و عالم و آگاه بشویم.
شباهت روزهداران به ملکوتیان و آسمانیان
این برای ما ممکن است که با کمک آیات و روایات، حقیقت روزه را مشاهده بکنیم. من در کتابهای مربوط به روزه گشتم و دیدم که اهل خدا، اهل دل، اهل مکاشفه و اهل مشاهده 22 ویژگی برای روزه بیان کردهاند. امروز یکی از آن ویژگیها را اشارتاً عرض میکنم. در غیر از ماه رمضان، مردم با خوراکیها، آشامیدنیها، شربتها، استخررفتنها، شیرجهزدنها و اِعمال شهوات حلال در ارتباط هستند؛ ولی در ماه رمضان ارتباطشان قطع است. این قطع ارتباطشان، حال ملکوتیان عالم است. کروبیان جهان با خوراکیها، آشامیدنیها، شهوات و شنا ارتباط ندارند؛ یعنی کاملاً از همهٔ امور مادی خالصاند. روزهداران از ابتدای سحر تا اول افطار، شبیه کروبیان میشوند. آنها روی زمین زندگی میکنند؛ اما فرشتگان، ملکوتیان و عرشیان زمینیاند. ارتباط آنها با تمام مبطلات روزه قطع است؛ چنانکه کروبیان عالم بالا ارتباطشان با مادیّات قطع است. خود این شباهت هم، در قیامت برای شما کار میکند.
بهطور قطعی بنا شد که قوم فرعون غرق بشوند؛ چون بنای توبهکردن و ایمانآوردن نداشتند. قرار شد که دریا شکافته شده و مسیری در آب باز بشود، آنگاه موسیبنعمران با بنیاسرائیل مؤمن زمانش از این مسیر عبور کنند و به آن طرف دریا بروند. فرعون و فرعونیان بنا داشتند که بهدنبال قوم موسی(ع) بیایند و همهشان را دستگیر کنند. وقتی آخرین نفر از افراد موسی(ع) بیرون آمد و آخرین نفر از فرعونیان وارد آب شد، کل فرعونیان غرق شدند؛ الّا یک نفر که از آب بیرون آمد. این شخص که بود؟ کسی بود که هر روز در دربار فرعون بهشکل موسی(ع) لباس میپوشید، خودش را به قیافهٔ موسی درمیآورد و فرعون و فرعونیان را میخنداند. در واقع، او یک دلقک در دربار فرعون بود که دلقککاریاش هم هنرمندانه بود. او خودش را بهشکل موسی(ع) درمیآورد، یک گلیم چوپانی هم میپوشید و آنها را میخنداند. این شخص از آب درآمد و خفه نشد. موسی(ع) به پروردگار عرض کرد: چطور او نجات پیدا کرد؟ خطاب رسید: چون مدتی شبیه تو میشد، من نمیخواستم آنکه شبیه توست، غرقش کنم. یک دلقک را بهخاطر شباهتش به موسی(ع) نجات داد!
شما سی روز، از سحر تا افطار، شبیه جبرئیل، میکائیل، اسرافیل، ملکوتیان و کرّوبیان میشوید و جدای از مبطلات روزه زندگی میکنید؛ آیا خدا روز قیامت این شباهت شما را حساب نمیکند؟ یقیناً حساب میکند. یک روایت هم دراینزمینه برایتان بخوانم؛ روایت معروفی است که کتابهای مهمّ ما هم نقل کردهاند. روایت برای پیغمبر(ص) و کلام رسولالله است: «مَن تَشَبَّهَ بِقَومٍ فَهُوَ مِنهُم»[6] هر کس شبیه قومی دربیاید، از آنهاست. وقتی شما یک ماه شبیه فرشتگان و ملکوتیان میشوید، طبق گفتهٔ رسول اکرم(ص)، از آنهایید؛ یعنی یک چهرهتان چهرهٔ زمینی است و یک چهرهتان چهرهٔ آسمانی و ملکوتی. خیلی از کتابهای روایی این روایت را نقل کردهاند و من دراینزمینه، از این روایت استفاده کردم.
خطاب پروردگار به بندگان ویژه
اما آیهٔ 183 چه آیهٔ عجیبی است! آنچه در جلسهٔ قبل گفته شد، دورنمایی از این آیه بود.
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا»[7] ای وابستگان و ارتباطداران با من! ای یقینداران به من! و در یک کلمه، ای اهل ایمان! شما شایستهاید و ارزش دارید که من با شما حرف بزنم؛ و الّا ما کجا و پروردگار؟! در ضربالمثلهای قدیم عرب بود: «أيْنَ التُّراب وَ رَبُّ الأرْباب»[8] یک مُشت خاک کجا و مالکالمُلک وجود کجا؟! یک مشت خاک که من هستم، کجا و هستیِ مطلق کجا؟! یک مُشت خاک کجا و وجود مقدسی که با هزار نام در دعای جوشنکبیر معرفی شده، کجا؟! «من» اسمی ندارم و به قول عرفای شیعه، «لَا إسمَ لَه و لَا رَسْم لَه» نه اسمی دارم و نه رسمی. من خاکم، اما یک خاک متحرک؛ من چه اسمی دارم؟ غیر از اسم «مملوک» و «عبد»، چه اسمی دارم؟! من رسمی هم ندارم! چه رسمی دارم و چهکارهام؟! اصلاً چه رسمی برای من هست؟
انسان، ترکیبی از اعضا و جوارح ظاهری و جوانح باطنی
آنوقت وجود مقدس او با کمال محبت، منِ یک مشت خاکِ مملوکِ «لَا إسمَ لَه و لَا رَسْم لَه» را مورد خطاب قرار میدهد و میگوید: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ»[9] اینجا یک نکته هست که یکی از عالمان قرن یازدهم به این نکته اشاره کرده است. من نرسیدم که نظر دیگران را هم ببینم؛ اما کتاب این عالمِ قرن یازدهم را دیدم. ایشان به این نکته اشاره میکند و میگوید: روزه بر شما نوشته شده است. شما چه کسی هستید؟ شما چشم، گوش، زبان، صورت، دست، پا، شکم، شهوت، قلب، روح و نفس هستید. «عَلَيْكُمُ» معنی کاملی دارد؛ یعنی شمایی که دارای اعضا و جوارح ظاهری و جوانح باطنی هستید، روزه بر کلّ وجود شما واجب شده است. «عَلَيْكُمُ» کیست؟ «عَلَيْكُمُ» انسانی است که از نظر آفرینش، خلقت، اعضا و جوارح، کامل است. روزه بر شما واجب شده؛ شما چه کسی هستید؟
شما اعضای ترکیبی هستید که یکی «چشم» است. روزه بر چشمتان واجب است؛ مبطل روزه با چشم شما چیست؟ خیرهشدن چشم به نامحرمان خانوادگی و خیابانی. این از مبطلات «كُتِبَ عَلَيْكُمُ» است. روزهٔ شکم را باطل نمیکند، ولی روزهٔ چشم را باطل میکند؛ یعنی با دیدن نامحرمان و چشمدوختن، یک جزء از وجود ما را از حوزهٔ روزه بیرون میبرد. شکمم روزه است، اما چشمم نه.
روزه بر گوش شما هم واجب است که حاضر به شنیدن غیبت، تهمت، حرف لغو و حرف منفی دربارهٔ مردم نشوید. تا یکی خواست شروع به منفیگویی بکند، جلویش را بگیرید که صدای آلودهٔ او وارد گوش شما نشود و گوش با شنیدن مسائل خلاف افطار نکند.
روزهٔ زبان هم ترک غیبت، تهمت، باطلگویی، فحشدادن، تحقیر مردم، تحقیر دین و تحقیر انبیا و اولیای الهی است. اگر زبان وارد یکی از این حرفها بشود، آن «كُتِبَ عَلَيْكُمُ» که روزه بر زبان هم واجب است، جزئی از «عَلَيْكُمُ» را از روزه بیرون میبرد.
حالا گوش، چشم و زبان رفت؛ اما روزهٔ پوست چیست؟ روزهٔ پوست، لمس نامحرم است؛ ممکن است یک نامحرم در خانهمان دست دراز بکند و دست بدهد. این دستندادن روزهٔ دست است.
روزهٔ پا، نرفتن به مجالس باطل است؛ روزهٔ قلب، روزهٔ از شرک، نفاق، شک و تردید است؛ روزهٔ نفس، روزهٔ از حسد، حرص، کینه، سوءظن، دوئیت و بخل است؛ روزهٔ جان، دوری از آلودگیهای مربوط به جان است که جان را تاریک میکند؛ یکی هم روزهٔ سرّ است که آن حقیقت باطن من، از همهٔ بتهای زنده و بیجان روزه باشد. این معنی «علیکم» است.
اثر عجیب روزه بر روح انسان
«کَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ»[10] من این روزه را بر شما واجب کردم، برای اینکه در پایان ماه رمضان روح تقوا نصیبتان بشود. در روزهٔ ماه رمضان، چون روزه میگیرید، اینگونه ثابت میکنم که میتوانید نخورید: در سیزدهچهارده ساعت چیزی نمیخورید؛ پس میتوانید نخورید. بعد از ماه رمضان هم، میتوانید مال حرام نخورید؛ چون در ماه رمضان توانستید مال حلال نخورید. در ماه رمضان، چهاردهپانزده ساعت (کمتر و بیشتر) توانستید مال حلال نخورید؛ حالا بعد از ماه رمضان، میتوانید مال حرام نخورید. این معنای «لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ» است. در ماه رمضان توانستید به نامحرم چشم ندوزید، بعد از ماه رمضان هم میتوانید چشم ندوزید. در ماه رمضان توانستید زبانتان را حفظ بکنید، بعد از ماه رمضان هم میتوانید حفظ بکنید. در ماه رمضان، جوان بودی و تازه هم عروسی کرده بودی، چهارده ساعت روزه بودی و تعطیل هم بود، عروست هم خیلی زیبا بود و در خانه هم بودی؛ ولی جلوی غریزهٔ شهوتت را گرفتی! پس بعد از ماه رمضان هم میتوانی غریزهات را از حرام حفظ بکنی، چنانکه پانزدهشانزده ساعت از حلال حفظ کردی. وقتی بتوانی از حلال حفظ کنی، یقیناً میتوانی از حرام هم حفظ بکنی. این گوشهٔ عجیبی از روزهٔ ماه مبارک رمضان است.
کلام آخر؛ روضۀ گودال از زبان امام زمان(عج)
برادران و خواهران! این چقدر ارزش است و اصلاً قابلدرک نیست که هر روز ماه رمضانتان با گریه به ابیعبدالله(ع) وصل میشود. زمانی که در وقت عادی برای ابیعبدالله(ع) گریه میکنید، امام صادق(ع) میگویند: مادرم زهرا(س) در عالم برزخ برای خودتان و پدر و مادرتان دعا میکند؛ اما حالا در حال گرسنگی و تشنگی که حسینِ ما را گرسنه و تشنه شهید کردند، برای او گریه میکنید، گریهتان با گریهٔ وقتهای دیگر خیلی فرق میکند!
«اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا مِصباح الْهُدی وَ سَفینَة النِّجاة»؛
«اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا بَاب نِجاة الْأمّة»؛
«اَلسَّلَامُ عَلَیْکَ یَا رَحْمَة اللّهِ الْوَاسِعَة»؛
«اَلسَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أبا عَبْدِ اللّه».
کلمات حضرت ولیاللهالأعظم است: «لأَندُبَنَّكَ صَباحا و مَساءً و لأَبكِيَنَّ عَلَيكَ»[11] والله! هم روز برایت گریه میکنم و هم شب. این شیعیان ما! اگر در طول سال، روز و شب یک مقدار گریه کنید، حق است و شایسته. «بَدَلَ الدُّمُوعِ دَما»[12] اگر روزی اشک چشمم تمام بشود، خون گریه میکنم. گریه میکنم بر آن وقتی که اهل حرم صدای شیههٔ ذوالجناح را شنیدند؛ ولی دیدند صدایش با قبل تفاوت میکند و بهشدت سر و سُم بر زمین میکوبد. وقتی اهلبیت بیرون ریختند، دیدند زین اسب واژگون است و یال اسب هم غرق خون. ذوالجناح وقتی اهلبیت را دید، روی خود را بهطرف میدان کربلا کرده و حرکت کرد. ولیاللهالأعظم میفرمایند: تمام زن و بچه با پای برهنه، درحالیکه زیر حجاب موهایشان را پریشان میکردند و به صورت و سینه لطمه میزدند، همه با هم به میان میدان دویدند. وقتی رسیدند، «وَ الشِّمْرُ جَالِسٌ عَلَى صَدْرِكَ».[13]
روایات زیادی داریم که پیغمبر(ص)، ائمه(علیهمالسلام) و فاطمهٔ زهرا(س) کنار احتضار مؤمن حاضر میشوند و سفارشش را به ملکالموت میکنند. مگر میشود اهلبیت بالای سر ما بیایند و بالای سر ابیعبدالله(ع) نرفته باشند! نمیدانم زهرا(س)، پیغمبر(ص)، امیرالمؤمنین(ع) و امام مجتبی(ع) چه حالی داشتند وقتی دیدند که شمر روی سینهٔ ابیعبدالله(ع) نشسته و محاسنش را گرفته و بهزور، سر را بهطرف بالا میکشد.
دعای پایانی
الهی! به حقیقت ابیعبدالله(ع)، دعاهای خوبان عالم از زمان آدم(ع) تا الآن را در حق ما، خانواده و نسل ما، شیعیان (مرده و زندهشان، کوچک و بزرگشان، زن و مردشان) مستجاب بگردان.
خدایا! شرّ ستمگران را به خودشان برگردان.
خدایا! دنیا و آخرت ما را دنیا و آخرت محمد و آلمحمد قرار بده.
خدایا! به عزتت قسم، فهم آیات و روایات را به ما بچشان.
[1]. الکافی، ج2، ص53: «الإمامُ الصّادقُ(ع): إنّ رسولَ اللّه(ص) صَلّى بالنّاسِ الصُّبحَ، فنَظَرَ إلى شابٍّ في المَسجدِ و هُو يَخفِقُ و يُهوي بِرأسِهِ، مُصفَرّا لَونُهُ، قد نَحُفَ جِسمُهُ و غارَت عَيناهُ في رأسِهِ، فقالَ لَهُ رسولُ اللّه(ص): كَيفَ أصبَحتَ يا فُلانُ؟ قالَ: أصبَحتُ يا رسولَ اللّهِ مُوقِنا. فعَجِبَ رسولُ اللّه(ص) مِن قَولِهِ و قالَ: إنّ لِكُلِّ يَقينٍ حَقيقَةً، فما حَقيقَةُ يَقينِكَ؟ فقالَ: إنّ يَقيني يا رسولَ اللّهِ هُو الّذي أحزَنَني و أسهَرَ لَيلي و أظمأَ هَواجري، فعَزَفَت نَفسي عَنِ الدُّنيا و ما فِيها، حتّى كأنّي أنظُرُ إلى عَرشِ ربِّي و قَد نُصِبَ للحِسابِ، و حُشِرَ الخَلائقُ لذلكَ و أنا فيهِم ...
فقالَ رسولُ اللّه(ص) لأصحابِهِ: هذا عَبدٌ نَوَّرَ اللّهُ قَلبَهُ بالإيمانِ. ثُمّ قالَ لَهُ: اِلزَمْ ما أنتَ علَيهِ .فقالَ الشّابُّ: اُدْعُ اللّهَ لي يا رسولَ اللّه أن اُرزَقَ الشّهادَةَ مَعكَ، فدَعا لَهُ رسولُ اللّهِ(ص)، فلَم يَلبَثْ أن خَرجَ في بَعضِ غَزَواتِ النَّبيِّ(ص) فاستُشهِدَ بَعدَ تِسعَةِ نَفَرٍ و كانَ هُو العاشِرَ».
[2]. سورهٔ حجرات، آیهٔ 12: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضًا أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتًا فَكَرِهْتُمُوهُ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِيمٌ».
[3]. خزینةالجواهر، ص305؛ هزارویک حکایت اخلاقی، ص487.
[4]. سورهٔ فرقان، آیهٔ 70.
[5]. سورهٔ بقره، آیهٔ 184: «أَيَّامًا مَعْدُودَاتٍ ۚ فَمَنْ كَانَ مِنْكُمْ مَرِيضًا أَوْ عَلَىٰ سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ ۚ وَعَلَى الَّذِينَ يُطِيقُونَهُ فِدْيَةٌ طَعَامُ مِسْكِينٍ ۖ فَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْرًا فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ ۚ وَأَنْ تَصُومُوا خَيْرٌ لَكُمْ ۖ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ».
[6]. سنن أبیداوود، ج2، ص255؛ عوالیاللئالی، ج1، ص165.
[7]. سورهٔ بقره، آیهٔ 183.
[8]. مرصادالعباد، ص۲۸؛ كلمات مكنونه، ص۱۲؛ شرح گلشن راز، ص۷۴۶- ۷۵۹؛ اسرارالحكم، ص۲۳.
[9]. سورهٔ بقره، آیهٔ 183.
[10]. همان.
[11]. بحارالأنوار، ج101، ص238؛ فرازی از زیارت ناحیهٔ مقدسه.
[12]. همان.
[13]. همان، ص322.