جلسه ششم؛ سهشنبه (8-1-1402)
(تهران حسینیه هدایت)عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید- مؤمنین، مخاطبین ویژۀ سخنان ویژۀ پروردگار
- چند نمونه از خطابهای ویژۀ پروردگار به مؤمنین
- الف) وجوب روزه بر مؤمنین
- ب) پرهیز از خوردن مال حرام
- ج) ورود به عرصۀ تسلیم و سلامت فکر
- د) برپایی نمازهای یومیه
- طلوع ارزشهای الهی در روز قیامت
- 1. گفتوگو و بشارت ملائکه بر مؤمنین
- 2. حسابرسی سریع مؤمنین در روز قیامت
- هفت عنایت ویژۀ پروردگار به بندگان روزهدار
- الف) طهارت کامل جسم
- ب) نزدیکی به رحمتالله
- ج) احسان به آدم(ع)
- د) راحتی در جاندادن
- ه) حفظ از گرسنگی و تشنگی روز قیامت
- و) امان از آتش دوزخ
- ز) مهمانداری خداوند از روزهداران در بهشت
- خوشحالی روزهداران در وقت افطار
- کلام آخر؛ گریههای حضرت سجاد(ع) در لحظۀ افطار
- دعای پایانی
بسم الله الرحمن الرحیم
«الحمد لله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الأنبیاء و المرسلین حبیب إلهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد، صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین».
مؤمنین، مخاطبین ویژۀ سخنان ویژۀ پروردگار
در جلسات گذشته به این مسئله آگاه شدیم که بخشی از خطابهای پروردگار و سخنگویی او، سخن و خطاب ویژه و خاص است. این خطابها و سخنها متوجه بندگان ویژه و خاص است و موارد سخن هم، مسائل ویژه و خاص است. در این سه موضوع، جهانی از رحمت، مهربانی، لطف، احسان، کرم و محبت پروردگار عالم موج میزند؛ به قول خودش در قرآن، البته اگر همه بفهمند. این خطابها و سخنان ویژه با «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا» شروع میشود.
چرا «آمَنُوا»؟ چون پروردگار میداند مردمی که قلباً و باطناً به او وابسته هستند و گره خوردهاند، موارد خطابش را با کمال رغبت میپذیرند و قبول میکنند. اگر به آنها خطاب کند «يَا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا كُتِبَ عَلَيكُمُ الصِّيامُ»،[1] روزه را قبول میکنند، با خوشحالی هم قبول میکنند و افتخار هم میکنند که پروردگارشان آنها را به این تکلیف شرافت و ارزش داده است.
خداوند چرا به دیگران خطاب نمیکند؟ چون میداند دیگران این تکالیف را قبول نمیکنند. آنهایی که تکالیف را قبول نمیکنند، دیگر جزء انسانها نیستند، بلکه جزء حیواناتاند. حیوانات بهصورت قهری و بالإجبار مکلف نیستند؛ ولی اینها خودشان را با انتخاب و اختیار خودشان، از حوزۀ تکلیف خارج کردهاند. در واقع، اینها لیاقت ندارند که خطاب خاص پروردگار متوجه آنها بشود و شایسته نیستند که خدا با آنها سخن بگوید.
چند نمونه از خطابهای ویژۀ پروردگار به مؤمنین
الف) وجوب روزه بر مؤمنین
اما شما مردم مؤمن را شایستۀ خطاب دیده و فرموده است: «يَا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا»؛ شایسته دیده که مورد خطاب را به شما پیشنهاد کند: «كُتِبَ عَلَيكُمُ الصِّيامُ». معنای اینکه روزه را واجب کرده، چیست؟ یعنی معدنی که افق طلوع رحمت، مغفرت، رضایت، جنّت، برکت و کرامت است، در اختیار شما گذاشته. این معدن برای شماست. طلوع اینهمه ارزش در دنیا و آثار بینهایتش در قیامت برای شماست.
ب) پرهیز از خوردن مال حرام
همچنین آیۀ شریفهای که بحث «مال» را بیان کرده، خطاب به آنهایی است که تکالیف را قبول میکنند: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ»[2] به ناحق و به حرام، مال یکدیگر را نخورید. چرا؟ برای اینکه خود مال حرام، آتش دوزخ است؛ نه اینکه باعث آتش دوزخ باشد! در قرآن میخوانیم: «إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوَالَ الْيَتَامَىٰ ظُلْمًا إِنَّمَا يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ نَارًا وَسَيَصْلَوْنَ سَعِيرًا»[3] اموال یتیم را ظالمانه مصرف نکنید؛ در اینجا نمیگوید این مواد حرام را در شکمشان میریزند، بلکه میگوید آتش در ظرف زندگیشان میریزند. برداشتن مال یتیم به ناحق، آتش است!
خداوند آنهایی را که تکلیفش را قبول میکنند، دوست دارد و به آنها محبت دارد. او میداند به حرفش گوش میدهند و قبول میکنند که مال حرام نخورند؛ چراکه مال حرام، «آتش» است و «وَلَا يَرْضَىٰ لِعِبَادِهِ الْكُفْرَ»[4] پروردگار هم رضایت ندارد که بندگان مؤمنش با آتش دوزخ درگیر بشوند. این کمال لطف و محبت است که حضرت حق این توجه خاص را به قبولکنندگان تکلیف دارد. خداوند میخواهد با این خطابها، راه دوزخ را به روی آنها ببندد و راه «جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ»[5] را بر روی آنها باز کند.
شیخ صدوق از بزرگان دین و محدثین بسیار پرکار است. ایشان در یکی از کتابهایش (ظاهراً کتاب «خصال» که کتاب خیلی باارزش، تربیتی، خانوادگی، اجتماعی، دنیا و آخرت است) از قول رسول خدا(ص) نقل میکند: کسی که یک وجب (بیشتر هم نه؛ نه یک هکتار یا هزار متر) از زمین مردم را بهناحق ملک خودش کند و تا وقتی که بمیرد، آن را پس ندهد، روز قیامت معادل این یک وجب زمین تا نقطۀ آخر زمین را (از سطح زمین تا آن طرف زمین چند کیلومتر است؟) بدون اینکه وزنش کم بشود، به یک گردنبند کوچک تبدیل میکند و بهصورت گردنبند، به گردن کسی میاندازد که یک وجب از زمین مردم را به حرام برده است.
خدا نمیپسندد بندۀ مؤمنش که تکالیف را قبول کرده و قبول میکند، روز قیامت بهخاطر یک وجب زمین دچار گردنبندی بشود و این گردنبند هم الیالأبد به گردنش باشد؛ آنهم بدون اینکه وزنش کم بشود. الآن در علم هم ثابت کردهاند که میشود کرۀ زمین را بهاندازۀ یک پرتقال درآورد، بدون اینکه وزنش کم بشود.
ج) ورود به عرصۀ تسلیم و سلامت فکر
همچنین در این آیه به مردم مؤمن میفرماید: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ كَافَّةً»[6] ای مردم مؤمن! ای مردم وابستۀ به من! ای مردم رابطهدار با من! وارد حوزۀ سلامت فکر، نیت، اخلاق، نفس و عمل بشوید. هر کدام از این رشتههای سلامت، برای انسانی که در سِلم وارد شده، ارزشهای دنیایی و آخرتی عظیمی ایجاد میکند.
د) برپایی نمازهای یومیه
این خطابهای خاص، مخاطب خاص و موارد خاص در قرآن بسیار هست؛ مثلاً در قرآن مجید میفرماید: «وَأَقِمِ الصَّلَاةَ طَرَفَيِ النَّهَارِ»[7] من شما را به نماز در دو طرف روز دعوت میکنم؛ صبح (طلوع فجر صادق) تا پایان روز که چهار رکعت نماز عصر را بشود در آن لحظات پایانی خواند. «وَزُلَفًا مِنَ اللَّيْلِ»[8] همچنین بخشی از شب که نماز مغرب و عشاست. بندۀ مؤمنم این سخن مرا قبول میکند، چهچیزی گیرش میآید؟ دنبالۀ آیه میفرماید: «إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئَاتِ»[9] این نمازها آلودگیهای پروندهات را از بین میبرد. در این آیه، سه وقت برای نماز میگوید: «طَرَفَيِ النَّهَارِ» دو طرف روز، «وَزُلَفًا مِنَ اللَّيْلِ» و بخشی از شب. نمازهای سهگانۀ شبانهروز (نه پنج گانه): طلوع فجر تا زمانی که بشود نماز عصر را خواند، همچنین شب برای نماز مغرب و عشا. در این 24 ساعته، اگر به علت یا عللی (نه به عمد، مخالفت و جرئت) مرتکب گناه شدی، من این نمازها را بهگونهای قرار دادهام که تمام آلودگیهای پرونده، باطن و گناهانت را نابود کند.
در کنار این آیه، پیغمبر اکرم(ص) نماز را بهعنوان یک چشمۀ آب جوشان تعبیر کردهاند که آب این چشمه دائماً میجوشد و تمام نمیشود؛ مؤمن هم دائماً نمازش را ادامه میدهد تا روز مرگش فرا برسد. حضرت میفرمایند: اگر کسی با بدن چرک، روزی پنج بار وارد چشمه بشود و دربیاید، چه چرکی در بدن او میماند؟! شما هم وقتی پنج بار در صبح، ظهر، عصر، مغرب و عشا نماز میخوانید، در یک چشمۀ الهی وارد میشوید که وقت خروجتان، با گفتن «ٱلسَّلَامُ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَةُ ٱللَّٰهِ وَبَرَكَاتُهُ»، گناهی در وجود شما و پروندهتان نمیماند.
طلوع ارزشهای الهی در روز قیامت
در خطابهای ویژه، مردم به کارهایی دعوت شدهاند که این کارها واقعاً معدن الهی است؛ از این معدن، ارزشهای الهی طلوع میکند. اگر ما طلوع ارزشها در اینجا نبینیم، صبح قیامت طلوع همۀ این ارزشها را خواهیم دید. یکیدو موردش را برایتان بگویم.
1. گفتوگو و بشارت ملائکه بر مؤمنین
خدا در سورۀ رعد میفرماید: این اهل ایمان که تکالیف الهی را پذیرفتهاند، وقتی وارد قیامت میشوند، «وَالْمَلَائِكَةُ يَدْخُلُونَ عَلَيْهِمْ مِنْ كُلِّ بَابٍ»[10] فرشتگان از هر طرف به زیارت آنها میآیند. آیه «زیارت» میگوید! در لغت عرب، وقتی «دَخَل» با «عَلَی» میآید، بهمعنی «زیارت» است. در خیلی از روایاتمان آمده که مثلاً راویان میگویند: «دَخَلْتُ عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ»؛ معنایش این نیست که بر امام باقر(ع) وارد شدم، بلکه معنایش این است: من به زیارت امام باقر(ع) رفتم. در آیه نیز همین است: «وَالْمَلَائِكَةُ يَدْخُلُونَ عَلَيْهِمْ مِنْ كُلِّ بَابٍ»، یعنی از هر طرف، فرشتگان به زیارت اینها میآیند.
بهراستی اینهایی که تکالیف را قبول کرده و موردخطاب ویژۀ خدا بودهاند، چقدر لیاقت و ارزش دارند! خیلی عجیب است! طبیعتاً باید گفته باشد اینها وقتی وارد قیامت میشوند، به زیارت ملائکه، انبیا و ائمه میروند؛ اما آیه این را نمیگوید، بلکه میگوید: فرشتگان از هر طرف برای زیارت و دیدن آنها میشتابند. ملائکه از زیارت اهل ایمان یک لذت معنوی میبرند!
وقتی به زیارتشان میآیند و با آنها حرف میزنند، اولین حرفشان این است: «سَلَامٌ عَلَيْكُمْ»[11] کلمۀ «سلام» در اینجا بهمعنی امنیت است و فرشتگان به اینها میگویند: هفت طبقۀ دوزخ، حرارت کف محشر و هوای بسیار سوزان قیامت را میبینید؛ ولی آمدهایم که به شما بگوییم شما از تمام رنجها، عذابها، ناراحتیها و دردهای امروز در امان هستید. علتش چیست که در امان هستند؟ «بِمَا صَبَرْتُمْ»[12] چون آن وقتی که در دنیا بودید، در کنار تکالیف الهی استقامت کردید و «نه» نگفتید؛ نگفتید من روزه نمیگیرم، نماز نمیخوانم، زکات نمیدهم، به حج نمیروم، به پدر و مادرم احسان نمیکنم یا به فقیر و مسکین کاری ندارم. اینهایی که اینگونه هستند، همۀ دلخوشیشان در دنیا به این خانهها و خوراک گرانقیمت و لذتهای بدن است؛ ولی شما در دنیا، در کنار تمام تکالیف، برای انجامدادنش استقامت کردید و این امنیت امروزتان از انواع عذابها و رنجها نیز عکسالعمل انجام تکالیف الهی در دنیاست. شما در صبر به خرج دادید و «فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ»[13] عجب عاقبت بهخیری برایتان رقم خورده است و خدا چه خانهای را در قیامت برایتان قرار داده!
2. حسابرسی سریع مؤمنین در روز قیامت
این گفتوگوی ملائکه با اهل ایمان است، وقتی به زیارتشان میآیند. بعد از این گفتوگو، حالا نوبت حسابرسی است. کل مردم مؤمن، یعنی بندگان ویژه که مورد خطاب ویژه بودند و موارد خطاب هم ویژه بوده، در مرحلۀ بعد، نوبت حسابرسیشان است. ما قرآن، آخر بعضی از آیات، زیاد داریم که میفرماید: «إِنَّ ٱللَّهَ سَرِيعُ ٱلْحِسَابِ».[14] «سریع» از نظر ادبی، صفت مشبهه است یا صیغۀ مبالغه؛ یعنی پروردگار در حسابرسی بندگانش بسیار سریع عمل میکند. حالا فرض کنید که هزارانهزارن میلیارد مؤمن از زمان آدم(ع) تا صبحِ برپاشدن قیامت بودهاند. الآن این هزاران میلیارد مؤمن، بعد از اینکه ملائکه زیارتشان میکنند، میخواهند به حساب پروندۀ دورۀ عمرشان برسند. این مؤمنین پنجاه، هفتاد یا هشتاد سال مکلف بودهاند. پیغمبر(ص) میفرمایند: مقدار زمان رسیدگی به حساب کل پروندۀ اینها، از خواندن نماز عصر شما کمتر است.
اگر خدا بخواهد مؤمن را در محشر معطل کند، مؤمن دیگر «سَلَامٌ عَلَيْكُمْ» ندارد، بلکه زجر و دلهره دارد که چه موقع بهسراغ حسابش میآیند! چطوری حسابرسی میکنند؟ آیا مته لای خشخاش میگذارند؟ چهکار میکنند؟ پروردگار در حسابرسی در این مدت کم، دو تا کار میکند: اول، گذشت از گناهان؛ دوم، دادن نمرۀ قبولی به پرونده.
حالا به آنها میگویند: درهای بهشت به رویتان باز است، «اُدْخُلُوهَا بِسَلَامٍ آمِنِينَ»[15] وارد جایی بشوید که امنیت و سلامت کامل برای شما هست. آنگاه اینها وارد بهشت میشوند.
از بچگی به ما یاد دادهاند که به هر کس وارد شدی، سلام کن؛ در واقع، «وارد» باید به «مُورود» سلام کند. من که از بیرون آمدهام، وقتی وارد خانه میشوم، ولو هیچکس در خانه نباشد، قرآن میگوید سلام کن؛ حالا اگر پدر، مادر، خواهر، زن و بچه در خانه بود، به آنها سلام کن. اینجا «وارد» باید سلام کند؛ اما در بهشت مسئله برعکس است و «وارد» سلام نمیکند، بلکه خدا به مردم مؤمن سلام میکند. ما کیفیت و آثار سلام پروردگار را هم نمیدانیم؛ ولی در سورۀ مبارکۀ یاسین میفرماید: «سَلَامٌ قَوْلًا مِنْ رَبٍّ رَحِيمٍ»[16] منِ پروردگار مهربان شما هستم و این صدایی هم که میشنوید، صدای خودم است.
پس خداوند عباد ویژهای دارد که «مؤمنان» هستند؛ علامت مؤمن واقعی هم این است که همیشه «أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ»[17] در حوزۀ اطاعت از خدا، پیغمبر(ص) و ائمۀ طاهرین(علیهمالسلام) قرار دارد. خطابهای ویژه به عباد ویژه است که اینها را دعوت میکند و میگوید: این موارد خطاب مرا بپذیرید و عمل بکنید؛ در برابر اندک شما که نهایت چهلپنجاه سال است، پاداش «خالِدِينَ فِيها أَبَداً»[18] به شما میدهم.
هفت عنایت ویژۀ پروردگار به بندگان روزهدار
یک خطاب پروردگار به بندگان مؤمن، «كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ»[19] است. رسول خدا(ص) کلام بسیار فوقالعادهای دربارۀ آثار روزه دارند؛ حضرت میفرمایند: روزهای که شما میگیرد و چندین ساعت غذا و آب نمیخورید، بهسراغ مبطلات روزه نمیروید و روزهتان هم لِلّه است، عبادت است و هدف دیگری ندارید؛ روزه میگیرید برای اینکه نشان بدهید بنده، گوشبده و عملکنندهاید؛ خدا برای این چند ساعت روزهداری، هفت تا عنایت برای هر روزتان به شما میکند:
الف) طهارت کامل جسم
اگر جزئی از حرام در بدنتان هست، روزه آن را از بین میبرد؛ مثلاً به جایی رفتهاید و چیزی خوردهاید که نمیدانستید حرام است، ولی بالاخره وارد بدن شده؛ یا خودتان اشتباهی با پولی که مناسب نبوده، غذا خریده و خوردهاید؛ روزه این حرامِ در بدن شما را مثل کورۀ آهنگری که آهن را ذوب میکند، ذوب میکند. وقتی به افطار میرسید، طهارتی کامل برای بدن، سلولها، خون، گوشت و استخوان شما حاصل شده است.
ب) نزدیکی به رحمتالله
قدرت روزه بهاندازهای است که پیغمبر(ص) میفرمایند شما را به رحمتالله نزدیک میکند. عدهای هستند که خداوند دربارۀ آنها در قرآن میگوید: اینها بعید و دورند؛ اینقدر دور رفتهاند که رحمتم آنها را فرا نمیگیرد؛ دربارهٔ عدهای هم میگوید: «فِي ضَلَالٍ بَعِيدٍ»[20] در یک گمراهی بسیار دوریاند که رحمت واسعۀ من آنها را نمیگیرد؛ اما خدا به روزه میگوید: وقتی بندۀ من تو را پذیرفت که چهاردهپانزده ساعت روزه باشد، او را به رحمت من نزدیک کن. اینقدر به روزه قدرت داده است!
ج) احسان به آدم(ع)
پدرتان آدم(ع) برعهدۀ شما حق پدری دارد. در قرآن چند بار گفته است: «وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً»[21] و روزۀ شما نیکی به پدرتان آدم(ع) است. خدا به آدم(ع) گفت که به آن درخت نزدیک نشو و او نزدیک شد؛ حالا باید کفاره میداد، کفارهاش هم توبهکردن بود. خدا روزۀ همۀ شما اهل ایمان را یک سهم از کفارهٔ آدم(ع) قرار داده؛ این روزه، احسان به آدم(ع) است.
د) راحتی در جاندادن
روزه نمیگذارد که شما در وقت مردن جان بکَنید؛ مرتب بچههایتان به این طرف و آن طرف بدوند و ده تا دکتر بالای سرتان بیاورند، بگویند وقت مرگش است، ولی به سختی و مشکل خورده و نمیمیرد. روزه جاندادن شما را بسیار آسان میکند. امام صادق(ع) تعبیری برای جاندادن ما دارند که میفرمایند: اگر ظرف ماستی جلوی شما گذاشتند که مویی (موی گوسفند یا آدمیزاد) در ظرف ماست افتاده بود؛ شما اگر با سر انگشتتان این مو را بیرون بکشید، آیا مو یا ماست میفهمند؟ جاندادن شما مثل کشیدن این مو از ماست است. این هم کار روزه است.
ه) حفظ از گرسنگی و تشنگی روز قیامت
قیامت نالههای عجیبی شنیده میشود که در قرآن میگوید «زفیر» و «شهیق»؛[22] اما نالۀ نالهکنندگان علت دارد که دو مورد آن، گرسنگی و تشنگی است. روز قیامت، بهقدری گرسنگی و تشنگی به مردم فشار میآورد که دیوانهشان میکند؛ ولی روزه شما را از گرسنگی و تشنگی حفظ میکند و انگار افطارکرده وارد قیامت شدهاید.
و) امان از آتش دوزخ
همین که وارد محشر میشوید، برات امان از آتش دوزخ میدهند و میگویند خیالتان راحت باشد؛ شما جهنمی نیستید.
ز) مهمانداری خداوند از روزهداران در بهشت
مهماندارتان در قیامت خداست و مکان مهمانیتان هم بهشت است؛ آنچه این مهماندار سر سفرۀ شما قرار میدهد، «نُزُلًا مِنْ غَفُورٍ رَحِيمٍ»[23] انواع نعمتهای کامل است که تمامشدنی نیست.
خوشحالی روزهداران در وقت افطار
این بخشی از آثار روزه است؛ بخشهای دیگری هم برای آثار روزه در روایاتمان آمده که اعجابانگیز است! عجایبی در روزه هست که اگر خدا محبت بکند و عمرم باقی باشد، آنها را بهتدریج میخوانم.
اینجا هم یک دعا با سوز دل بکنم، شما هم با سوز دل «آمین» بگویید؛ این اخلاق خداست. خدایا! به حقّ خودت، تمام روزهخورها را به روزهگرفتن برگردان. آدم دلش میسوزد که مرد و زن، پیر و جوان، دختر و پسر، از اینهمه آثار روزه محروم باشند؛ روزهای که کار مشکلی نیست! روزه فقط یک ناهارنخوردن است و چیزی نیست؛ ولی همین نخوردن و نرفتن بهسراغ مبطلات، حکم خداست و ارزش الهی و ملکوتی دارد. گرسنگی و تشنگی ارزش ندارد، بلکه عنوان عبادت شما ارزش دارد. تمام روزهداران اول افطار خوشحالاند و در روایت داریم که «لِلصَّائِمِ فَرْحَتَانِ فَرْحَةٌ عِنْدَ إِفْطَارِهِ وَ فَرْحَةٌ عِنْدَ لِقَاءِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»[24] دو تا خوشحالی هم دارند: یک شادی در وقتی است که میخواهند افطار کنند و از گرسنگی، تشنگی و مبطلات دربیایند؛ یک شادیشان هم برای روز قیامت است، وقتی در پیشگاه خدا قرار میگیرند. آنها بهخاطر روزههای ماه رمضانشان غرق در شادیاند.
کلام آخر؛ گریههای حضرت سجاد(ع) در لحظۀ افطار
اما برادران محترمم و خواهران بزرگوارم! از زمانی که روزه واجب شده،«كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ»[25] روزه بر آدم(ع) تا زمان پیغمبر(ص) و زمان پیغمبر(ص) هم بر امت واجب شده است. این میلیاردها نفری که روزه گرفتند و از دنیا رفتند و الآن دارند روزه میگیرند، زمان افطار همه خوشحالاند؛ اما یک نفر از کلّ این روزهبگیرهای گذشته و حال، اول افطار خوشحال نبود! وقتی درِ اتاقش را میزدند و میگفتند افطار حاضر است، بلند میشد و سر سفره میآمد، به آب نگاه میکرد، ظرف آب را برمیداشت و تا کنار لب میآورد؛ اما ظرف را همانطور نگه میداشت، مدام به آب نگاه میکرد و اشک میریخت. آب با اشک قاتی میشد، میدید نمیشود بخورد، ظرف را کنار میگذاشت. دوباره یک ظرف آب میآوردند، این بار ظرف آب را نگاه میکرد و روضه میخواند: «قُتِلَ ابْنُ رَسُولِ اللّٰه عَطْشَاناً»[26] بابای مرا با لب تشنه کشتند؛ این بار به غذا نگاه میکرد و میگفت: «قُتِلَ ابْنُ رَسُولِ اللّٰه جَائِعاً» بابای مرا با شکم گرسنه سر از بدنش جدا کردند.
این را بگویم که روزهتان با گریه مخلوط بشود و قیمتش خیلی بالا برود. وقتی منهالبنعَمر کوفی (یا عُمر کوفی) به مدینه آمد، به زیارت زینالعابدین(ع) آمد و عرض کرد: آقا! مختار قیام کرده و شمر، عمرسعد، خولی و سنان را کشته است. من نیز آمدم تا به شما خبر بدهم و شما خوشحال بشوید. امام انگار از کشتهشدن شمر و عمرسعد و... خیلی خوشحال نشدند؛ به قول ما، خیلی تحویل نگرفتند و فرمودند: منهال، از حرمله چه خبر؟!
دعای پایانی
خدایا! دعاهای همۀ خوبان عالم را در حق ما و اهلبیت و نسل ما مستجاب کن.
خدایا! هر بدی و سوئی که از آنها برطرف کردی، از جمع ما هم برطرف فرما.
خدایا! به عزتت قسم، فهم قرآن و روایات را بیش از پیش به ما عنایت کن.
خدایا! تا لحظۀ آخر عمر و تا نفس آخر، ما را از این تکالیف پربار و پرمنفعتت محروم نکن.
خدایا! شوق به عبادت را در ما زیاد کن؛ نفرت از گناه را در ما زیاد کن.
خدایا! باید اول به وجود مقدست عرض بکنیم و درجا نباید بگوییم فرج را نزدیک کن؛ به انبیا و ائمه قسم، لیاقت فرج امام زمان(عج) را به ما مرحمت کن.
خدایا! گذشتگان ما را قرین رحمت کن.
خدایا! به حقیقتت، تا نفس آخر همۀ ما، زن و بچهها و نسل ما را واقعاً قدردان ابیعبدالله(ع) قرار بده.
خدایا! حسین(ع) را از ما نگیر.
خدایا! حیات و مرگ ما را حیات و مرگ محمد و آلمحمد قرار بده.
[1]. سورهٔ بقره، آیهٔ 183.
[2]. سورهٔ نساء، آیهٔ 29.
[3]. سورهٔ نساء، آیهٔ 10.
[4]. سورهٔ زمر، آیهٔ 7.
[5]. سورهٔ ابراهیم، آیهٔ 23.
[6]. سورهٔ بقره، آیهٔ 208.
[7]. سورهٔ هود، آیهٔ 114.
[8]. همان.
[9]. همان.
[10]. سورهٔ رعد، آیهٔ 23.
[11]. سورهٔ رعد، آیهٔ 24.
[12]. همان.
[13]. همان.
[14]. سورهٔ غافر، آیهٔ 17.
[15]. سورهٔ حجر، آیهٔ 46.
[16]. سورهٔ یس، آیهٔ 58.
[17]. سورهٔ نساء، آیهٔ 59.
[18]. سورهٔ جن، آیهٔ 23؛ سورهٔ احزاب، آیهٔ 65؛ سورهٔ توبه، آیهٔ 100.
[19]. سورهٔ بقره، آیهٔ 183.
[20]. سورهٔ ق، آيهٔ 27؛ سورهٔ ابراهیم، آیهٔ 3.
[21]. سورهٔ إسراء، آیهٔ 25؛ سورهٔ نساء، آیهٔ 36؛ سورهٔ بقره، آیهٔ 83.
[22]. سورهٔ هود، آیهٔ 106: «فَأَمَّا الَّذِينَ شَقُوا فَفِي النَّارِ لَهُمْ فِيهَا زَفِيرٌ وَشَهِيقٌ».
[23]. سورهٔ فصلت، آیهٔ 32.
[24]. خصال، ج1، ص44؛ بحارالأنوار، ج93، ص248؛ وسائلالشیعه، ج10، ص403.
[25]. سورهٔ بقره، آیهٔ 183.
[26]. مثیرالأحزان، ج1، ص115.