لطفا منتظر باشید

جلسه یازدهم؛ جمعه (6-5-1402) | شام غریبان

(تهران امامزاده صالح)
محرم1445 ه.ق - تیر1402 ه.ش
20.61 مگا بایت
دانلود

عناوین این سخنرانی

با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید

«بسم الله الرحمن الرحیم، الحمد لله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الأنبیاء و المرسلین حبیب إلهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین».

 

اثر منفی گناهان در زندگی، برزخ و قیامت

وجود مبارک رسول‌خدا(ص) سخنرانی بسیار کوتاهی در مسجد برای نمازگزاران داشتند. در این سخنرانی شش گناه را مطرح کردند و به مردم اعلام فرمودند: هر مرد و زنی که این شش گناه را از زندگی‌اش حذف کند و آن را قبول نکند، بهشت را برای او ضمانت می‌کنم. معلوم می‌شود این شش گناه، هم اثرات بدی در زندگی، هم اثرات منفی هنگام مرگ، هم اثرات نابابی در برزخ و هم اثرات خطرناکی در قیامت دارد. 

همه شما عزیزان می‌دانید که خداوند دربارهٔ قیامت و برزخ (دنیای قبل از قیامت) در 114 کتاب نازل‌شده خودش و بیش از همه در قرآن بیان کرده است. بالای هزار آیه در قرآن دربارۀ قیامت داریم و بعضی از سوره‌ها هم مستقلاً در این باره است؛ مثل سورۀ واقعه و بعضی از سوره‌های دیگر. همیشه فکر مردم درگیر زنده‌شدن مردگان بوده و به این دلیل قیامت را سخت باور می‌کردند. 

 

آزادی بیان، همراه با دلیل

حُسنی که قرآن مجید دارد، این است که شبهه‌ها، شک‌ها و تردیدهای دشمنان را بیان می‌کند و با دلیل طبیعی، عقلی یا فطری جواب می‌دهد؛ حتی به پیغمبر(ص) دستور می‌دهد که اجازه بدهد کسانی که دربارۀ خدا، جهان، انسان، مرگ، قیامت و دین شک دارند، تمام حرف‌هایشان را بزنند. عیبی ندارد که بگویند ما خدا، پیغمبران، قرآن، امامان و دین را قبول نداریم! قبول ندارند، اما راهشان بده.

کجا بیایند با تو صحبت کنند؟ مسجد. وقتی آمدند، به آنها آزادی بده و بگو هر حرفی دارید بگویید، اما من دستور دارم حرفتان را اگر همراه با دلیل باشد، صددرصد بپذیرم و اگر بخواهید فقط ادعا کنید و گتره چیزی بگویید و چوب‌انداز حرفی بزنید، قبول نیست؛‌ مثلاً اگر می‌گویید عالَم خدا ندارد یا دین حقیقت درستی نیست، دلیل بیاورید، من قبول می‌کنم.

این روش اسلام و دین است که می‌گوید: هر مخالفی را بپذیر؛ نه توهین، نه طرد، نه رد و نه از گفت‌وگو محرومش کن؛ بگذار بیاید. آزادی مردم را سلب نکن و نگو که حق حرف‌زدن نداری! همه بندگان من حق حرف‌زدن دارند؛ هرچه حرف‌زدنشان مخالف با من خدا باشد. انسان آزاد آفریده شده است و این حق را دارد. ولی به همین مخالفین محبت کن و به آنها آرام بگو برای حرفتان دلیل علمی، عقلی، فطری، فلسفی یا عرفانی بیاورید؛ چون کلام باید روی دلیل بتن‌آرمه باشد که بشود قبول کرد. 

تا حالا این آیه را شنیده بودید؟ من متنش را هم برایتان بخوانم: «قُلْ هاتُوا بُرْهانَکمْ إِنْ کنْتُمْ صادِقینَ»[1] واقعاً اگر در ادعایتان (عالم خدا ندارد، ما نبوت، قیامت و برزخ را قبول نداریم) راست‌گو هستید، دلیل بیاورید.

 

اثبات زنده‌شدن مردگان در قیامت

 مشکل مردم دربارۀ قبول‌کردن قیامت، فقط زنده‌شدن مردگان است؛ چون فکر می‌کنند مرده‌ای که در قبر، صددرصد تبدیل به خاک شده است، چه کسی می‌تواند در قیامت زنده‌اش کند! همین کار را مردی در زمان پیغمبر(ص) انجام داد. استخوان پوسیده‌ای را از داخل قبر خیلی کهنه و خراب‌شده برداشت و سینه‌اش را سپر کرد و به مسجد آمد. فکر کرد با نشان‌دادن این استخوان، پیغمبر(ص) را شکست می‌دهد! مشتش را باز کرد و استخوان را مالش داد، پودر شد و از لای انگشت‌هایش ریخت. به پیغمبر(ص) گفت: «مَنْ یحْیی الْعِظَامَ وَهِی رَمِیمٌ»[2] چه کسی می‌تواند این استخوان را که در مشت من گرد و خاکستر شد، زنده کند؟ مگر می‌شود؟ دلیلی هم نداشت که این را نمی‌شود زنده کرد؛ فقط ادعا بود. چه کسی می‌تواند این استخوان پوسیده خاک‌شده را زنده کند؟ خود پروردگار جوابش را داد، فرمود: به این آقایی که به تو ایراد گرفته که چه کسی می‌تواند مرده (استخوان پوسیده) را زنده کند، بگو: «قُلْ یحْییهَا الَّذِی أَنْشَأَهَا أَوَّلَ مَرَّةٍ».[3] من آیه را توضیح می‌دهم. 

آقای ایرادبگیر، چند سال داری؟ هفتاد سالم است. به او بگو: تو نود سال پیش کجا بودی؟ ما نود سال پیش کجا بودیم؟ ما خاک قابل‌روییدنِ گیاه بودیم و گوشت‌های حلال هم نود سال پیش خاک بودند. گوسفندهای نر و ماده علف‌های خاک را خوردند. پدر و مادر ما هم از روییدنی‌های قبل خوردند و این خوراک‌های از خاک تولیدشده، در صلب پدر به نطفه تبدیل شد و نطفه هم در رحم مادر آمد، با نطفه مادر آمیخته شد و جنین به وجود آمد؛ یعنی وجود همه ما خاک محض است و بخشی از این خاک استخوان، گوشت، غضروف، پوست، مو، رگ و پی، ریه، جگر سیاه و نای شده و ما الان انسان زنده هستیم. 

به این آقا بگو: تو که نود سال پیش خاک بودی، چه کسی تو را به انسان زنده تبدیل کرد؟ همان قدرت، مرده خاک‌شده در قبر را یک بار دیگر هم به آدم زنده تبدیل می‌کند. من یک بار این کار را کرده‌ام و از خاک انسان زنده آفریده‌ام، آیا بار دوم ناتوان و عاجزم؟ مثل این است که ما پیش یک خشت‌زن که خشت را صاف و تروتمیز می‌زند، برویم و به او بگوییم: اگر این خشتی که گذاشتی در آفتاب خشک بشود، با چکش خاک نرم کنیم، می‌توانی دوباره یک خشت بسازی؟ بله، می‌تواند. خشت وجود ما هم یک بار خاک بوده، ما به انسان تبدیل شده‌ایم و بار دوم هم در قبر خاک می‌شود و دومرتبه هم خدا این خاک دوم را به انسان زنده تبدیل و وارد قیامت می‌کند. خیلی راحت می‌شود قیامت را قبول کرد. 

 

میزان فرکانس پروانه

برای شما جوانان عزیزم مطلبی بگویم که شاید بعضی از شما ندیده باشید، ولی من دیده‌ام. یکی از مخلوقات بسیار باارزش پروردگار، کرم ابریشم است. خوراک کرم، برگ سبز درخت توت است. این برگ سبز پررنگ (سبز سیر)‌ را می‌خورد و بعد که هضم ‌شد، آن را به نخ ابریشمِ سفیدِ قوی‌ای تبدیل می‌کند که از زمان آدم تا حالا هیچ کارخانه‌ای نمونه نخ ابریشم طبیعی را نتوانسته بیاورد. 

این کرم در تولید نخ دور خودش پیله می‌تند (شبیه یک تخم‌مرغ کوچک) و در این پیله گیر می‌کند؛ زیرا در ندارد و توان سوراخ‌کردن هم ندارد که بیرون بیاید. در پیله هم هوا نیست که نفس بکشد؛ می‌میرد و خشک می‌شود. اگر آن کرم خشک‌شده را در آزمایشگاه بیاورند و با همه ابزارهای طبی روی آن کار بکنند، در او علامت حیات پیدا نمی‌کنند. یک جسم خشک‌شده صددرصد است که یک ذره حیات ندارد. 

کرم‌های در پیله که اصلاً علائم حیات ندارند، با اراده او در خود پیله به پروانه رنگی، خوشگل، با پرهای رنگ‌کرده و شاخک تبدیل می‌شوند. پیله را پاره می‌کنند و آن جسد خشک به‌صورت پروانه زنده بیرون می‌آید. با چه قدرتی! که اگر یک پروانه ماده را تجریش در اتاقی حبس کنید و پروانه نر را شاه‌عبدالعظیم در اتاقی دیگر حبس کنید، پروانه نر چنان با دقت از شاه عبدالعظیم فرکانس می‌دهد که به پروانه ماده در تجریش می‌فهماند که من شاه عبدالعظیم هستم و اگر در را روی تو باز کردند، با همین فرکانس به من می‌رسی! این خدا نمی‌تواند مرده را زنده کند؟ اگر من خدا را عاجز بدانم که خیلی مریض هستم! نمی‌خواهم اثبات قیامت بکنم. بدانید که در قرآن بیش از هزار آیه درباره قیامت است. 

 

تضمین ورود به بهشت با ترک شش گناه

اگر این شش گناه در زندگی رواج داشته باشد، قیامت آدم را گیر می‌اندازد و حیف است. چه کسی دوست دارد خودش را گیر بیندازد؟ هیچ‌کس. پس چرا خیلی‌ از مردم باعث می‌شوند که هم در دنیا و هم وقت مرگ و هم در قیامت گیر بیفتند؟ سبب آن پول، لذت چند روزه بدنی یا جهل است؟ نمی‌دانم! بی‌رحمی و بی‌انصافی شدیدی نسبت به خود است که انسان خودش باعث گیرافتادنش وقت مرگ، برزخ و در قیامت بشود. این شش گناه عبارت‌اند از:

1. دروغ

«إِذَا حَدَّثْتُمْ فَلاَ تَکذِبُوا»[4] تا آخر عمرتان در سخن‌گفتن دروغ نگویید. البته راست‌گفتن واجب نیست و من ممکن است در راست‌گویی سکوت کنم. شاید اگر حرف راستی را بگویم، برای خودم و دیگران ضرر داشته باشد. واجب نیست آن راستی را که می‌دانم، بگویم؛ باید نگه دارم. در سه جا به ما اجازه داده‌اند دروغ بگوییم؛ اما پیغمبر(ص) می‌فرمایند: اینکه به شما اجازه داده‌ایم، دروغ نیست، بلکه صلاح است. 

الف) اگر جان انسان محترمی در خطر است و شما دروغی بگویی که نجات پیدا کند، در اینجا دروغ بگو؛ ولی این دروغ تو را دروغ حساب نمی‌کنند. 

ب) اگر مال ملکی کسی در معرض ضرر است و با دروغ تو جلوی ضرر گرفته می‌شود.

ج) اگر آبروی کسی در معرض خطر است و تو می‌توانی با دروغ‌گفتن آبرویش را نگه داری، واجب است دروغ بگویی، ولی دروغت، دروغ نیست.

از این سه بخش که بگذریم، بقیه دروغ‌ها حرام است. به خودت دروغ نگو؛ چون آدم به خودش هم می‌تواند دروغ بگوید. بگوید من آدم خوبی هستم، درحالی‌که آدم خوبی نیست. به همسر و بچه‌هایت دروغ نگو؛ ولو به شوخی.

این دو بخش شد: دروغ فردی (من به خودم دروغ بگویم و می‌دانم که دروغ است) و دروغ خانوادگی. دروغ فردی حرام، دروغ خانوادگی هم حرام است. قِسم سوم هم دروغ اجتماعی است. من دروغی می‌گویم که همه مردم (تمام هشتادمیلیون نفر) این دروغ مرا می‌شنوند. گستردگیِ حرمت این دروغ، به گستردگی هشتاد میلیون نفر است. در قیامت بار این دروغ را چه کسی می‌خواهد به دوش بکشد که من به دروغ خودم را جا بیندازم، درصورتی‌که صلاحیت ندارم و عالم و دانشمند نیستم! به دروغ بگویم من را قبول بکنید، همه مشکلات شما را حل می‌کنم، درحالی‌که نمی‌توانم یکی را هم حل کنم! پس چرا دروغ می‌گویم؛ آن‌هم دروغ به این گستردگی؟ به عشق حضرت صندلی! 

رسول‌خدا(ص) می‌گویند: تا آخر عمرتان به خودتان، همسرتان، بچه‌هایتان و مملکت دروغ نگویید. همه دروغ‌ها را نمی‌گویم، ولی پروردگار، بعضی از دروغ‌گوها را لعن کرده است: «ثم نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْکاذِبِینَ».[5] چقدر گناه سنگینی است که با نوک زبان، پروردگار انسان را لعن کند. 

2. وعده دروغ

«وَ إِذَا وَعَدْتُمْ فَلاَ تُخْلِفُوا»[6] پیغمبر اکرم(ص) می‌گویند: وعده دروغ نده. کاسب، بنا، نقاش، سوپری یا پارچه‌فروش هستی؛ اگر می‌گویی من این پارچه را فردا می‌آورم، خانه‌ات را نقاشی می‌کنم، بنّایی را شروع می‌کنم، سر کلاس به بچه‌هایت درس می‌دهم یا دانشگاه می‌آیم، وعده دروغ نده و به مردم وعده‌ای بده که قابل‌عمل است. اما اگر می‌دانی این وعده عملی نیست (نه پولش، نه زمینه‌اش و نه قدرتش را داری)، برای چه به مردم وعده می‌دهی؟ 

اخلاق وعده‌دادن را از خدا یاد بگیر: «إِنَّ اللَّهَ لا یخْلِفُ الْمیعادَ»[7] خدا از زمانی که آفریده، خلف وعده نکرده است. بگذار خدا معلم تو باشد و وعده خلاف نده. اگر می‌دانی قدرت انجام وعده‌ات را نداری، به مردم وعده نده. در این صورت مردم راحت‌تر هستند؛ چون مردم با وعده، اهل توقع می‌شوند و بعد من نمی‌توانم به وعده‌ام عمل بکنم و مردم متوقع به من بد می‌گویند؛ در نتیجه چهره‌ام خراب می‌شود و آبرویم می‌رود.

3. خیانت در امانت

«وَ إِذَا اُؤْتُمِنْتُمْ فَلاَ تَخُونُوا»؛[8] اگر امین مردم، بازار، مدرسه، دانشگاه، دولت شدید یا اگر دولتی هستید و به‌صورت چهره‌ای امین شناخته شدید، به این امین‌بودنتان خیانت نکنید، خائن از آب درنیایید. خیانت خطرناک است و دم مرگ، در برزخ و قیامت آدم را گیر می‌اندازد. 

4. نگاه به نامحرم

مشتری این گناه چهارم خیلی کم است. کم هستند آنهایی که به حرف پیغمبر(ص) گوش بدهند. «وَ غُضُّوا أَبْصَارَکمْ»[9] اهل نظربازی، نظردوزی و خیره‌شدن به ناموس مردم نباشید. اگر خانمی بی‌حجاب یا بدحجاب بیرون می‌آید (او کار زشت انجام داده و خلاف قرآن، انبیا و خدا عمل کرده که این روی، مو و لباس زیبا را ارزان و بدون پول در معرض تماشای چشم‌ها قرار داده)، تو چشمت را بپوشان. او بد می‌کند، اما تو بد نکن. بالأخره این زن و دختر بی‌حجاب یا بدحجاب، ناموس همین مملکت، ملت و خانواده‌هاست؛ باید از چشم‌های گناهکار محفوظ بماند. به نامحرمان چشم ندوزید! نگاه به نامحرم زشت است و گاهی سبب چندجور بیماری (روانی، اضطراب، فشار درونی) می‌شود؛ چون به آنچه دیده، نمی‌رسد و به او فشار می‌آید و مشکل درونی پیدا می‌کند. چشم‌چرانی خوب نیست. 

5. غریزه جنسی

«وَ اِحْفَظُوا فُرُوجَکمْ»[10] غریزه جنسی خودتان را از آلوده‌شدن به حرام حفظ کنید. غریزه خیلی قوی است و ازدواج هم فراهم نشده، ولی تو غریزه‌ات را نگه دار که این غریزه تو را به زنا و روابط نامشروع با ناموس دیگران وادار نکند. 

یک روز رسول‌خدا(ص) با چند نفر از مدینه بیرون آمدند. هوا خیلی گرم بود. دیدند جوان بیست‌ساله‌ای پیراهن عربی را درآورده و روی رمل‌های خیلی داغ می‌غلتد و می‌گوید: نه، نه. هیچ‌کس هم نیست که این جوان می‌گوید: نه. پیغمبر(ص) را ندید. پیغمبر(ص) از پشت‌سر او کنار نخل دیدند که این کار را می‌کند. بعد که تمام شد و پوستش یک‌خرده قرمز شد، پیراهنش را پوشید که برود، حضرت صدایش کردند و فرمودند: چه کار می‌کردی؟ گفت: یا رسول‌الله(ص)، هنوز ازدواج نکرده‌ام و غریزه جنسی به من فشار می‌آورد. هروقت تحت فشار قرار می‌گیرم، برای اینکه به گناه نیفتم، در این بیابان می‌آیم. 

آن جوان بلد نبود، من می‌گویم که بین خورشید و زمین 150 میلیون کیلومتر فاصله است، ولی بعضی شهرها گرمای پنجاه‌شصت درجه. گفت: روی این خاک می‌افتم و می‌بینم که طاقت حرارت این ریگ‌ها را ندارم. برای خودم منبر می‌روم و به خودم می‌گویم: جوان، تو که طاقت یک‌خرده حرارت ریگ بیابان را نداری، چطوری می‌خواهی آتش جهنم را طاقت بیاوری؟ آرام می‌شوم و مدتی به من کاری ندارد. دوباره که سراغم می‌آید و هیجان می‌شود، می‌آیم همین کار را می‌کنم. پیغمبر(ص) فرمودند: به این رفیق‌های من دعا کن، دعای تو مستجاب است. دعای جوان پاک‌دامن مستجاب است. 

6. ظلم و ستم

«وَ کفُّوا أَیدِیکمْ وَ أَلْسِنَتَکمْ»؛[11] «أَیدِی» در اینجا کنایه از قدرت است. «کفُّوا أَیدِیکمْ» با قدرتتان به مردم ظلم و ستم نکنید. پای پرونده‌ای امضای ناحق نزنید. «وَ أَلْسِنَتَکمْ» با زبانتان هم به کسی آزار نرسانید، غیبت نکنید، فحش ندهید، تهمت نزنید، سرزنش نکنید، خلاف و دری‌وری نگویید.

اگر این شش گناه را از زندگی‌تان حذف کنید، منِ پیغمبر(ص) ضامن هستم که پروردگار در قیامت بهشت را در اختیار شما قرار بدهد. 

این دوسه شب بعضی از مسائلی را که باید انتخاب شود، عرض کردم. امشب هم شش گناهی را که باید در زندگی حذف بشود، تقدیم حضورتان کردم. من برای عمر شماها بسیار ارزش قائل هستم؛ چون پیغمبر(ص) می‌گویند: اگر گوینده‌ای سخنرانی بکند که به درد مردم نخورد، به آنها هشدار ندهد و وارد توبه نکند، اگر هزار نفر پای منبر او باشند، چون هزار ساعت را لگدمال کرده، روز قیامت باید جواب عمر مردم را بدهد. در این یازده شب سعی کرده‌ام مطالب قرآن، روایات، حکیمانه، عقلی و فطری را برای شما بگویم. اما در منبرها اگر دوسه ثانیه از وقت عزیز شما هدر رفته باشد (خیلی شما کریم هستید)، من را ببخشید. 

 

کلام آخر؛ روضه غربت کاروان حسینی

چه دستور بد و زشتی که قلب را به آتش می‌کشد و آن اینکه عمرسعد گفت: روز یازدهم، 84 زن و بچه را که دیشب خانه نداشتند (همه را آتش زده بودند و در بیابان خوابیده بودند)، اول طلوع آفتاب کنار این بدن‌های قطعه‌قطعه سوارشان کنید. خیلی دستور زشتی بود. این 84 نفر را وقتی به میدان کربلا آوردند و چشمشان به این بدن‌های بی‌سر، بی‌لباس و قطعه‌قطعه شده افتاد، همه با همدیگر فریاد ‌زدند: «وا محمدا»، یعنی بلند شو، ببین با بچه‌هایت چه کرده‌اند!

افراد لشکر جلو آمدند. زینب کبری(س) مقابلشان ایستاد و گفت: برای چه جلو می‌آیید؟ گفتند: می‌خواهیم همه را سوار کنیم. گفت: برگردید. مردم آلوده بی‌تربیت، قاتل! نمی‌گذارم دست آلوده‌تان به یکی از این دخترها و زن‌ها برسد؛ کنار بروید، خودم همه را سوار می‌کنم. 

شترها را خواباند. به خواهرش ام‌کلثوم(س) گفت: خواهر (شتر بلند است و باید به زن و بچه کمک بدهند) بیا زیر بغل این زن‌های داغ‌دیده را بگیریم و همه را سوار کنیم. در دامن هر خانمی یک بچه کوچکی که زارزار گریه می‌کرد، قرار دادند. 

دشمن دارد نگاه می‌کند. همه خانم‌ها و بچه‌ها را سوار کرد. خودش و خواهرش مانده. خواهر، بیا زیر بغل تو را هم بگیرم که سوار شوی. خودش تنها مانده است. من همان خانمی هستم که شش ماه پیش در مدینه می‌خواستم سوار شوم، حسین(ع) و عباس زیر بغلم را گرفتند؛ علی‌اکبر برایم رکاب گرفت.

بیایید ای هواداران، ببندید محمل زینب 

که بر باد صبا رفته بساط و منزل زینب

 زن و بچه و دشمن نگاه می‌کنند؛ دیدند به جای سوار‌شدن، میان گودال دوید و گلوی بریده را بغل گرفت.

 


[1] . سورۀ بقره: آیهٔ‌111.
[2] . سورۀ یس: آیهٔ‌ 78.
[3] . همان.
[4] . بحارالأنوار، ج۷۲، ص۹۴.
[5] . سورۀ آل‌عمران: آیهٔ61.
[6] . بحارالأنوار، ج۷۲، ص۹۴.
[7] . سورۀ آل‌عمران: آیهٔ9.
[8] . بحارالأنوار، ج۷۲، ص۹۴.
[9] . همان.
[10] . همان.
[11] . همان.

برچسب ها :