جلسه اول؛ دوشنبه (16-5-1402)
(تهران حسینیه اعظم فرحزاد)عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید«بسم الله الرحمن الرحیم؛ الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الأنبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین».
قرآن، خیر دنیا و آخرت
پیغمبر بزرگوار اسلام(ص) کنار کوه «ابوقبیس» سران مشرک و بتپرست شهر مکه را دعوت کردند و آنها هم پذیرفتند؛ زیرا ایشان را از کودکی میشناختند که معدن ارزشها و اهل صدق و صداقت است. قبلاز اینکه مبعوث به رسالت بشوند، بهعلت اینکه بتپرستان و مشرکان ارزشهای اخلاقی را در ایشان دیده بودند، لقب «امین» را برای ایشان انتخاب کردند. چهل سال بین مردم مکه بودند، از ایشان هیچ برنامه منفیای در عمل، اخلاق، افکار و مشورتهایی که داشتند، ندیده بودند؛ بهاینخاطر دعوتشان را قبول کردند.
وقتی همه کنار کوه جمع شدند، یک مقدار بالاتر از مردم ایستادند که وجود مبارک ایشان را ببینند و صدایشان را بشنوند. رو به مردم کردند، با یک دنیا محبت، عاطفه، نرمی و ادب دوکلمه بسیار مهم به این مردم مشرک بتپرست فرمودند و از روی سنگ پایین آمدند: «إِنِّي قَدْ جِئْتُكُمْ بِخَيْرِ الدُّنْيَا وَ الآخِرَةِ»[1] من خیر کامل دنیا و آخرت را برای شما آوردهام. امیرالمؤمنین(ع) در نهجالبلاغه توضیح دادهاند که این خیر دنیا و آخرتی که پیغمبر(ص) آورده بودند، چه بوده؛ این خیر دنیا و آخرت «قرآن» بود.
دعوت همگانی پیامبر(ص) به قرآن
سخنی که پیامبر(ص) با مشرکین مکه و سران بتپرستان فرمودند، ویژه آنها نبود؛ در ترکیب سخنشان «قَدْ جِئْتُكُمْ» آمده و این «کُم» ضمیر عربی و جمع است و خطاب به یک یا دو نفر نیست، خطاب به جمع انسانها تا روز قیامت است. مخاطب و مستمع پیغمبر(ص) در این مسئله، همۀ مردان و زنان زمان خودشان تا روز قیامت هستند؛ الان که ما زنده و در دنیا هستیم، به ما هم دارند میفرمایند که مردم، من خیر دنیا و آخرت را برای شما آوردهام و آن قرآن است.
نتیجۀ دوری از قرآن
حقیقت مطلبشان این است که بدون قرآن خیر دنیا و آخرت، زندگی پاک، بامنفعت، سودمند و بدون اضطراب، دغدغه و ناامنی، کسب حلال، معاشرت درست، زن و بچهداری صحیح، اخلاق حسنه و عمل مفیدی نخواهید دید.
شما سالهاست در حدی با عمل به قرآن سروکار دارید؛ خودتان را با آنهایی که اهل قرآن نیستند، مقایسه کنید و ببینید آلودگیها در زندگی شما «یک» و در زندگی آنها «صد» است. در اقوام همۀ ما مردان و زنانی هستند که اخلاقشان واقعاً اخلاق شیطانی، حیوانی و درندگان و عملشان شمشیر، خنجر، ظالمانه و متجاوزانه است و هر لقمهای که میخورند، رو برنمیگردانند؛ حالا این لقمه ساختهشدهٔ از رشوه، اختلاس، غصب، ارث خواهر و برادر یا پول جایی که وقف قرآن، اهلبیت(علیهمالسلام)، ابیعبدالله(ع) و کار خیر باشد، فرقی برایشان نمیکند. ازبسکه خوردهاند، تاریک شدهاند و اگر نصیحتشان کنیم، میخندند و به شما میگویند چقدر فکرتان پوسیده و قدیمی است! یعنی ما اگر مال حرام نخوریم و حق یک مملکت را ندزدیم، واقعاً فکرمان پوسیده است؟ فکر نورانی و روشن آن است که صاحبش هر مال حرامی را بخورد؟ این فکر نورانی، روشن و امروزی است؟
حلالخوری، دستور قرآن
در آیات کوتاه سوره مؤمنون یک آیه از عجایب آیات قرآن مجید است! پروردگار عالم میفرماید: به همه ۱۲۴هزار پیغمبر از زمان آدم(ع) تا پیغمبر اسلام(ص) در زمان حیات خودشان خطاب شده (نه اینکه ۱۲۴هزار تا را در یک مجلس جمع کردهاند): «كُلُوا مِنَ الطَّيِّباتِ»[2] سفرهتان را پاک، حلال و الهی قرار بدهید و بهاندازه وزن یک ارزن حق کسی در آن نباشد. از کجای آیه درمیآورم که بهاندازه وزن یک ارزن حق کسی در آن سفره نباشد؟ از سه آیه در سورۀ انبیاء، لقمان و زلزال.
«فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ»[3] اگر کار شما بهاندازه وزن دانۀ یک ارزن نامشروع، نامعقول، آلوده، ناپاک و حرام باشد، آثار آن را در قیامت جلوی چشمتان میگذارند؛ نه اینکه ملک، باغ و زمین خواهر، برادر و مادر را بعداز مردن پدر با سندسازی ببرد، ده تا مغازۀ ارثیه را بندوبست به نام خودش کند یا در یک نهاد دولتی دو هزار میلیارد را در روز روشن بدزدد، بلکه بهاندازه وزن دانه ارزن حرام و شر را در قیامت جلوی چشمتان میگذارند و میگویند این کار تو و جریمهاش هم بغلت (جهنم) است. در این امور خدا رودربایستی ندارد؛ اگر رودربایستی داشت که نکند بندهای بدش بیاید، این سه آیه را نازل نمیکرد. قرآن برابر دلخواه مردم نازل نشده، بلکه برای خیر دنیا و آخرت مردم نازل شده است.
عذاب جهنم، برای همۀ بدکاران
برای قرآن فرقی ندارد بدکاران و حرامخواران چه کسانی هستند. عموی تنی پیغمبر(ص) است، اما ظالم، کافر، بتپرست، خلافکار و مخالف حق است و خدا میداند که توبه نمیکند، لذا سورهای علیه او نازل میکند که تا قیامت ماندگار است؛ یکوقت در ذهنتان نیاید پروردگار عالم آبروی عموی پیغمبر(ص) را تا قیامت به باد داده! اگر پروردگار میدانست که توبه میکند، یقیناً این سوره را نازل نمیکرد؛ عموی پیغمبر(ص) است، اما حرامخور، حرامکار، بداخلاق و عملش عمل حیوانی است. «تَبَّتْ يَدَا أَبِي لَهَبٍ وَتَبَّ»[4] نابود باد ابولهب و قدرت او! «مَا أَغْنَىٰ عَنْهُ مَالُهُ وَمَا كَسَبَ»[5] ثروتش و هرچه هم که به دست آورد، ذرهای از عذاب خدا را برطرف نمیکند و در مقابل عذاب خدا هیچ قدرتی ندارد و کارهای نیست.
شما بگویید داستان شفاعت چه میشود؟ پروردگار در قرآن شفاعت را شامل حال کافران، مشرکان، فرعونیان و نمرودیان نمیداند: «فَمَا تَنْفَعُهُمْ شَفَاعَةُ الشَّافِعِينَ»[6] اگر کل شفاعتکنندگان جمع بشوند و پیغمبر(ص) و ائمه(علیهمالسلام) هم در آن باشند، به درد ابولهب نمیخورد و باید جهنم برود. این در قرآن خیلی صریح است؛ «شافعین» جمع است، یعنی شفاعتکنندگان از زمان آدم(ع) تا روز قیامت نمیتوانند به داد اینگونه افراد برسند و اجازه و قدرت ندارند؛ فرقی ندارد ابولهب، شاهنشاه قَدَرقدرت فرعون و نمرود، استاندار، رئیسجمهور، وکیل، وزیر یا پولدار باشد، شخصی که زندگی، اموال، اخلاق و اعمالش حق نباشد، وارد جهنم میشود.
معاش حلال، شرط پذیرش اعمال
آیۀ سوره مؤمنون را دقت کنید؛ به ۱۲۴هزار پیغمبر گفتم: «كُلُوا مِنَ الطَّيِّبَاتِ»[7] اول معاشتان باید حلال و پاک باشد، «وَاعْمَلُوا صَالِحًا»[8] بعد من را عبادت کنید. معاش پاک مقدّم بر عبادت است. پیغمبر(ص) میفرمایند: مکلفی که به نمازش اهمیت میدهد و میخواند، اگر یکلقمه حرام (نه یک دیس یا بشقاب) بخورد، تا زمانی که آثار این لقمه در پوست، گوشت، خون و استخوانش است، خدا نماز او را قبول نمیکند. نماز آلودۀ با نجاست را نمیشود به خدا ارائه داد؛ مگر اینکه شخصی برای راحتکردن خودش بگوید اینجور آیات و روایات دروغ است که خودش را مدتی راحت کند.
لزوم اهمیتدادن به مسائل شرعی
قرآن میگوید: «الطَّيِّبَاتُ لِلطَّيِّبِينَ»[9] و در اصول کافی (کتابی که بعداز قرآن جزء ردههای اول کتب شیعه است)، مرحوم کلینی(ره) از امام باقر(ع) نقل کرده: «الْجَنَّةُ لَا يَدْخُلُهَا إِلَّا طَيِّبٌ»[10] بهشت جای پاکان است. در روزگار ما خیلی به اینها اهمیت نمیدهند، مگر آخوندی پیدا شود و در مجالس محرم، صفر و ماه رمضان به این آیات و روایات اهمیت بدهد و به مردم بگوید؛ اما این هم در خیلی از منبرها فراموش شده است!
مردم بیشترشان خودزنی میکنند؛ یعنی قفل در جهنم را به روی خودشان باز و در بهشت را قفل میکنند. الان این دو کار در خیلی از مردم رایج است. در دادگاهها نگاه کنید، از هزار تا طلاق ۹۹۹ تای آن مشروع، معقول، اخلاقی، دینی و انسانی نیست و ضد قرآن، خدا، روایات و اخلاق است. بعد هم بعضی از محضریها بزرگواری میکنند، وقتی مرد و زن جوان از دادگستری ورقۀ مجوز طلاق میآورند، میگویند دو تا شاهد برای امضا بیاور. در قرآن علناً میگوید شاهد طلاق باید طلاق را بشنود و عادل باشد؛ یعنی آلوده به گناهان کبیره نباشد و اصرار به گناهان صغیره هم نداشته باشد. در خیابان میآید، آدم ناشناختهای را میبیند و میگوید: آقا، این صد تومان را بگیر و در محضر برای ما یک امضا کن؛ نمیپرسد تو ارمنی، مسیحی، یهودی یا زرتشتی هستی؟! علم، طلاقشناسی و عدالت داری؟ محضری هم از هر دو امضا میگیرد، طلاق را جاری میکند؛ این زن تا زمان مرگ شوهر اولش زن اوست و شوهر دوم بعداز سه ماه و ده روز به او حرام میشود و تا آخر عمر زنای محصنه (زنای با زن شوهردار) انجام میدهند.
چرا قرآن مجید (خیر دنیا و آخرت است) و حلال و حرام خدا اینقدر بیاهمیت شده؟ بهخاطر دو روز دنیا، یکخرده دلار و اسکناس و یکمقدار لذتهای جسمی. اگر این دلایل نباشد، پس به چه دلیل است؟ آنهایی که به حلال و حرام خدا اهمیت نمیدهند، بهخاطر خدا اهمیت نمیدهند یا دهان شکمشان بهاندازه دهان جهنم باز است و هر چیزی را میشود در آن ریخت؟ به چه دلیل اهمیت نمیدهند؟
گناه غیبتکردن
کسی مرده و بدنش پر از میکروب است، به مردهشوخانه بردهاند، هنوز غسلش هم ندادهاند و داخل بدن سرطان، حصبه، عفونت خونی یا امراض دیگر است. پروردگار میفرماید: کدام یک از شما خوشتان میآید بالای سر این جنازه بروید، چاقو بردارید و تکهتکه گوشتش را بخورید؟ چه کسی گوشت مرده را میخورد؟ از زمانی که بهشتزهرا(س)، امامزادهها یا قبرستانها درست شده، تا حالا شنیدهاید کسی جنازهای را تکهتکه کند و گوشتش را بخورد؟ خیلی نفرتآور است! اینقدر نفرتآور است که دیوانه را هم بالای جنازه ببرند، گوشت جنازه را نمیخورد. خدا میگوید خوشتان نمیآید، دوست ندارید و از خوردن گوشت میت نفرت دارید، پس چرا غیبت مردم را میکنید؟ چرا خانمها و مردها از یکدیگر غیبت میکنند؟ «أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتًا فَكَرِهْتُمُوهُ»[11] گناه غیبت یعنی کندن گوشت مرده، جویدن و خوردن آن. بیشتر آنهایی که تلفن همراه دارند، غیبت، تهمت، فحش و ریختن آبروی دیگران را در دو ثانیه در کل مملکت پخش میکنند؛ یعنی این آیه هیچ اهمیتی ندارد؟ خیلی آیۀ سنگینی است! یک بار دیگر آیه را بشنوید: «أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتًا فَكَرِهْتُمُوهُ» شما از اینکه گوشت میت را تکه کنید و بخورید، نفرت شدید دارید؛ گناه غیبتکردنتان همین است. یک بار باید این آیه را شنید و تا آخر عمر هم در گوش باشد.
اهمیت حقالناس
یک بار باید آدم بشنود که خدا به ۱۲۴هزار پیغمبر فرموده: اول معاشتان پاک باشد، بعد من را عبادت کنید؛ با معاش آلوده عبادت شما ارزشی ندارد. یک روایت هم برایتان بخوانم، خیلی مهم است! من این روایت را اولینبار در نوشتههای مرحوم مجلسی(ره) دیدم. شخصی میخواست به مکه برود، برای خداحافظی خدمت حضرت صادق(ع) آمد و گفت: یا ابنرسولالله، اذن میفرمایید که حج واجب بروم؟ امام صادق(ع) فرمودند: زندگیات پاک است و هیچ حقی از کسی در زندگیات نیست؟ گفت: یا ابنرسولالله، به یک ملعونِ بیدین از این گروه مُرجِئه که در مدینه هستند و شما هم لعنتشان میکنید، بدهکار هستم. حضرت(ع) فرمودند: بدهکاری او را بدهی، میتوانی مکه بروی و برگردی؟ گفت: نه پول کم میآورم. فرمودند: این مکه بر تو حرام است؛ برو بدهی او را بده. فکر کردی طرف کافر باشد و ده میلیون به او بدهکار باشی، عیبی ندارد که مالش را بخوری و مکه بروی. به ما اجازه دادهاند مال کسی را ببریم؟ در کدام آیه و روایت؟
یک روایت دیگر هم برایتان بگویم که خیلی مهم است! امیرالمؤمنین(ع) میفرمایند: سر پیغمبر(ص) در نفسهای آخرشان (پنج دقیقه آخر عمرشان) روی دامن من بود. چشمشان را باز کردند و فرمودند: علی جان، به امت من بگو اگر مال مردم پیششان است، پس بدهند؛ گرچه بهاندازه نخ ته سوزن خیاطی باشد که با آن نخِ دوسه سانتیمتری نشود خیاطی کرد؛ همان هم اگر نگه دارند، قیامت گیر هستند.
این خیر دنیا و آخرت است. اینکه پیغمبر(ص) فرمودند «إِنِّي قَدْ جِئْتُكُمْ بِخَيْرِ الدُّنْيَا وَ الآخِرَةِ»، برایتان روشن شد معنی خیر دنیا و آخرت چیست.
روضه حضرت زینب(س)
کوفه در این چند روز دهۀ دوم خیلی به اهلبیت(علیهمالسلام) سخت گذشت و هیچکس هم نمیتوانست سختی قلبی و روحی اهلبیت(علیهمالسلام) را بیان کند.
به نوک نیزه چون خورشید تابان
نمایان شد سر شاه شهیدان
یکی لبخنده بودی بر دهانش
هزاران سِرّ پنهان در نهانش
نگاهش گاهی در آسمان بود
گهی چشمش بهسوی خواهران بود
همه هستی به راه دوست داده
رخش بر روی خاکستر نهاده
ز ابرو بودش تا زینب اشارت
همی میداد خواهر را بشارت
که من بر عهد خود بس استوارم
به پیمان تو هم امیدوارم
خواهرم، تو پیمان شکیبایی ببستی
چه شد پیشانی از محمل شکستی
دختر کوچکی در دامن حضرت زینب(س) بود؛ طبق روایات، زینب کبری(س) به سر بریده گفتند: اگر با من حرف نمیزنی، با این دختر کوچکت حرف بزن! یکمرتبه این دختر سر را که بالای نیزه دید، صدا زد: بابا، برگرد؛ ما دیگر از تو آب نمیخواهیم.
[1]. این حدیث در جریان «یومالدار» بیان شده است؛ امالی (طوسی)، ص۵۸۳، ح۱۱.
[2]. مؤمنون: ۵۱.
[3]. زلزله: ۷.
[4]. مسد: ۱.
[5]. مسد: ۲.
[6]. مدثر: ۴۸.
[7]. مؤمنون: ۵۱.
[8]. همان.
[9]. نور: ۲۶.
[10]. الکافی، ج۲، ص۲۷۰، ح۷.
[11]. حجرات: ۱۲.