لطفا منتظر باشید

جلسه سوم؛ چهارشنبه (18-5-1402)

(تهران حسینیه اعظم فرحزاد)
محرم1445 ه.ق - مرداد1402 ه.ش
31.15 مگا بایت
دانلود

عناوین این سخنرانی

با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید

«بسم الله الرحمن الرحیم؛ الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الأنبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین».

 

قرآن، بیان‌کننده خیر و شر

قرآن و روایات در بیان‌کردن خیر و شر چیزی را کم نگذاشته‌اند و نسخه‌ای کامل و جامع گفته‌اند؛ با این خصوصیت جای هر عذر و بهانه‌ای را به روی همگان به‌ویژه در قیامت بسته‌اند. 

در این زمینه امیرالمؤمنین(ع) یک سخنرانی خیلی مهم دارند که در نهج‌البلاغه[1] و غیر از آن هم نقل شده است؛ یعنی پیش‌از آنکه سیدرضی(ره) نهج‌البلاغه را بنویسد، این سخنرانی در کتاب‌های قبل‌از آن بوده.[2] یک جمله‌اش که ارتباط با بحث ما دارد، برایتان بیان می‌کنم: «إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ أَنْزَلَ كِتَاباً هَادِياً بَيَّنَ فِيهِ الْخَيْرَ وَ الشَّرَّ فَخُذُوا نَهْجَ الْخَيْرِ تَهْتَدُوا وَ اصْدِفُوا عَنْ سَمْتِ الشَّرِّ تَقْصِدُوا»؛ این یک جملۀ منبر و سخنرانی‌شان است. با توجه به اینکه دانش، معرفت و آگاهی امیرالمؤمنین(ع) به قرآن مانند پیغمبر عظیم‌الشأن اسلام(ص) بوده، هرچه پیغمبر(ص) از ظاهر و باطن قرآن می‌دانستند، امیرالمؤمنین(ع) هم می‌دانستند که توانستند این‌گونه دربارۀ قرآن داوری کنند.

«إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ» خدایی که از هر عیب‌ونقصی پاک و همه ذات او کمال، ارزش، صفات علیا و اسمای حُسنی است، «أَنْزَلَ كِتَاباً» یک کتاب فوق‌العاده مهم را فرستاده. اینکه «کتاب فوق‌العاده مهم» گفتم، چون کلمه «کتاب» در سخنرانی امام الف و لام ندارد؛ در عربی کلمۀ بدون الف و لام گاهی دلالت بر عظمت می‌کند. کتاب فوق‌العاده‌ای را فرستاد و «بَيَّنَ فِيهِ الْخَيْرَ وَ الشَّرَّ» هر خیری که برای دنیا و آخرت مردم سودمند و هر شری که خطرساز بود، در قرآن آشکارا بیان کرده و به قول قدیمی‌ها پنهان‌کاری نکرده است.

 

لزوم عمل به خیرهای قرآنی

بعداز اینکه این‌گونه درباره قرآن داوری می‌کنند، یک نصیحت مهم هم به همۀ مردم دارند: خیری که قرآن بیان کرده، این خیر را انتخاب کنید و در زندگی‌تان حذف نکنید. حضرت(ع) در یک روایت دیگر می‌فرمایند: هر خیری را که حذف کنید، به‌تناسب آن رحمت خدا از شما منع می‌شود. فکر نکنید که اگر آدم بی‌خیری باشید و اندیشه نادرست، اخلاق رذیله و عمل فاسد داشته باشید، رحمت خدا نصیبش می‌شود. شما به‌مقدار خیری که انتخاب می‌کنید، مستحق رحمت هستید؛ اگر همۀ خیر را انتخاب کنید، رحمت کامل نصیب شما و اگر بخشی را انتخاب کنید، باز هم رحمت خدا نصیب شماست؛ به‌شرط اینکه آن بخش قدرت نجات شما را داشته باشد. ممکن است کار خیری بکنم، اما اگر این کار خیر جامع و کامل نباشد، نمی‌تواند من را نجات بدهد؛ با خیری که توانایی و قدرت ندارد، امکان نجات من نیست. 

 

مال غصبی، مانع خیربودن نماز

نماز خیر است و بیش از صدبار در قرآن مطرح شده. حالا کسی درست وضو می‌گیرد و تیمم و غسل می‌کند، روبه‌قبله می‌ایستد، اول‌وقت شروع می‌کند، حمد و سوره‌اش هم کاملاً درست و بدون غلط می‌خواند و از اولِ «الله‌اکبر» تا «السلام علیکم و رحمة الله و برکاته» حواسش هم جمع است، اما دکمۀ سرآستینش حرام و غصبی است؛ کل این نماز باطل است، اصلاً قدرت حرکت‌دادن انسان را ندارد و نمی‌تواند نمازگزار را به رحمت خدا برساند. خیر در صورتی رحمت پروردگار را جلب می‌کند که زنده، بدون آلودگی و خلاف و شیطان در آن نفس نزده باشد؛ این خیر انسان را به رحمت خدا نزدیک می‌کند.

 

اخلاص، شرط تأثیر خیر

در قرآن مجید می‌گوید: «إِنَّ رَحْمَتَ اللَّهِ قَرِيبٌ مِّنَ الْمُحْسِنِينَ»[3] درصورتی‌که نیکوکارِ همه‌جانبه باشید، رحمت من شامل شما خواهد شد. یک نفر نماز کاملی می‌خواند، شخصی وارد مسجد، خانه یا حسینیه می‌شود، مقداری دلش قلقلک پیدا می‌کند که خدا کند ببیند چه نمازی می‌خوانم! این خیر باطل می‌شود و کاری نمی‌تواند بکند. همه خیرها همین‌گونه هستند. 

در جنگ خیلی مهمی آمار کشته‌شده‌ها را به پیغمبر(ص) می‌گفتند، خبر کشته‌شدن جوانی را به پیغمبر(ص) دادند و گفتند: آقا، یک نفر دیگرمان هم شهید شد. حضرت(ص) فرمودند: او شهید نشده، کشته شده. گفتند: در میدان جنگ و رکاب شما بوده. فرمودند: کشتۀ راه مرکب شده؛ مرکب زیر پای دشمن را در میدان ارزیابی کرد، دید مرکب قیمتی است، گفت بروم حمله کنم، او را بکشم، مرکب او را مدینه ببرم و سواری بگیرم. صاحب مرکب پیش‌دستی کرد و او را کشت. او شهید نیست. کراراً پیغمبر(ص) به مردم فرمودند: «إِنَّمَا الْأَعْمَالُ بِالنِّيَّاتِ»[4] عمل شما بستگی به نیت شما دارد؛ اگر نیت شما درست نباشد، ساختمان عمل خراب می‌شود. عمل با نیت درست تحقق پیدا می‌کند.

 

انتخاب خیر و دوری از شر، سفارش امام علی(ع)

امام علی(ع) سفارش می‌کنند این خیرهای بیان‌شده در قرآن را برای زندگی‌تان انتخاب کنید و هیچ‌چیزی از آن را حذف نکنید. رحمت خدا به‌اندازه خیری است که انجام می‌دهید؛ البته اگر خیر درستی باشد، شامل حالتان می‌شود. هر شری را که قرآن بیان کرده، از زندگی حذف کنید و شر، خطر و گناه را قبول نکنید.

 

معنای «صراط مستقیم»

انتخاب خیر و حذف شر «راه راست» است. «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ»[5] یعنی زندگی‌کردن با هر خیری که در قرآن شامل حالم می‌شود و حذف‌کردن هر شری که می‌خواهد وارد زندگی من بشود. اینکه در شبانه‌روز ده بار «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ» می‌گوییم، به این معناست: ما در راهی حرکت می‌کنیم که حرکت ما آمیختۀ با هر خیر و از هر شری هم پاک باشد.

اگر یادم مانده باشد، این روایت را در کتب اهل‌سنت دیده‌ام[6] و خیلی روایت مهمی است! عرب بیابانی وارد مسجد شد، خدمت رسول خدا(ص) آمد و گفت: یا رسول‌الله، معنی «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ» را نمی‌فهمم. عرب هم بود، اما عرب‌بودن دلیل بر فهم قرآن نیست؛ خدا برای قرآن معلم گذاشته است. دیروز شنیدید بی‌معلم سراغ قرآن نمی‌شود رفت؛ زیرا آدم قرآن را نمی‌فهمد یا گمراه می‌شود. خیلی از این سؤالاتِ خوب از پیغمبر(ص) و ائمه(علیهم‌السلام) پرسیده‌اند و پیغمبر(ص) و ائمه(علیهم‌السلام) هم خیلی به این پرسش‌‌کنندگان احترام می‌گذاشتند؛ چون کار باارزشی می‌کردند و می‌پرسیدند که نادانی آن‌ها نسبت به حقایق الهیه درمان بشود. «نمی‌دانم» یعنی بیماری جهل دارم، می‌پرسم که جواب به من بدهند و بیماری جهلم نسبت به این مسئله درمان شود؛ این خیلی کار پرقیمتی است!

زمانی که امیرالمؤمنین(ع) هنوز سی‌ساله نشده بودند (در زمان رحلت پیغمبر(ص) تازه امیرالمؤمنین(ع) سی‌ساله بودند)، پیغمبر اکرم(ص) روی شانه امیرالمؤمنین(ع) دست گذاشتند و فرمودند: «هذا صِراطٌ مُسْتَقِيمٌ»[7] این، صراط مستقیم عملی و انسانی است؛ هیچ خیری در زندگی‌اش حذف و هیچ شری هم وارد زندگی‌اش نشده.

این مقدمۀ مطلب که امیرالمؤمنین(ع) نسبت به قرآن داوری و بیان می‌کنند که در آن هر خیر و شر آشکاری آمده است.

 

معیشت خیر و شر

حدود سه روز در بخش مادی و دنیایی شنیده‌اید که طبق قرآن مجید معیشت حلال و پاک برای انسان، خانواده، دنیا و آخرتش خیر است. اگر معیشت با شر، حرام، ربا، اختلاس، دزدی، کم‌فروشی، کم‌گذاشتن، خریدن جنس مردم به قیمت پایین‌تر با حیله و بالاوپایین کردن سود بازار آمیخته شود، همۀ این‌ها نامشروع و معیشت شر هستند و عاقبت شر هم دوزخ است. اما معیشت پاک و حلال خیر و عاقبت خیر هم بهشت است.

 

شیوه خرج درآمد

یک بازاری خدمت پیغمبر(ص) آمد و گفت: فروشم خیلی خوب است، خوب از من جنس می‌خرند و پول درمی‌آورم؛ با این ثروتم چه‌کار کنم که گیر نباشم؟ فرمودند: شما به ثروتت چهار تا حق داری: مطابق با شأنت از این ثروت خانه، مرکب، غذا و لباس تهیه کنی. وسط سال هم اگر بخواهی پسر زن یا دختر شوهر بدهی، با این ثروت حق داری خرج عروسی آن‌ها را بدهی؛ اما اگر بعداز این چهار هزینه و هزینۀ پیش‌آمده در طول سال اضافه آوردی، با این اضافه چه‌کار باید بکنی؟ قرآن مجید برای اضافۀ ثروت، صدقه، انفاق، عطا، بَذل، زکات و خمس قرار داده؛ این عناوین همه در قرآن است. اگر ثروتم را از این عناوین محروم کنم، معلوم است من اخلاق قارون را دارم. من با قرآن می‌توانم خودم را خوب بشناسم. قرآن در رأس ثروتمندان زمان موسی(ع) قارون را معرفی می‌کند، ولی قارون ثروتش را به زلف صدقه، انفاق، عطا، مسکین، فقیر، محتاج و بذل گره نزد. قارون فرعونی نبود و با موسی‌بن‌عمران(ع) هم قوم‌وخویش بود، اما عاقبتش چه شد؟ در یک کتاب شش‌جلدی خواندم که قارون سال‌ها مدیر یک هیئت خانگی بود، برای مردم تورات درس می‌داد و آن‌ها را به دین دعوت می‌کرد، ولی پولش در دایره شر آمد، از دایره خیر بیرون قرار گرفت، به عذاب ابد مبتلا شد و بی‌دین هم مرد؛ بت‌پرست، کافر و مشرک هم نبود.

 

اعمال و اخلاق، ملاک پروردگار

من باید مواظب باشم در ثروتم اخلاق قارون، در حکومت و صندلی‌داری‌ام اخلاق فرعون و در آخوندی، علم و دانشم اخلاق بلعم باعورا را پیدا نکنم؛ هر سه به عذاب ابد دچار شدند. پروردگار عالم کاری به لباس ندارد؛ لباس‌های ما اگر لباس مرجع تقلید، رئیس‌جمهور، وکیل و وزیر باشد، زن و بچه در خانه (نه مرده‌شوخانه) درمی‌آورند و یک لباس معمولی تن ماست که مرده‌شو درمی‌آورد و اگر تنگ باشد، پاره می‌کند. پروردگار عالم به لباس و مقام نگاه نمی‌کند، بلکه به دل، اعمال و اخلاق نگاه می‌کند.

 

شیوه ارزیابی

می‌توانم با شنیدن یا خواندن آیات قرآن خودم را ارزیابی کنم که در حال فعلی و با این مقدار پولی که دارم، قارون هستم یا عبدالله؟ با این صندلی که دارم، فرعون هستم یا عبدالله؟ با این علمی که دارم، بلعم باعورای ملعون هستم یا عبدالله؟ کدام هستم؟ خیلی سخت نیست. امام صادق(ع) می‌فرمایند: کسی که خودش را نفهمد و بمیرد، نجات ندارد؛ روایت خیلی فوق‌العاده‌ای است! باید بفهمد در ثروتمندی قارون، امام مجتبی(ع) یا عبدالله‌بن‌جعفر است؟ در مقام فرعون، سلیمان(ع) یا علی‌بن‌ابی‌طالب(ع) است؟ چه نوع صندلی‌داری می‌کند؟ صندلی‌داری او رشتۀ فراعنه یا سلیمان‌های تاریخ است؟ خودش می‌تواند بفهمد. «بَلِ الْإِنسَانُ عَلَىٰ نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ»[8] انسان بهترین خودشناس است و خودش را کامل می‌تواند بشناسد. معیارهایی هم پروردگار در قرآن قرار داده که خودم را با آن معیارها می‌توانم ارزیابی کنم و بفهمم در چه جایگاهی هستم. امام ششم(ع) می‌فرمایند: اگر تا آخر عمرت نفهمی کجایی، در چه جایگاهی هستی و کیستی، بعداز مرگت باید به جهنم بروی؛ چون بهشت جای نادان و جاهل نیست.

 

لزوم میزان‌گیری اموال

من باید با آیات قرآن پولم را میزان‌گیری کنم که پول معطل یا در انفاق، صدقه، زکات و کمک به فقیر، مسکین و پدرِ آبروداری که دوساله دخترش را عقد کرده و یک فرش ماشینی نمی‌تواند بخرد، درحال خرج‌شدن است؟ ثروت من در این امور است یا در بانک گذاشته‌ام و مرتب هم اضافه می‌شود؟ این اضافه‌کنندگان هم آخرش در خانه یا بیمارستان می‌میرند، این پول کلانشان را هم اول دولت مالیات‌برارث برمی‌دارد و بعد هم به زن و بچه‌شان می‌دهد؛ اگر زن و بچه جنگ و دعوایشان نشود! من در خیلی از جریانات بوده‌ام؛ جنازه پدر روی زمین بود، برادرها دعوایشان شد و یکی‌دو تا را بیمارستان بردند؛ یعنی برادر نزدیک بود برادر را برای ارث بکشد!

 

خیر یا شر بودن پول

من همین را می‌خواهم بگویم که پولم در خیر است یا شر؟ جالب است که قرآن مجید اسم پول درست‌وحسابی را «خیر» و پول ناحسابی را «شر» گذاشته. هر دو لغت دربارۀ پول در قرآن مجید آمده: «إِن تَرَكَ خَيْرًا»[9] اگر میت مؤمن خیری (پول پاک، مشروع و حلال) از خودش به‌جا گذاشت، این را مطابق قرآن بین ورثه تقسیم کنید.

جای دیگری هم درباره پول می‌گوید شر است. پولی که حبس شد، صاحبش مرد و هیچ کار خیری با این پول نکرد، قرآن مجید می‌فرماید: «بَلْ هُوَ شَرٌّ»[10] آن پول شر است.

این‌ها را خیلی راحت می‌توانید از قرآن بفهمید و دربیاورید. حالا اگر سراغ قرآن نرفتید، وظیفه ماست خیر و شری که پروردگار در قرآن بیان کرده، در منابر برای شما بگوییم. ما حق نداریم کم بگذاریم؛ اگر کم بگذاریم، قیامت ما هم گیر هستیم. ما نباید از مردم و بانی‌ها رودربایستی کنیم، باید آنچه در قرآن مجید خیر یا شر بیان شده، برای مردم بگوییم و ارائه بدهیم.

 

شیوۀ صحیح عبادت‌کردن

یک آیه خیلی مهم و عجیب از سوره مبارکه بقره خطاب به مردم مؤمن بخوانم: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُلُوا مِن طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ وَاشْكُرُوا لِلَّهِ»[11] مردم، از پاکیزه‌هایی که روزی شما کرده‌ام، هزینه و معیشت زندگی‌تان را اداره کنید. بعداز اینکه رزق من را هزینۀ بدن، لباس، زن و بچه، زندگی و معیشتتان کردید، «وَاشْكُرُوا لِلَّهِ» خدا را شکر کنید. «خدا را شکر کنید» یعنی چه؟ یعنی به ثروتتان و رزق خدا نگاه کنید، دستتان را بلند کنید و بگویید الهی شکر؟ از سوره حمد تا ناس در ذهنم است، چنین شکری نداریم. معنی شکر در قرآن این است: «اعْمَلُوا آلَ دَاوُودَ شُكْرًا»[12] عمل شکر است، نه حرکت زبان؛ یعنی این رزق من را هزینه کار خیر، معیشت درست، دین‌داری و کمک به مستحق بکنید؛ این شکر است. «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُلُوا مِن طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ وَاشْكُرُوا لِلَّهِ إِن كُنتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ» اگر واقعاً قصد عبادت دارید، رزق داده‌شدۀ من را درست، پاک و حلال هزینه کنید؛ درست هزینه‌کردن این است که همۀ هزینه‌شده‌های شما (خدمت به پدر، مادر و مردم و مدرسه و مسجد ساختن) عبادت‌الله باشد.

 

روضه حضرت رقیه(س)

در روان‌شناسی روزگار ما ثابت شده که دختر توجهش به‌طرف پدر بیش‌از مادر و پسر توجهش به مادر بیش‌از پدر است. در خانواده‌های خودمان هم دیده‌ایم که دختر بیشتر به بابا پناه می‌برد، پسر بیشتر سراغ مادر می‌رود و او را تحریک می‌کند که پدر کاری برایش بکند. سن هم مطرح نیست؛ یعنی دختر وقت شش یا هشت‌ماهگی، راه‌رفتن و زبان بازکردن پدر را می‌شناسد، بیشتر رویکردش به‌طرف اوست. حالا پدر چهار روز مسافرت واجب برود، ده بار سراغ بابا را از مادر، خواهر، برادر یا خانواده می‌گیرد و سؤال می‌کند: پدرم کجاست؟ کی می‌آید؟ چرا رفته؟ چرا نیامده؟ نمی‌دانم در خانواده‌تان تا حالا اتفاق افتاده، دختری را که بهانه می‌گیرد، نمی‌شود به این راحتی ساکت کرد.

حالا این بچهٔ سه‌ساله را می‌خواهند در خرابهٔ شام ساکت کنند؛ برای اینکه ذکر بابا را گرفته: کجا رفته؟ کی می‌آید؟ چرا نمی‌آید؟ آن‌وقتی که بابا بود، ما خرابه‌نشین نبودیم! نمی‌توانستند او را آرام کنند. خانواده ابی‌عبدالله(ع) همه با همدیگر برای آرام‌کردن او هماهنگ شدند. عمه بغلش می‌گرفت و دور خرابه می‌گرداند، اما گریه می‌کرد و می‌گفت: بابا را می‌خواهم. رباب(س)، مادر حضرت سکینه(س) بغلش می‌گرفت، می‌گفت: بابا را می‌خواهم. ام‌کلثوم(س) بغلش می‌گرفت، می‌گفت: بابا را می‌خواهم. زین‌العابدین(ع) بغلش می‌گرفتند، آرام نمی‌شد! تا کاری که به نظرم در تاریخ سابقه نداشته، انجام دادند و سربریده بابا را برایش آوردند! اصلاً برای ساکت‌کردن دختر این عمل بنی‌امیه سابقه نداشته. وقتی سربریده بابا را بغل گرفت، با همان زبان بچگی سه تا سؤال از بابا کرد: 

«يا أبتاهُ، مَنْ ذَا الَّذي أَيتمني علي صِغَر سِنّي» بابا، در این سن وقت یتیمی من بود! 

«يا أبَتاهُ، مَنْ ذَا الَّذي قَطع وَرِيدَيْكَ» رگ‌های گلویت را چه کسی بریده! 

«يا أبَتاهُ، مَنْ ذَا الَّذي خَضَبكَ بِدِمائكَ»[13] بابا، محاسنت را چه کسی به خونت رنگین کرده! 

ابی‌عبدالله(ع) با سربریده‌شان آرام بودند، بچه نتوانست طاقت بیاورد و روی زمین افتاد. یکی از خانم‌ها گفت: خانم‌ها، گریه نکنید، بگذارید بخوابد. زین‌العابدین(ع) فرمودند: عمه، بچه نخوابیده، از دنیا رفت.

اللهم اغفر لنا و لوالدینا و لوالدی والدینا و لمن وجب له حقٌّ علینا. 

اللهم لا تسلّط علینا من لا یرحمنا. 

اللهم اشف مرضانا. 

اللهم اغفر لموتانا. 

اللهم اجعل عاقبة أمرنا خیراً. 

 


[1]. نهج‌البلاغه، خطبهٔ ۱۶۷.
[2]. الفتنة و وقعةالجمل، ص۹۵.
[3]. اعراف: ۵۶.
[4]. مصباح‌الشریعه، ص۵۳.
[5]. فاتحة: ۶.
[6].رک: شواهدالتنزیل، ج۱، ۷۴.
[7].رک: تفسیر البرهان، ج۱، ص۱۰۶.
[8]. قیامت: ۱۴.
[9]. بقره: ۱۸۰
[10]. آل‌عمران: ۱۸۰.
[11]. بقره: ۱۷۲.
[12]. سبأ: ۱۳.
[13]. منتخب طریحی، ص۱۳۶.

برچسب ها :