جلسه چهارم؛ پنجشنبه (19-5-1402)
(تهران حسینیه اعظم فرحزاد)عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید- مال پاک، سفارش قرآن و روایات
- نیشابور، جایگاه اصحاب ائمه(علیهمالسلام)
- «شَطِیطه» زنی نمونه در پاکی مال
- حرمت استفاده از خمس خالص
- جریان خمس شطیطه
- نگاه قرآن و اهلبیت(علیهمالسلام) به مال حرام
- جریان فوت شطیطه
- عبور حضرت عیسی(ع) از قبرستان
- سه دنیا
- چگونگی زندهشدن مردگان برای حضرت عیسی(ع)
- صحبت حضرت عیسی(ع) با مرد برزخی
- اتمامحجت بر تمام انسانها
- تأثیر پرداختنکردن بدهی
- شکستن نماز برای پرداخت طلب
- دلیل بیان مسائل حلال و حرام
- مال حلال، راه بندگی خدا
- اهمیت شب جمعه
- زیارت کربلا توسط بزرگان دین در شب جمعه
- روضه حضرت زینب(س)
«بسم الله الرحمن الرحیم؛ الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الأنبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین».
مال پاک، سفارش قرآن و روایات
امروز چهارمین روزی است که از طریق قرآن مجید و روایات اهلبیت(علیهمالسلام) دررابطهبا معیشت حلال، پاکی مال و زندگی و اینکه کل برنامههای آدمی از حق دیگران پاک باشد، مطالبی را میشنوید. امروز چند قطعه بسیار مهم از ریشهدارترین کتابها برایتان آماده کردهام و بعداز شنیدن آن خواهید دانست که اسلام و قرآن چه اصراری بر پاکبودن همه جوانب زندگی دارد.
نیشابور، جایگاه اصحاب ائمه(علیهمالسلام)
این روایتی که عرض میکنم، اولین بار در یکی از کتابهای قرن ششم (نهصد سال پیش) نوشته شده است و همین چند روز هم به بخش مهمی از این کتاب مراجعه کردهام. قبر عالمی که این کتاب را نوشته، بیرون شهر نیشابور است. قبرستان نیشابور محل دفن علمای بسیار بزرگ، عرفای مهم و بعضی از اصحاب ائمه طاهرین(علیهمالسلام) است که حضرت رضا(ع)، امام جواد(ع) و حضرت هادی(ع) را زیارت کردهاند، مثل فضلبنشاذان نیشابوری که پنجاه جلد کتاب در زمان حیات ائمه(علیهمالسلام) نوشته و انسان بسیار والایی بوده؛ این یکی از افراد است.
«شَطِیطه» زنی نمونه در پاکی مال
قبر دیگری هم بیرون از آن قبرستان است که الان در شهر قرار گرفته. در دو سفرم به نیشابور به زیارت کاسبِ سعادتمند، بزرگوار و آبروداری رفتم که از آبرویش استفاده کرد و این قبر معمولی را بازسازی و تبدیل به حرم، گنبد، گلدسته و ضریح کرد؛ این کار خیلی ارزش داشت و من هم خیلی او را تشویق کردم، خودش هم همانجا دفن است.
آن قبر، قبر خانمی به نام «شَطِیطه» است. ایشان چرخریسی میکرد و کلافی را که از پشمریسی به وجود میآمد، در بازار به خانوادهها میفروخت. بعداز یک سال در آن خانه کاهگلی نشست و درآمد یک سال چرخریسیاش را حساب کرد که ده درهم اضافه آورده بود؛ ده درهم، نَه دینار (دینار پول طلا و درهم پول نقره بوده). وقتی دید باقیمانده مخارج یک سال او ده درهم است، دو درهمش را بهعنوان خمس جدا کرد.
حرمت استفاده از خمس خالص
قرآن مجید میگوید هشت، هشت هزار، هشتصد هزار، هشت میلیون یا هشتاد میلیون تومانش برای خودت، ولی از این ده درهم دو درهم حق پروردگار و پیغمبر اسلام(ص) و وابستگان به پیغمبر(ص) است. آیۀ این یکپنجم هم در سوره انفال است: «وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُم مِّن شَيءٍ»[1] بدانید و آگاه باشید از درآمدی که به دست میآورید، «فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَىٰ».[2] مصرفکردن این دو درهم حتماً حرام است.
آدم وقتی به مکه و مسجد شجره میرود و در دو تا حوله نیت عمره تمتع میکند (بعد در حج تمتع دوباره محرم شود)، فقط با همین ذکر محرم معنوی میشود: «لَبَّيْكَ اللَّهُمَّ لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ لَا شَرِيكَ لَكَ لَبَّيْكَ»؛ آدم با حوله محرم نمیشود، بلکه با «تَلبیه» محرم میشود. کارهایی که در عمره تمتع میکنند، هفت طواف، نماز طواف و سعی صفا و مروه است که به محرم واجب شده (حالا سال حجش یا در عمره). مثلاً اگر ماه رمضان به مکه رفت و در مسجد شجره همین تلبیه را گفت، محرم میشود و تمامکردن عمره به او واجب است.
حالا اگر آدم با مقداری از این دو درهم که خمس خالص است و خدا هم گفته هشت درهمش برای خودت (من مثال دو درهم میزنم که مطلب ساده به محضر مبارکتان ارائه شود)، برای احرامش کمربند، دمپایی یا یکدانه حوله بخرد، حجش (عمره و حج تمتع) صددرصد باطل است. وقتی به ایران برمیگردد، هنوز محرم است؛ یعنی تا حج و عمره تمتع صحیح به جا نیاورد، محرم است. اینکه میگویند زنش به او حرام است، معنیاش این نیست که عقد ازدواج باطل میشود، بلکه همسرش است، ولی زناشویی با همسر حرام و معصیت است. این عظمت مال حلال و این بدبختی مال حرام است.
جریان خمس شطیطه
شطیطه این دو درهم را کنار گذاشت و مصرف هم نکرد؛ چون میدانست مال خودش نیست و در قرآن مجید اعلام شده این دو درهم مال پروردگار، پیغمبر(ص) و اهلبیت(علیهمالسلام) است. چند روز بعد محمدبنابراهیم نیشابوری که از یاران و وکیل امام صادق(ع) بود، در کوچه و خیابانها اعلام کرد: من به مدینه میروم؛ هرکدام از شما حق خدا و امام(ع) پیشتان است، بیاورید که در مدینه دست امام(ع) بدهم (از نیشابور تا مدینه بالای دو هزار کیلومتر بود). مردم نیشابور حدود سی هزار متر پارچه معمولی و بیست هزار متر هم پارچه غیرمعمولی (بهصورت دستی در خانه یا کارگاه میبافتند) و پنجاههزار درهم و دینار به وی دادند.
این خانم هم وقتی صدای وکیل امام(ع) را شنید، از خانه بیرون آمد، این دو درهم را کف دست او گذاشت و به محمدبنابراهیم گفت: کف دستت را بیاور، من این دو درهم را کف دستت بیندازم (میداند که تماس زن با مرد نامحرم و دستدادن به او حرام است و پیغمبر(ص) فرمودهاند: لمس بدن نامحرم مساوی با عذاب الهی و خشم پروردگار است). محمدبنابراهیم سوار مرکب بود، به این پیرزن گفت: این دو درهم چیست؟ گفت: حق امام(ع) است. گفت: دلت خوش است! من از نیشابور تا مدینه چند هزار کیلومتر بروم، دو درهم به امامزمانمان بدهم؟ خجالت میکشم! بردار ببر مادر! چقدر این زن بامعرفت بود! به او گفت: محمدبنابراهیم، اجازه این پول نه دست توست که بگویی نمیبرم، نه دست من که نپردازم؛ به من و تو چه که سهم امام(ع) چقدر شده! این حکم قرآن است که به من تعلق گرفته و دو درهم شده؛ این مال، مال خدا و پیغمبر(ص) است و ارزش بالایی دارد، مال من و تو نیست. اصلاً به چه اجازهای بحث میکنی؟ عذرخواهی کرد؛ دید اشتباه کرده. گفت: به من بده.
وقتی به مدینه رسید، وجود مبارک امام صادق(ع) شهید شده بودند. حالا پنجاههزار درهم و دینار و آن همه پارچه، متحیر است که اینها را تحویل چه کسی باید بدهد! جانشین بعداز امام صادق(ع) باید امام معصوم باشد؛ چون پیغمبر(ص) در زمان حیات خودشان اسم و نام دوازدهامام را بردهاند و عدد دوازده باید تکمیل شود. ششمی از دنیا رفته، هفتمی کیست؟ روزگار حکومت منصور دوانیقی، مدینه دست حاکم بنیعباس و مأمور پنهان و گزارشگر هم تا دلتان بخواهد زیاد است که اگر خبر این مال به یک گزارشگر دولتی برسد، همه بر باد میرود! همینجوری شگفتزده در کاروانسرا نشسته بود، از پروردگار طلب هدایت میکرد و بر این اموال بهشدت میترسید؛ چون نامههای زیادی هم شیعیان نیشابور برای امام(ع) نوشته بودند که امام(ع) جواب آنها را بدهد.
یک فرد خیلی معمولی وارد اتاق محمدبنابراهیم شد و با یک لباس، شکل و قیافه خیلی معمولی نشست. گفت: محمدبنابراهیم نیشابوری شما هستی؟ گفت: بله. حالا شگفتزده هم شده؛ چون تا حالا همدیگر را ندیده بودند. گفت: امام، حجت خدا، ولیاللهالاعظم بعداز امام صادق(ع) من را فرستاده به شما دوسه تا مطلب بگویم. موسیبنجعفر(علیهماالسلام) فرمودند جواب کل نامههای داخل خورجینت را نوشتم و نیازی به آمدنت نیست. در مورد کل پارچهها و پنجاههزار دینار و درهم موسیبنجعفر(علیهماالسلام) فرمودند زحمت بکش و همه را به نیشابور برگردان؛ این پولها، پولهای درستی نیست و به ما ائمه(علیهمالسلام) و خدا نمیرسد، برای خود صاحبانشان باشد. اینهایی که بهعنوان خمس دادهاند، پول آلوده است و اصلاً خمس به آنها تعلق نمیگیرد؛ خمس برای پول پاک است، نه اینهایی که مردم دادهاند. همه را به صاحبانش پس بده. سومین مطلب هم اینکه آن دو درهم شطیطه خانمِ پشمریس صددرصد حلال و سهم امام(ع) است؛ فقط آن را به من بده و برو.
نگاه قرآن و اهلبیت(علیهمالسلام) به مال حرام
این نگاه قرآن و اهلبیت(علیهمالسلام) به مال، خانه، احرام، فرش، باغ، مغازه و درآمد است. نگاه پروردگار این است که اگر میخواهید خوراک، پوشاک، برپاکردن خانه، خرید مرکب و عروسی دختر و پسرتان پاک باشد، باید از حق هرکسی شستهرفته باشید، مالی را غاصبانه نبرده باشید، رشوه نگرفته باشید، اختلاس نکرده باشید و با سندسازی زمین یا ملکی را به نام خودتان نکرده باشید. پسر رضاخان اجازه داد که ملکهای وقفی را (با اینکه وقف است) بفروشند و حالا شما فهمیدی این خانه وقفی است، از همان وقتی که متوجه شدی، حرام است؛ باید به قم یا نجف بروی، تکلیف این ملک حرام را فقیه برای شما معین کند و هیچ راه فراری هم وجود ندارد.
جریان فوت شطیطه
محمدبنابراهیم دو درهم را از آن کیسه درآورد، به موسیبنجعفر(علیهماالسلام) داد و امام(ع) دو درهم را قبول کردند. بعد امام(ع) پولی از پولهای خودشان به محمدبنابراهیم دادند و فرمودند: به نیشابور که برگشتی، این چهل درهم را که مال پاک شخصی خودم است، به شطیطه خانم بده و سلام مرا هم به او برسان. وقتی به نیشابور میرسی، شانزده روز بعد این خانم از دنیا میرود. بگو مقداری از این پول را خرج این شانزده روز کند و بقیهاش را هم برای مراسمت بگذارد، ولی کفن از هیچجا برندارد؛ ما زمین پنبهکاری داریم که از مادرمان زهرا(س) باقی مانده و از آن پنبهها لباس و کفن خانوادهمان را درست میکنیم، کفنی را که از آن باغ برای خودم درست کردهام، به آن خانم بده و بگو تو را در این کفن دفن کنند.
من به خودم میگویم: آیا در این شصتهفتاد سال بهاندازۀ نظر موسیبنجعفر(علیهماالسلام) به آن پیرزن، نظر امامزمان(عج) را به خودم جلب کردهام؟ آیا کفنی که تهیه کردهام، صددرصد پاک است یا باید آنطرف با لباس آلوده بروم؟ آنجا که دیگر جای آلودگی نیست!
حضرت(ع) فرمودند: وقتی کفن مخصوصم را به این خانم دادی، به او بگو وقتی جنازهات را برای نماز گذاشتند، خود من جلوی جمعیت میآیم و نمازت را میخوانم. محمدبنابراهیم، در آن جمعیت نیشابور و در تشییع و دفن این خانم فقط تو من را میبینی، ابداً به کسی اشاره نکن. من از مدینه با اذن و اراده خدا میآیم و نماز این خانم را میخوانم و برمیگردم.
این آثار مال حلال است که خدا، پیغمبر اکرم(ص)، ائمه طاهرین(علیهمالسلام) و در این روزگار وجود مبارک امام عصر(عج) از انسان راضی میشود. ما درباره امام عصر(عج) شش هزار روایت داریم و من پنجاه تا سخنرانی حولوحوش این روایات داشتهام؛ تلویزیون تا حالا سه بار این پنجاه تا سخنرانی را پخش کرده است. اصلاً در وجود ایشان مثل وجود خدا و قرآن هیچ شکی وجود ندارد و هرکسی هم در وجودش شک دارد، من پنجدقیقهای (نه بیشتر) شک او را معالجه میکنم.
این جریان اتفاق افتاد، حالا این مرد بزرگوار و آبرودار آبرویش را هزینه کرد و برای این خانم حرم شایسته و مناسبی درست کرد. بهتناسب روایتی که در آن کتاب قرن ششم دیدم و صاحبش هم در نیشابور دفن بود، از فضلبنشاذان و این خانم باکرامت الهی و ملکوتی دوکلمه برای شما گفتم.
عبور حضرت عیسی(ع) از قبرستان
برادران و خواهران، به خدا بعضی از مسائل لرزه به قلب انسان میاندازد؛ بدن چیست، لرزه به قلب میاندازد! در سوره آلعمران آمده که مسیح(ع) به مردم میگفت: «وَأُحْيِي الْمَوْتَىٰ بِإِذْنِ اللَّهِ»[3] این قدرت را خدا به من داده که میتوانم مرده را زنده کنم. در روایت آن کتاب قرن ششم آمده: عیسیبنمریم(ع) از قبرستان خیلی قدیمی عبور میکرد، یکمرتبه به پروردگار عالم گفت: عنایت کن و یکی از مردههای این قبرستان را زنده کن که با او راجعبه عالم برزخ حرف بزنم.
سه دنیا
ما سه دنیا داریم: یک دنیا همین است که الان در آن زندگی میکنیم. یک دنیا از مرگ ما شروع میشود و تا برپاشدن قیامت ادامه دارد که اسمش را خدا در قرآن آورده: «وَمِن وَرَائِهِم بَرْزَخٌ» پیشروی بندگان من جهانی به نام «برزخ» است «إِلَىٰ يَوْمِ يُبْعَثُونَ»[4] که این برزخ برای هر مردهای تا روز قیامت طول میکشد؛ مثلاً آنهایی که دو هزار سال پیش مردهاند، دو هزار سال برزخ را گذراندهاند و ما دو هزار سال جلو هستیم؛ یعنی دو هزار سال معطلی نداریم. داستان برزخ هم داستان عجیبی است! من حدود شصت تا سخنرانی راجعبه برزخ دارم و دارد چاپ میشود؛ از لحظه مرگ تا بخشی از برزخ را در آن سخنرانیها از قرآن و روایات گفتهام.
چگونگی زندهشدن مردگان برای حضرت عیسی(ع)
خداوند به محبوب خودش، عیسی(ع) خطاب کرد (خدا برای بندگان محبوبش خیلی احترام و ارزش قائل است): به هر قبری دلت میخواهد، اشاره کن و مردهاش را صدا بزن؛ یعنی بگو کسی که دفن هستی، بلند شو. عیسی(ع) هم قبری را نگاه کرد، اشاره کرد، مردهاش را صدا زد و خاکها کنار رفت. حالا شما بفرمایید مردۀ در قبر که خاک پوسیده است، چطوری زنده شد؟ قرآن مجید در سوره یس میگوید: زمانی همه شما «خاک» بودید، بعد من این خاک را با عبوردادن از مسیرهایی تبدیل به «نطفه» کردم، این نطفه را در رحم مادر پرورش دادم و «جنین» شد، جنین به نهماهگی رسید و به دنیا آمد، بعد که نه ماه طی شد، شروع به رشد کرد، حالا هم پنجاهشصتساله شد، صدسال دیگر همۀ آنها در قبر خاک نرم هستند و هیچچیزی نیستند.
آن برزخ برای روح است، نه برای بدن؛ به بدن مرده در برزخ کاری ندارند. بدن بعداز ششهفت روز باد میکند و متلاشی و نابود میشود. در مورد سؤالوجواب روح در برزخ امام صادق(ع) میفرمایند: یک بدن بیوزن به شکل همین بدن به ارواح خوبان و بدان میدهند و آنها برزخ را میبینند، حالا در شدت یا راحتی. «قَالَ مَنْ يُحْيِي الْعِظَامَ وَهِيَ رَمِيمٌ قُلْ يُحْيِيهَا الَّذِي أَنْشَأَهَا أَوَّلَ مَرَّةٍ»[5] من که یک بار خاک را به صورت شما ساختهام، دوباره بخواهم شما را بسازم، عاجز هستم که بگویید این خاک نرم و گردوغبار را چه کسی دوباره تبدیل به انسان میکند؟ من که یک بار این کار را کردهام، مگر بار دوم برایم سخت است؟
صحبت حضرت عیسی(ع) با مرد برزخی
تا اشاره به قبر کرد، قبر شکافته شد، پیرمردی محاسن سفید بین هفتاد تا هشتاد سال از قبر درآمد و به مسیح(ع) سلام کرد. حضرت(ع) به او فرمود: از برزخ میتوانی به من خبر بدهی؟ عرض کرد: بله. من اهل عذاب نیستم، پرونده من بهعنوان اهل نجات امضا شده و برزخ من خوب و قیامت من خوبتر است. فرمود: کی مردی؟ گفت: هفتصد سال قبل مردهام؛ مسیح، اما در برزخ گیر هستم و مشکل دارم. فرمود: چرا؟ گفت: برای اینکه هفتصد سال پیش از یک یتیم درهمی پیش من مانده بود، یادم رفت به یتیم برگردانم؛ این هفتصد سال دائم در سر من میزنند که چرا مال یتیم را به او برنگرداندی؟ یک درهم، نه یک ساختمان، دو تا باغ، یک پاساژ یا چند هکتار زمین که همهاش به حرام منتقل شده است. هفتصد سال من را سرزنش میکنند که چرا این درهم را به یتیم برنگرداندی؟ من جواب ندارم.
اتمامحجت بر تمام انسانها
خیلی جالب است! قرآن میگوید: در قیامت اجازه بگومگوی کسی را با خودم نمیدهم؛ چون همه راهها، حلال و حرام، عقاید و اخلاقیات را بیان کردهام و کسی هم که پشت کوههای دورترین نقاط زمین زندگی میکند و خبر پیغمبر(ص)، امام(ع)، قرآن، موسی(ع) و عیسی(ع) به او نرسیده، روز قیامت براساس یافتههای عقلش با او حرف میزنم. میگویم: آنوقتی که در جنگل مال یک جنگلی را میخواستی ببری، از طریق عقلت ندا شنیدی که این ظلم و کار زشتی است؟ میگوید: بله؛ پس محکوم هستی. اینجور نیست که خیال کنید اگر به ملتهایی خبر پیغمبر(ص)، توحید و قرآن نرسیده باشد، روز قیامت ملائکه دستبهسینه میایستند و میگویند چون شما نفهمیدید، بفرمایید بهشت! مقداری که عقل نهیب میزد، همان حجت پروردگار برایشان است.
تأثیر پرداختنکردن بدهی
امام صادق(ع) میفرمایند: مردهای را کنار در مسجد پیغمبر(ص) آوردند. صاحبان میت خیلی آرزو داشتند که نماز این میت را پیغمبر اکرم(ص) بخوانند؛ خیلی مهم است که جنازهای روی زمین باشد، رحمةالعالمین بایستند و به پروردگار بگویند: «اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِهَذَا الْمُسَجَّى قُدَّامَنَا» خدایا، این میت پیش روی ما را مورد آمرزش قرار بده؛ دعای پیغمبر(ص) برنمیگردد و جزء دعاهای یقینی و مستجاب است.
پیغمبر اکرم(ص) چون اصرار داشتند آبروی مرده حفظ بشود، خیلی با ظرافت به صاحبان میت فرمودند: به بزرگوار دیگری بگویید نمازش را بخواند. گفتند: آقا، دلمان میخواهد شما نمازش را بخوانید. مثلاً فرمودند: من معذور هستم، به یک نفر دیگر بگویید نماز بخواند؛ میت را معطل نکنید و دفن کنید. بالاخره یکی از قوموخویشهای نزدیک او (پسر یا برادرش) کنار پیغمبر(ص) آهسته گفت: یا رسولالله، نماز میت واجب است، حالا ما به چه کسی بگوییم نماز این مرده را بخواند؟ چرا خودتان نمیخوانید؟ فرمودند: این مرده دو ریال (به لفظ قدیمی دو درهم) به شخصی بدهکار بوده، داشته و نداده؛ من نماز این را نمیخوانم. گفت: آقا، الان برویم بدهی او را بدهیم؟ فرمودند: واجب است؛ بروید بدهید.
شکستن نماز برای پرداخت طلب
پرداخت بدهی سروقت معین واجب و شکستن نماز حرام است. وقتی «اللهاکبر» میگویم، باید نماز را تا آخر ادامه بدهم؛ اما دین به من میگوید اگر دوازده ظهر به طلبکارت وعده دادی که پولش را بدهی، در مغازه آمد، گفتند مسجد رفته، در مسجد آمد، این بدهکار رکعت اول، دوم، سوم یا چهارم نماز بود، طلبکار در صف جماعت بغل دستش میآید و میگوید وعده بدهیات رسیده است، پولم را میخواهم، فقه میگوید شکستن نماز واجب است؛ از صف جماعت بیرون برو و بدهی مردم را بده. مسئله مال، معیشت، کسب، حلال و حرام خیلی باید رعایت بشود.
دلیل بیان مسائل حلال و حرام
یکی از دوستانتان که پای منبر هم نشسته، به من گفت: این منبرها خیلی به ما فشار میآورد! قیامتِ ما چه میشود؟ گفتم: قیامت مردم به من ربطی ندارد؛ این حرفها را اگر نزنم، در قیامت تحتفشار قرار می گیرم که چرا مسائل حلال و حرام در قرآن و روایات را به مردم نگفتی؟ ما هم روز قیامت گیر هستیم؛ گیر ما بیشتر از شما و سکوت ما نسبت به آیات قرآن و روایات بهشدت در قیامت دردسرساز است.
مال حلال، راه بندگی خدا
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُلُوا مِن طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ وَاشْكُرُوا لِلَّهِ إِن كُنتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ»[6] مردم، اگر واقعاً میخواهید من را عبادت کنید، مالتان را پاک کنید. اگر دلتان نمیخواهد من را عبادت کنید، هر مالی دلتان میخواهد، گیر بیاورید و بخورید؛ اما اگر میخواهید بنده واقعی من باشید، اول سراغ مال و معیشتتان بروید.
اهمیت شب جمعه
شب جمعه چه شب مهمی است! شب دو نفر است: اول پروردگار که شما اگر بخواهید با پروردگار حرف بزنید، بهترین متن برای حرفزدن دعای کمیل امیرالمؤمنین(ع) است. آن هم نه دعای کمیلهایی که ما میخوانیم؛ یک نفر جلو مینشیند، بلندگو را میگذارند، ۲۵ دقیقه یا نیم ساعت دعای کمیل را عربی میخواند و جلسه را جمع میکنند. دعای کمیل اگر بخواهد خوانده شود، نزدیک به دعای کمیلخواندن امیرالمؤمنین(ع) باید باشد. کمیل میگوید: شبی که اولین بار من این دعا را شنیدم، امام(ع) از اول دعا در تاریکی و سجده بودند و وقتی دعا تمام شد، خاک زیر صورتشان از گریه خیس شده بود. اگر قدرت خواندن همهاش را در سجده ندارم، چراغها را خاموش بکنم و اگر حفظ هستم، از حفظ و با گریه توأم باشد. خدا به عیسی(ع) میگوید: وقتی با من مناجات کنی، «هَبْ لِي مِنْ عَيْنَيْكَ الدُّمُوعِ»[7] با گریه با من حرف بزن.
نفر دومی که امشب شب اوست، وجود مبارک ابیعبداللهالحسین(ع) است.
زیارت کربلا توسط بزرگان دین در شب جمعه
تمام مراجع ما میگویند کتاب «کاملالزیارت» از معتبرترین کتب شیعه و هفتاد درصد کتاب راجعبه ابیعبدالله(ع) است. من این کتاب را در هفتصد صفحه ترجمه کردهام و در مقدمهاش هم وصیت کردهام که وقت دفن من این کتاب را روی سینهام بگذارید؛ چون من هیچ امیدی به عمرم ندارم، همۀ امیدم به این کتاب است. آنجا میفرماید: آفتاب روز پنجشنبه که غروب میکند، خداوند به ارواح ۱۲۴هزار پیغمبر(علیهمالسلام)، ائمه(علیهمالسلام) و مؤمنین امر میکند از هر جایگاهی که هستید، به حرم حسین(ع) بروید.[8] قدیمیها در عین سادگی چقدر زیبا میخواندند:
امشب جناب فاطمه(س) با اضطراب و واهمه
آید به دشت کربلا، گوید حسین من چه شد
روضه حضرت زینب(س)
میخواهم از شما بپرسم، زیارت ۱۲۴هزار پیغمبر(علیهمالسلام) و دوازدهامام(علیهمالسلام) و ارواح مؤمنین و مؤمنات در چه وضعی صورت میگیرد؟ امشب همه میآیند و حرم دارای گنبد، گلدسته، آینهکاری، کاشیکاری و سنگهای مرمر است. فقط یک نفر زیارتی آمد که با زیارت همه فرق میکرد، آن هم زینب کبری(س) بود. وقتی به زیارت آمد، با بدن قطعهقطعه و بیسر روبهرو شد و حتی دید آن پیراهن کهنه را هم نگذاشتهاند بماند. وقتی بدن قطعهقطعه را روی دامن گذاشت، گلوی بریده و سینۀ تیرِ سهشعبه خورده را نگاه میکرد، یکمرتبه سرش را بالا گرفت که با خدا حرف بزند، دید پیغمبر(ص) بالای گودال ایستادهاند، با سلام خطابی و حضوری گفت: «وَا مُحَمَّدَاهْ صَلَّى عَلَيْكَ مَلِيكُ السَّمَاءِ هَذَا حُسَيْنٌ مُرَمَّلٌ بِالدِّمَاءِ مُقَطَّعُ الْأَعْضَاءِ مَسْلُوبُ الْعِمَامَةِ وَ الرِّدَا».[9]
یک جمله دیگر بگویم که مصیبت را کامل کنم. سکینه(س) هم کنار عمه بود که یکمرتبه به گودال حمله کردند، سکینه به پدرش گفت: «يَا أبَتَاه انْظُرْ إِلیٰ عَمَّتِي الْمَضْرُوبَةِ»[10] بلند شو ببین دارند عمهام را میزنند.
اللهم اغفر لنا و لوالدینا و لوالدی والدینا و لمن وجب له حقٌّ علینا برحمتک یا ارحم الراحمین.
[1]. انفال: ۴۱.
[2]. همان.
[3]. آلعمران: ۴۹.
[4]. مؤمنون: ۱۰۰.
[5]. یس: ۷۸-۷۹.
[6]. بقره: ۱۷۲.
[7]. أمالی شیخ مفید، ص۲۳۶، ح۷.
[8]. کاملالزیارات، ص۱۱۳، ح۴.
[9]. مناقب ابنشهرآشوب، ج۴، ۱۱۳.
[10]. إکسیرالعبادات، ج۳، ص۲۷۲.