جلسه هشتم؛ سهشنبه (24-5-1402)
(تهران حسینیه اعظم فرحزاد)عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید- دعاهای امام حسین(ع) در قرآن
- صفات پیغمبر(ص) در تورات و انجیل
- شأن نزول آیات، فراتر از زمان
- درخواست امام حسین(ع) از خداوند
- مهریه، حق الهی زن
- کمگذاشتن از نماز، نوعی دزدی
- ندادن مهریه، بدترین دزدی
- وجوب حق تربیت
- جایگاه علمی شیخ صدوق(ره)
- کوچکشدن اشیا، بدون تغییر وزن
- گناه غصب یک وجب زمین
- عذاب غصبکردن زمین
- روضه وداع امام حسین(ع)
«بسم الله الرحمن الرحیم؛ الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الأنبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین».
دعاهای امام حسین(ع) در قرآن
ائمه طاهرین(علیهمالسلام) در نه روایت بسیار مهم، آیهای از سورۀ احقاف را تطبیق به حضرت حسین(ع) کردهاند و من هر نه روایت را دیدهام. احادیث در تفسیر «البرهان» و بعضی از آنها در تفسیر بسیار معتبر «نورالثقلین» آمده است.
آیهای که درباره حضرت صدیقه(س)، چهلسالگی ابیعبدالله(ع) و حال تسلیم امام(ع) نسبت به پروردگار است، چند تا دعا از حضرت سیدالشهدا(ع) دارد. دقیق نمیدانم این آیه قبل یا بعداز ولادت ابیعبدالله(ع) نازل شده، اما درهرصورت آیه را تطبیق به ابیعبدالله(ع) میکنند.
صفات پیغمبر(ص) در تورات و انجیل
حضرت مسیح(ع) ششصد سال و موسیبنعمران(ع) شاید چهار یا پنج هزار سال قبلاز پیغمبر(ص) بودهاند؛ این تاریخ دقیق نیست. آیاتی در تورات و انجیل داریم که فقط تطبیق به پیغمبر(ص) میشود (من آن آیات را دیدهام)؛ یعنی مصداق دیگری در این عالم ندارد. خدا در آن آیات نشانههای پیغمبر(ص) را بیان کرده و قرنبهقرن یهودیها و مسیحیها هم میدانستند.
وقتی وجود مبارک رسول خدا(ص) به رسالت مبعوث شدند، طبق آیات انجیل، تعداد زیادی از مسیحیان منصف و عدۀ خیلی کمی از یهودیان مسلمان شدند؛ زیرا عناد، لجبازی، تکبر و توقعات شیطانی در یهودیها موج میزد. یکی از یهودیها که مسلمان ناب و حق و اهل سعادتمندان واقعی جهان شده بود، در جنگ احد شهید شد.
خدا در سوره اعراف اعلام کرده که خبر پیغمبر(ص) را در تورات و انجیل دادهام: «الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِندَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنجِيلِ»[1] یهودیها و مسیحیهای زمان پیغمبر(ص) دقیق میدانند که اوصاف پیغمبر(ص) را در انجیل و تورات بیان کردهام.
شأن نزول آیات، فراتر از زمان
این مقدمه را عرض کردم که به ذهنتان نیاید و تعجب نکنید آیۀ پانزدهم سوره احقاف زمانی نازل شده که ابیعبدالله(ع) به دنیا نیامده بودند یا سن خیلی کمی داشتند. آیه نازل میشود، اما ممکن است تطبیق به کسی بشود که چهل سال، شش یا بیست قرن دیگر بیاید. از زمان پیغمبر(ص) تا زمان حضرت ابراهیم(ع) شش یا هفت هزار سال فاصله است، اما در سوره بقره گفتههایی از حضرت ابراهیم(ع) دربارۀ قرآن و پیغمبر اسلام(ص) آمده؛[2] بنابراین تطبیق آیه پانزدهم سوره احقاف به ابیعبدالله(ع) اشکالی ندارد.
درخواست امام حسین(ع) از خداوند
این یک جمله آیه است که امام حسین(ع) دعا میکنند: «وَأَصْلِحْ لِي فِي ذُرِّيَّتِي»[3] خدایا، برای اینکه دنیا و آخرت فرزندان من ملکوتی و الهی باشد، آنها را شایسته قرار بده.[4] هرکسی نعمت وجود اولاد صالح را دارد، واقعاً قدردانی و خدا را شکر کند، به آن اولاد احترام بگذارد و زمینههای معنوی و ازدواج سریع را (اگر امکان دارد) فراهم کند. از پیغمبر(ص)، امیرالمؤمنین(ع) و ائمه طاهرین(علیهمالسلام) سفارشهای دیگری هم راجعبه اولاد صالح وجود دارد.
مهریه، حق الهی زن
به اصل مطلب برگردیم. یکی از حرامهای الهی «غصب» است و فرقی نمیکند زمین، باغ، مغازه، ملک یا حق باشد. مثلاً پرداخت مهریه (هرمقداری که در عقدنامه نوشتهاند) عندالاستطاعه (زمانی که امکان فراهم شد) واجب است. اگر خانم بزرگواری، خانهدار یا غیرخانهدار به شوهرش گفت الان امکانات برایت فراهم است، مهریه من را بپرداز، پرداخت آن بر شوهر واجب و در قرآن مجید هم آمده است. اینکه میگویند «کی داده و کی گرفته»، جملۀ شیطانی و ابلیسی است. مهریه حق واجبی بر عهدۀ شوهر است. قرآن درباره مهریه به شوهران میفرماید: به نیت اینکه زن مهریهاش را حلال بکند، او را تحتفشار روحی و جسمی قرار ندهید؛[5] این مهریهای که تحتفشار حلال شده، جایز نیست و مصداق نگهداشتن پول حرام است.
کمگذاشتن از نماز، نوعی دزدی
موسیبنجعفر(علیهماالسلام) میفرمایند: ما چند جور دزد داریم: یکی شخصی است که از نمازش بدزدد. مگر میشود از نماز هم دزدی کرد؟ بله. باید در رکوع و هنگامی که آرام شدهام (نه درحال رکوعرفتن)، «سُبْحَانَ رَبِّيَ الْعَظِيمِ وَ بِحَمْدِهِ» بگویم و وقتی حرف «ه» را گفتم، یک نفس بکشم و از رکوع بلند شوم. اما اگر بعداز «كُفُوًا أَحَدٌ»[6] و درحال حرکت بهسوی رکوع «سُبْحَانَ رَبِّيَ الْعَظِيمِ» و در رکوع هم «بِحَمْدِهِ» بگویم و هنوز هم «ه» را نگفتهام، بلند شوم، این دزدی و نماز من هم باطل است؛ چون واجبات نماز (موالات، ترتیب و طمأنینه) را انجام ندادهام. کسی که از نماز بدزدد، مثلاً حمدوسوره را بهسرعت با هم قاتی کند یا عربیاش را رعایت نکند، طبق حدیث دزد است.
ندادن مهریه، بدترین دزدی
حضرت(ع) در مورد یک دزدی دیگر میفرمایند: دزدترین دزدان مردی است که مهریه همسرش را درحالیکه امکان برایش فراهم است و همسرش هم مطالبه میکند، نپردازد. ممکن است انسان از دنیا برود و در وصیتنامهاش به بچههایش بگوید مهر مادرتان را بپردازید، اما آنها نپردازند، پاسخ این دزدی در دادگاه روز قیامت کار خیلی مشکلی است.
روز قیامت تمام حقهایی که از مردم بر عهدۀ ماست، باید پاک بشود. ممکن است روز قیامت به پروردگار بگویم: نماز صبح را خوابیدم و نخواندم، ولی ظهر دو رکعت نماز صبح را قضا کردم، از من گذشت کن؛ پروردگار هم راحت گذشت میکند. ولی اگر حق مردم پیش من باشد، پروردگار میفرماید: این حق دیگران که پیش توست، به من ارتباطی ندارد. اگر حق من پیش توست و پرداخت نکردهای، عذرش را بگو؛ اما من کاری به حق مردم ندارم و تو باید از حق مردم در این صحرای محشر پاک بشوی.
وجوب حق تربیت
پدر و مادری اصلاً اهمیتی به بچه نمیدهند که با چه کسی رفتوآمد و تلفنی ارتباط دارد یا کدام مدرسه رفته و هیچ توجهی هم به حق ادب، تربیت و دین بچه نمیکنند، اینها هم جزء غاصبان دنیا هستند. غصبِ حق کار و گناه سنگینی است.
جایگاه علمی شیخ صدوق(ره)
زمانی که مردم بهوسیله نمایندههای چهارگانه امامزمان(عج) با ایشان رابطه داشتند، پدر شیخ صدوق(ره) به وجود مبارک امام(عج) نامه داد: یا ابنرسولالله، از خدا بخواه به من اولاد عنایت کند. امامزمان(عج) نوشتند: پروردگار بنا ندارد از این خانمی که اکنون داری، بچهای به تو بدهد، ولی با خانمی از اهل دِیلَمان (حدود استان گیلان و رشت) ازدواج کن؛ من از خدا خواستهام از این خانم فرزندی مؤمن، دینشناس و ارائهکنندۀ دین خدا به مردم، به تو بدهد. این ازدواج را انجام داد و همین شیخ صدوق(ره) به دنیا آمد.
این فرزندی است که به دعای امامزمان(عج) به دنیا آمده و سیصد جلد هم کتاب دارد. یکی از شاهکارها و کتابهای مهم او «خصال» است که به درد خانوادهها میخورد، حالا غیر از اینکه مبلّغ دین، روحانی یا واعظی اگر بخواهد ده سال برای مردم دین بگوید و منبر او هم تکرار نشود، همین یک کتاب برایش کافی است. واقعاً خدا به من محبت کرده که این کتاب را ترجمه کردهام؛ امروز به من خبر دادند که از چاپ درآمده، ولی خودم هنوز ندیدهام و باید از قم برایم بیاورند.
شما از هر اهل علمی (نه کسی که لباس خالی دارد و علم ندارد) دلتان میخواهد بپرسید که نظر فقهای شیعه نسبت به روایاتی که شیخ صدوق(ره) نقل کرده چیست، جواب میدهند روایات بیسند شیخ صدوق(ره) ارزش روایات سنددار را دارد. گاهی شیخ صدوق نوشته «عن فضلبنشاذان، عن یونسبنعبدالرحمان، عن محمدبنمسلم، عن زرارةبناعْیَن، عن حُمْرانبناعین، عن ابیبصیر، قال الصادق(ع)» این را روایت «سنددار» میگویند که اسم چند راوی قبلاز روایت برده شده. اگر همه راویان قابلاعتماد باشند، روایت را «صحیحه» میگویند. در بعضی از روایات سند به شیخ صدوق(ره) نرسیده، ولی از بزرگان زمان خودش نقل کرده و مثلاً فقط «قال الصادق(ع)» و «قال النبی(ص)» گفته؛ این سند ندارد، ولی علمای بزرگ شیعه میفرمایند روایات بیسند شیخ صدوق(ره) با سنددار هموزن و قابلقبول است، اما برای شیخ کلینی(ره) و شیخ حر عاملی(ره) این را نگفتهاند.
کوچکشدن اشیا، بدون تغییر وزن
آیا اشیای بزرگ این عالم را میتوان جوری کوچک کرد که وزنش کم نشود و هویتش هم از بین نرود؟ همه دانشمندان جهان میگویند بله امکان دارد؛ محال نیست که ما یک شیء سیکیلویی را کوچک کنیم و بدون اینکه وزنش کم شود، بهاندازه یک سیر یا گردو بشود. چطور وزن اشیای بزرگ را میتوان کم کرد؟ این را جوانهای عزیز دانشجو یا آنهایی که یازدهم و دوازدهم را خواندهاند، میدانند؛ بنای وجود تمام موجودات عالم از «اتم» تشکیلشده و یکدانهاش هم با چشم دیده نمیشود، بعضی از اتمها را زیر میکروسکوپ باید پنج هزار برابر کنند (که از یکدهم مورچه کوچکتر است) تا دیده شود. چون با مقالات خارجی و علمی خیلی سروکار دارم، دیدم که دانشمندان نوشتهاند: اگر بتوانیم فقط فضای خالی بین الکترونِ اتم و هسته مرکزی نوترون و پروتون در کره زمین را بگیریم، بدون اینکه وزن آن کم شود، بهاندازه یک پرتقال میشود. اگر زمین را کوچک کنند و اندازه پرتقال شود، باز میلیاردها تُن وزن زمین است؛ چون خلأ جرم و سنگینیِ وزن ندارد.
گناه غصب یک وجب زمین
شیخ صدوق(ره) از پیغمبر(ص) نقل میکند: اگر کسی یک وجب (نه بیشتر) زمین مسلمان یا غیرمسلمانی را غصب و به زمین، خانه یا باغ خودش وصل کند، خدا آن یک وجب را از بالای سطح زمین تا عمق آن بیرون میکشد، بدون اینکه وزنش کم شود، بهاندازه یک گردنبند میکند، گردن غاصب میاندازد و میگوید برو جهنم و این زمین را نگه دار.[7] روز قیامت این زمین غصبی به چه درد غاصب یا مالک میخورد؟ مالک شاید آدم مؤمنی باشد که بهاندازۀ کره زمین به او بهشت دادهاند. این زمینی که غصب کردی، برای خودت است و بهصورت گردنبند باید با آن به جهنم بروی. خدا دربارۀ جهنم میفرماید: مرگی در آن نیست![8] حرارت درون خورشید بیست میلیون درجه است، درجۀ حرارت جهنم چقدر بالاست؟ در دعای کمیل امیرالمؤمنین(ع) میفرمایند: کل آسمانها و زمین توانایی تحمل شعلۀ جهنم را ندارند.
این روایت خیلی وحشتناکی است! البته اگر من بترسم؛ چون بعضیها اینقدر شجاع هستند که هر گناهی را انجام میدهند و برایشان هم مهم نیست جهنم بروند، پس معلوم میشود شجاعترین شجاعان هستند!
عذاب غصبکردن زمین
شیخ حر عاملی(ره) روبهروی پنجره فولاد و آنطرف صحن، وقتی دوسه تا پله بروید، مقبره آینهکاری و ضریح دارد. پانصد سال پیش کتاب «وسائلالشیعه» را نوشته که به دستور آیتاللهالعظمی بروجردی(ره) چاپ شده است.
ایشان نقل میکند: دو نفر سر قطعهای زمین اختلاف داشتند و به محضر پیغمبر عظیمالشأن اسلام(ص) آمدند. هردو میگفتند ششدانگ زمین برای من است؛ یک زمین ششدانگی برای دو نفر نمیشود. بله اگر نصف کنیم و بگوییم سهدانگ برای تو و سهدانگ هم برای این آقا، اشکالی ندارد.
بدانید علمی که خدا به پیغمبر(ص) داده بود، در عناوین کتاب شریف کافی «علم ما کان و ما یکون و ما هو کائن» است؛[9] یعنی پروردگار عالم اینقدر به این بندهاش محبت داشته که دانش ظاهر و باطن این عالم را به ایشان عطا کرده. پیغمبر(ص) میدانند این ششدانگ برای کدامشان است، ولی خدا به او اجازه قضاوت نداده؛ خدا درصورتی به پیغمبر(ص) اجازه قضاوت داده که صاحب زمین سند، مدرک، شاهد عادل یا وصیتنامهای از پدر یا پدربزرگش داشته باشد.
پیغمبر(ص) فرمودند: من مأمور به حکم باطن نیستم؛ شما دو تا ادعا میکنید این زمین ششدانگ برای من است، مدرک بدهید. قاضی عالم به حقیقت نیست؛ در پرونده میبیند که سند ششدانگ، بُنْچاق[10] یا امضای شهود وجود دارد، هرچند در باطن این سند ساختگی و دروغ باشد، ولی قاضی وظیفه دارد مطابق مدارک حکم کند. شخص مؤمن نباید بیرون دادگاه سی تا فحش به قاضی بدهد؛ مگر قاضی عالم به باطن است؟ در اسلام حکم قاضی باید براساس شهود، بیّنات و مدارک باشد.
یکی از این دو نفر مدرک ارائه کرد و پیغمبر اکرم(ص) هم باید براساس مدرک حکم بکنند. به آنکه مدرک ارائه کرده بود، فرمودند: زمین برای توست و شمایی هم که مدرک ندادی، در این زمین هیچ حقی نداری. آنکه مدرک داشت، رفت و نفر دیگر خواست از در مسجد بیرون برود، حضرت(ص) فرمودند: این حکم خدا بود؛ ولی نگران نباش. آنکه مدرک داشت، بااینکه از مسجد بیرون رفته بود، پیغمبر(ص) صدایش کردند و فرمودند: در واقع اگر این زمین برای تو نباشد و مدارکت ساختگی باشد، میدانی چه حکمی درباره تو کردهام؟ این خیلی وحشتناک است! «فَإِنَّمَا قَطَعْتُ لَهُ بِهِ قِطْعَةً مِنَ النَّارِ»[11] من به یک قطعه از زمین جهنم برای تو حکم کردهام؛ حالا اگر میخواهی بروی و زمین را برداری، برو. اگر زمین واقعاً برای توست که مشکلی ندارد، اما اگر برای تو نیست، با حکمی که در پیشگاه خدا کردهام، سند یکتکه جهنم را به نام تو زدهام.
فردا ما را بهاندازه قد و حجم بدنمان در چالهای میاندازند، نیم ساعت هم سر قبرمان میایستند، بعد در یکی از رستورانهای گرانقیمت چلوکباب میخورند و میروند، با این اوضاع بهخاطر خودمان یا زن و بچهمان به حرام غصبی و حقی آلوده بشویم، صرف نمیکند. اینکه آدم با دست خودش و برای هیچوپوچ جهنم برود، خیلی حیف است!
روضه وداع امام حسین(ع)
وداع زینب کبری(س) با ابیعبدالله(ع) خیلی سنگین است! زینب کبری(س) وقت خداحافظی با ابیعبدالله(ع) واقعاً از گریه آرامش نداشت. امام(ع) فرمودند: خواهرم، پدر، مادر، برادر و جدم همهشان پیشاز من از دنیا رفتهاند، حالا هم نوبت من است. گفت: حسین جان، وقتی جدم از دنیا رفت، دلخوشی من به پدر و مادرم بود؛ مادرم رفت، دلخوشی من به پدرم بود؛ پدرم رفت، دلخوشی من به امام مجتبی(ع) بود؛ شما الان بروی، به چه کسی دلخوش باشم؟ ولی بالاخره ابیعبدالله(ع) باید میرفت.
امام(ع) با ذوالجناح حرکت کردند. روی ذوالجناح نیمخیز شدند و طرف خیمهها برگشتند، ولی خواهرشان را ندیدند؛ نباید به این زودی زینب(س) به خیمه رسیده باشد. دیدند روی زمین افتاده، پیاده شدند و سر خواهر را به دامن گرفتند. من یادم است، شماها هم یادتان است که هرکسی غش میکرد، کاهگل نمدار جلوی بینی او میگرفتند یا آب میپاشیدند، اما در کربلا کاهگل و آب نبود. ابیعبدالله(ع) چنان روی صورت زینب(س) اشک ریختند که چشمش را باز کرد. فرمودند: عزیزدلم، برگرد خیمه. گفت: چشم. ابیعبدالله(ع) دوباره حرکت کردند، زینب کبری(س) هم تا در خیمه آمد، اما داخل نرفت و همینجوری میدان را نگاه میکرد.
کجا رفتی که رفت از دیدهام دل
بهدنبال غمت منزلبهمنزل
کجا رفتی که خونم خورد هجران
کجا رفتی که کارم گشت مشکل
الا ای همنشین دل کجایی
نمیدانی مگر حال من و دل
به دریایی فکندی خویشتن را
کزان موجی نمیآید به ساحل[12]
از اینجا به بعد را صریحاً از قول امامزمان(عج) بگویم: حضرت زینب(س) در خیمه آرامش و تحمل نداشت، بهطرف میدان حرکت کرد، زن و بچهها هم با پایبرهنه دنبالش بودند و درحالیکه موی سرشان را میکندند و به سروصورت لطمه میزدند، وارد میدان شدند. وقتی رسیدند، دیدند «وَ الشِّمْرُ جَالِسٌ عَلَى صَدْرِهِ».[13]
الهی، آنچه به خوبان عالم عنایت کردهای، به ما، خانواده و نسل ما عنایت کن؛ هرچه شر و بدی نیز از خوبان عالم دوری کردهای، از ما دور کن.
خدایا، به ما و چشم ما لیاقت دیدار امام عصر(عج) را با نزدیککردن فرج ایشان عنایت کن.
خدایا، مرگ و حیات ما را مرگ و حیات محمد و آلمحمد(ص) قرار بده.
خدایا، به حقیقت حضرت صدیقه کبری(س) و امیرالمؤمنین(ع)، ما را از هر حرامی حفظ بفرما.
خدایا، شوق در عبادت را در ما زیاد کن.
[1]. اعراف: ۱۵۷.
[2]. بقره: ۱۲۹: «رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولًا مِّنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ ۚ إِنَّكَ أَنتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ».
[3]. احقاف: ۱۵.
[4]. البرهان، ج۵، ص۳۹؛ نورالثقلین، ج۵، ص۱۲.
[5]. نساء: ۱۹: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا يَحِلُّ لَكُمْ أَن تَرِثُوا النِّسَاءَ كَرْهًا وَلَا تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُوا بِبَعْضِ مَا آتَيْتُمُوهُنَّ إِلَّا أَن يَأْتِينَ بِفَاحِشَةٍ مُّبَيِّنَةٍ».
[6]. اخلاص: ۴.
[7]. من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۱۲.
[8]. دخان: ۵۶.
[9]. الکافی، ج۱، ص۲۶۰.
[10]. بنچاق: سند قدیمی، سند مالکیت غیررسمی.
[11]. وسائلالشیعه، ج۲۷، ص۲۳۲، ح۱.
[12]. شعر از عماد خراسانی.
[13]. المزار الکبیر، ص۵۰۵.