فارسی
شنبه 08 ارديبهشت 1403 - السبت 17 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 14
76% این مطلب را پسندیده اند

توبه ابولبابه

زمانى که جنگ خندق به پایان رسید ، رسول خدا (صلى الله علیه وآله) به مدینه مراجعت کرد . هنگام ظهر امین وحى نازل شد و فرمان جنگ با یهودیان پیمان شکن بنى قریظه را از جانب حضرت حق اعلام کرد ، همان وقت رسول اسلام مسلح شد و به مسلمانان دستور دادند : باید نماز عصر را در منطقه بنى قریظه بخوانید ، دستور پیامبر انجام گرفت ، ارتش اسلام بنى قریظه را به محاصره کشید ، مدت محاصره طولانى شد ، یهودیان به تنگ آمدند ، به رسول حق پیام دادند ابولبابه را نزد ما فرست تا درباره وضع خود با او مشورت کنیم .
رسول خدا به ابولبابه فرمودند : نزد هم پیمانان خود برو و ببین چه مى گویند .
ابولبابه وقتى وارد قلعه شد یهودیان پرسیدند : صلاح تو درباره ما چیست ؟ آیا تسلیم شویم به همان صورتى که پیامبر مى گوید تا هرچه مایل است نسبت به ما انجام دهد ؟ جواب داد : آرى ، تسلیم او شوید ، ولى به همراه این جواب با دست خود به گلویش اشاره کرد ، یعنى در صورت تسلیم بلافاصله به قتل مى رسید ، ولى از عمل خود پشیمان شد و فریاد زد : آه به خدا و پیامبر خیانت کردم ! زیرا حق نبود اسرار را فاش و امر پنهان را آشکار کنم .
از قلعه به زیر آمد و یکسر به جانب مدینه رفت ، وارد مسجد شد ، با ریسمانى گردن خود را به یکى از ستونهاى مسجد بست « ستونى که معروف به ستون توبه شد » گفت : خود را آزاد نکنم مگر اینکه توبه ام پذیرفته شود یا بمیرم ، رسول خدا از تاخیر ابولبابه جویا شد ، داستانش را عرضه داشتند ، فرمودند : اگر نزد من مى آمد از خداوند براى او طلب آمرزش مى کردم ، اما اکنون به جانب خدا روى آورده و خداوند نسبت به او سزاوارتر است ، هرچه خواهد درباره اش انجام دهد .
ابولبابه در مدتى که به ریسمان بسته بود روزها را روزه مى گرفت و شبها به اندازه اى که بتواند خود را حفظ کند غذا مى خورد ، دخترش به وقت شب برایش غذا مى آورد و وقت نیاز به وضو بازش مى کرد .
شبى در خانه ام سلمه آیه پذیرفته شدن توبه ابولبابه به رسول خدا نازل شد :
( وَآخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلاً صَالِحاً وَآخَرَ سَیِّئاً عَسَى اللهُ اَن یَتُوبَ عَلَیْهِمْ اِنَّ اللهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ )
و گروهى دیگر به گناه خویش اعتراف کردند ، عمل نیک و بدى را به هم آمیختند ، باشد که خدا توبه آنان را بپذیرد ، همانا خداوند آمرزنده مهربان است .
پیامبر به ام سلمه فرمودند : توبه ابولبابه پذیرفته شد ، عرضه داشت : یا رسول الله ! اجازه مى دهید قبولى توبه او را من به او بشارت دهم ، فرمودند : آرى . ام سلمه سر از حجره بیرون کرد و قبولى توبه اش رابه او بشارت داد .
ابولبابه خدا را به این نعمت سپاس گفت ، چند نفر از مسلمانان آمدند تا او را از ستون باز کنند ، ابولبابه مانع شد و گفت : به خدا سوگند نمى گذارم مرا باز کنید مگر اینکه رسول خدا بیاید و مرا آزاد کند .
پیامبر آمدند و فرمودند : توبه ات قبول شد ، اکنون به مانند وقتى هستى که از مادر متولد شده اى ، سپس ریسمان از گردنش باز کرد .
ابولبابه گفت : یا رسول الله ! اجازه مى دهى تمام اموالم را در راه خدا صدقه بدهم ؟ فرمودند : نه ، اجازه دو سوم مال را گرفت ، فرمودند : نه ، اجازه پرداخت نصف مال را گرفت ، فرمودند : نه ، یک سوم آن را درخواست کرد ، حضرت اجازه داد

0
76% (نفر 14)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

كدام دردمند را درمان نكرده ام
آنان كه براى خدا دوستى كردند كجايند ؟
حکایتی از ذلت و مسكنت، پادشاهى و مكنت‏
داستان شعوانه و توبه‏
دورى از طاغوت به خاطر ترس از خدا
حکایتی از لقمه حرام‏
شايد بخل ورزيده باشد
شكر او را از فقر نجات داد
داستانى شگفت از مبارزه با نفس‏
توبه ابولبابه

بیشترین بازدید این مجموعه

توبه ابولبابه
شكر او را از فقر نجات داد
كدام دردمند را درمان نكرده ام
داستان شگفت انگيز سعد بن معاذ
داستان شعوانه و توبه‏
حکایتی از ذلت و مسكنت، پادشاهى و مكنت‏
حکایت خدمت به پدر و مادر
دل سپارى به اهل بيت و ازدواج‏
مهر و محبّت، مرا پايبند مسجد كرد
ترك ياد خدا

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^