درس تفسير نهج البلاغه - جلسه سی و چهارم
(قم حوزه علمیه قم )عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید بسم الله الرحمن الرحيم الحمد لله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا و نبينا محمد و آله الطيّبين الطاهرين.
اميرالمؤمنين(ع) تنها در خطبۀ 86 نهج البلاغه که يکي از پربارترين خطبهها است از قلب بحث نکردند؛ بلکه در خطبههاي ديگر و در باب حکمتها به مسئلۀ قلب از ابعاد مثبت قلب و منفي قلب پرداختند.
در يکي از خطبههايشان دارند که کسي که محبت افراطي به غير حق پيدا کند او با دست خود زمينۀ مرگ خود را فراهم ميکند.
مرگ قلب به معناي مرگ طبيعي انسان نيست بلكه به اين معنا است که قلب از ارزشهاي مربوط به ايمان به خدا و انبياء و خوف قيامت خالي بشود و دچار آلودگيهاي دنيوي بشود.
البته يک عامل بسيار مهمي که قلب را به طرف مرگ مخصوصي ميبرد، گناهان کبيره و تداوم بر گناهان است. امام سجاد(ع) در مناجات تائبين اولين مناجات از مناجات خمس عشر ميخوانيم «الهي البستني الخطايا ثوب مذلّتي و جلّلني التباعد منک لباس مسکنتي و امات قلبي عظيم جنايتي» .
امات قلبي، فاعلش عظيم جنايتي است؛ عظيم جنايتي مجموعۀ گناهان کبيره است تداوم بر گناهان پردۀ حجاب سراسري به روي قلب مياندازد و قلب محجوب از پروردگار ميشود ]انّهم عن ربّهم يومئذ لمحجوبون[ .
قلب وقتي که محجوب از حق باشد؛ يعني همۀ وجود انسان محجوب از حق است چون حيات مادي و معنوي انسان در گرو سلامت قلب است ]الاّ من اتي الله بقلب سليم[ ]بلي من کسب سيئهً و احاطت به خطيئته فأولئک اصحاب النار هم فيها خالدون[ احاطه خطيئه براي تداوم و کثرت است که ديگر زمينۀ جدايي انسان را از پروردگار عالم فراهم ميکند. «من» موصول بين مفرد و جمع مشترک است ضميرهاي مفرد به اعتبار لفظ «من» است ]أولئک اصحاب النار[ به اعتبار اين که من معني جمعي دارد.
کساني که کاسب زشتي هستند و گناهکار حرفه اي هستند گناهان آنها احاطه بر آنها پيدا کند که ديگر نتوانند دست بردارند و ادامه بدهند تا با همين حال از دنيا بروند اينها ]اصحاب النار هم فيها خالدون[ هستند پس در نهجالبلاغه مرگ قلب هم در نهج البلاغه مطرح است و حيات قلب هم مطرح است تعبير ديگر هم دارند «الصّورة صورة انسانٍ و القلب قلب حيوانٍ» .
حيات قلب و مرگ قلب در ارتباط به وضع عملي و اخلاقي اعتقادي انسان است که روايات مهم باب قلب اين ارتباط را کاملاً بيان ميکند که انسان در چه وضعي خود را قرار بدهد تا قلب الهي پيدا ميکند تا جايي که امام صادق(ع) ميفرمايند: «القب حرم الله» قلب در وجود مؤمن تبديل به حرم الله ميشود پس «فلا تسکن في حرم الله غير الله».
اين خانه را بگذار براي صاحب خانه باقي بماند و کارگردان اين خانه وجود مقدس خود حضرت حق باشد. خانه را دست محبتهاي غلط و افراطي ندهيد مواظب باشيد که ديو حسد و كبر و ريا در اين خانه جا نگيرد و امثال اين رذائل که همۀ اينها قاتل قلب هستند و حقايق قلب مايۀ حيات هستند. امام صادق(ع)ميفرمايند: «القصد الي الله بالقلوب ابلغ من القصد اليه بالبدن» بدن رو به خدا باشد يا قلب متوجه پروردگار شود. اين که كسي وارد نماز ميشود بدن را به طرف خدا قرار دهد يا قلب را به طرف خدا و اين خيلي تفاوت دارد.
حرکات قلبها رسانندهتر به پروردگار است از حرکات بدن زيرا حرکات قلوب اخلاص و محبت و ايمان و مهرورزي است. خوف و خشيت است.
اميرمؤمنان علي(ع) ميفرمايند: «انّ هذه القلوب أوعية فخيرها أوعاها للخير» اين قلبها ظرف است يعني خالي است وقتي آدم متولد ميشود يعني در اين قلب نيست در بعد معنويش است، بهترين قلبها پرظرفيتترين آنها براي ارزشهاست. از رسول خدا(ص) دربارة آيه شريفۀ «من اتي الله بقلب سليم» پرسيده شده است.
«إنه سئل ما القلب السليم» ظاهراً سؤال بايد بعد از نازل شدن آيه باشد که اصطلاح قلب سليم از قرآن مجيد است. که به ابراهيم ميفرمايد: ]يوم لا ينفع مال و لا بنون الا من اتي الله بقلب سليم[ اگر اين قلب قلب سليم بشود قطعاً «زهر مصباح الهدي في قلبه» خواهد بود.
پيغمبر اکرم(ص) جواب دادند: «دينٌ بلا شک» براي ساختن قلب سليم چه مقدار وقت لازم است که آدم هزينه کند همان که در سورۀ حجرات مطرح است ]انّما المؤمنون الذين آمنوا بالله و رسوله و لم يرتابوا[ دين بدون شک را از کجا بايد گرفت سرچشمه آن معلوم است.
]ذلک الکتاب لا ريب فيه[ در اين کتاب جنس شک نيست چون اين کتاب علم، حکمت است. دليل او برهان را از طريق قرآن ميتوان دين بلا شک بدست آورد. ديني که آميختۀ با هوي نباشد.
]الذين آمنوا و لم يلبسوا ايمانهم بظلم[ بدترين ظلم که با ايمان انسان مخلوط ميشود همين هواي نفس است که انسان را تقريباً به مرز شرک ميرساند.
طبق قرآن مجيد که ميفرمايد ]افرأيت من اتّخذ الهه هواه[ آدم هم خدا را قبول داشته باشد و هم تابع هوي باشد؛ دو معبودي و مشرک ميشود. پيغمبر اکرم(ص) ميفرمايند: اگر وجودتان بي هوي باشد و دينتان بدون شک باشد شما مايههاي قلب سليم را فراهم ميکنيد و هوا معني خيلي روشني دارد مجموعۀ خواستههاي بي مهار؛ خواستههايي که هماهنگي با خواستههاي خدا ندارد بلکه ضد خواستههاي خداست. کسي که براي لذت بردن شهوت راني ميخواهد ولي بدون قيد و شرط باشد. اين ارضاي شهوت يا ارضاي حبّ مال از هر جا که تأمين بشود؛ اين گرفتار هواست.
پول کاري ندارد که از راه غصب است يا رشوه يا اختلاس و ربا است، مال حرام است، مال يتيم است. آن که خواستۀ بي مهار و بي قيد و شرط دارد دچار هواي نفس است. ميفرمايد: «دين بلا شک و هوي و عملٌ بلا سمعة و رياء».
يک حالت بي تفاوتي نسبت به مردم داشته باشد که تعريف کنند يا تعريف نکنند خودش را به اين نقطه رسانده باشد که براي او فرقي نکند البته کار مشکلي است. از مرحوم علامه بحرالعلوم نقل ميکنند که فرمودند:
25 سال مبارزۀ با ريا داشتهاند تا در دل را به روي ريا بستهاند. قلب سليم آن قلبي که اعتقادش بلا شک است دچار هوي نيست عملش هم دچار ريا نيست.
حضرت مسيح ميفرمايد: «القلوب مالم تخرقها الشهوات» اگر دل با خواستههاي غير معقول پاره نشود و «يدنّسها الطمع» طمع به امور مادي آلودهاش نکند «و يقسها النعيم» پول و مال ثروت و نعمت او را سخت نکند «فسوف تکون اوعية للحکمة» منتظر باشيد که اين قلب ظرف حکمت بشود.
]و لقد آتينا لقمان الحکمه[ چرا حكمت به او عطا شد زيرا حكمت در قلبش بوده، قلب سالمي داشته که مرکز حکمت شده، بخشي از حکمتهايش هم در سورۀ مبارکه لقمان مطرح است. لقمان از اهل سودان و سياه پوست بود. ولي پروردگار عالم بخاطر آن دل پاک او را محل طلوع حکمت الله قرار داد. نمونۀ حکمت که بيشتر در قرآن و بخشي هم حضرت موسي بن جعفر(ع) براي هشّام در كتاب عقل و جهل فرمودهاند که از عاليترين روايات شيعه است.
موسي به پروردگار ميگويد: «يا ربّ من اهلک» اهل يعني آنهايي که خيلي نزديک اهل الله هستند. «من اهلک الذين تظلهم في ظلّ عرشک يوم لا ظلّ الّا ظلّک» سايه افکنده ميشود در آنها در سايۀ عرش تو روزي که هيچ سايهاي جز سايۀ مقدس تو وجود ندارد، منظور همان رحمت خاص الهي است نظر خداوند به انسان فقط از ناحيۀ قلب است «فاوحي الله اليه الطاهرة قلوبهم» دلهايي که صاحبانش در قيامت در سايۀ عرش من است. ما نجاسات قلب را بايد پيگيري کنيم نجاسات قلب روشن است که چيست؟
پروردگار عالم هم به بخشي از آن در قرآن کريم اشاره فرموده است که گاهي يكي از اين نجاسات باعث دوزخي شدن انسان ميشود. در سوره توبه ميفرمايد: ]الذين يکنزون الذّهب و الفضّه و لا ينفقونها في سبيل الله[ کساني که کارشان جمع کردن ثروت است معلوم ميشود ولي از راه حلال جمع کرده اند.
]و لا ينفقونها في سبيل الله[يعني انفاق با مال حلال درست است معلوم ميشود ثروت جمع شده از حرام نيست و الاّ مورد انفاق قرار نميگرفت. زيرا از مال حرام که نميشود انفاق کرد.
«فبشرهم بعذاب اليم» قلبي که آلوده به بخل است، نميتواند وارد بهشت بشود. امام باقر(ع) ميفرمايد: «والجنّه لا يدخلها الا طيب» پروردگار در بهشت زن و شوهر را «ازواج مطهره» مطرح ميکند.
«فبشرهم بعذاب اليم» دلي که آلوده به ريا است، قيامت ميگويد عمل خود را براي خوش آمدن هر کسي انجام دادي برو مزد آن را از او بگير به ما ربطي ندارد. دلي که الوده به غرور است کار آدم را به کجاها ميکشاند. دلي که آلوده به حسد است چشم ندارد ببيند. ظرفيت و توان ندارد، راحت نيست. هر کدام به تنهايي آدم را جهنمي ميکند.
يكي از خطبههاي نماز جمعه پيغمبر كه از بهترين روايات ما است به ابن مسعود ميفرمود:
«يا ابن مسعود فمن شرح الله صدره للاسلام فهو علي نورٍ من ربه» کسي که خدا حوصلۀ قبول اسلام در همۀ جهاتش را در سينة او گسترده است، بر بلنداي نوري از پروردگارش قرار دارد. همان زهر مصباح الهدي في قلبه ميشود بعد فرمود: «فانّ النور اذا وقع في القلب» اين نور وقتي وارد قلب ميشود. انشرح قلب گسترده ميشود، وانفسح وسعت پيدا ميکند، كسي به حضرت عرض کرد: «فقيل: يا رسول الله فهل لذلک من علامةٍ» چگونه بفهميم نور در قلب ما وارد شده فرمود: «قال: نعم التجافي عن دار الغرور»
اين نور در قلب علامتي است كه نه از امور معيشت و نه از امور ضروري دنيايي و نه از کسب و کار حلال و دنيايي که سر او را کلاه ميگذارد و او را از خدا جدا ميکند کناره گيري ميکند. «و الأنابة الي دارالخلود» دل ميل شديدي به قيامت ميکند «والاستعداد للموت قبل نزول الفوت» آماده مرگ است نه مديون به مردم و نه مديون به خدا است. ملکوت الموت هر وقت ميخواهد بيايد.
«فمن زهد في الدنيا» کسي که زاهد در دنيا باشد «قصر امله فيها» خيلي آرزوهايش کوتاه ميشود آرزوهايش تبديل به يک سري آرزوهاي دست يافتني ميشود. «و ترکها لاهلها» دنيا را براي ستمگران ميگذارد و خودش ديگر جزء آنها نميباشد. با دل اگر اينگونه کار بشود «زهر مصباح الهدي في قلبه» ميشود.