ميان عاشورا و انتظار، ارتباطي است سترگ؛ تا بدانجا که با التزام به نکات و پیامهای مهم عاشورا، میتوان جامعهای شایسته و منتظر برای امام عصر (عجلاللهتعالي فرجهالشريف) آماده نمود. حسین (عليهالسلام)، امام زمانِ مردم خود بود و جامعة همعصر ایشان، وظایفی در قبال او بر عهده داشتند که کوتاهی و کمتوجهی به آن وظایف، فاجعة کربلا را به بار آورد و امروز، مائيم و امامي ديگر و "هل من ناصر"ي به بزرگي زمين و زمينيان.
در این مختصر، قصد داریم از میان شباهتها، تحليلها، عبرتها و رهيافتهای مشترک میان عاشورا و انتظار، نكاتي دوازدهگانه را مورد بحث و بررسي قرار دهيم.
1. درك عظمت شهادت وليّ خدا
غم و اندوه مصيبت امام حسين (عليهالسلام)، مسألهاي بود كه از آغاز تاريخ و قرنها پيش از خلقت جسماني امام حسين (عليهالسلام)، وجود داشت. انبیای الهی- از حضرت آدم (عليهالسلام) تا پيامبر خاتم (صلي الله عليه و آله وسلم) - و اوصياي عظام- از حضرت علي (عليهالسلام) تا حضرت مهدي (عجلاللهتعالي فرجهالشريف) - همه و همه از اين مصيبت عُظمي، نالهها سر دادهاند و در غم آن گریستهاند. مهدي (عجلاللهتعالي فرجهالشريف)، اين آخرين وصيّ نبي و آخرين حجت خدا، مصيبت حسين (عليهالسلام) را آنگونه عظيم ميداند كه در زيارت منسوب به «ناحية مقدسه»، خطاب به جدّ بزرگوارشان، سيدالشهداء (عليهالسلام) ميفرمايد:
«فَلَئِنْ أَخَّرَتْنِي الدُّهُورُ وَ عَاقَنِي عَنْ نُصْرَتِكَ الْمَقْدُورُ وَ لَمْ أَكُنْ لِمَنْ حَارَبَكَ مُحَارِباً وَ لِمَنْ نَصَبَ لَكَ الْعَدَاوَةَ مُنَاصِباً فَلَأَنْدُبَنَّكَ صَبَاحاً وَ مَسَاءً وَ لَأَبْكِيَنَّ عَلَيْكَ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَماً حَسْرَةً عَلَيْكَ وَ تَأَسُّفاً وَ تَحَسُّراً عَلَي مَا دَهَاكَ»؛ «اگر روزگار مرا به تأخير انداخت و از ياري تو دور ماندم و نتوانستم با دشمنان تو جنگ، و با بدخواهان تو پيكار نمايم؛ هماكنون، هر صبح و شام بر شما گریه میکنم و به جاي اشك از ديده، خون ميبارم و بر اين ماجرا، از دل پر درد، آهِ حسرت ميكشم».
در سوگ تو با سوز درون ميگريم
از نيل و فرات و شط، فزون ميگريم
گر چشمة چشمِ من، بخشكد تا حشر
از ديده به جاي اشك، خون ميگريم36
درك جايگاه امام معصوم، از سويي و درك عظمت مصیبت به شهادت رسیدن او37 از سويي ديگر، مسئلهای است كه حقیقت آن را تنها، انسان معصوم و وليّ خدا میتواند دريابد؛ چنانکه پيامبر (صلي الله عليه و آله وسلم) در شأن امیرالمؤمنین (عليهالسلام) فرمود: «قدر و منزلت تو را، تنها، خدا و من ميدانیم و قدر و منزلت مرا، تنها، خدا و تو درک میکنید». بنابراین، خونخواهي معصوم نیز، میبایست توسط معصوم صورت بگيرد و لذا، مهدي (عجلاللهتعالي فرجهالشريف)، منتقم و خونخواه حسين (عليهالسلام) است (اين الطالب بدم المقتول بكربلا).
2. تأمل در شباهتهاي دو امام
میان امام حسین (عليهالسلام) و حضرت مهدی (عجلاللهتعالي فرجهالشريف) - علاوه بر صفات و ویژگیهای مشترکی چون عصمت، علم، مهرباني، شجاعت، حكمت و...که میان تمام ائمه (عجلاللهتعالي فرجهالشريف) مشترک است- پیوندها و شباهتهایی وجود دارد که محل تأمل و دقت میباشند.
القابی چون «غریب»، «طرید» و «شريد»38 که به هر دوی این بزرگواران، نسبت داده شده است، از جملة این شباهتهاست. همچنین، طبق روایت نبوی، یاری کردن اباعبدالله (عليهالسلام) مانند یاری رساندن به حضرت حجت (عجلاللهتعالي فرجهالشريف) است. 39
در ادعیه و زیارات منتسب به ایام هر کدام از این دو امام نیز، التفات و توجه به دیگری، به چشم میخورد؛ مثلاً در اعمال شب نیمة شعبان -که شب میلاد حضرت مهدی (عجلاللهتعالي فرجهالشريف) است- زیارت امام حسین (عليهالسلام) وارد شده است. شاید این امر به جهت آن باشد که مردم عصر غیبت را به این نکته توجه دهد که حسین (عليهالسلام)، امامِ کسانی بود که او را به «العجل»40 خواندند؛ اما در آخر، او را تنها گذاردند و غریبانه به شهادت رساندند. مباد که منتظرین مهدی (عجلاللهتعالي فرجهالشريف) نیز چنین کنند...
در شب قدر نیز- که شب انسان كامل، حضرت ولیّعصر (عجلاللهتعالي فرجهالشريف) است و فرشتگان، به محضر او شرفیاب میشوند- زيارت حسين (عليهالسلام) وارد شده است تا شاید به منتظران، گوشزد کند که امام حسین (عليهالسلام) نیز مهبط فرشتگان بود و ملائكه، پاسبان گهوارة او؛ اما به جهت زر و زور و تزوير و شهوت مردم، مقامش، نازل و خونش، حلال شمرده شد. امروز نيز، وجود همان تمایلات نفسانی میتواند به تنهایی و غربت وليّعصر (عجلاللهتعالي فرجهالشريف)، بیانجامد.
3. مواضع مردم در مواجهه با قيام حسين (عليهالسلام) و نهضت مهدي (عجلاللهتعالي فرجهالشريف)
در روز دوم محرم، امام حسين (عليهالسلام) و يارانش به كربلا وارد شدند؛ در حالیکه مقصد ایشان، کوفه بود. در حقیقت، بیوفایی و سرپیچی کوفیان از امر ولیّخدا باعث شد که سفر ایشان، ناتمام بماند و پایانی تلخ و غمبار پیدا کند.
مردم کوفه در زمان امام حسین (عليهالسلام) به سه گروه تقسیم میشدند. گروهي ـ چون سليمانبنصرد خزاعي، رفاعهبنشدّاد و حبيببنمظاهرـ کسانی بودند که برای امام حسین (عليهالسلام) نامه نوشتند و آن حضرت را به کوفه دعوت نمودند. آنان پس از آنکه از ماجرای محاصرة امام، مطلع شدند، به هر وسیله و شرایطی که بود، خود را به او رسانده و تا آخرین نفس، درکنار او ماندند تا به شهادت رسیدند.
گروهي ديگرـ چون شبثبنربعي، حجاربنابجر، يزيدبنحارث، قيسبنالاشعث و عمربنحجاج زيدي ـ نیز به مانند گروه اول، برای امام حسین (عليهالسلام) نامه نوشتند و ایشان را به کوفه دعوت نمودند؛ اما پس از ورود ابنزیاد به کوفه، تمام عهد و سوگندهایی که در نامههایشان نوشته بودند را فراموش كردند و به ابنزیاد پیوستند. اينان، بندگان دنيا بودند41و مبنای اطاعتشان، رسیدن به منافع دنیوی بود؛ به گونهای که هر كس ذرهاي از آن را داشت يا به آنها وعدة آن را ميداد، بندگي مينمودند.42 لذا تا زمانی که شرایط به نفع امام حسین (عليهالسلام) بود، خود را در خيل نامهنگاران قرار دادند؛ اما با آمدن ابنزياد، از اين فرقه برون آمده و خرقه و لباس جنگ با حسين (عليهالسلام) را به تن كردند.
گروه ديگر، تماشاچيان بیتفاوتی بودند که به زعم خود، در جانب بيطرفی قرار میگرفتند؛ اما در حقیقت، شيطان آنان را فريفته بود و با سكوت خود، به دشمن، ياري میکردند.
نه تنها در مورد مردم کوفه، که این تقسیمبندی، به تمام انسانها تعمیم پیدا میکند. چنانچه امام صادق (عليهالسلام) فرمود: «افْتَرَقَ النَّاسُ فِينَا عَلَى ثَلَاثِ فِرَقٍ فِرْقَةٍ أَحَبُّونَا انْتِظَارَ قَائِمِنَا لِيُصِيبُوا مِنْ دُنْيَانَا فَقَالُوا وَ حَفِظُوا كَلَامَنَا وَ قَصَّرُوا عَنْ فِعْلِنَا فَسَيَحْشُرُهُمُ اللَّهُ إِلَى النَّارِ وَ فِرْقَةٍ أَحَبُّونَا وَ سَمِعُوا كَلَامَنَا وَ لَمْ يُقَصِّرُوا عَنْ فِعْلِنَا لِيَسْتَأْكِلُوا النَّاسَ بِنَا فَيَمْلَأُ اللَّهُ بُطُونَهُمْ نَاراً يُسَلِّطُ عَلَيْهِمُ الْجُوعَ وَ الْعَطَشَ وَ فِرْقَةٍ أَحَبُّونَا وَ حَفِظُوا قَوْلَنَا وَ أَطَاعُوا أَمْرَنَا وَ لَمْ يُخَالِفُوا فِعْلَنَا فَأُولَئِكَ مِنَّا وَ نَحْنُ مِنْهُم»43؛
«مردم در قبال ما سه گروهند: گروهي، ما را دوست دارند و منتظر قائم (عجلاللهتعالي فرجهالشريف) ما هستند تا به منافع دنیویاش برسند. اینان، سخن ما را حفظ و روایت میکنند اما به دستورات ما عمل نمینمایند. اينان اهل دوزخند و خدا آنها را به جهنم خواهد فرستاد. گروه دوم نيز ما را دوست دارند؛ سخن ما را ميشنوند و در عمل به سخنان ما هم کوتاهی نمیکنند؛ اما هدفشان رسيدن به دنيا و دريدن مردمان است. پس خداوند، شکم ایشان را از آتش، پُر و بر آنها گرسنگی و تشنگی را چیره میکند. گروه دیگری نیز هستند که ما را دوست دارند، سخن ما را حفظ و از دستورات ما اطاعت میکنند و در مقام عمل، با ما مخالفت نميورزند. اينان از ما هستند و ما از آنانيم».
سخن اينجاست که ما از کدام دستهایم؟! آيا جزو کسانی هستیم که اهل بیت (عليهمالسلام) را دوست میدارند اما به دنيا دلبسته و وابستهاند؟ چونان کوفیانی که قاصدان، شرح حالشان را اینگونه به امام دادند: «قلوبهم معك و سيوفهم عليك»؛ «قلبهايشان با تو و شمشيرهايشان بر توست»؟44 آیا بيطرفانِ بيتعهدیم يا پا در ركابان مخلص؟!
تا زمانی که موضع خود را در قبال امام زمانمان مشخص نکردهایم، ظهور آن حضرت ناممکن است؛ چراکه زماني جهان براي ظهور فرزند حسين (عليهالسلام) مهياست كه تفکر صحیحی چون تفکر مسلمبنعوسجه بر جهان حاکم شود؛ آنگاه که در لحظات آخر عمرش به حبيب بن مظاهر وصیت کرد: «فإني أوصيك بهذا و أشار إلى الحسين ع فقاتل دونه حتى تموت» 45.
4. ياري رساندن به امام، مُجدانه و خستگيناپذير
نکتة مهمی که از قیام امام حسین (عليهالسلام) میتوان دریافت، جایگاه و نقش اساسی یاران در به ثمر نشاندن اهداف امام معصوم است. این جایگاه به قدری بااهمیت است که در صورت حذف آن، حرکت و تلاش امامان معصوم نیز بینتیجه خواهد ماند. پس بر تمامی یاران و شیعیان حضرت مهدی (عجلاللهتعالي فرجهالشريف) واجب است که برای زمینهسازی ظهور و تحقق اهداف ایشان تلاش نمایند و در این مسیر از قلّت نفرات، هراسی نداشته باشند. چونان مسلمبنعقيل، سفير غریب امام حسين (عليهالسلام) که از جان خود گذشت تا پيام حسين (عليهالسلام) را به مردم برساند.
بايستي حركت كرد و از لحظهلحظهها، مدد جست تا بتوان سخن تاريخي تمامي انبيا و اوصيا را به بشريت رساند. در این میان، مبلّغان و نويسندگان، محققان حوزه و دانشگاه و بالاخره صدا و سيما، در ایفای اين نقش، سهم عظيمي دارند.
قرآن، در آیات مختلفی، از تلاش و كوشش و دلسوزيهای مؤمنین در راه کمکرسانی به تحقق اهداف الهی، سخن به میان آورده است که در ادامه، به نمونههایی از آن اشاره میشود:
1) در سورة یس، آنگاه که از پیامبران متعددی یاد میشود که به سوی قومی فرستاده شدند و سرانجام، همگی به شهادت رسیدند، به مرد گمنامی اشاره میشود که به کمک پیامبران شتافت و مردم را به اطاعت آنان فراخواند: «وَ جاءَ مِنْ أَقْصَا الْمَدينَةِ رَجُلٌ يَسْعى قالَ يا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلينَ؛ اتَّبِعُوا مَنْ لا يَسْئَلُكُمْ أَجْراً وَ هُمْ مُهْتَدُونَ»46؛ « و از دورترين نقطة شهر، مردى شتابان آمد و گفت: اى قوم من! از اين فرستادگان [خدا] پيروى كنيد، از كسانى پيروى كنيد كه پاداشى از شما نمى خواهند و آنان راه يافته اند».
2) هنگامی که فرعون و درباریانش، تصمیم به قتل موسی (عليهالسلام) گرفتند، مرد گمنامي از دورترين نقاط شهر به ياري موسی برخاست و او را از جریان توطئهای که علیه او شکل گرفته بود، آگاه کرد: «وَ جاءَ رَجُلٌ مِنْ أَقْصَى الْمَدينَةِ يَسْعى قالَ يا مُوسى إِنَّ الْمَلَأَ يَأْتَمِرُونَ بِكَ لِيَقْتُلُوكَ فَاخْرُجْ إِنِّي لَكَ مِنَ النَّاصِحينَ»47؛ « مردى از دورترين [نقطه ] شهر شتابان آمد [و] گفت: اى موسى! اشراف و سران [فرعونى ] دربارة تو مشورت مى كنند كه تو را بكشند؛ بنابراين [از اين شهر] بيرون برو كه يقيناً من از خيرخواهان توام».
3) از دیگر مصادیق انجام وظیفه و ارشاد دیگران، سخن حضرت يوسف (عليهالسلام) در سختترين شرایط زندان است که حتی در آنجا نیز، وظيفة خود را فراموش نميکرد و کسانی که همراه او در بند بودند را موعظه و نصيحت مينمود: «يا صاحِبَيِ السِّجْنِ أَ أَرْبابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَيْرٌ أَمِ اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّارُ»48؛ «اي همراهيان زنداني، آيا خدايان پراكنده و متعدد برترند يا خداي واحد قهار؟».
البته باید در نظر داشت که انجام كار فرهنگي، داراي سه شرط مهم است:
الف) علم و آگاهي؛ كه مبادا در اثر ناآگاهي باعث گمراهي ديگران شويم. چنانچه قرآن میفرماید: «لِيَحْمِلُوا أَوْزارَهُمْ كامِلَةً يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ مِنْ أَوْزارِ الَّذينَ يُضِلُّونَهُمْ بِغَيْرِ عِلْمٍ أَلا ساءَ ما يَزِرُونَ»49؛ «در روز قيامت، تمامی بار گناهان خود و بخشى از بار گناهِ كسانى كه از روى بى دانشى، آنها را گمراه مى كنند، به دوش مى كشند. آگاه باشيد که بدْ بارى را به دوش مى كشند».
2) خيرخواهي و دلسوزي؛ چنانچه امام صادق (عليهالسلام) در فضائل و خصائص پيامبر گرامي (صلي الله عليه و آله وسلم) ميفرمايد: «نَصَحَ لِأُمَّتِه»50؛ « او خيرخواه و دلسوز امّت بود».
3) تقید عملی به احکام اسلام؛ چراکه هدف، وسيله را توجيه نميكند. بنابراین نميتوان با گناه، مروج معنويت بود و با ديدگاه شهوتمدارانة افرادي نظير فرويد و... به هدف اعتقادي و اسلامي دست يازيد.
5. آزادگي و عذرخواهي از امام
آزادگی، یکی از صفات ضروری مؤمنان است؛ چنانچه حضرت امير (عليهالسلام) میفرمایند: «أَلَا حُرٌّ يَدَعُ هَذِهِ اللُّمَاظَةَ لِأَهْلِهَا إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا»51؛ «آيا آزادهاي هست كه [دنيای] بيقدر و منزلت را به اهلش واگذارد؟ همانا جان شما را بهائي جز بهشت نيست؛ پس به كمتر از آن مفروشيد».
حرّ، یکی از شخصیتهای مثالزدنی واقعة کربلاست که چونان نامش، آزاده بود. جداي از شجاعت، آنچه در شخصیت او تبلور خاص دارد و میتواند الگويي براي همة مردم و مسئولان باشد، شهامت عذرخواهي است52 که آنهم از آزادگی او نشأت میگیرد. اينكه هر فرد يا گروه بتواند با صراحت و بدون غرور، از كردة خود عذرخواهي كند، مسألة مهمي است.
اولين مرحله در مسیر قرب امام معصوم (عليهالسلام)، عذرخواهي از كردههای اشتباه است. چنانچه قرآن از زبان برادران حضرت یوسف (عليهالسلام) میفرماید: «قالُوا تَاللَّهِ لَقَدْ آثَرَكَ اللَّهُ عَلَيْنا وَ إِنْ كُنَّا لَخاطِئين»53؛ «قسم به خدا كه خدا تو را بر ما برترى بخشيد و ما گناهكاريم».
ما نیز در انجام وظایفمان، بسیار كوتاهي كردهايم و در کوتاهی ما همین بس که حضرت ولي عصر (عجلاللهتعالي فرجهالشريف) فرمود: «لَوْ أَنَّ أَشْيَاعَنَا وَفَّقَهُمُ اللَّهُ لِطَاعَتِهِ عَلَى اجْتِمَاعٍ مِنَ الْقُلُوبِ فِي الْوَفَاءِ بِالْعَهْدِ عَلَيْهِمْ لَمَا تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الْيُمْنُ بِلِقَائِنَا وَ لَتَعَجَّلَتْ لَهُمُ السَّعَادَةُ بِمُشَاهَدَتِنَا عَلَى حَقِّ الْمَعْرِفَةِ وَ صِدْقِهَا مِنْهُمْ بِنَا فَمَا يَحْبِسُنَا عَنْهُمْ إِلَّا مَا يَتَّصِلُ بِنَا مِمَّا نَكْرَهُهُ وَ لَا نُؤْثِرُهُ مِنْهُمْ وَ اللَّهُ الْمُسْتَعان»54؛ « اگر شيعيان ما- كه خداوند به آنها توفيق اطاعتش را بدهد- بر عهد و پيماني كه داشتند مستحكم ميماندند، سعادت ديدار ما از آنان به تأخير نميافتاد. آنچه ما را از آنان دور ميدارد، بديهاي آنان است كه ما ناخوشايند ميداريم و نميپسنديم».
ما در مقابل حضرت كوتاهي كردهايم و او را فراموش كردهايم. پس جا دارد که از او عذر بخواهیم و حرّگونه، در راه حمايت و دفاع از او برخیزیم:
«اللّهُمَّ أَعِنَّا عَلَى تَأْدِيَةِ حُقُوقِهِ إِلَيْهِ وَ الِاجْتِهَادِ فِي طَاعَتِهِ وَ الِاجْتِنَابِ عَنْ مَعْصِيَتِه...»55 ؛ «خدايا ما را ياري نما تا حقوقش را ادا كنيم و در پيروي و اطاعت او بكوشيم و از نافرمانياش حذر نماييم».
«اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي مِنْ أَنْصَارِهِ وَ أَعْوَانِهِ وَ الذَّابِّينَ عَنْهُ وَ الْمُسَارِعِينَ إِلَيْهِ فِي قَضَاءِ حَوَائِجِهِ وَ الْمُحَامِينَ عَنْهُ وَ السَّابِقِينَ إِلَى إِرَادَتِهِ وَ الْمُسْتَشْهَدِينَ بَيْنَ يَدَيْه...»56 ؛ «خدايا مرا از انصار و كمككاران و مدافعين و حاميان او و در جملة کسانی که در انجام حوائج او شتابان هستند و در راه او به شهادت میرسند، قرار ده».
نويسنده:حجت الاسلام و المسلمین محمد صابر جعفري
منبع : راسخون