
عاشورا و انتظار( تحليلها)

1. عاشورا، پشتوانه فرهنگي انتظار
فرهنگ ((عاشورا))، زمينهساز فرهنگ ((انتظار)) است. ((انتظار)) ادامه عاشورا است و چشم به راه حسين ديگري نشستن در كربلايي به وسعت جهان.
فرهنگ ((عاشورا)) آن چنان در روح انسانها، رسوخ كرده و آتش عشقش، شرارهاي در دلها انداخته كه بدون ترديد، مؤثرترين و پايدارترين عنصر فرهنگساز، براي شيعيان و تمامي انسانهاي آزاده عالم است. به گفته امام راحل(ره): ((ما هر چه داريم از محرم و صفر داريم)).
2. اشتراك در اهداف
هدف مهدي (ع)، نجات انسانها از بردگي فكري و برداشتن زنجيرهاي اسارت از آنان است.
امام باقر (ع) ميفرمايد: ((اذا قام القائم ذهب دولة الباطل؛ هنگامي كه قائم قيام كند، هر آينه باطل از بين ميرود)).(1)
هدف امام حسين (ع) نيز در زيارت ((اربعين)) چنين بيان شده است:
((و بذل مهجة فيك ليستنقذ عبادك من الجهالة و حيرة الضالة؛ خون خود را تقديم تو كرد، تا انسانها را از ناداني و گمراهي رهايي بخشد)).
پس هدف هر دو، احياي دين و جلوگيري از انحطاط ارزشها است.
3. مشابهت در زمانه
حسين (ع) زمانه خود را چنين توصيف ميكند: ((الا ترون انّ الحق لايعمل به و انّ الهوي لايترك عنه؛ آيا نميبينيد كه به حق عمل نميشود و از باطل خودداري نميگردد))،(2) ((فان السنة قد اميتت و انّ البدعة قد احييت؛ همانا در شرايطي هستيم كه سنت پيامبر، از بين رفته و بدعتها زنده شده است)). ((و علي الاسلام السلام اذا قد بليت الامة براعٍ مثل يزيد؛ اگر حاكم امت، فردي همچون يزيد باشد، پس بايد فاتحه اسلام را خواند)).
زمانه مهدي (ع) نيز چنين است: ((يعطف الهوي علي الهدي، اذا عطفوا الهدي علي الهوي و يعطف الرأي علي القرآن، اذا عطفوا القرآن علي الرأي... و يحيي ميّت الكتاب والسنة؛ چون مهدي قيام كند، خواهشهاي نفساني را به هدايت آسماني، باز گرداند؛ پس از آنكه رستگاري را به هواي نفس بازگردانده باشند. آرا و افكار را پيرو قرآن كند، پس از آنكه قرآن را تابع رأي خود گردانده باشند... پس مهدي به شما نشان خواهد داد كه روش عادلانه در حكومت، چگونه است و آنچه را كه از كتاب و سنت متروك مانده، زنده خواهد ساخت)).(3)
زمانه مهدي (ع) و حسين (ع)، در انحراف فكري، فساد اجتماعي، رواج بيديني و بدعت در سطح جهاني، مشابه يكديگر است.
مشابهت در زمانه، ابعاد متعددي دارد؛ از تبليغات جبهه باطل گرفته تا حاكميت خلفاي جور و غربت دين در عرصه زندگي و جامعه. تبليغات بنياميه و معاويه عليه اهل بيت(ع) و امام حسين (ع)(4)، شباهت زيادي به تبليغات كشورهاي استكباري و صهيونيستها، عليه ايران اسلامي دارد.
4. مشابهت در ياران
ياران حسين (ع) بهترين ياران و فدايي او بودند. آنان از معرفت، محبت، اطاعت و تسليم نسبت به امام خود و سبقت در اجراي خواستهها و فرامين او برخوردارند و در عبادت، صداقت، اخلاص و شجاعت يگانه دوران بودند.
ياران مهدي (ع) نيز چنيناند: ((هم اطوع له من الامة لسيدها؛ آنها مطيعتر از كنيز نسبت به مولاي خود هستند)).(5)
((كدّادون جاحدون في طاعته؛(6) ياران مهدي (عج) در فرمانبرداري از حضرتش، بسيار كوشا و مصمماند)).
((لهم يسبهم الاولون و لايدركهم الآخرون؛(7) آنان [در شايستگيها و امتيازات بر اوج رفيعياند] نه از نسلهاي گذشته، كسي از آنان پيشي گرفته و نه از آيندگان، كسي به مقام والاي آنان ميرسد)).
((رهبان بالليل ليوث بالنهار، كَاَنَّ قلوبهم زبر الحديد؛ عابدان شب و شيران روزند، [در شجاعت] قلوبشان همچون پارههاي آهن است)).(8)
5. ضرورت درگيري و نبرد
درگيري بين حق و باطل، ايمان و كفر، يك ضرورت است؛ چون حقيقت ((ايمان))، حركت و رويش و خصلت ((كفر)) ايستادگي و ماندگي است.
ساده انديشي است اگر گمان شود، مسائل و مشكلات، تنها با گفتوگو حل ميشود. بايد به فكر پس از گفتوگو هم بود كه اگر زير بار حق نرفتند و يا خواستند بر ظلم خود باقي بمانند، چه بايد كرد؟ پس از گفتوگو و دو گروه شدن، مخاصمه و درگيري هم هست يا نه؟ ((فاذا هم فريقان يختصمون...))(9). به راستي آيا مشكل اسرائيل و فلسطين، با گفتوگو حل ميشود؟ آيا آمريكا باگفتوگو حاضر است، از خوي استكباري خود دست بردارد؟
نبرد حسين (ع) و يزيد، جنگ مهدي (ع) و مستكبران، نبرد حق و باطل است؛ يكي در محدوده كربلا و ديگري در وسعت همه زمين.
امام باقر (ع) ميفرمايد: ((ليس شأنه الا السيف؛(10) او فقط شمشير را ميشناسد)).
امام صادق (ع) ميفرمايد: ((يكفّون سيوفهم حتي يرضي الله عزّوجلّ؛(11) [ياران قائم شمشيرهاي خويش را بر زمين نمينهند تا اين كه خداي عزوجل راضي شود)).
6. منتظران مهدي (ع)، پرورش يافتگان مكتب عاشورا
ياران مهدي (ع)، همه عاشورايياند و در مكتب حسين (ع) پرورش يافته و باليدهاند.
كساني ميتوانند در ركاب مهدي(ع) باشند و امام حق را ياري رسانند كه در مكتب ((عاشورا)) آبديده شده و معيار جنگ و صلح را از او آموخته باشند كه حسين(ع) خود معيار سلم و حرب و تولاّ و تبرّا است.
7. سختي و مشكلات راه
امام صادق (ع) ميفرمايد: ((قيام امام زمان (ع) نشانه هايي دارد)). راوي پرسيد: آنها چيستند؟ امام صادق (ع) فرمود: ((ذلك قول الله عزوجل و لنبلونكم بشيء من الخوف و الجوع(12) لو قد خرج قائمنا، لم يكن الا العَلَق و العَرَق و القوم علي السروج؛(13) اين سخن خداوند است كه ((شما را با گرسنگي و ترس آزمايش ميكند))؛ هنگامي كه قائم ما قيام كند، خون است و عرق ريختن و سوار بر مركبها بودن در ميدانهاي مبارزه)).
8. پيوستن و جدا شدن ياران
به كاروان حسين(ع) كساني پيوستند كه اميد پيوستنشان نبود، همچون زهير و حرّ كه يكي عثماني بود و در صفين بر عليه علي(ع) شمشير زده و ديگري فرمانده سپاه عمر سعد بود. و كساني به بهانههاي واهي نپيوستند، همچون طرماح بن عدي و يا پيوستند و جدا شدند و سعادت شهادت در كنار حسين(ع) را نداشتند؛ چه آناني كه در ميانه راه جدا شدند و چه آناني كه در كربلا، از ميدان معركه گريختند.
در مورد ياران مهدي(ع) نيز داريم:
قال الصادق(ع): ((اذا خرج القائم يخرج من هذا الامر من كان يُري انه من اهله و دخل فيه شبه عبدة الشمس والقمر؛(14) هنگامي كه قائم قيام كند از امر [ولايت] او كساني بيرون ميروند كه همواره چنين به نظر ميرسيد از ياران او باشند. و به امر [ولايت] او در ميآيند آناني كه شبيه خورشيد پرستان و ماه پرستانند.))
در مورد يهوديان جزيرةالعرب، نيز داريم كه منتظر آمدن پيامبر بودند. اما وقتي آمد، به او كافر شدند. ((فلما جائهم ما عرفوا كفروا به))(15) از حسين نيز تقاضا كردند كه بيايد و نامهها نوشتند، اما هنگامي كه آمد، به او پشت كردند و خون او را ريختند.
9. الهام پذيري هر دو فرهنگ
حسين(ع) با شهادت خود، پايه گذار فرهنگ شهادت شد و اين فرهنگ، آن چنان در فرهنگ مسلمين ريشه دواند و در دلها جا باز كرد كه به عنوان الگو، سرآغاز بسياري از حركتها و قيامهاي حق طلبانه در سرزمين پهناور اسلامي بر عليه خلفا و حاكمان ستمگر، شد. در عراق؛ بصره و كوفه (سليمان بن صرد، مختار، زيد بن علي)، در حجاز؛ مدينه و مكه، در خراسان (يحيي بن زيد)(16). و هنوز هم همه عدالت خواهان و مردان تاريخ، ميگويند بايد پا جاي پاي حسين و شهداي كربلا گذاشت (گاندي).
انتظار نيز به عنوان يكي از بزرگترين، قويترين و انگيزه سازترين آرمانهاي انساني، نقش بي بديلي در از بين بردن يأس و نااميدي و پيروزي نهايي مظلومان بر مستكبران دارد ((و نريدان نمن... و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثين)). همچنان كه ميتواند به عنوان يك راهبرد اساسي و كليدي در تمامي ابعاد سياسي - اجتماعي، تربيتي و فكري يك جامعه تأثير گذار باشد.
از طرف ديگر منتظر ظهور مصلح، خود بايد صالح باشد.
امام صادق (ع) فرمود: ((ان لنا دولة يجيء بها الله اذا شاء ثم قال: من سرّه ان يكون من اصحاب القائم (ع) فلينتظر و ليعمل بالورع و محاسن الاخلاق و هو منتظر؛(17) ما دولت و حكومتي داريم و خداوند، هرگاه بخواهد اين دولت ظهور خواهد كرد و اگر كسي خوشحال و خشنود ميشود كه از ياران مهدي (ع) باشد؛ پس منتظر باشد و در حال انتظار، اهل ورع و اجتناب از گناهان و اهل محاسن و مكارم اخلاق باشد)).
((يخرج اناسٌ من المشرق و يوطئون للمهدي سلطانه؛ گروهي از مشرق زمين به پا خاسته و زمينه ساز حكومت امام مهدي (ع) ميشوند)).
10. زوال دولتهاي باطل
حسين (ع)، با شهادت خود، باعث رسوايي و در نتيجه نابودي دولت بني اميه شد. مهدي (ع) نيز با ظهور خود، باعث رسوايي و تزلزل تمامي دولتهاي مستكبر، خواهد شد:
((اذا قام القائم ذهب دولة الباطل؛(18) هنگامي كه قائم قيام كند، هر دولت باطلي از بين ميرود)).
در دعاي ندبه، ندا سر ميدهيم:
((اين قاصم شوكة المعتدين؟ اين هادم ابنية الشرك و النفاق؟ اين مبيد اهل الفسوق و العصيان و الطغيان؟...؛(19) كجا است درهم شكننده شوكت متجاوزان؟ كجا است ويران كننده بناهاي شرك و نفاق؟ كجا است نابودكننده اهل نادرستي و عصيان و طغيان؟...)).
در روايات نيز آمده است:
((و لايكون ملك الا للاسلام؛(20) در آن روز حكومتي جز حكومت اسلام، نخواهد بود)).
((يبلغ سلطانه المشرق و المغرب؛(21) دولت مهدي (عج) شرق و غرب جهان را فرا گيرد)).
((اذا قام القائم لايبقي ارض الاّ نودي فيها شهادة ان لا اله الا الله و ان محمداً رسول الله؛(22) هنگامي كه مهدي (عج) قيام كند زميني باقي نميماند مگر آن كه گلبانگ توحيد و رسالت پيامبر در آن بلند گردد)).
11. تكيه بر سنتهاي الهي
سنت خداوند چنين است كه تا تحولّي در وجود انسانها پديد نيايد، وضعيت جامعه و اجتماع آنان، دگرگون نخواهد شد: ((ان الله لايغيّر ما بقوم حتي يغيّروا ما بانفسهم))(23) و سنتهاي الهي تخلفناپذير است: ((ولن تجد لسنة الله تبديلاً)).(24)
ظهور مهدي (ع) زمينههاي مردمي و عدّه و عُدّهاي را ميطلبد كه بايد فراهم شود و اين به عهده ما است؛ گرچه اگر ما كاري نكنيم، ظلم فراگير و باطل خود زمينه ساز عدالت و حق خواهد بود؛ چون باطل رفتني است: ((قل جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل كان زهوقاً)).(25)
البته اين بدان معنا نيست كه از امدادهاي غيبي و معجزات استفاده نميشود؛ بلكه امدادهاي غيبي نيز از سنتهاي الهي است. و فرآيند خاص خود را دارد. به شهادت قرآن، پس از به كار گرفتن تمامي استعدادها، تلاشها، تحمل سختيها و شدايد و طلب و درخواست انسانها، امداد و عنايت الهي فرا خواهد رسيد: ((ان تنصرالله ينصركم))(26) و ((... ام حسبتم ان تدخلوا الجنة و لما يأتكم مثل الذين خلوا من قبلكم مستهم البأساء والضراء و زلزلوا حتي يقول الرسول و الذين آمنوا معه متي نصر الله الا انّ نصر الله قريب))(27).
از شرايط اساسي ظهور حضرت حجّت زمينههاي مردمي است:
((ان المهدي لايخرج حتي تقتل النفس الزكية... فاتي الناس المهدي فزفّوه كما تزّف العروس)).(28)
((...انّه لايخرج حتّي لايكون غائب احب الي الناس منه ممّا يلقون من الشرّ)).(29)
12. نقش زنان
نقش زنان، در هيچ حركتي از حركتهاي اسلامي و شيعي - از صدر اسلام تاكنون - به اهميت و برجستگي نقش زن در قيام ((عاشورا)) نبوده است.
((عاشورا)) تنها صحنهاي است كه در آن ((زن))، در متن قرارداد و نه حاشيه و نقش زن شيعي در آن، پررنگ و پرحضور است و شايد يكي از رمزهاي جاودانگي آن همين باشد. نقش ((زينب))، اين شيرزن دريادل كربلا و همسر و دختران امام حسين (ع) - به عنوان پيامآوران واقعه عاشورا - از جايگاه خاصي برخوردار است. نقش ام وهب، دلهم (زن زهير)، طوعه، ماري(30) و حتي زنان قبيله بني همدان(31)، غير قابل كتمان است.
مرحوم حاج شيخ ملاسلطان علي تبريزي - كه از جمله عابدان و زاهدان بود - در عالم رؤيا خدمت امام زمان (ع) رسيد و عرض كرد: آيا اين كه فرموديد: ((فلأندبنك صباحاً و مساءً و لأبكين لك بدل الدموع دماً)) صحيح است؟ فرمود: آري، صحيح است.
عرض كردم: آن كدام مصيبت است كه به جاي اشك، خون گريه ميكرديد؟ آيا مصيبت حضرت علي اكبر است؟
حضرت فرمود: اگر علي اكبر هم بود، در اين مصيبت خون ميگريست.
- آيا مصيبت حضرت عباس است؟
- اگر عباس هم بود، در اين مصيبت خون ميگريست.
- آيا مصيبت حضرت سيدالشهدا (ع) است؟
- اگر سيدالشهدا (ع) هم بود، در اين مصيبت خون ميگريست.
- پس كدام مصيبت است؟
- مصيبت اسيري زينب.(32)
در قيام حضرت مهدي (ع) نيز چنين است و زنان از جايگاه ويژهاي برخوردار خواهند بود. نقش زن در عصر ظهور، همچون نقش مدعيان امروز و طرفداران حقوق زن نيست كه او را تا سرحد يك كالا و وسيلهاي براي لذتطلبي و عيّاشي تنزل دادهاند.
جابربن يزيد جعفي از امام باقر (ع) نقل ميكند:
و يجيء والله ثلاث مأة و بضعة عشر رجلاً فيهم خمسون امرأة يجتمعون بمكة علي غير ميعاد قزعاً كقزع الخريف؛(33) به خدا سوگند 313 نفر ميآيند كه پنجاه تن از آنان زن هستند كه بدون هيچ قرار قبلي، در مكه كنار يكديگر جمع خواهند شد)).
ام سلمه نيز از پيامبر (ص) چنين روايت كرده است: ((يعوذ عائذ من الحرم فيجتمع الناس اليه كالطير الوارد المتفرقة حتي يجتمع اليه ثلاث مأة و اربعة عشر رجلاً فيه نسوة فيظهر علي كل جبار و ابن جبار(34)؛ در آن هنگام پناهندهاي به حرم امن الهي پناه ميآورد و مردم همانند كبوتراني كه از چهار سمت به يك سو هجوم ميبرند به سوي او جمع ميشوند تا اين كه در نزد آن حضرت سيصد و چهارده نفر گرد آمده كه برخي از آنان زن ميباشند كه بر هر ستمگر و ستمگر زادهاي پيروز ميشوند)).
13. دشواري حفظ دين
در دوران امام حسين (ع) بر اساس بدعتهاي خلفا و تبليغات بني اميه، دين بي ارزش و بازار دنيا پررونق بود: ((الناس عبيد الدنيا و الدين علي السنتهم ما درّت معايشهم فاذا محصّوا بالبلاء قلّ الديّانون؛ مردم بنده دنيا هستند و دين لقلقه زبانشان ميباشد، مادامي كه زندگي دنياي آنها تأمين شود. اما همين كه در بوته امتحان قرار گرفتند، دين داران كم خواهند بود)).(35)
اگر نبود حسين (ع) - اين خط روشن ولايت و وارث پيامبران - چراغ دين، آخرين كورسوهاي خود را ميزد.
در عصر انتظار نيز حفظ دين، از سختترين كارها است. امام صادق(ع) ميفرمايد: ((ان لصاحب هذا الامر غيبة، المتمسّك فيها بدينه كالخارط لشوك القتاد بيده - ثم اوْمأ ابوعبدالله(ع) بيده هكذا. قال: فايّكم تمسّك شوْك القتاد - ثمّ اطوق مليّاً ثمّ قال: ان لصاحب هذا الامر غيبة فليتّق الله عبد عند غيبته و ليتمسّك بدينه؛(36)
براي صاحب اين امر (حضرت مهدي (ع)) غيبتي خواهد بود. هر كس در روزگار غيبت او دين خود را حفظ كند، مانند كسي است كه تيغهاي تيزگياه قتاد را با دستش صاف و هموار سازد؛ سپس حضرت با دست [مبارك] خويش اشاره فرمود كه چگونه با دست، تيغهاي قتاد را بايد هموار ساخت. آنگاه افزود: كدام يك از شما تا به حال توانسته است، خارهاي خنجرگونه قتاد را به دست بگيرد؟
سپس حضرت سر به زير افكند و مدتي سكوت كرد؛ آن گاه افزود: براي صاحب اين امر، غيبتي است كه در روزگار دشوار غيبت، هر بنده خدايي بايد تقوا پيشه كند و دينش را حفظ نمايد)).
در روايتي ديگر، آمده است:
((منْ ثَبتَ علي ولايتنا في غيبة قائمنا، اعطاه الله اجْر الف شهيد مثل شهداء بدر و احد؛(37) كسي كه در روزگار قائم ما، در امر ولايت ما ثابت قدم و استوار باقي بماند و نلغزد، چنان است كه خداوند پاداش هزارشهيد مانند شهداي جنگهاي بدر و احد به آنان عطا ميفرمايد)).
امام باقر (ع) ميفرمايد: ((يأتي علي الناس زمانٌ يغيب عنهم امامهم. فيا طوبي للثابتين علي امرنا في ذلك الزمان؛(38)
روزگاري بر مردم خواهد آمد كه امام و پيشواي ايشان از [چشم] آنان غايب و پنهان ميگردد. پس خوشا بر احوال كساني كه در آن زمان (غيبت در امر ولايت) ثابت قدم و استوار ميمانند)).
حضرت در ادامه، فضايل فراواني براي كساني كه دين خود را حفظ ميكنند، بيان ميدارد كه اين فضايل زياد، به جهت سنگيني و عظمت كار آنان است.
پيامبر(ص) فرمود: ((اللهمّ لقّني اخواني، مرتين... لاحدهم اشدّ بقيةً علي دينه من خرط القتاد في الليلة الظلماء او كالقابض علي جمْر الغضاء، اولئك مصابيح الدجي ينجيهم الله من كل فتنة غبراء مظلمة؛(39)
بارالها! مرا به ديدار برادرانم نايل گردان... هر يك از ايشان در پايداري و استواري در دين، از كسي كه در دل تيره شب، شاخه پرتيغ گياه قتاد را، با كف دست صاف و هموار ميسازد، پايدارتر است؛ يا همانند كسي كه صبورانه پاره آتشي را بر دست گيرد و در آن حال در دين خويش استوار باشد. آري، ايشان چراغهاي هدايت [در شب تاريك و ديجور] هستند. خداوند ايشان را از هر فتنه تيره و تار رهايي ميبخشد)).
14. سازش ناپذيري
حسين (ع) در ردّ درخواست يزيد بر بيعت، با قاطعيت ميگويد: ((مثلي لايبايع مثله))؛(40) حضرت مهدي (ع) نيز با هيچكس سر سازش ندارد. امام باقر و صادقعليهما السلام ميفرمايند: ((ليس شأنه الاّ السيف؛ او فقط شمشير را ميشناسد))(41)، ((يقتل اعداء الله حتي يرضي الله؛ دشمنان خدا را ميكشد تا خدا راضي گردد)).(42)
15. تلاش جهت جذب و نيروسازي
حسين (ع)، مدام به فكر جذب نيرو و تربيت و سازندگي بود. و با نامه به شهرهاي مختلف و سفرهاي خود و با زندگي ساده و انفاقهاي خود، سعي در جذب و تأليف قلوب و تربيت و پرورش آنان داشت. او دو سال پيش از مردن معاويه، در ((منا))، جمعي بالغ بر هزار نفر از صحابه و تابعان را گرد آورد و تمامي فضايل اهل بيت را به همراه ويژگيهاي دشمنان آنان، از قرآن بر آنان خواند.
آن حضرت در دوره يزيد، در سفر خود از مكه به كربلا، از سياست جذب نيرو چشم نپوشيد و افرادي همچون زهير و حرّ را جذب نمود.
مهدي(ع) فرزند حسين(ع) نيز در ميان ما و در حال تلاش و نيروسازي است و لحظهاي از اين مهم غافل نيست:
((ان يكون صاحبكم المظلوم، المجحود حقه، صاحب هذا الامر يتردد بينهم و يمشي في اسواقهم و يطأ فرشهم و لايعرفونه حتي يأذن الله له ان يعرّفهم نفسه؛(43) صاحب اين امر... در ميان آنان راه ميرود، در بازارهايشان رفت و آمد ميكند. روي فرشهايشان گام برميدارد؛ ولي او را نميشناسند، مگر خداوند به او اجازه دهد تا خودش را به آنان معرفي كند.
در جلد دوم موسوعه امام مهدي (تأليف شهيد محمد صدر) داستانهايي شنيدني و موثق در اين باره آمده است.
15. انتظار
پيامبر(ص) از خيلي پيشترها، خبر شهادت امام حسين(ع) را داده بود. امام علي(ع) نيز ميفرمود: ((هيهنا مناخ ركاب و مصارع عشاق)). اين اخبار تا آن جا بود كه كساني، از مدتها پيش در منطقه كربلا اقامت گزيده و منتظر ياري فرزند رسول خدا بودند و سرانجام به آرزوي خود رسيدند.(44)
پيامبر(ص) و تمامي ائمه(ع)، بشارت ظهور مهدي(ع) و دولت كريمه او را دادهاند و بايد منتظر بود كه: ((افضل الاعمال انتظار الفرج)).
16. طلب ياري
فرياد استنصار و طلب ياري حسين(ع)، هنوز هم از رواق تاريخ به گوش ميرسد: ((هل من ناصرٍ ينصرني؛ هل من مغيث يغيثنا؛ هل من ذابّ يذبّ عن حرم رسول الله)).
فرياد استنصار مهدي(ع)، نيز همواره بلند است. آيا كسي هست كه مهدي آل محمد را ياري كند؟ آيا كسي هست عشق مرا در دلها زنده كند؟ و انسانهاي بريده از مرا، با من پيوند زند؟
ميگويند با شنيدن فرياد ((هل من ناصر حسيني))، گهواره علي اصغر تكان خورد! آيا با شنيدن ((هل من ناصر مهدوي)) نيز، دلي هست كه بلرزد و با امامش عهد و پيماني ببندد و به كمك او برخيزد؟ آن هم در اين عصر وانفسا؟!
((او در روز ظهور خود به ديوار كعبه تكيه داده بانگ بر ميدارد: ((اي مردم! ما از خداوند ياري ميجوييم. هر كه ميخواهد ما را اجابت كند... از شما ميخواهم كه به حق خدا و به حق رسول خدا و به حق خودم بر شما - كه حق قرابت رسولاللَّه (ص) ميباشد - ما را كمك كنيد و كساني را كه به ما ظلم ميكنند، از ما بازداريد كه ما را ترسانده و بر ما ظلم كردهاند. از شهر و فرزندانمان جدا كرده، بر ما ستم روا داشتند و شوريدند. اهل باطل حقمان را گرفته، بر ما افترا بستند. خدا را درباره ما در نظر آوريد! ما را تنها نگذاشته، خوارمان نكنيد. ياريمان كنيد كه خداوند شما را ياري ميكند)).(45)
17. تدبير و مديريت
مديريت حسين(ع)، مديريتي بينظير است. اينكه جماعتي اندك در برابر سپاهي سي هزار نفري، از پگاه صبح تا هنگام عصر مقاومت كنند؛ حكايت از مديريت عالي و تدبير بلند حسين(ع) دارد. او با تشكيل ميمنه و ميسره و علمدار و قرار گرفتن خود در قلب سپاه، به عنوان فرمانده و قرار دادن خيمهها در جايگاهي مناسب - به طوري كه پشت آن نهري خشكشده باشد - و ريختن ني و هيزم در آن و آتش زدن آنها در فرصتي مناسب و خيمهها را در كنار هم بستن و... به طوري كه دشمن نتواند آنها را محاصره كند و تنها از روبهرو با آنها بجنگد، نشان داد كه از تدبير و مديريتي بينظير برخوردار است. امام با تسلّطي شگرف تمامي صحنهها را زير نظر داشت و همچون يك فرمانده پيروز تا آخرين لحظه، ذرّهاي ترس و واهمه به خود راه نداد. او در شب عاشورا از تمام منطقه نبرد، بازديد كرد و با گفتوگويِ با اصحاب و اهل حرم همه آنان را به آمادگي و وسعت رسانيد و خود و اهلبيت و اصحابش، با عبادت و دعا شب را به صبح رساندند. كساني كه صبح پركاري دارند، بايد شبها را به پا خيزند و با خالق خود به راز و نياز بپردازند.
((يا ايها المزّمّل قم الليل ... إن لك في النهار سبحاً طويلا))(46)
مهدي(ع) نيز در مديريت و تدبير، همچون جدّ بزرگوار خود حسين(ع) است. تشكيل يك حكومت جهاني و اداره همه انسانها مديريتي ميخواهد سترگ، به عظمت سينه مهدي(ع) كه: آلة الرياسة سعة الصدر.
نویسنده:مسعود پورسيدآقايى
پی نوشت:
1) كافي، ج 8، ص 278.
2) تحف العقول، ص 245.
3) نهج البلاغه، خ 138.
4) تبليغات بنياميه تا آن جا بود كه مردم شام، بنياميه را اهلبيت پيامبر ميدانستند. عبدالله بن علي وقتي از شام برگشت، گفت: انهم ما علموا لرسول الله قرابة و لااهل بيت يرثونه غيربنيامية. مسعودي نيز در مروج الذهب (ج 3، ص 44) نقل ميكند: ((از يكي از بزرگان اهل شام كه اهل رأي و عقل بود سؤال شد: ابوتراب كيست كه اين خطيب او را لعن ميكند؟ جواب داد: من فكر ميكنم يكي از دزدان فتنهانگيز باشد.
ابنابيالحديد، از امام باقر (ع) نقل ميكند: سختترين زمان براي شيعيان ما زمان معاويه بود كه در هر شهري آنها را مييافتند به قتل ميرساندند و دست و پاي آنها را ميبريدند تا در زمان حاكميت عبيدالله بن زياد و حجاج در كوفه كه مردم بيشتر دوست داشتند به آنها كافر و زنديق بگويند تا شيعه علي (ع). (زمينههاي قيام امام حسين (ع)، ص 250).
5) بحارالانوار، ج 52، ص 308.
6) همان، ص 311.
7) معجم احاديث الامام المهدي (ع)، ج 3، ص 100 (به نقل از مستدرك حاكم، ج 4، 54).
8) بحارالانوار، ج 52، ص 386.
9) نمل (27)، آيه 45.
10) الغيبة، نعماني، ص 233.
11) ]. بحارالانوار، ج 52، ص 27.
12) كمال الدين، ج 2، ص 694.
13) بحار الانوار، ج 52، ص 59 (امام رضا (ع)).
14) الغيبة نعماني، ص 171؛ بحارالانوار، ج 52، ص 364.
15) بقره (2)، آيه 89.
16) ر.ك: پيامدهاي عاشورا، سيد ابوالفضل اردكاني.
17) منتخب الاثر، ص 497، فصل 10، باب 2، ح 9.
18) كافي، ج 8، ص 38 (امام باقر (ع)).
19) دعاي ندبه.
20) الملاحم و الفتن، ج 2، ص 66.
21) كمال الدين، ج 1، ص 331 (امام باقر (ع)).
22) بحارالانوار، ج 52، ص 340 (امام صادق (ع)).
23) رعد (13)، آيه 11.
24) احزاب، 62.
25) اسراء، 81.
26) محمد(47)، آيه 7.
27) بقره (2)، آيه 214.
28) معجم احاديث الامام المهدي، ج 1، ص 478؛ الملاحم و الفتن، سيد ابن طاووس ص 139، ب 63.
29) عقد الدرر، ص 94.
30) وي اهل بصره و خانهاش، كانون شيعيان امام علي (ع) بود. از آن كانون تني چند به ياري حسين (ع) شتافتند و شهيد شدند؛ گرچه خود وي نيامد.
31) پس از مردن يزيد، برخي از بزرگان و اشراف كوفه تصميم گرفتند عمرسعد را به عنوان اميرخود برگزينند. زنان قبيله بنيهمدان تا اين خبر را شنيدند، هلهله كنان داخل مسجد شدند و از اين كار ممانعت كردند. آنان ميگفتند شما ميخواهيد كسي را حاكم كنيد كه فرزند رسول خدا را به شهادت رسانده است؟
32) العبقري الحسان، ج 1، ص 98.
33) بحارالانوار، ج 53، ص 223.
34) مجمع الزوائد، ج 7، ص 315؛ معجم احاديث الامام المهدي، ج 1، ص 500.
35) تحف العقول، ص 249؛ بحارالانوار، ج 44، ص 192.
36) بحارالانوار، ج 52، ص 135.
37) همان، ج 53، ص 135.
38) همان.
39) همان، ج 52، ص 124.
40) بحارالانوار، ج 44، ص 325.
41) كمال الدين، ج 1، ص 331.
42) الغيبة شيخ طوسي، ص 32.
43) الغيبة نعماني، ص 84 و نيز ر.ك: همان، ص 72.
44) ر.ك: تاريخ دمشق، ابن عساكر، ج 14، ص 216 و نيز ر.ك: ص 224.
45) بحارالانوار، ج 52، ص 238.
46) مزمل (73)، آيات 1 - 5.