فارسی
چهارشنبه 13 تير 1403 - الاربعاء 25 ذي الحجة 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 1
100% این مطلب را پسندیده اند

در خواب ديدن حضرت زهرا(س)

اى زينب ، چه گويم از آن هنگام كه شمر خنجر بر حنجر فرزندم حسين را بر نوك سنان بر آوردند...
در خواب ديدن حضرت زهرا(س)

طراز المذاهب از بحر المصائب نقل مى كند: روزى حضرت عليا مخدره زينب(س) نزد حضرت سجاد(ع) آمد. حضرت چون چشمش به آن مخدره افتاد، فرمود: اى عمه، ديشب در عالم رؤ يا چه ديدى و از مادرت فاطمه چه شنيدى؟ آن مخدره عرض كرد: تو از تمامى علوم آگاهى. آن حضرت فرمود: چنين است، و مقام ولايت همين است ؛ اما من مى خواهم از زبان تو بشنوم و بر مصيبت پدرم بنالم.
عرض كرد: اى فروغ ديده بازماندگان، چون چشمم قدرى آشنا به خواب شد، مادرم زهرا را با جامه سياه و موى پريشان ديدم كه روى و موى خود را با خون برادرم رنگين ساخته است. چون اين حال را بديدم، خويشتن را بر پاى مباركش بيفكندم و صدا به گريه و زارى بلند كردم و سر آن حال پر ملال را از وى پرسيدم. فرمود: دخترم، زينب! من اگر چه در ظاهر با شما نبودم ليكن در باطن با شما بودم و از شما جدا نبودم. مگر به خاطر ندارى عصر روز تاسوعا، كه برادرت را از خواب برانگيختى، برادرت بعد از مكالمات بسيار گفت: جد و پدر و مادر و برادرم آمده بودند چون بر مى گشتند مادرم وعده وصول از من بگرفت؟! اى زينب، مگر فراموش كردى شب عاشورا را كه ناله واحسيناه! واحسيناه! از من بلند شد و تو با ام كلثوم مى گفتى كه صداى مادرم را مى شنوم؟ آرى، من در آن شب، با هزار رنج و تعب، در اطراف خيمه ها مى گرديدم و ناله و فرياد مى زدم و از اين روى بود كه برادرت حسين به تو گفت: اى خواهر، مگر صداى مادرم را نمى شنوى؟ اى زينب! مگر در وداع بازپسين فرزندم حسين، و روان شدن او سوى ميدان، من همى خاك مصيبت بر سر نمى كردم؟ اى زينب، چه گويم از آن هنگام كه شمر خنجر بر حنجر فرزندم حسين را بر نوك سنان بر آوردند. اى زينب، اى دخترجان من! چه گويم از آن وقت كه لشكر از قتلگاه به سوى خيمه گاه روى نهادند و شعله نار به گنبد دوار بر آوردند. اى دختر محنت رسيده، من همانا در نظاره بودم كه مردم كوفه با آن آشوب و همهمه و ولوله خيمه ها را غارت كردند و آتش در آنها زدند و جامه هاى شما را به يغما بردند و عابد بيمار را از بستر به زمين افكندند و آهنگ قتلش نمودند و تو، نالان و گريان، ايشان را از اين كار باز مى داشتى، و هيز هنگامى كه شما را از قتلگاه عبور مى دادند تمامى آن احوال را مى ديدم و آن چهار خطاب تو به جد و پدر و مادر و برادرت را استماع مى نمودم و اشك حسرت از ديده مى باريدم و آه جانسوز از دل پردردم بر مى كشيدم. دخترجان من، اين خون حسين است كه بر گيسوان من است، و من در همه جا با شما همراه بودم، خصوصا هنگام ورود به شام و مجلس يزيد خون آشام و رفتار و گفتار آن نابكار بدفرجام.
عليا مخدره(س) مى فرمايد، عرض كردم: اى مادر، از چه روى اين خون را از موى و روى خويش پاك نمى فرمايى؟ فرمود: اى روشنى ديده، بايد با اين موى پر خون در حضرت قادر بيچون به شكايت برم و داد خود را از ستمكاران و كشندگان فرزندم بازجويم، و عزاداران و گنهكاران امت پدرم را شفاعت بنمايم. و تو را وصيت مى كنم كه سلام مرا به فرزند بيمارم، سيد سجاد، برسانى و بگويى به شيعيان ما اعلام كند كه در عزادارى و زيارت فرزندم حسين كوتاهى نكنند و آن را سهل نشمارند كه موجب ندامت آنها در قيامت خواهد بود.


منبع : 200 داستان از فضايل ، مصايب و كرامات حضرت زينب(س)
  • کربلا
  • حضرت زهرا
  • حضرت زینب
  • عاشورا
  • 0
    100% (نفر 1)
     
    نظر شما در مورد این مطلب ؟
     
    امتیاز شما به این مطلب ؟
    اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

    آخرین مطالب

    معرفي اصحاب امام حسين( عليه السلام ) از زبان خود ...
    کراماتی از سه ساله امام حسین علیه السلام
    يزيد بن حُصَيْن
    ابوبكر بن على عليه السلام‏
    حضرت زينب(سلام الله عليها) واخبار عاشورا
    توسل به حضرت زينب (س )
    عمير بن عبداللَّه مذحجى
    مالك بن عبدالله‏
    مقتل حرّ بن یزید ریاحی (ره)
    تعداد فرزندان امام حسين(ع) و حضور آن‌ها در ...

    بیشترین بازدید این مجموعه

    يزيد بن حُصَيْن
    ابوبكر بن على عليه السلام‏
    حضرت زينب(سلام الله عليها) واخبار عاشورا
    معرفي اصحاب امام حسين( عليه السلام ) از زبان خود ...
    کراماتی از سه ساله امام حسین علیه السلام

     
    نظرات کاربر

    پر بازدید ترین مطالب سال
    پر بازدید ترین مطالب ماه
    پر بازدید ترین مطالب روز



    گزارش خطا  

    ^