فارسی
جمعه 07 ارديبهشت 1403 - الجمعة 16 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 8
86% این مطلب را پسندیده اند

داستان شعوانه و توبه‏

داستان شعوانه و توبه‏

مرحوم ملا احمد نراقى در كتاب شريف اخلاقى معراج السعادة، در رابطه با توبه ى واقعى داستان شگفت آور زير را نقل مى كند:

او زنى بود جوان، خوش صدا، رقاصه، بى توجه به حلال و حرام الهى. در شهر بصره مجلس فسق و فجورى از ثروتمندان و جوانان نبود مگر اين كه شَعْوانه براى خوشگذرانى آنان در مجلس حاضر مى شد، او در آن مجالس آوازه خوانى مى كرد، مى رقصيد و بزم آلودگان را گرم مى كرد، شعوانه را در اين امور عدّه اى از دختران و زنان همراهى مى كردند.

 

روزى براى رفتن به مجلس بدكاران، با تعدادى از همكارانش از كوچه اى مى گذشت، شنيد از خانه اى ناله و افعان بلند است، با تعجب گفت: چه خبر است؟ يكى از همكارانش را براى جستجوى موضوع فرستاد، ولى از برگشتن او خبرى نشد، نفر دوم را فرستاد تا از آن مجلس خبرى بياورد برنگشت، سومى را به دنبال خبر گرفتن فرستاد و از او به اصرار خواست برگردد و مانند آن دو نفر او را به انتظار نگذارد، او رفت و بعد از اندك مدّتى بازگشت و گفت: اى خاتون، اين ناله و ماتم بدكاران و فرياد و نعره ى گنهكاران است!

 

شعوانه گفت: بهتر اين است كه خود بروم و از آن مجلس خبر بگيرم.

نزديك مجلس آمد، مشاهده كرد واعظى براى مردم سخن مى گويد: سخنش به اين آيه رسيده بود:

«إِذا رَأَتْهُمْ مِنْ مَكانٍ بَعِيدٍ سَمِعُوا لَها تَغَيُّظاً وَ زَفِيراً* وَ إِذا أُلْقُوا مِنْها مَكاناً ضَيِّقاً مُقَرَّنِينَ دَعَوْا هُنالِكَ ثُبُوراً» .

زمانى كه آتش دوزخ، تكذيب كنندگان قيامت را از مكانى دور ببيند، خروش و فرياد جهنم را از دور به گوش خود مى شنوند، چون آن تبهكاران را در زنجير بسته به محل تنگى از جهنم دراندازند، در آن حال فرياد واويلا از دل بركشند!

 

شعوانه چون اين آيه را شنيد و با قلب و جان به مفهوم آن توجه كرد، عربده اى كشيد و گفت: اى گوينده! من يكى از گنهكارانم، من نامه سياهم، من شرمنده و خجالت زده ام، آيا اگر توبه كنم توبه ام در پيشگاه حق مورد پذيرش است؟ واعظ گفت: آرى، گناهت قابل بخشش است، گرچه به اندازه ى شعوانه باشد! گفت: واى بر من كه خود من شعوانه هستم، مرا چه اندازه آلودگى است كه گنهكار را به من مثل مى زنند، اى واعظ! از اين پس گناه نكنم و دامن آلوده نسازم و به مجلس اهل گناه قدم نگذارم. واعظ گفت: خداوند هم نسبت به تو ارحم الراحمين است.

 

شعوانه به حقيقت توبه كرد، اهل عبادت و بندگى شد، گوشت روييده از گناه در بدنش آب شد، دلش گداخت، سينه اش سوخت، ناله و فريادش به نهايت رسيد، در خود نگريست و گفت: آه! اين دنياى من، آخرتم چه خواهد شد، در درونش صدايى احساس كرد: ملازم درگاه باش تا ببينى در آخرت چه مى بينى.

 


منبع : پایگاه عرفان
0
86% (نفر 8)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

شايد بخل ورزيده باشد
شكر او را از فقر نجات داد
داستانى شگفت از مبارزه با نفس‏
توبه ابولبابه
مهر و محبّت، مرا پايبند مسجد كرد
پيروى نكردن از غافلان
اين را مى‏توان باور كرد؟
جهاد افضل
از يك خلال دندان ناراحتم
تواضع در برابر حق‏

بیشترین بازدید این مجموعه

بهترین برنامه اسلام
شما عهده‏دار رياست كل كشورى
از يك خلال دندان ناراحتم
داستانى شگفت از مبارزه با نفس‏
حضرت عيسى عليه السلام و گناهكار
داستان شگفت انگيز سعد بن معاذ
تواضع در برابر حق‏
گناه نااميدى‏
از كجا دانستند؟
توبه یزید بن معاویه!

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^