فارسی
يكشنبه 09 ارديبهشت 1403 - الاحد 18 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

خدایااگرمرادوست داری باران بفرست

اين داستان را ثابت بنانى تعريف کرده و مي‌گويد: من به همراه عدّه اى از مومنان بصره همچون ايوب سجستانى، صالح مرى، عتبه غلام، حبيب فارسى و مالك بن دينار به حج مشرف شده بودم. چون به مكّه رسيديم متوجّه كمبود آب شديم. كمبود بارندگى موجب تشنگى بيش از حد مردم شده بود. مكيان و زائران خانه حق، به ما التماس كرده و مى خواستند كه آبشان دهيم. آنگاه ما به كعبه رفتيم و طواف كرديم و با خضوع و زارى در كنارخانه كعبه به دعا پرداختيم امّا دعاهايمان اجابت نشد. ما در همين حال وهوا بوديم كه ناگهان جوانى كه حزن و اندوه از چهره اش مى باريد، نمايان شد. چند بار به گرد كعبه طواف كرد و آنگاه به سوى ما آمد و گفت: اى مالك بن دينار و اى ثابت بنانى و اى ايوب سجستانى و اى صالح مرى واى عتبه غلام و اى حبيب فارسى و اى سعد و اى عمر و اى صالح اعمى و اى رابعه و اى سعدانه و اى جعفر بن سليمان! ما گفتيم: بفرماييد اى جوان. پرسيد: آيا در ميان شما يكى نيست كه خداوند او را دوست بدارد؟ گفتيم: اى جوان بر ما دعا كردن است و بر او اجابت گفتن. گفت: از كعبه دور شويد كه اگر در ميان شما يك تن بود كه خدا او را دوست مى داشت دعايش را پاسخ مى گفت. سپس خود به كعبه در آمد و به سجده بيفتاد. مى شنيدم كه در سجده اش مى گفت: سرورم تو را به محبّتت به من سوگند، مكّيان را از باران سيراب كن. ثابت گويد: هنوز سخنش تمام نشده بود كه باران همچون دهانه هاى مشك باريدن گرفت. پرسيدم: اى جوان! از كجا دانستى كه خداوند تو را دوست دارد؟! فرمود: اگر او مرا دوست نمى داشت به زيارت خودش فرا نمى خواند. پس چون مرا به ديدار خويش نايل گردانيد دانستم كه دوستم دارد. بنابراين او را به محبّتش به من سوگند دادم و او هم دعايم را اجابت فرمود. سپس از ما دور شد و اين ابيات را خواند: مَنْ عَرَفَ الرَّبَّ فَلَمْ يُغْنِهِ مَعْرِفَةُ الرَّبِّ فَذاكَ الشَّقى هر كه پروردگار را شناخت و شناخت خداوند او را بى نياز نساخت، تيره روز و بدبخت است. ما ضرّ فِى الطَّاعَةِ ما نالَهُ في طاعَةِ اللَّهِ وَماذا لَقى آنچه او در راه طاعت خداى انجام داده و آنچه در اين راه ديده است؛ بر طاعت وى چه زيانى رساند؟ ما يَصْنَعُ الْعَبْدُ بِغَيْرِ التُّقْى وَالْعِزُّ كُلَّ الْعِزِّ لِلْمُتَّقى بنده جز تقوا چيزى فراهم نسازد چرا كه عزت همه از آن پرهيز كار است. پس گفتم: اى مكيّان اين جوان كه بود؟ گفتند: على بن الحسين بن على بن ابى طالب عليهم السلام.
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

كیفر راهزن گستاخ
بزرگوای و كرامت
استجابت دعا در هلاكت دشمن
غرق در عبادت
فیّاض
عظمت خداوند در نظر امام سجاد(ع)
تخریب كعبه و پیدایش مار
یك نمونه از انفاق امام سجاد (ع )
از سجایای اخلاقی امام (ع)
ضمانت آهو

بیشترین بازدید این مجموعه


 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^