امام باقر(ع) فرمود: من و گروهی در حضور پدرم امام سجاد(ع) بودیم ، ناگهان آهوئی از صحرا آمد و در چند قدمی پدرم ایستاد و ناله كرد. حاضران به پدرم گفتند چه می گوید؟ پدرم فرمود: می گوید: بچه ام را فلانی صید كرده ، از روز گذشته تا حال شیر نخورده ، خواهش می كنم ...
1- ابوحمزه ثمالی از حضرت امام محمدباقر(علیهالسلام) نقل می کند که فرمود:
چون هنگام وفات حضرت علی بن الحسین(علیهماالسلام) فرا رسید، من را به سینه خود چسبانید و فرمود:پسرم، تو را به چیزی وصیت میکنم که پدرم به هنگام ...
هنگامى كه امام سجاد(ع ) را (در ماجراى كربلا، به صورت اسير، همراه بازماندگان شهداى كربلا به شام ) نزد يزيد بن معاويه بردند، آن حضرت را در برابر يزيد نگهداشتند.يزيد(مغرور براى نيكو جلوه دادن كار خود به يك توجيه مزورانه مذهبى ...
امام سجاد علیه السلام در حال نمازبود كه فرزندش در چاه افتاد.مردم متوجه شدند و سر و صدا بلند كردند و باسعی و تلاش بچه را از چاه بیرون آوردند و همچنان امام علیه السلام در حال نماز بود. وقتی نماز به پایان رسید به او گفته شد چرا با افتادن بچه در چاه نماز ...
حضرت امام سجاد(علیهالسلام) در زمان خلافت ولید بن عبدالملک به شهادت رسید.
بنا به گفته عمر بن عبدالعزیز، ولید که حاکم جبّار و ظالمی بود، زمین را از جور و ستم لبریز کرده بود. در دوره ی حکومت او، رفتار مروانیان و ...
عمران بن سليم مي گويد: هر گاه زُهري از علي بن الحسين مطلبي نقل مي كرد، مي گفت: براي من زين العابدين روايت كرد. يك بار سفيان بن عُيينه به او گفت: از چه جهت او را زين العابدين مي گويي؟پاسخ داد از سعيد بن مسيب شنيدم كه رسول خدا فرمود: به روز قيامت، فرياد ...
محدّثين و تاريخ نويسان آورده اند:پس از واقعه دلخراش كربلاء، و بعد از وقوع تحوّلاتى در حكومت بنى اميّه ، مختار ثقفى روى كار آمد.
و يكى از فرماندهان مختار شخصى به نام ابراهيم فرزند مالك اشتر بود، كه بعد از آن كه عبيداللّه بن زياد ملعون را دست گير ...
ابان بن تغلب - كه يكى از اصحاب و راويان حديث مى باشد - حكايت كند:روزى حجّاج بن يوسف ثقفى كعبه الهى را تخريب كرد و مردم خاك هاى آن را جهت تبرّك بردند.
و چون پس از مدّتى خواستند كعبه را تجديد بنا كنند، ناگهان مار بزرگى نمايان شد و مردم را از بناى مجدّد ...
امام باقر علیه السلام فرمود: من و گروهی از مردم در حضور پدرم امام سجاد علیه السلام نشسته بودیم كه ناگهان آهویی از صحرا آمد و در چند قدمی پدرم ایستاد و ناله كرد. حاضران به پدرم گفتند: چه میگوید؟ پدرم فرمود: میگوید: بچهام را فلانی صید ...
روزگار ، روزگار آدمهای كوچك و منافق بود و ایمان تنها لقلقه ی زبانها بود، شاید برای نجات از اتهام بی دینی.بذر ایمان در كویر یابس دلهای مردمان سخت تر از سنگ، هرگز نمی توانست به جوانه بنشیند و در سیاهی ظلمت و گمراهی این آدم نماها، گرگهای ایمان خوار ، ...
ابن دينار گفت : من در خدمت امام سجاد ( عليه السلام ) نشسته بودم که مردي وارد شد و بي ادبانه به امام ( عليه السلام ) گفت :مي داني که چگونه نماز مي خوانند ؟من قصد کردم که او را بزنم ، ولي امام مانع شد و فرمود :صبر کن اي ابا جازم ! ...
امام سجاد علیه السلام همواره بطور ناشناس پنهانی به منزل پسر عموی خود می رفت و به او پول می داد اوهم پول را می گرفت و تشكر می كرد و می گفت : خدا به امام علی بن الحسین جزای خیر ندهد كه به من كمك نمی كند. امام علیه السلام این انتقاد را از پس عموی خود می ...
زُهرى كه يكى از راويان حديث و از اصحاب امام سجّاد، زين العابدين عليه السّلام است ، گويد:در آخرين لحظات عمر شريف امام سجّاد عليه السّلام به محضر مباركش شرفياب شدم ، همين كه كنار حضرت نشستم مقدارى نان و سبزى كاسنى آوردند، حضرت خطاب به من كرد و ...
1 - مرحوم قطب الدّين راوندى در كتاب خود آورده است :امام سجّاد صلوات اللّه عليه چون نماز صبح را به جا مى آورد؛ در جايگاه خود مى نشست و دعا مى خواند تا موقعى كه خورشيد طلوع نمايد؛ و پس از طلوع خورشيد، دو ركعت نماز براى سلامتى خود و افراد خانواده اش ...
منهال بن عمرو گوید: از كوفه بسفر حج رفتم و خدمت امام سجاد علیه السلام رسیدم . آن جناب از من پرسید از حرمله بن كاهل (قاتل شش ماهه علی اصغر بود) چه خبر داری ؟ عرضكردم در كوفه زنده است ؛ حضرت دست به نفرین او برداشت و از خدا خواست حرارت آتش و آهن را در ...