جلسه اول چهارشنبه (25-1-1400)
(تهران حسینیه همدانیها)عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید- صراط مستقیم، یکی از ارزشهای الهی
- -تفاوت گدایی از مخلوق با گدایی از خداوند
- -سخاوت پروردگار در عطای رزق مادی به بندگان
- -گشایش درهای رزق معنوی بر بندگان مؤمن
- -درخواست صراط مستقیم، عبادت پروردگار
- -ارزش خواب و نَفَس روزهدار
- -همراهی خانوادۀ مؤمنین در بهشت
- صراط مستقیم، راه «اَنعَمتَ عَلَیهِم»
- دشمنان بشر، غارتگران ارزشهای الهی
- الف) جبهۀ باطنی، دشمنترین دشمنان
- ب) دشمن آشکار
- کلام آخر؛ سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت
- -دعای پایانی
بسم الله الرحمن الرحیم
«الحمدلله رب العالمین صلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین».
صراط مستقیم، یکی از ارزشهای الهی
خداوند ارزشهایی را برای انسان مقرر کرده است که انسان با ارتباط به این ارزشها، مسافر بهسوی کمال و رشد میشود. وقتی به رشد و کمال برسد، در حد ظرفیت خودش مقرب به پروردگار خواهد شد. این ارزشها، هم در قرآن کریم و هم در روایات رسول خدا(ص) و اهلبیت(علیهمالسلام) بیان شده است.
یکی از ارزشها، ارائهٔ صراط مستقیم است؛ اینقدر این ارزش مهم است که خودش از ما خواسته در شبانهروز ده بار از من بخواهید: «إهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیم». خود این درخواست صراط مستقیم، پاسخ به خواسته و دعوت اوست. ممکن است که این درخواست از نظر عمر تکلیفی چهل، پنجاه یا شصت سال طول بکشد. یک اخلاق پروردگار این است که از درخواست و گداییکردن بندگانش به تعبیر ما خوشش میآید. اولاً دوست دارد که بندهاش از او گدایی کند. چرا دوست دارد؟ برای اینکه میخواهد جیب دنیا و آخرت بندهاش را با این گداییکردن پُر کند و علت دیگری هم ندارد.
-تفاوت گدایی از مخلوق با گدایی از خداوند
اگر مخلوق دوست دارد که کسی از او گدایی کند، هم میخواهد گدا را تحقیر کند و هم میخواهد خودش سینهای سپر کند و بگوید من این جنس یا پول را به کسی دادم که از من درخواست میکرد؛ اما خدا نمیخواهد بفرماید که من بودم. در متن قرآن است که خداوند گدایی از خودش را عبادت بهحساب آورده است. در متن قرآن مجید هم هست که میفرماید: «ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ» من به گدایی شما جواب میدهم. همچنین در قرآن به پیغمبر(ص) میفرماید: «وَإِذا سَأَلَكَ عِبادي عَنّي فَإِنّي قَريبٌ»(سورهٔ بقره، آیهٔ 186) اگر مردم از تو پرسیدند که خدا کیست، به آنها بگو خدا به شما نزدیک است. «أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ» میخواهید بفهمید که نزدیک به شماست؟ گدایی بکنید، جواب گدایی شما را میدهد و معلوم میشود نزدیک به شماست.
-سخاوت پروردگار در عطای رزق مادی به بندگان
گاهی هنوز گدایی نکردهایم، جیب ما را پر کرده است؛ چه برسد به اینکه اهل گدایی باشیم. آنهایی که او را نمیشناسند، کاری هم به کارش ندارند و حرفش را هم نمیزنند، مگر جیبشان پر نیست و لخت زندگی میکنند؟ در بیابان و کویر زندگی میکنند؟ زن و بچه، خانه و رزق ندارند؟ از کجا آوردهاند؟ رزق موجودات زنده از کجاست؟ آیا کار خودشان است؟ آنهایی هم که اهل گدایی نیستند، جیبشان در حد خودشان پر است. آیا این هشتمیلیارد جمعیت میتوانند عقل، علم و قدرتشان را روی هم بریزند و یک عدس، نخود، گندم یا سیب بسازند؟
این مجموعه رزقها کار اوست و همیشه 98 نفر از صد نفر، نه به او توجه دارند و نه به طرفش دستی دراز میکنند. خدا در قرآن میفرماید «وَمَنْ كَانَ يُرِيدُ حَرْثَ الدُّنْيَا نُؤْتِهِ مِنْهَا»(سورهٔ شوری، آیهٔ 20) آنکه عاشق کِشت دنیایی است، من دریغ ندارم و بخیل هم نیستم، ولو مرا نشناسد و با من مخالف باشد، من به او میدهم.
-گشایش درهای رزق معنوی بر بندگان مؤمن
خداوند به همه عنایت میکند و این رفتارش با کل مردم عالم است؛ اما رفتارش با شما خصوصی و ویژه است. بهبیان دیگر، رزق مادی شما را میدهد و درهای رزق معنوی را هم به روی شما باز گذاشته است. روزه میخواهی، این روزه؛ نماز میخواهی، این نماز؛ پیغمبر میخواهی، این پیغمبر؛ قرآن میخواهی، این قرآن؛ جلسهٔ ذکر میخواهی، این جلسهٔ ذکر؛ دلت میخواهد حال داشته باشی و تا نصفه شب خوابت نبرد که در جلسهٔ ذکر من شرکت کنی، من خواب را از چشمت میگیرم و حال و نشاط هم به تو میدهم.
-درخواست صراط مستقیم، عبادت پروردگار
«إهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیم» گدایی است و به بیان خودش در قرآن، عبادت است؛ علت اینکه خدا مرا دعوت میکند و میگوید در صراط مستقیم قرار بگیر و از من هم بخواه که تو را در «إهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیم» قرارت بدهم، چون مرا دوست دارد و میخواهد جیب دنیا و آخرتت را پر بکنم. تاکنون هم جیب ما را پر کرده است، اما ما حس نمیکنیم.
-ارزش خواب و نَفَس روزهدار
کدامیک از ما این را حس کردیم؟ امروز که روز ماه رمضان بود، اگر نیمساعت خوابیدیم یا پنج دقیقه چُرت زدیم، نمایندهاش پیغمبر اکرم(ص) اعلام کردهاند: «نَوْمُكُمْ فِيهِ عِبَادَةٌ» وقتی آدم میخوابد، تکلیفی ندارد که برای او عبادت بنویسند؛ اما خداوند میگوید که من برای خواب ماه رمضانت هم عبادت مینویسم. «وَأَنْفَاسُکمْ فِیهِ تَسْبِیحٌ» همچنین هر نَفَسی که پایین میرود و بالا میآید، به نویسندگان اعمال میگویم که پروندهٔ بندهام را بنویس، او دارد تسبیح میگوید.
-همراهی خانوادۀ مؤمنین در بهشت
من با تو اینجوری هستم! اگر میگویم در صراط مستقیم بیا؛ اگر میگویم قرارگرفتن در صراط مستقیم را از من گدایی کن و من هم پاسخش را میدهم، بهخاطر این است که جیب دنیا و آخرتت را پر کنم. اگر زن و بچهات هم با تو همراهی کنند، جیب آنها را هم پر میکنم. روز قیامت هم، عشقت را به زن و بچه، پدر و مادرت کور نمیکنم و نمیگویم که آنها به یکطرف بروند و تو هم بهطرف دیگر برو، نمیخواهد آنها را ببینی. «وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّيَّاتِهِمْ»(سورهٔ رعد، آیهٔ 23) من در قیامت، تو را با پدر و مادر خوب، زن خوب و نسل خوبت در بهشت قرار میدهم. خدا دو بار هم در قرآن فرموده که بار دوم خیلی مفصّل است؛ در سورهٔ مؤمن، جزء 23 قرآن، آیهٔ هفت به بعد.
صراط مستقیم، راه «اَنعَمتَ عَلَیهِم»
آنوقت اگر در صراط مستقیم قرار بگیری، میدانی این صراط مستقیم راه چه کسانی است؟ «صِراطَ الَّذینَ اَنعَمتَ عَلَیهِم» راه کسانی است که من نعمت مادی و معنوی را در دنیا به آنها دادهام و در آخرت هم میدهم. این «اَنعَمتَ عَلَیهِم» چه کسانی هستند؟ گاهی قرآن آیاتِ خودش را توضیح میدهد. این «اَنعَمتَ عَلَیهِم» نیز در آیهٔ 69 سورهٔ نساء آمده است و خدا میفرماید: «وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ» آنهایی که مطیع خدا و پیغمبر هستند، یعنی در صراط مستقیم قرار دارند. «فَأُولئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِينَ» همهٔ شما را که در صراط مستقیم بودید، روز قیامت در کنار انبیا، صدیقین، شهدا و صالحین قرار میدهم. «وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقاً» اینها رفیقهای خوبی در قیامت هستند.
اما اگر در صراط مستقیم نباشی، نمرود، شداد، بنیامیه، بنیعباس و ستمگران تاریخ رفیقهای قیامت تو هستند و مجبور هستی که در دوزخ با آنها باشی و نجات هم نداری. حالا دیدی این گدایی چقدر سودمند است؟ دیدی عبادت است و چگونه جیب دنیا و آخرتت را پر میکند؟
دشمنان بشر، غارتگران ارزشهای الهی
البته مسئلهٔ دیگری هم در اینجا وجود دارد که این است: کنار این ارزشها، یعنی صراط مستقیم، ایمان، محبت مثبت و انجام واجبات، خدا در بیشتر سورههای قرآن هشدار میدهد که دشمن در کمین است تا این ارزشها را غارت کند. ابزار دشمن هم در هر روزگاری به یک شکل است. امروز شکل ابزار دشمن، همین ماهوارهها، سایتها و کانالهای خطرناکِ کِشانندهٔ مردم به بدترین حرامهاست. دشمن میخواهد شما را از ارزشها بازبدارد. در قرآن میفرماید: «فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُوا الصَّلَاةَ»(سورهٔ مریم، آیهٔ 59) بعد از ارزشداران، عدهای جای آنها قرار گرفتند که نماز مرا تباه کردند. وقتی ارزشداران مُردند، عدهای جایگزین آنها شدند که نماز مرا تباه کردند، سبک شمردند، نخواندند و به نماز روی نیاوردند. نماز از آنها گرفته شد، «وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ» هر میل ناحقی را دنبال کردند. عمری در میلهای ناحق چرخیدند تا به هیزم دوزخ تبدیل شدند.
الف) جبهۀ باطنی، دشمنترین دشمنان
این دشمن یک دانه نیست، بلکه دشمنان هستند و در دو جبهه علیه تو کار میکنند: یکی جبههٔ باطنی است که پیغمبر(ص) میفرمایند: «أَعْدَي عَدُوِّكَ نَفْسَكَ الَّتِي بَيْنَ جَنْبَيْكَ» این جبههٔ باطنی، دشمنترین دشمنان است که بین دو پهلویت در کمین توست. این دشمنان، یکی شکم و یکی هم غریزهٔ جنسی است. بین دو پهلوی مردم چیست؟
-پر کردن شکم از مال حرام
شکم بین دو پهلوی مردم قرار دارد که میخواهد کیسهٔ شکم را از هر گونه مالی پر بکنی. خود پروردگار عالم باطن اموال حرام را در قرآن نشان میدهد و میفرماید: «إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوالَ الْيَتامى ظُلْماً إِنَّما يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ ناراً»(سورهٔ نساء، آیهٔ 10) یک مال حرام، خوردن ظالمانه و غارت مال یتیم است؛ یعنی ملک و پول و مغازهٔ یتیم را به نام خود کردن، کنار این سفره نشستن و خوردن. اینهایی که مال یتیم میخورند، منِ خدا باطنشان را میبینم و میگویم که آتش در شکم خودشان میریزند.
-حکایت امیرالمؤمنین(ع) و مرد قصاب
البته این دشمنترین دشمنان را میتوان به دوستترین دوستان تبدیل کرد؛ آن هم با مواظبت، خودداری و شجاعت. ایام حکومت امیرالمؤمنین(ع) است. نماز مغرب و عشا را در مسجد کوفه خواندند و از درِ مسجد بیرون آمدند. یک مغازه قصابی آنجا بود، قصاب به حضرت گفت: علی جان، یکخرده گوشت خوب مانده است، شما بخر. خرج چهارسالهٔ امیرالمؤمنین(ع) در کوفه از فروش خرماهای نخلهای مدینهاش تأمین میشد. امیرالمؤمنین(ع) نمایندهای در مدینه داشتند که وقتی خرماها میرسید، آنها را میفروخت. پول خرماها را در کیسه میریخت و به کوفه میفرستاد. علی(ع) پولها را میشمردند و خرج سالش را با همین پولی تنظیم میکرد که درآمده بود. برای همین به مرد قصاب فرمودند: پول ندارم! قصاب گفت: حاکم مملکت به این پهناوری و به قول امروزیها، رئیسجمهور و شاه این مملکت، پول یک کیلو گوشت ندارد؟!
قصاب! علی(ع) راست میگوید، باور کن. حرف امام تعیینشدهٔ خدا، پیغمبر(ص) و پروردگار را باور کن. این باور خیلی نعمت است! وقتی امام میگوید ندارم، واقعاً ندارد. در حقیقت، بهاندازهٔ یک کیلو یا دو کیلو گوشت پول اضافه ندارد و با این پول در یک سال، نان و نمک، نان و خرما، نان و سبزی یا نان خالی میخورد. گاهی هم یک یا دو سیر گوشت شتر آبپز میکند، نان در آن میریزد و این غذای بیمزه را میخورد. بیشتر ندارد که سفرهاش را پهنتر کند. درآمد حضرت خیلی بود، اما نه برای خودشان! درآمدشان را چهکار میکردند؟ نزدیک صدهزار درخت خرما کاشته بودند که نوشته بودند: حسن جان، حسین جان! همهٔ درآمدم را وقف نیازمندان مسلمان کردهام. اگر روزی هم خودتان فقیر شدید، اجازه میدهم که از این خرماها بفروشید و خرجتان را اداره کنید؛ اما اگر نیاز نداشتید، همهٔ خرماها برای مستحقهای مسلمانهاست.
قصاب گفت: آقا، به شما نسیه میدهم. فرمودند: حالا من بین تو و شکمم قرار گرفتم؛ به شکم بگویم که فعلاً پول گوشت ندارم، گوشت طلبت باشد؛ یا به تو بگویم که گوشت را نسیه بده، پول طلبت باشد. شکمم با من رفیقتر است، پس به او میگویم. این یعنی شکم علی(ع) محکوم و رعیت علی(ع) بود؛ اما شکم بعضیها، آقا، مولا و حاکمشان است.
-غریزۀ جنسی
شکم یک دشمن است، ولی میتوانی با خودت رفیقش کنی. با محبت با او بسازی و بگویی فشاری به من نیاور؛ اگر داشتم، به تو میدهم و اگر نداشتم، به همین نان و خرما، نان و سیبزمینی یا نان و آبگوشت قناعت کن. یک دشمن هم غریزهٔ جنسی است که دشمن بسیار خطرناکی است. نیازی ندارد من توضیح بدهم؛ شما میدانید که غریزه در دنیا چهکار میکند و چه گناهانی از او صادر میشود!
در «نهجالبلاغه» آمده است که خدا دنیا را بهصورت دخترِ زیبای خوشگلی متمثل در برابر چشم علی(ع) کرد. امیرالمؤمنین(ع) سرِ زمین کار کشاورزی میکردند، دیدند دختر بسیار زیبایی ایستاده است (تمثل بابی است که اهلش هم قبول دارند). به این دختر زیبا فرمودند: من تو را از اول سهطلاقه کردهام و طلاقی که دادهام، رجوع ندارد.
برو این دام بر مرغی دگر نِه ×××××××× که عَنقا را بلند است آشیانه
-هوای نفس، معبود بشر
البته فقط شکم و غریزه دشمن درونی انسان نیستند و قرآن هم از دشمنی بهنام «هوا» یعنی مجموعهٔ خواستههای نامشروع اسم میبرد. «هَوَیْتُ» یعنی عاشق تو هستم. هوا به مجموعههای خواستههایی گفته میشود که آدم عشقش میکشد پیاده کند. روایت عجیبی است که من این روایت را اولینبار در جوانیام دیدم. روایت در کتابی خیلی قدیمی بود که فکر کنم برای قرن ششم یا هفتم بود. خیلی برایم جالب بود! روایت این است: «يا مُوسى! خالِفْ هَواكَ فَإنّى ما خَلَقْتُ خَلْقاً نازَعنى فى مُلْكى إلَّا الْهَوى» ای موسی! با خواستههای نامشروع، بیدر و پیکر و بیمحاسبه که مدام میگوید میخواهم، مخالفت کن. منِ خدا هیچ آفریدهای را در این عالم نیافریدهام که در خداییِ من با من بجنگد، مگر هوای نفس. بعداً شاید آیهاش را بخوانم، اگر امشب برسم؛ پروردگار میفرماید: هوا یک معبود است که بشر لباس معبودبودن به او پوشانده و در برابر من قرار داده است. این بت هم درونی است.
ب) دشمن آشکار
-هدف دشمن، ضربه بر ارزشهای الهی
دو سه آیه هم راجعبه دشمن بخوانم که دشمن در هر سه آیه بهصورت مطلق بیان شده است و یک نفر نیست. کلمهاش عام است، اما مصادیق زیادی دارد. برادرانم، عزیزانم! این سه آیه را باور کنید تا خودمان را از خطر دور نگه داریم؛ چون این دشمنان برای ارزشهایی خیز برمیدارند که خدا به ما داده است. در قرآن مجید آمده که ابلیس به پروردگار گفت: «لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَكَ الْمُسْتَقِيمَ»(سورهٔ اعراف، آیهٔ 16) از راه مستقیم تو بیرونشان میاندازم. اگر شیطان ما را از راه مستقیم انبیا، ائمه و خدا بیرون بیندازد، در کدام جاده میافتیم؟ در جادهٔ مخالفت با خدا و اولیای خدا میافتیم. خدا هم علنی به او گفت: هر کسی را از جادهٔ مستقیم من بیرون بیاوری، من به او قدرت دادهام که بیرون نیاید. 124 هزار پیغمبر بغل او گذاشتهام که بیرون نیاید؛ اما اگر پررویی کرد و بیرون آمد، «لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْكَ وَ مِمَّنْ تَبِعَكَ مِنْهُمْ أَجْمَعِينَ»(سورهٔ ص، آیهٔ 85) من هم جهنم را از تو و همهٔ آنهایی که به حرفت گوش دادهاند، پُر میکنم. خیال نکن که آنها را بیرون انداختی، ضرری نکردهاند؛ همهٔ آنها ضرر کردهاند.
-نقشۀ خطرناک دشمن برای انسان
آیهٔ اول، چه آیهٔ عجیبی است! در سورهٔ یوسف است که وقتی یوسف(ع) ارزشهای مشاهدهشده در خوابش را به پدرش گفت: «إِنِّي رَأَيْتُ أَحَدَ عَشَرَ كَوْكَباً وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ رَأَيْتُهُمْ لِي ساجِدِينَ»(سورهٔ یوسف، آیهٔ 4) یازده ستاره و یک ماه و خورشید دیدم که به من سجده کردند. خواب به او گفت: تو آدم بزرگی هستی، حالا هفتساله هستی، باشد؛ اما دل تو بزرگ است، عقلت میرسد و روحت ملکوتی است که توانستی یازده ستاره و یک خورشید و ماه را در خواب بهطرف خودت بِکِشی تا به تو سجده کنند. حرف خدا را باید باور کرد! پدرش به یوسف گفت: «يَا بُنَيَّ لَا تَقْصُصْ رُؤْيَاكَ عَلَىٰ إِخْوَتِكَ فَيَكِيدُوا لَكَ كَيْداً»(سورهٔ یوسف، آیهٔ 5) از خوابت به برادرانت نگو؛ نقشهٔ خطرناکی علیه تو میکِشند. «إِنَّ الشَّيْطَانَ لِلْإِنْسَانِ عَدُوٌّ مُبِينٌ» بدکاران، فاسقان، فاجران، کافران و مشرکان، دشمن آشکار انسان هستند. اینها دشمن پنهان هم نیستند و علنی جلوی تو میایستند که دین و ارزشهایت را بده؛ با فیلم، تبلیغ و فدایت شوم. اینها دشمنان آشکار تو هستند.
-سفارش قرآن به پرهیز از بندگی شیطان
یک آیه در سورهٔ یس است که با زبان نصیحت میفرماید: «أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ»(سورهٔ یس، آیهٔ 60) من به شما سفارش نکردم که بندهٔ شیطان نشوید! همانا او دشمن آشکار شماست.
-خیرخواهیِ دروغین شیطان
آیهٔ سوم در سورهٔ اعراف است؛ خدا میفرماید: «يَا بَنِي آدَمَ لَا يَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطَانُ»(سورهٔ اعراف، آیهٔ 27) ای فرزند آدم، این دشمنان گولتان نزنند! اینها دروغ میگویند. شیطان اصلاً راستگویی ندارد! «كَمَا أَخْرَجَ أَبَوَيْكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ يَنْزِعُ عَنْهُمَا» پدر و مادرتان را با فریب از بهشت بیرون کردند. چطوری آدم و حوا را فریب داد؟ «وَقَاسَمَهُمَا إِنِّي لَكُمَا لَمِنَ النَّاصِحِينَ»(سورهٔ اعراف، آیهٔ 21) قسم یاد کرد که خیرخواه آنهاست؛ آن دو باور نمیکردند که کسی قسم دروغ به خدا بخورد و بیتوجهی کردند که خدا اعلام خطر قبلاً کرده بود. شیطان سوگند خورد که اگر از این درخت بخورید، دو فرشته تبدیل میشوید، در این بهشت هم ابدی خواهید بود و دیگر کسی شما را بیرون نمیکند. این دو نیز بهسراغ آن درخت میوه رفتند و لباسهایشان ریخت. خدا هر دو را از بهشت بیرون کرد.
کار دشمن این است که نمیخواهد شما به بهشت بروید. بهشت دری دارد، البته نه به شکل این درها، بلکه راهی است که خدا در قیامت به روزهداران میگوید: این در، مخصوص شما روزهداران است. شما از این در بروید.
کلام آخر؛ سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت
من روی منبر پیغمبر(ص) راست میگویم؛ از سالی که بر من گذشت، ناراحت و متأثر هستم و غصه دارم. غصهام هم بهخاطر این است که از شب اول ماه رمضان سال گذشته، مدام به خدا گفتم که دیگر با تو میمانم، گناه نمیکنم و توبهام توبهٔ درستی است؛ اما به وعدهام عمل نکردم. روی منبر پیغمبر(ص) عرض کردم که راست میگویم، واقعاً دلم آتش است!
سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت ××××××× آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت
تنم از واسطهٔ دوری دلبر بگداخت ×××××××× جانم از آتش مِهر رخ جانانه بسوخت
سوز دل بین که ز بس آتشِ اشکم دلِ شمع ×××××××××× دوش بر من ز سرِ مِهر چو پروانه بسوخت
آشنایی نه غریب است که دلسوز من است ×××××××× چون من از خویش برفتم، دل بیگانه بسوخت
از این بیچارگی و تهیدستی من، فرشتگان هم دلشان به حال من سوخت!
چون پیاله دلم از توبه که کردم، بشکست ×××××× همچو لاله جگرم بی می و خمخانه بسوخت
-دعای پایانی
بردگان و غلامان در قدیم دو نوع بودند: یک نوع برده، بردهٔ سپیدپوست بود که چهره روشنی داشت. یک نوع برده هم سیاهچهره و بدقیافه بود. خواجه مگر بردهٔ سیاه ندارد! مگر باید همهٔ زیباباطنهای دنیا بندهٔ تو باشند! مگر فقط باید به انبیا و ائمه دلت خوش باشد! ما هم غلام سیاه و بردهٔ روسیاه تو هستیم.
«اَللّهُمَّ ارْزُقنِى حَلاَوَةَ ذِکرِکَ، اَللّهُمَّ ارزُقنِى حَلاَوَةَ عِبٰادَتِک، اَللّهُمَّ ارزُقنِى حَلاَوَةَ خِدمَتِک، اَللّهُمَّ ارزُقنِى حَلاَوَةَ مَغْفِرَتِک، اَللّهُمَّ ارزُقنِى حَلاَوَةَ رِضْوانِک، اَللّهُمَّ ارزُقنِى حَلاَوَةَ مُحَبَتِک، اَللّهُمَّ ارزُقنِى حَلاَوَةَ مُنٰاجٰاتِک، اَللّهُمَّ ارزُقنِى حَلاَوَةَ قُرْبِک، اَللّهُمَّ ارزُقنِى حَلاَوَةَ لُطْفِک».
خدایا! تمام بیماران دنیا را شفا بده.
خدایا! دست گدایی ما را خالی برنگردان.
خدایا! به حقیقت پیغمبرت و به حقیقت زینالعابدین(ع)، این مجالس را از ما نگیر.
خدایا! مرگ ما را در نماز قرار بده؛ مرگ ما را در دعای کمیل قرار بده؛ مرگ ما را در عرفه قرار بده؛ مرگ ما را در عاشورا قرار بده؛ مرگ ما را در حال گریهٔ بر ابیعبدالله(ع) قرار بده.
خدایا! لحظهٔ مرگ، پروندهٔ ما را به امضای امیرالمؤمنین(ع) برسان؛ لحظهٔ مرگ، صورتهای ما را روی قدم حسینت قرار بده.
تهران/ حسینیهٔ همدانیها/ ماه مبارک رمضان/ بهار 1400ه.ش./ سخنرانی اول