قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

ابوالببغاء(ابوالشعثاء كِنْدِى‏)

ابوالشعثاء، يزيد بن زياد مهاصر بن نعمان كِنْدِى از اصحاب امام حسين عليه السلام و شهيدان كربلا است.
    
در چگونگى پيوستن وى به كاروان حسينى ميان مورّخان اختلاف است، برخى گفته اند: ابوالشعثا همراه عمرسعد از كوفه به كربلا آمد و آن گاه كه او پيشنهادهاى امام حسين عليه السلام را رد كرد از لشكرش جدا شد و به سپاه امام عليه السلام پيوست و با آن حضرت بود تا در ركابش به شهادت رسيد.
   
برخى ديگر آورده اند كه ابوالشّعثا از كوفه بيرون آمد و پيش از رسيدن سپاه حرّ به امام حسين عليه السلام در ميان راه به امام عليه السلام پيوست. پس از مقاومت حضرت عليه السلام در برابر سپاه حرّ، كه قصد بردن وى به كوفه را داشت، دو گروه به نينوا رسيدند. در اين هنگام سوارى مسلح و كمان به دوش بر اسبى اصيل از سوى كوفه پديدار شد. همگى ايستادند و منتظر وى ماندند.
     
سوار كه رسيد، به حرّ بن يزيد و يارانش سلام كرد ولى به امام حسين عليه السلام و يارانش سلام نكرد.
   
آن گاه نامه ابن زياد را به حرّ داد؛ كه در آن چنين نوشته بود: «وقتى فرستاده ام آمد و نامه ام را براى تو آورد، حسين را در صحرايى خشك فرود آر. به فرستاده ام فرمان داده ام كه از تو جدا نشود تا خبر اجراى فرمانم را بياورد. والسلام.»
    
حرّ، پس از خواندن نامه گفت: «اين نامه امير عبيداللَّه زياد است كه به من فرمان داده است، شما را در همان جا كه نامه به من مى رسد متوقف كنم و اين فرستاده اوست كه تا اجراى فرمان از من جدا نخواهد شد.
   
ابوالشّعثا با نگاهى به فرستاده عبيداللَّه زياد بانگ زد: آيا تو مالك بن نُسير بَدّى نيستى؟
  
گفت: چرا.
  
چون وى نيز از قبيله كنده بود. ابوالشعثا گفت: مادر به عزايت بنشيند؛ چه خبر آورده اى؟
  
گفت: چيزى نياورده ام جز آن كه از پيشوايم فرمان برده و به بيعتم وفا كرده ام!
  
ابوالشّعثا گفت: عصيان پروردگار كردى و با اطاعت از پيشوايت خود را به هلاكت افكندى و ننگ و عار و افتادن در آتش را به جان خريدى، خداى عزّوجل گويد:
  
«وَجَعَلْناهُمْ ائِمَّةً يَدْعُونَ الَى النَّارِ وَيَومَ القيامَةِ لا يُنْصَرُون»
    
 و پيشواى تو چنين است.
   
ابوالشّعثا، مردى شريف، شجاع و بى باك بود، و در تيراندازى مهارتى ويژه داشت. وى پس از وداع با امام حسين به ميدان رفت و پس از جنگى دليرانه، اسبش به وسيله سپاه عمرسعد پى شد. آن دلاورمرد كنار امام عليه السلام زانو زد و دشمن را هدف تير قرار داد و با هر تيرى كه رها مى كرد اين بيت را مى خواند:
   
          انَا ابْنُ بَهْدَلَهْ             فُرسانُ العَرْجَلَهْ
  
منم فرزند بهدله يكه سوار عرجله
   
امام حسين عليه السلام براى وى چنين دعا كرد: اللَّهُمَّ سَدِّدْ رَمْيَتَهُ وَاجْعَلْ ثَوابَهَ الْجَنَّة» (خداوندا تيرش را به هدف بنشان و پاداش وى را بهشت قرار ده!)
   
ابوالشّعثا پس از پرتاب صد تيرى كه به همراه داشت برخاست و گفت: جز پنج تير خطا نرفت و بر من معلوم شد كه [دست كم ] پنج تن از نيروهاى دشمن را كشتم.
  
با پايان يافتن تيرها، ابوالشعثا برخاست و شمشير كشيد و به دشمن حمله برد؛ و اين رجز را مى خواند:
  
   انَا يزيدُ وابِي مُهاصر             اشْجَعُ مِنْ ليثٍ بِغَيلٍ خادِرْ
  
             يا رَبِّ انّي لِلْحُسين ناصر             وَلِابْنِ سَعْدٍ تارِكٌ و هاجر
    
منم يزيد كه پدرم مهاصر بود، دليرتر از شير بيشه هستم؛
  
خدايا من ياور حسينم، و از ابن سعد دورى گزيده ام.
  
ابوالشّعثا پس از كشتن نُه و به قولى هيجده يا نوزده تن و مجروح كردن شمارى ديگر از سپاه دشمن به شهادت رسيد.
    
درباره هنگام شهادت وى ميان مورّخان اختلاف است، برخى وى را در شمار نخستين شهيدان و برخى در زمره شهيدان وهله دوم ماجراى كربلا آورده اند. شيخ صدوق شهادت وى را پس از شهادت مالك بن انس كاهلى نوشته است. خوارزمى نام وى را پس از شهادت حنظلة بن اسعد شبامى ثبت كرده است و ابن اعثم و ابن شهرآشوب شهادت او را پس از شهادت انيس بن معقل اصبحى آورده اند.


منبع : منبع: پژوهشی پیرامون شهدای کربلا، پژوهشکده تحقیقات اسلامی
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه