عابس فرزند أبى شبيب بن شاكر بن ربيعة بن مالك بن صعب بن معاوية بن كثير بن مالك بن جشم بن حاشد و مولاى- غلام يا هم پيمان- بنى شاكر است.
او از ياران باوفاى امام حسين عليه السلام و به قولى از خاصّان امام على عليه السلام بود. عابس از مهتران، دلاوران، سخنوران، عابدان و شب زنده داران شيعه بود.
به گفته برخى از معاصرين، هنگامى كه امام حسين عليه السلام مى خواست نماز ظهر عاشورا را اقامه كند وى مقابل آن حضرت ايستاد و بدن برهنه خويش را سپر تيرهاى بلا ساخت.
عابس، نخستين كسى بود كه در منزل مختار، هنگام قرائت نامه امام حسين عليه السلام براى شيعيان كوفه به پاخاست و پس از حمد و ثناى خداوند متعال خطاب به حضرت مسلم عليه السلام گفت:
من درباره مردم به شما خبر نمى دهم و نمى دانم نيّتشان چيست و از جانب آنها وعده فريبنده نمى دهم. به خدا قسم از چيزى كه درباره آن تصميم گرفته ام سخن مى گويم هنگامى كه دعوت كنيد مى پذيرم و همراه شما با دشمنانتان مى جنگم و با شمشير از شما دفاع مى كنم تا به پيشگاه خداوند روم و از اين كار جز ثواب چيزى نمى خواهم.
پس از بيعت كوفيان با حضرت مسلم عليه السلام، عابس با شوذب به عنوان پيك، نامه آنان را به امام حسين عليه السلام رساند.
چون روز عاشورا آتش جنگ شعله ور گرديد و برخى از ياران اباعبداللَّه عليه السلام به شهادت رسيدند، عابس به شوذب گفت: اى شوذب؛ مى خواهى چه كار بكنى؟ گفت:
همراه تو در كنار پسر رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم مى جنگم تا كشته شوم. عابس گفت: ... امروز بايد با تمام توان براى سعادت خويش تلاش كنيم. زيرا فردا روز حساب است نه روز عمل.
آن گاه عابس به خدمت امام عليه السلام رسيد و گفت: اى اباعبداللَّه! هيچ كس در روى زمين نزد من از شما عزيزتر و محبوب تر نيست. اگر مى توانستم با چيزى بهتر از جانم از شما دفاع كنم دريغ نمى كردم. درود بر تو اى اباعبداللَّه.
خداوند را گواه مى گيرم كه بر راه تو و پدرت استوار هستم. سپس با پيشانى مجروح و با شمشير بركشيده به سوى ميدان شتافت.
ربيع بن تميم هَمْدانى، از سران سپاه يزيد مى گويد: «چون عابس را ديدم شناختم.
زيرا او را در جنگ ها ديده بودم. فرياد زدم، اى مردم! اين شخص، شير شيران است او فرزند ابى شبيب است. هيچ كس از شما سوى وى نرود. عابس مكرّر فرياد مى زد، آيا مردى وجود ندارد كه با مردى مبارزه كند؟ كسى به ميدان نرفت تا ابن سعد فرمان داد سنگ بارانش كنيد. عابس چون ديد از هر طرف به سويش سنگ پرتاب مى شود، زره از تن بيرون آورد و كلاهخود از سر بيفكند و بر آنها حمله كرد. به خدا قسم ديدم او بيش از دويست تن را طرد كرد. سرانجام در قلب ميدان و محاصره دشمن به درجه شهادت نايل گشت. سر او را در دست چند نفر ديدم كه هر كدام ادعا مى كرد وى، او را كشته است.
عمر سعد گفت: مشاجره نكنيد. هيچ كس نمى توانست يك تنه عابس را بكشد. شما همگى توانستيد با هم او را بكشيد. با اين سخن، نزاع و كشمكش آنها خاتمه يافت.»
در زيارت ناحيه مقدسه امام عليه السلام و رجبيه از وى چنين ياد شده است:
«السلام على عابس بن شبيب الشاكرى.»
مرحوم شيخ عباس قمى نيز درباره او گفته است:
السلام عليك يا عابس بْنِ ابى شبيب الشاكرى اشْهَدُ انَّكَ مَضيت على مامضى عليه البدريون والمجاهدون فى سبيل اللَّه.
درود بر تو اى عابس بن ابى شبيب شاكرى، گواهى مى دهم آنچه [از مصائب ] بر رزمندگان بدر و مجاهدين راه خدا گذشت بر تو نيز وارد شده است.
منبع : منبع: پژوهشی پیرامون شهدای کربلا، پژوهشکده تحقیقات اسلامی.