قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

مقایسه يعقوب و حسين عليه السلام

در زيارت حسين عليه السلام مى خوانيم كه :
السّلام على يعقوب الّذى ردّ اللّه اليه بصره برحمته
سلام بر يعقوب پيامبر كه خداوند به رحمت خويش ، نور ديدگانش را بدو بازگردانيد.
در اين درود و سلام ، مى توانى يعقوب پيامبر را نيّت كنى كه پدر دوازده پسر بود و هنگامى كه آنان را فرا خواند، دركمال صحّت وسلامت در برابرش ايستادند و گفتند: پدرجان ! يكى از ما را گرگ خورد.
و او از اين رخداد و خبر دردناك ، كمرش خم و نور چشمانش را از دست داد.
و نيز مى توانى يعقوب كربلا، حسين عليه السلام را قصد كنى كه پدر يك پسر بود كه ندايش را از شهادتگاه شنيد كه : پدرجان ! آخرين سلام مرا پذيرا باش كه اينك لحظات جدايى است.
مى توانى يعقوب پيامبر را نيّت كنى كه پيراهن آلوده به خون فرزندش را كه سالم بود نگريست و گفت : گويا گرگ پرمهرى بوده كه پسرم را خورده و پيراهن او را پاره نكرده است .
يا يعقوب كربلا را نيّت كنى كه فرزند قهرمانش را با پيكرى به خون آغشته نگريست كه نه جايى از بدن سالم بود و نه پيراهن .
از يعقوب پيامبر، يوسف را خواستند بدين بهانه كه : در دشت زيبا و مناظر دل انگيزش بخورد و بازى كند، امّا او نمى پذيرفت و مى گفت : بردن او، مرا اندوهگين مى سازد.
امّا حسين عليه السلام هنگامى كه فرزند قهرمانش به سوى ميدان جهاد حركت كرد و بانوان حرم او را از حركت بازداشتند، فرمود: او را رها كنيد كه شوق ديدار خدا و پيامبرش را در سر دارد.
يعقوب پيامبر را بشارت دهنده با پيراهن يوسف فرا رسيد و آن را به سر و روى او انداخت و او بينا شد.
امّا حسين عليه السلام نداى جدايى فرزندش را شنيد گويى دنيا در نظرش تيره و تار شد.


منبع : تبیان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه