قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

زيارت امام حسین ع و طواف بر گرد كعبه

حسين عليه السلام در انجام حجّ و شكوه و عظمت كعبه نقش ‍ عظيمى دارد، چرا كه همانگونه كه ترسيم شد خود بيت الله حقيقى است و براى خدا طوافها و حجّهاى عارفانه و خالصانه اى انجام داد كه در همه قرون و اعصار بى نظير بود و هر كدام از آنها مقرّرات ، شرايط، آداب ، ميقاتها و مواقف خاصّى داشت .
اين خانه حقيقى خدا زائران مخصوص به خود، دارد كه براى خود آداب ويژه اى دارند و دسته هاى مختلفى هستند:
1- پيامبران ،
2-  فرشتگان ،
3-  شهيدان راه خدا،
4-  خاندان وحى و رسالت ،
5-  شيعيان و شيفتگان آنان .
حجّ حسين عليه السلام
از ويژگيهاى حسين عليه السلام اين است كه هشت نوع حجّ عارفانه و خالصانه براى خدا انجام داد.
الف : آن حضرت بيست وپنج مرتبه با پاى پياده به همراه برادرش ‍ حسن عليه السلام به طواف خانه خدا شتافت . و پس از شهادت آن حضرت نيز خود شرفياب شد كه در برخى از سفرها به سوى كوى دوست ، سرپرست حجّاج ، سعد بن وقّاص بود كه در ميانه راه ، با ديدن دو فرزند گرانمايه پيامبر كه با پاى پياده و شور و نيايش ، روانه كوى دوست بودند، خود و همه همراهان بى اختيار از مركبها پياده شدند و با حسن و حسين عليهما السلام اين زائران حقيقى خانه خدا، پياده به راه افتادند و پس از مدّتى راهپيمايى به سوى ديار عشق ، سرپرست حجّاج ، نزد آن دو گرامى شتافت و گفت :
پياده روى و هواى گرم ، مردم را خسته كرده است . و از آنان تقاضا كرد كه بر مركبهاى تشريفاتى سوار شوند، كه آنان فرمودند: ما تصميم گرفته ايم و با خود عهد كرده ايم كه پياده برويم ، شما حركت كنيد و منتظر ما نمانيد.
ب : دوّمين نوع از انواع حجّ حسين عليه السلام حجّ باطنى و معنوى و روحانى بود آن حضرت به روح و جان و مفاهيم و هدفها و پيامهاى حجّ، كه اين ظواهر قالب و پوسته آن محتواى پرشكوه هستند، با همه وجود لبّيك گفت ، چرا كه احرام بستن يك ظاهرى دارد و يك محتوا و پيام و عمل قلبى .
آنكه لباس خويش از تن بيرون مى آورد و احرام مى پوشد و لبّيك مى گويد و طواف و سعى مى كند و به وقوف در مكانهاى مقدّس و قربانى و سنگ باران كردن شيطان و شب زنده دارى و نيايش ‍ مى پردازد، در حقيقت به روح و محتواى حجّ كه اين ظواهر، تنها پوشش و قالب آن محتواى عظيم معنوى و روحانى هستند، لبّيك گفته است و حسين عليه السلام همان طواف كننده و زائر بى نظير بيت اللّه بود كه همه ظاهر و باطن ، حقيقت و روح ، قالب و چهره و محتوا و اسرار و رموز شناخته و ناشناخته اين عبادت بزرگ را در عمل خويش ، كه تنها در انجام فرمان خدا بود، گردآورد و آنگونه كه مقرّر شده است انجام داد.
و اين براى هر انسان انديشمندى روشن است ، چرا كه روح حجّ و مناسك آن ، پاك ساختن قلب و دل ، از دنيا و ارزشهاى مادّى و خداحافظى از دنياداران و دنياپرستان و وانهادن همه علايق مادّى و جسمى و دنيوى و گشودن همه دلبستگيها با بستن احرام و ايستادن در بارگاه دوست و اجازه ورود خواستن به حرم عشق و شتافتن و دويدن به خدمت صاحب بيت و نبرد با دشمنان او و پناه جستن به دوست است .
تمامى اينها را حسين عليه السلام در ابعاد و محتواى پرشكوه و والايى صورت عمل بخشيد. از اين رو، اوست كه واقعيّت حجّ را كه اين قالبها و ظواهر اشاره بدان روح و عشق و ايثار و بندگى وصف ناپذير خداست آنگونه كه مى بايد تحقق بخشيد و در عملكرد خويش در چشم انداز همگان قرار داد.
ج : آخرين پرواز يا حجّ ويژه ، سوّمين نوع از حجّ حسين عليه السلام همان حجّ آخرين بود كه به هنگام اقامت در مكّه ، به عنوان حجّ تمتّع احرام بست . آنگاه با آگاهى از نقشه شرربار و شيطانى رژيم براى ريختن خون پاكش در حرم امن الهى ، آن را تبديل به عمره مفرده ، نمود و با انجام مناسك آن از احرام خارج گرديد. و به حجّ پرشكوه و وصف ناپذير ديگرى احرام بست .
به بيانى ديگر:
ابراهيم خليل پس از بنياد كعبه به فرمان خدا، همه بندگان خدا را به سوى آن فراخواند و آنانكه توان و امكانات شتافتن به سوى آن را داشتند، در عالم خاصّ خويش لبّيك گفتند و هر كدام به گونه اى به سوى آن خانه شتافتند و حسين عليه السلام نيز با اين دعوت به سوى آن شتافت و احرام بست و مناسك آن را بجا آورد و در لبّيك به نداى خداى ابراهيم كه پيش ‍ از آفرينش آسمانها به آن حضرت فرموده بود:
جان خويش را در سوداى با خدا معامله كن . از احرام حجّ ابراهيمى خارج شد و به انجام حجّ وصف ناپذير خويش ، احرام بست .
آن حضرت ، از احرام حجّى كه ميقات آن مسجد شجره بود خارج شد و به حجّى كه ميقات آن همان درختى بود كه اين ندا از آن شنيده شد كه خدا فرمود:
اِنَّنى اَنَا اللّهُ لااِلهَاِلاّ اَنَا
احرام بست .
آن حضرت ، از احرام حجّى كه ميقات آن درآوردن لباسهاى دوخته و پوشيدن دولباس سفيد بود خارج شد و به حجّ پرشكوهى پرداخت كه احرام آن درآوردن همه لباسها و پوشيدن دو پيراهن مخصوص يكى از خون و ديگرى از غبار صحرا و يك پيراهن قديمى بود.
به خواهرش فرمود:
پيراهن فرسوده اى را كه كسى بدان طمع نمى ورزد، بياور تا آن را زير لباس خويشتن بپوشم تا پس از شهادت ، بدنم را با بردن لباسهايم برهنه نسازند.
امّا نفرين بر سپاه پليد اموى باد كه آن را نيز از پيكر مقدّسش ‍ ربودند.
و نيز آن حضرت ، لباسى به قسمت پائين پيكرش پوشيد كه دشمن پليد كوشيد تا با گشودن كمربند از پيكرش ، آن لباس را نيز غارت كند، امّا هربار كه تلاش كرد، دست مقدّس حسين عليه السلام آمد و مانع شد. دو دست آن حضرت را يكى پس از ديگرى با اينكه در شهادتگاه خفته بود، قطع كرد؛ امّا موفّق به غارت لباس ‍ آن حضرت نشد، چرا كه بناگاه ديد، پيامبر و على و فاطمه عليهم السلام در شهادتگاه حسين عليه السلام فرود آمدند.
آرى ! آن حضرت از احرام حجّ مقدّسى كه از شرايط آن ، خضاب نكردن چهره و دست و پا بود، خارج شد و بر حجّ پرشكوهى احرام بست كه از شرايط آن ، گلگون ساختن چهره و محاسن و سر، به خون مقدّس خود بود.
و نيز از حجّ خالصانه اى دل كند كه احرام آن ، ترك سايه بان و سايه گزينى به هنگام حركت بود و بر حجّ وصف ناپذيرى احرام بست كه از شرايط آن ، ترك سايه و سايه گزينى در همه حالات ، ايستاده و در حال حركت و هنگام خوابيدن بود.
آن حضرت ، از حجّى خارج شد كه از شرايط آن برهنه و ظاهر ساختن سر بود و آنگاه بر حجّى احرام بست كه پايان آن و خارج شدن از احرامش در گرو نثار سر و جان در راه خدا بود.
آن حضرت ، از حجّى خارج شد كه از جمله كارهاى آن ، تغذيه ودانه دادن به پرندگان حرم و آن خانه مبارك بود و آنگاه بر حجّى احرام بست كه از كارهاى آن تغذيه پرندگان حرم ، از خون قلب پاكش بود.
آن حضرت ، از حجّى خارج شد كه در آن ميّت بايد از كافور به دور داشته شود و آنگاه بر حجّى احرام بست كه پيكر مطهّرش ‍ از آب مخلوط به سدر و كافور و آب خالص نيز محروم شد.
آن حضرت ، از حجّ تمتّع خارج شد و آنگاه به حجّى احرام بست كه آن حجّ هم عمره تمتّع و افراد بود و هم حجّ تمتّع و قِران و ....
آن حضرت ، از حجّى خارج شد كه بيشتر خداپرستان از سى هزار سال پيش از آدم ، آن را انجام داده بودند و آنگاه بر حجّ خاصّى احرام بست كه هيچ يكتاپرستى جز او انجام نداده بود.
آن حضرت ، از حجّى خارج شد كه حجّكوچك بود و به حجّى احرام بست كه حجّبزرگ نام داشت .
آن حضرت ، از حجّ ظاهرى خارج شد، آنگاه بر حجّ ظاهرى و باطنى و معنوى احرام بست .
آن حضرت ، از حجّى كه بسيارى از مردم توان انجام آن را دارند خارج شد و آنگاه بر حجّ شكوهمندانه اى كه هيچ كس جز او، توان و امكان انجام آن را نداشت ، احرام بست .
آن حضرت ، از حجّى كه خداوند در قرآن و به زبان پيام آوران ، همه جنّ و انس را به انجام آن فرمان داده بود، خارج شد و بر حجّى احرام بست كه او در يكى از صحيفه هاى دوازدهگانه اش ‍ به سوى امامان نور كه يكى از آنها ويژه حسين عليه السلام بود و به وسيله جبرئيل و پيامبر دريافت داشت به آن حضرت پيام داده بود كه :
جان گرامى خويش را در سوداى با خدا معامله كن و با كسانى براى خدا قيام كن كه تنها به همراه تو به فيض پرشكوه شهادت نايل خواهند شد و خود نيز تا شهادت در راه حق با ستم و ارتجاع اموى پيكاركن .
آن گرامى از حجّى كه فراخوان آن طبق اين آيه شريفه كه :
وَاَذِّنْ فِى النّاسِ بِالْحَجِّ ضامِرٍ يَاءتينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَميقٍ
ابراهيم خليل بود، خارج شد و بر حجّى احرام بست كه پيامبر محبوب خدا فراخوان آن بود و آنگاه كه حسين عليه السلام براى وداع از آن حضرت ، شبانگاه كنار قبر مطهّرش شتافت و ضمن بيان شرايط سخت خويش و نهادن سر بر تربت مقدّسش خفت ، در عالم رؤ يا او را به انجام آن فراخواند.
آن حضرت پيامبر را ديد كه او را در برگرفت و بوسه باران ساخت و فرمان حركت به سوى شهادت و شهادتگاه ، براى نجات اسلام و برانداختن فتنه ها و بدعتهاى جاهليّت اموى ، را به او داد.
و نيز بر انجام حجّى احرام بست كه بار ديگر در حالت بيدارى در مدينه او را به انجام آن دستور داد و اين هنگامى بود كه جابر به حسين عليه السلام گفت :
من در اين انديشه ام كه شما با رژيم اموى به گونه اى صلح و سازش كنيد.
حسين عليه السلام فرمود: جابر! نگاه كن !
پس ، هنگامى كه نگريست پيامبر و على و حسن عليهم السلام را ديد كه طىّ جملاتى بر اين مطلب تصريح مى كنند كه حسين عليه السلام بدانچه فرمان يافته است عمل مى كند، در كار او ترديد روا نداريد.
آن حضرت ، از حجّى خارج شد كه يك بخش و يك محتوا و يك بعد داشت كه با انجام مناسك آن تمام مى شد و آنگاه بر حجّى احرام بست كه مركّب از پنج حجّ بود كه به مجرد انجام مناسك و آداب يكى از آنها، مى بايست براى ديگرى احرام بست .


منبع : تبیان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه