قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

مختار پيش بينى مى كرد

مـختار تصميم گرفت از كوفه به مدائن رفته وضع آنجا را از نزديك ببيند سائب پسر مـالك اشعـرى را در كوفـه بجاى خـود گـذاشت و بطرف مـدائن حركت كرد، قـبل از حركت از كوفه مردم را گفت همين روزها خبر فتح و پيروزى بزرگى به شما مى رسد.
از كوفـه خـارج شد و چـون به ساباط رسيد همراهان را گفت : همين امروز يا فردا خبر شكست ابن زياد و پيروزى ابراهيم به شما مى رسد، سربازان خدا از صبح تا غروب در نصيبين تا نزديك خانه هاى نصيبين به جنگ پرداخته اند.
مـخـتـار وارد مـدائن شد و در مـسجد منبر رفت و براى مردم سخنرانى مى كرد و آنان را به اطاعـت و فـرمـانبردارى سفـارش مى كرد و مسلمانان را به خونخواهى حسين عليه السلام دعـوت مـى نمـود كه قـاصدان خـبر قـتـل ابن زياد يكى پس از ديگرى وارد شدند و مژده آوردند: ابن زياد كشته شد، و سپاهيانش متوارى شدند و آنچه داشتند به دست سپاه عراق افتاد.
مـخـتار متوجه همراهان خود گرديد و گفت : سربازان خدا؛ آيا پيش از آنكه خبر برسد به شما مژده ندادم ؟ همه گفتند: آرى .
شعبى گويد: شخصى از همدانيان مرا گفت : حالا ديگر ايمان آوردى ؟
گـفـتـم : بچه ايمان بياورم ؟ ايمان بياورم كه مختار علم غيب مى داند؟ هرگز چنين عقيده اى ندارم زيرا او گـفـت : كه در نصيبين جنگ شده است و حال آنكه در كنار نهر خارز رخ داده .
ـ تو ايمان نمى آورى تا آنكه عذاب را مشاهده كنى !!


منبع : تبیان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه