پـس از آنكه ابراهيم بن مالك اشتر سر ابن زياد را براى مختار فرستاد، مختار نيز سر ابن زياد و سر حصين بن نمير و شرحبيل و سر عده اى از فرماندهان شام را با سى هزار دينار براى محمد بن حنفيه فرستاد و اين نامه را نيز با سرها فرستاد:
همـانا جمـعـى از ياران و شيعـيان شمـا را بسوى دشمـن شمـا عـبيدالله بن زياد گـسيل داشتـم تـا انتـقام خون برادرت حسين عليه السلام را بستاند، ايشان با خشم بر دشمـنان و تـاءثـر و تاءسف فراوان بر مظلوميت آن جناب از شهر و وطن خود خارج شدند نزديك نصيبين با آنها روبرو شدند و خداى بزرگ آنها را مغلوب ساخت و با دست دوستـانش دمـار از روزگـارشان برگـرفـت ، خدا را شكر مى كنم كه انتقام خون شما را گـرفـت و ستـمـكاران را در دشت و صحرا و دريا هلاك نمـود، و به اين وسيله دردهاى دل مؤ منان را شفا بخشيد و خشمشان را فرو نشانيد.
نامـه ها و سرها را پيش محمد بن حنفيه بردند، چون چشم محمد بر سر ابن زياد افتاد به سجده رفـت و خـدا را شكر كرد و براى مـختار دعا فرمود: خدا او را بهترين پاداش عطا فرمايد كه انتقام خون ما را گرفت و به اين جهت او را بر تمام فرزندان عبدالمطلب حقى است واجب ، خدايا اين خدمت را از ابراهيم اشتر، بپذير و او را بر دشمنان نصرت ده و به هر چه كه رضا و خوشنودى تو در آن است او را موفق بدار.
و در دنيا و آخرت از او بگذر و او را بيامرز؟
سپس محمد بن حنفيه سرها را خدمت امام زين العابدين عليه السلام فرستاد، در وقتى سرها را نزد امـام بردند كه حضرت مشغول تناول غذا بود، امام سجده شكر بجا آورد و آنگاه فرمود: خدا را شكر مى كنم كه انتقام خون مرا گرفت ، خداوند به مختار پاداش نيكى بده كه چـون مـرا بر ابن زياد وارد كردند مـشغـول غـذا بود و سر پدرم را در پيش رويش گـذاشتـه بود، در آنجا از خدا خواستم كه مرا نميراند تا آنكه سر ابن زياد را در كنار سفره ام به بينم خدا را حمد مى كنم كه دعايم را مستجاب گردانيد.
مـحمـد حنفيه پولهائى را كه مختار فرستاده بود ميان بستگان و شيعيان و اولاد مهاجرين و انصار تقسيم كرد.
منبع : تبیان