چـنانكه گفته شد مختار براى پيشبرد هدفى كه داشت از هر طريقى كه پيش مى آمد حتى از افكار و انديشه هاى موهوم استفاده مى كرد، مثلا در جنگى كه با شورشيان كوفه نمود و افـراد زيادى از جمـله سراقـه بن مـرداس را اسير كردند چون او را نزد مختار آورند اشعارى در مدح و ثناى مختار سرود و تا آنجا او را بلند كرد كه همپايه پيغمبرش نمود، سپـس گـفـت : امـير؛ خـدا سايه ات را پايدار بدارد خدا شما را به نيروى غيبى مدد كرد. سراقـه بن مـرداس به خـدائيكه جز او خدائى نيست سوگند ياد مى كند كه به چشم خود ديدم فرشتگان الهى بر اسبهاى ابلق به كمك شما مى جنگيدند.
مـخـتـار گـفـت : بايد در مسجد به منبر رفته مشاهدات خود را به مسلمانان ابلاغ كنى سپس سراقـه در منبر با سوگندهاى شديد مطلب را بازگو كرد، سپس مختار گفت : گرچه مى دانم به دروغ سخن گفتى و فرشتگان را نديده اى بلكه خواسته اى به اين وسيله آزادت كنم ، برو در پناه خدا اما ديگر در كوفه نمانى تا اصحاب مرا تباه سازى .
منبع : تبیان