قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

مختار آزاد مى شود

چـون نامـه عـبدالله عـمـر به اين دو نفـر رسيد از مـخـتـار كفـيل خـواستـند تـا او را آزاد كنند...

چـون نامـه عـبدالله عـمـر به اين دو نفـر رسيد از مـخـتـار كفـيل خـواستـند تـا او را آزاد كنند، جمـعـيت بيشمـارى از شيعـيان كوفـه آمـدند تا كفـيل مختار گردند، ابراهيم رئيس دارائى به عبدالله حاكم كوفه گفت : كفالت يك جمعيت بى شمار بى فائده است ده نفر از سران كوفه را به كفالت بپذيرد و او را آزاد كن ؟ عبدالله هم نظر ابراهيم را پسنديد و همين كار را كرد.

ولى ايشان تـنها به گرفتن كفيل و ضامن اكتفا نكردند بلكه مختار را سوگند دادند تا وقتى كه اين دو نفر سر كار هستند مختار شورشى به پا نكند و بر ايشان خروج ننمايد و اگـر خـلاف كند هزار شتر در منى قربانى كند و تمام بردگانش آزاد باشند، مختار هم قسم خورد و از زندان خارج شد.

مختار با ايشان اين پيمان را بست و قسم خورد و ليكن مى گفت : خدا بكشد كه چقدر نادان و احمقند زيرا هدفى كه در نظر دارم هدف مقدسى است و قسم مانع آن نمى شود زيرا خداوند فرموده است سوگند بخدا را مانع كارهاى خير مشماريد. و باضافه كفاره قسم و قـربانى كردن هزار شتـر از آب دهن انداختن برايم آسانتر است و راضى هستم بهدفم برسم و تا آخر عمر غلام و كنيز خريده اى نداشته باشم !

  • کوفه
  • مختار
  • اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

    آخرین مطالب


    بیشترین بازدید این مجموعه