قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

مختار از زندان آزاد مى شود

مـخـتـار به وسيله زائده بن قـدامـه نامه اى به خواهرش صفيه نوشت و از او خواست تا عبدالله را وادار نموده نامه اى به يزيد بنويسد و آزادى مختار را از او بخواهد.

از وقـتـيكه مـسلم كشته شد تا روز عاشورا كه حسين عليه السلام شهيد گرديد مختار در زندان به سر مى برد، پس از شهادت امام تصور نهضت و قيام در مخيله اش قوت گرفت زيرا زمـينه را آمـاده تـر مى ديد، لذا بفكر چاره ئى افتاد تا خود را از زندان آزاد سازد. صفيه خواهر مختار همسر عبدالله عمر بود، و از طرفى عبدالله نيز پيش امويان محترم بود و حرفهايش را مى خريدند زيرا حكومت معاويه با دست عمر خطاب پايه گذارى شده بود.
مـخـتـار به وسيله زائده بن قـدامـه نامه اى به خواهرش صفيه نوشت و از او خواست تا عبدالله را وادار نموده نامه اى به يزيد بنويسد و آزادى مختار را از او بخواهد.
صفيه كه از حبس برادر با خبر شد ناراحت گرديد بناى گريه و زارى گذاشت ، عبدالله كه چـنين ديد نامه اى همراه زائده به يزيد فرستاد و نوشت كه چون مختار با ما بستگى دارد اگر صلاح مى دانيد به ابن زياد بنويسيد تا او را از زندان آزاد كند.
زائده نامـه عـبدالله به يزيد رسانيد، يزيد نامه را خواند و لبخندى زد و گفت : شفاعت ابوعـبدالرحمان (عبدالله عمر) پذيرفته است ، نامه اى به ابن زياد نوشت و دستور داد مختار را آزاد كند.
زائده نامه يزيد را به عبدالله زياد رسانيد، عبيدالله مختار را خواست و گفت : تو آزادى به شرط آنكه بيش از سه روز در كوفه نمانى وگرنه ترا گردن خواهم زد.
مختار آزاد شد اما ابن زياد از زائده بن قدامه كه براى نجات مختار اين اندازه كوشش كرده است ناراحت گـرديد، زائده مـتوارى شد تا بالاخره قعقاع بن شور و مسلم بن عمرو باهم نزد ابن زياد شفاعت كردند تا از او در گذشت .


منبع : تبیان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه


آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه