قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

مختار به كوفه برمى گردد

مـخـتار با آنكه در جنگهائيكه ميان ابن زبير و لشكريان شام رخ داد بيش از حد جانفشانى كرد ولى از طرف ابن زبير از او قدردانى نشد.
حكومت حجاز و عراق با ابن زبير بود، اما حجاز از پيش با او بيعت كرده بودند و كوفه و بصره هم پـس از مـرگ يزيد با عـامر بن مسعود بيعت كردند تا كارها يكسره شود چند روزى عـامـر بر مردم كوفه نماز مى خواند تا بالاخره خود او و مردم كوفه با ابن زبير بيعت كردند.
تـا پـنج ماه پس از مرگ يزيد مختار با ابن زبير بود و چون او به هر يك از اطرافيانش حكومت و شغلى واگذار كرد به جز مختار كه او را به كار نگماشت .
مـخـتـار در صدد برآمد از ابن زبير كناره گيرد از كسانيكه از كوفه به مكه مى آمدند از وضع كوفـه تـحقـيق مـى كرد، تـا آنكه هانى بن ابى حيه وارد مكه شد از وى جوياى حال مردم كوفه شد؟ او گفت : مردم در اطاعت عبدالله بن زبير جز يك عده بى شمار كه از نظر عـقـيده با وى مخالفند و اگر كسى هم عقيده آنها باشد و آنها را جمع كند مى تواند حكومت كره زمين را به چنگ آورد.
مـخـتـار گـفـت : مـرا ابو اسحاق مـى خـوانند و منم كه آنرا خواهم گرد آورد تا با ايشان باطل را نابود كنم و ستمكاران را ريشه كن نمايم .
از آنجا كه به خانه رفت و سوار بر مركب خود گرديد و به سوى كوفه رهسپار شد.
چـون به مـنزل قرعاء رسيد سلمة بن مرثد همدانى را ديدار كرد و او مردى عابد و اشجع مـردم عـرب بود با وى گرم گرفت و به صحبت پرداختند، مختار وضع حجاز را برايش تشريح كرد و از او وضع كوفه را جويا شد؟
سلمـه گـفـت : مردم كوفه هم چون گوسفندانى بدون شبانند، مختار گفت : من شبانى هستم كه آنها را خوب چرا خواهم داد، سلمه گفت : ولى بدان كه خواهى مرد و سپس برانگيخته شوى مسئول خواهى بود و بر طبق عمل خود چه خوب و چه بد پاداش داده مى شوى .
مـخـتـار از او گـذشت روز جمـعـه بود كه به نهر حيره رسيد در آنجا فـرود آمـد و غـسل كرد و بدن را معطر ساخت و جامه نو بر تن پوشيد و عمامه بر سر بست و شمشير حمايل نمود و سوار مركب گرديد تا وارد كوفه شد.


منبع : تبیان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه