قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

ميثم تمار هم به مختار نويد مى دهد

چون مختار به زندان عبيدالله رفت ، عبدالله بن حارث بن عبدالمطلب پسر عموى پيغمبر و امير مؤ منان نيز در زندان بود، و همچنين ميثم تمار كه از خواص شاگردان امير مؤ منان است با ايشان زندانى شد، عـبدالله از زندانيان تيغى خواست تاموى بدنش را پاك كند و همـراهان را گـفـت : مـى تـرسم ابن زياد مرا بكشد و بدنم چنين باشد، پس چه بهتر كه موهاى زيادى را از بدن پاك سازم تا اگر كشته شوم تميز باشم .
مـخـتـار او را گـفـت : به خدا قسم ترا نمى كشد و مرا نيز نخواهد كشت و به زودى متصدى حكومت بصره خواهى شد!
مـيثـم تـمـار مختار را گفت : تو نيز به خونخواهى حسين بن على عليه السلام قيام خواهى كرد، و همـين كسى را كه اراده كشتن ما را دارد خواهى كشت ، و حتى سر بريده اش را زير پـاى خـود قـرار خـواهى داد امـا شايد ميثم تمار اين موضوع را از گفتار امير مؤ منان عليه السلام كه درباره آينده سخن مى فرمود استفاده كرده باشد.


منبع : تبیان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه