عبادت حسين لحظه اى و بر حسب موقعيت نبود. بلكه تمام لحظات و دم زدن هاى او عبادت به حساب مى آمد، جهاد او عبادت بود، قيام او عبادت بود، خطبه و سخنرانى او عبادت بود، شمشير زدن او، نصيحت او به دوست و دشمن ، صبر او، و تحمل او عبادت بود آن ساعتى كه با خصم مى جنگيد عبادت مى كرد، آن لحظه به خاك افتادن او عبادت بود، و آن جان دادن او در عين صبر و تحمل عبادت بود.
اما در چنان وضع و حالى گويى باز هم آن عبادت را هم كفايت كننده و قابل عرضه نمى دانست . در عين افتادگى و بى رمقى در قتلگاه و لبانش در عين خشكى و تشنگى به ذكر خدا مترنم بود:
الهى رضا بقضائك ، صبرا على بلائك ، تصديقا لامرك ، لا معبود سواك .
خدايا! به حكم تو راضيم ، بر بلاى تو صابرم . و من تو را تصديق دارم جز تو معبودى نيست .
منبع : تبیان