قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

خدا مى خواهد تو را كشته ببيند

سحرگاه آن شب ، امام حسين عليه السلام عزم رفتن نمود، هنگامى كه خبر رفتن امام حسين عليه السلام به گوش محمدبن حنفيه رسيد، (شتابان ) آمد و مهار شترى كه حضرت بر آن سوار بود را گرفت و عرض كرد: برادر جان ! آيا تو نگفتى كه درباره سخنان من فكر خواهى كرد؟
امام عليه السلام فرمودند: ((آرى !))
محمد گفت : پس چرا اين همه شتاب و عجله در رفتن مى نمايى ؟
حضرت فرمودند: ((هنگامى كه تو از پيشم رفتى ، رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم نزد من آمدند و فرمودند: ((حسين جان ! (از مكه ) خارج شو (و به سوى عراق برو) زيرا كه خداوند مى خواهد تو را كشته ببيند))
محمد بن حنفيه گفت : انا لله و انا اليه راجعون ، پس اگر به نيت كشته شدن مى روى ، زنان و كودكانت را چرا مى برى ؟
امام عليه السلام فرمودند: ((رسول خدا به من فرمودند: اراده خداوند بر اين تعلق گرفته كه خاندان مرا اسير و گرفتار ببيند))
امام عليه السلام پس از گفتن اين سخنان ، با محمد بن حنفيه وداع نموده و حركت كرد.


منبع : تبیان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه