يك شب گدايى در خانه حسين را به صدا در آورد و با خود گفت : ((آنكه به تو اميد داشته باشد، نااميد برنگردد))
حسين عليه السلام كه در محراب خود مشغول نماز بود، با شنيدن صداى در، نمازش را كوتاه كرد و به پايان برد، آنگاه در را باز كرد. فقيرى ژنده پوش و ضعيت را ديد. به خانه برگشت و دوهزار درهم ، كه خرجى خانواده و خدمتكارها بود، به همراه دو دست لباس خودش را به او داد با اين حال از ناچيز بودن آنها نيز عذر خواهى كرد.
منبع : تبیان