دومين مهره پليد يزيد، شمر، به هنگام صدور فرمان هجوم ددمنشانه به اردوگاه نور، از آن حضرت اينگونه تجليل كرد كه :
((او قهرمان گرانقدر و هماورد بى همتايى است كه كشته شدن به دست او افتخار است و نه مايه عار، ((انه كفو كريم ))
و نيز مهره پليدى از سپاه دشمن كه به كشتن او كمر بسته بود، خود آن حضرت را تجليل مى كرد كه :
((هان يا حسين ! تو را خواهم كشت با اينكه نيك مى دانم كه خداى بزرگ ، دشمن من خواهد بود.))
و نيز نيزه دار سر مقدسش به هنگام ورود به كاخ شوم ابن زياد: اينگونه ناخواسته حق به زبانش جارى شد و پيشواى انسانيت را ستود:
املاء ركابى فضه و ذهبا //// انى قتلت السيد المحجبا
قتلت خير الناس اما و ابا //// و خيرهم اذ ينسبون نسبا
ركابم را از طلا و نقره لبريز ساز، چرا كه جنايت بزرگى به نفع شما كرده ام و براى بقاى ستم شما، بزرگمردى گرانمايه و بى نظير را به خاك و خون كشيده ام .
آرى ! من فرزند بهترين پدر و والاترين مادران گيتى را كشته ام .
كه ابن زياد نيز، بى درنگ حكم اعدام او را صادر كرد.
و نيز شقاوت پيشگانى كه پيكر مقدسش را پايمال ساختند، با نظم و نثر شخصيت والاى او را ستودند.
و شگفت انگيزتر از همه اين بود كه يزيد عنصر خودكامه اموى ، در حالى كه سر نورانى آن حضرت در برابر ديدگانش بود، به ناچار به ستايش و احترام آن حضرت پرداخت و بر دشمنان خونخوارش لعن و نفرين كرد.
منبع : تبیان