قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

حضرت رقیه خاتون سلام الله علیها

درباره سنّ شريف حضرت رقيه (عليهاالسلام) در ميان تاريخ نگاران اختلاف نظر وجود دارد. اگر اصل تولد ايشان را بپذيريم، مشهور اين است که ايشان سه يا چهار بهار بيشتر به خود نديده و در روزهاي آغازين صفر سال 61 ه .ق، پرپر شده است.
بر اساس نوشته هاي بعضي کتاب هاي تاريخي، نام مادر حضرت رقيه (عليهاالسلام)، امّ اسحاق است که پيش تر همسر امام حسن مجتبي (عليه السلام) بوده و پس از شهادت ايشان، به وصيت امام حسن (عليه السلام) به عقد امام حسين (عليه السلام) درآمده است.(1) مادر حضرت رقيه(عليهاالسلام) از بانوان بزرگ و با فضيلت اسلام به شمار مي آيد. بنا به گفته شيخ مفيد در کتاب الارشاد، کنيه ايشان بنت طلحه است.(2)

نام گذاري حضرت رقيه (عليهاالسلام)
رقيه از «رقي» به معني بالا رفتن و ترقي گرفته شده است.(3) گويا اين اسم لقب حضرت بوده و نام اصلي ايشان فاطمه بوده است؛ زيرا نام رقيه در شمار دختران امام حسين(عليه السلام) کمتر به چشم مي خورد وايشان همان فاطمه بنت الحسين (عليه السلام) هستند، که به ایشان فاطمه صغیره هم می گفتند.
 در واقع، بعضي از فرزندان امام حسين (عليه السلام) دو اسم داشته اند و امکان تشابه اسمي نيز در فرزندان ايشان وجود دارد. گذشته از اين، در تاريخ نيز دلايلي بر اثبات اين مدعا وجود دارد. چنانچه در کتاب تاريخ آمده است: «در ميان کودکان امام حسين (عليه السلام) دختر کوچکي به نام فاطمه بود و چون امام حسين (عليه السلام) مادر بزرگوارشان را بسيار دوست مي داشتند، هر فرزند دختري که خدا به ايشان مي داد، نامش را فاطمه مي گذاشت. همان گونه که هرچه پسر داشتند، به احترام پدرشان امام علي (عليه السلام) وي را علي مي ناميد».(4) گفتني است سيره ديگر امامان نيز در نام گذاري فرزندانشان چنين بوده است.

پژوهشي در ديدگاه هاي تاريخي در مورد حضرت رقيه (عليهاالسلام)
در بعضي کتاب هاي تاريخي، نام حضرت رقيه (عليهاالسلام) آمده، ولي در بسياري از آن ها نامي از ايشان برده نشده است. اين احتمال وجود دارد که تشابه اسمي ميان فرزندان امام حسين (عليه السلام)، سبب پيش آمدن اين مسأله شده باشد. هم چنان که بعضي از کتاب ها به اين مسأله اذعان دارند و بنابر نقل آن ها، حضرت رقيه (عليهاالسلام) همان فاطمه صغري (عليهاالسلام) است. که در اين جا به اين مسأله خواهيم پرداخت.

طرح بحث
براي روشن شدن اين مطلب، بحث را با طرح يک پرسش بنيادين و بسيار مشهور آغاز مي کنيم که: آيا نبودن نام حضرت رقيه (عليهاالسلام) در شمار فرزندان امام حسين (عليه السلام) در کتاب هاي معتبري چون ارشاد مفيد، اعلام الوري، کشف الغمة و دلائل الامامة، بر نبودن چنين شخصيتي در تاريخ دلالت دارد؟
با بيان چند مقدمه، پاسخ اين پرسش به خوبي روشن مي شود:
1)    در دوره زندگاني ائمه اطهار (عليهم السلام) و در صدر اسلام مسائلي مانند کمبود امکانات نگارشي، اختناق شديد حکمرانان اموي، کم توجهي به ثبت و ضبط جزئيات رويدادها، فشار حکومت بر سيره نويسان، جانب داري ها و....  سبب بروز بعضي اختلافات در نقل مطالب تاريخي مي شده است.
2)    در اثر تاخت و تازها و وجود بربريت و دانش ستيزي بعضي حکمرانان، بسياري از منابع ارزشمند از ميان رفته است. به همين دليل، اين گمان تقويت مي شود که چه بسا بسياري از اين اسناد و منابع معتبر، در جريان اين درگيري ها، از بين رفته و به دست ما نرسيده است.
3)    همان گونه که پيش تر گفته شد، امام حسين (عليه السلام) به دليل شدت علاقه به پدر بزرگوار و مادر گرامي شان، نام همه فرزندان خود را فاطمه و علي مي گذاشتند. اين امر خود منشأ بسياري از سهوِ قلم ها در نگاشتن شرح حال زندگاني فرزندانِ امام حسين (عليه السلام) گرديده است. قراين و شواهدي نيز در دست است که رقيه (عليهاالسلام) را فاطمه صغيره مي خوانده اند. احتمال دارد همين موضوع سبب غفلت از نام اصلي ايشان شده باشد.(5)
بنابراين، نيامدن نام حضرت رقيه (عليهاالسلام)، در کتاب هاي تاريخي، اگر چه شک در وجود تاريخي او را تقويت مي کند، اما هرگز دليل بر نبودن چنين شخصيتي در تاريخ نيست. افزون بر آن، مهم ترين دليلِ فراموشي يا کم رنگ شدن حضور اين شخصيت، زندگاني کوتاه ايشان است که سبب شده ردّ کمتري از ايشان در تاريخ به چشم بخورد. در مورد حضرت علي اصغر (عليه السلام) نيز به جرأت مي توان گفت: اگر شهادت او بحبوحه نبرد و وجود شاهدان بسيار بر اين جريان نبود، نامي از حضرت علي اصغر (عليه السلام) نيز امروز در بين کتاب هاي معتبر شيعه به چشم نمي خورد؛ زيرا تاريخ نويسي فني است که با جمع آوري اقوال سر و کار دارد که بسياري از آن ها شاهد عيني نداشته و به صورت نقل قول گرد هم آمده است. تنها موضوعي که در آن مورد بحث و بررسي قرار مي گيرد، درستي و يا نادرستي آن از حيث ثقه بودن راوي است که البته اين موضوع فقط در تاريخ اسلام وجود دارد. اما به عنوان نمونه، در بحث حديث، معرفه ها و مشخصه هاي ديگري نيز براي سنجش درستي اخبار، موجود مي باشد که خبر را با تعادل و نيز تراجيح، علاج معارضه و تزاحم، بررسي دلالت و عمليات هاي ديگر مورد بررسي قرار مي دهند.
افزون بر مطالب بالا، شاهد قوي نيز بر اثبات وجود ايشان در تاريخ ذکر شده است. ابتدا گفتگويي که بين امام و اهل حرم در آخرين لحظات نبرد حضرت سيدالشهدا (عليه السلام) هنگام مواجهه با شمر، رخ مي دهد. امام رو به خيام کرده و فرمودند: "اَلا يا زِينَب، يا سُکَينَة! يا وَلَدي! مَن ذَا يَکُونُ لَکُم بَعدِي؟ اَلا يا رُقَيَّه وَ يا اُمِّ کُلثُومِ! اَنتم وَدِيعَةُ رَبِّي، اَليَومَ قَد قَرَبَ الوَعدُ"؛ اي زينب، اي سکينه! اي فرزندانم! چه کسي پس از من براي شما باقي مي ماند؟ اي رقيه و اي ام کلثوم! شما امانت هاي خدا بوديد نزد من، اکنون لحظه ميعاد من فرارسيده است.(6)
در مورد تشابه اسمي رقيه (عليهاالسلام) و فاطمه صغيره به يک جريان تاريخي اشاره مي کنيم. مسلم گچ کار از اهالي کوفه مي گويد: «وقتي اهل بيت (عليهم السلام) را وارد کوفه کردند، نيزه داران، سرهاي مقدس شهيدان را جلوي محمل زينب (عليهاالسلام) مي بردند. حضرت با ديدن آن سرها، از شدت ناراحتي، سرش را به چوبه محمل کوبيد و با سوز و گداز شعري را با اين مضامين سرود:
اي هلال من که چون بدر کامل شدي و در خسوف فرورفتي! اي پاره دلم! گمان نمي کردم روزي مصيبت تو را ببينم. برادر! با فاطمه خردسال و صغيرت، سخن بگو که نزديک است دلش از غصه آب شود. چرا اين قدر با ما نامهربان شده اي؟ برادرجان! چقدر براي اين دختر کوچکت سخت است که پدرش را صدا بزند، ولي او جوابش را ندهد.»(7)
حضرت زينب (عليهاالسلام) در اين شعر از رقيه (عليهاالسلام) به فاطمه صغيره ياد مي کند و اين مسأله را روشن مي کند که فاطمه صغيره که در بعضي از کتاب ها از او ياد شده، همان دختر خردسالي است که در خرابه شام جان داده است.

گفتار کتاب هاي تاريخي
کامل بهائي
قديمي ترين کتابي که از حضرت رقيه (عليهاالسلام) به عنوان دختر امام حسين(عليه السلام) ياد کرده است و شهادت او را در خرابه شام مي داند، همين کتاب است. اين کتاب، اثر عالم بزرگوار، شيخ عمادالدين الحسن بن علي بن محمد طبري امامي است که به امر وزير بهاءالدين، حاکم اصفهان در روزگار سلطنت هلاکوخان، نوشته شده است. به ظاهر، نام گذاري آن به کامل بهائي از آن روست که به امر بهاءالدين نگاشته شده است.
اللهوف
يکي ديگر از کتاب هاي کهن که در اين زمينه مطالبي نقل نموده، کتاب اللهوف از سيدبن طاووس است. بايد دانست احاطه ايشان به متون حديثي و تاريخي اسلام و شيعه، ممتاز و چشم گير است. وي مي نويسد:
 نام حضرت رقيه (عليهاالسلام) بارها بر زبان امام حسين (عليه السلام) جاري شده است. اين مطلب در مقتل ابومخنف نيز هست که حضرت پس از شهادت علي اصغر (عليه السلام)، فرياد برآورد: «اي ام کلثوم، اي سکينه، اي رقيه، اي عاتکه و اي زينب! اي اهل بيت من! خدانگهدار؛ من نيز رفتم». اين مطلب را سليمان بن ابراهيم قندوزي حنفي (وفات: 1294 ه .ق) در کتاب ينابيع المودة از مقتل ابومخنف نقل مي کند.

ديدگاه آيت الله العظمي گلپايگاني (ره)

از آيت الله العظمي سيد محمد رضا گلپايگاني (ره) در مورد حضرت رقيه (عليهاالسلام) و مرقد ايشان در دمشق و هم چنين داستان تعمير قبر حضرت که به دستور خود ايشان، به وسيله روياي صادقه اي انجام گرفت، پرسيدند. ايشان فرمود:
اين گونه مطالب که نقل شده است، هيچ گونه محال بودني از نظر عقلي ندارد؛ لکن از اموري که اعتقاد به آن لازم و واجب باشد، نيست.

گردآورنده: محمد مدنی زادگان

________________________________________
پي نوشت :
سایت راسخون
1 ـ  الاربلي، علي بن عيسي، کشف الغمة في معرفة الائمة، تهران، کتاب فروشي اسلاميه، بي تا، ج2، ص216 ؛ الطبرسي، ابوعلي فضل بن الحسن، اعلام الوري بأعلام الهدي، بيروت، دار المعرفة، 1399 ه .ق، ص251.
2 ـ مفيد، محمد بن محمد، الارشاد، تهران، انتشارات دفتر نشر فرهنگ اسلامي، چاپ چهارم، 1378 ه . ش، ج2، ص200، اعلام الوري، ص251.
3ـ ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، بيروت، دار احياءالتراث العربي، چاپ اول، 1416 ه . ق، ج5، ص293.
4 ـ ر.ک: مجلسي، محمد باقر، بحار الانوار، بيروت، مؤسسه الوفاء، 1404 ه . ق، ج44، ص210.
5ـ محمدي اشتهاردي، محمد، سرگذشت جان سوز حضرت رقيه (عليهاالسلام)، تهران، انتشارات مطهر، 1380 ه . ش، ص 12.
6ـ جمعي از نويسندگان، موسوعة کلمات الامام الحسين (عليه السلام)، قم، دارالمعروف، چاپ اول، 1373 ه . ش، ص 511.
7ـ قمي، شيخ عباس، نفس المهموم، تهران، مکتبة الاسلامية، 1368 ه . ق، ص 252؛ بحارالانوار، ج 45، ص 115.

اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه