قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

عشق به سیدالشهدا

ستمگران و حکام جور و پیروان باطل، وقتى با یک فکر و ایمان و گرایش معنوى نتوانند مبارزه و مقابله کنند، به مظاهر و نمودها و سمبلهاى آن تفکر و باور حمله مى کنند.
در ماجراى کربلاى حسین علیه السلام و عشق به سیدالشهدا نیز چنین بود.
شورشهادت طلبى را که در سایه محبت به اهلبیت و عشق به امام حسین علیه السلام پیدا مى شد و در تجمع بر قبر آن حضرت و عزادارى بر سر خاک آن سالار شهیدان تجلى مى کرد، مى خواستند با محدود کردن مردم و فشارها و تضییقات و تخریب قبر مطهر و ممنوع ساختن زیارت،از بین ببرند و این شعله را خاموش سازند.غافل بودند که آن جلوگیریها از زیارت و آن تخریبها و اهانتها نسبت به مزار شریف امام،آن شوق را مشتعل تر مى کند.ایجاد فراق وجدایى،محبت و اشتیاق را مى افزاید.
شیخ طوسى در( امالى )نقل کرده است:
یحیى بن مغیره مى گوید:نزد( جریر بن عبدالحمید )بودم.مردى از اهل عراق آمد جریر از اوضاع مردم در عراق سوال کرد.گفت:هارون الرشید را در حالى پشت سر گذاشتم که قبر حسین علیه السلام را خراب کرده و دستور داده بود که درخت سدرى را که آنجا بود به عنوان نشانه قبر براى زوار، و سایه بانى براى آنان قطع کنند.
جریر دستهایش را بلند کرد و گفت :الله اکبر!در این باره خبرى از پیامبر به ما رسیده بود که آن حضرت، سه بار قطع کننده درخت سدر رالعنت کرده بود.ما تاکنون متوجه معناى این حدیث نبودیم.اینک علت نفرین و لعن کردن آن حضرت را مى فهمیم زیرا هدف از بریدن درخت سدر، دگرگون ساخت شهادتگاه و محل دفن حسین علیه السلام است، تا مردم جاى قبر او را ندانند و پیرامون آن توقف نکنند.(۱۷) اوج این سختگیریها نسبت به زائران و تخریب و اهانت نسبت به قبر حسین علیه السلام در زمان خلیفه سفاک، متوکل عباسى بود.متوکل، پاسگاهى را براى سپاه خود در نزدیکى کربلا قرار داده و به افراد خود فرمان اکید داده بود که: هر کس را یافتید که قصد زیارت حسین را داشت، او را بکشید.(۱۸) این دستور قتل نسبت به زائران حسین علیه السلام اوج خباثت و کینه توزى متوکل را مى رساند به امر متوکل هفده مرتبه قبر حسین علیه السلام را خراب کردند.(۱۹) و بعد از متوکل هم خلفاى دیگر عباسى مانند ( مسترشد) و ( راشد)نسبت به قبر و زیارت و زائرین، سختگیریهایى داشتند.این نمونه نیز شنیدنى است و خواندنى!
متوکل،( ابرهیم دیزج )را که یک یهودى است، به عنوان ماموریت تغییر و تبدیل قبرحسین علیه السلام به کربلا اعزام مى کند.به همراه او نامه اى هم به قاضى( جعفر بن محمد بن عمار )مى نویسد.در این پیام کتبى، به او خبر مى دهدکه:ابراهیم دیزج را براى نبش قبر حسین فرستاده ام.وقتى نامه مرا خواندى، مراقبت کن که آیا دیزج،دستور مرا اجرا کرد یا نه؟
دیزج مى گوید:جعفربن محمد عمار مرا از مضمون نامه مطلع ساخت سپس،من طبق دستور او براى انجام ماموریت رفتم و چنان کردم.وقتى بر گشتم،پرسید:چه کردى؟گفتم:آنچه را دستور دادى انجام دادم ولى چیزى ندیدم و نیافتم.گفت:مگر عمیق نکندى؟گفتم:چرا!ولى در عین حال، در قبر چیزى نیافتم.آن قاضى صورت جلسه را به متوکل گزارش مى دهد و اضافه مى کند که:به ابراهیم دیزج دستور دادم که آن محل را آب ببندد و با گاو،زمینش را شخم کند.
ابراهیم دیزج،بعداقضیه را براى شخصى به نام( ابو على عمارى ) که از واقعیت جریان را مى پرسد،چنین تعریف مى کند:من با غلامان مخصوص خودم به سراغ قبر رفتم.قبر را که که کندم،به حصیرى بر خوردم که بدن حسین بن على علیه السلام در آن بود و از آن بوى مشک مى آمد،آن بوریا و حصیرو بدن حسین بن على را به همان حال گذاشتم و به غلامان گفتم که خاک بر آن بریزند و آب بر آن ریختم و دستور دادم به با گاو،آن زمین را شخم بزنند ولى گاو،وقتى به آن محل مى رسید،قدم پیش نمى گذاشت و از همانجا بر مى گشت.من غلامانم را با سوگندهاى سخت و به خدا قسمشان دادم که اگر این صحنه را به احدى نقل کنند آنها را خواهم کشت!(۲۱) شیعیان،طبق توصیه امامان،زیارت حسین بن على علیه السلام را مورد توجه خاص قرار مى دادند و در این راه،از همه خوفها و خطرها استقبال مى کردند و پیوند خویش را با سالار شهیدان قطع نمى کردند،هر چند به محرومیتها گرفتار مى شدند و یا حتى به شهادت مى رسیدند.
( بهاى وصل تو،گرجان بود،خریدارم ).(۲۲) در زمان هارون الرشید،زیارت حسین علیه السلام چنان رایج بود و چنان استقبالى از سوى شیعه و سنى، زن و مرد،دور و نزدیک،نسبت به زیارت حسین علیه السلام بود که حرم آن حضرت از جمعیت موج مى زد و ازدحام عجیبى مى شد.چندانکه این امر، باعث ترس( هارون الرشید )شد.ترس او از این جهت بود که مبادا مردم در اثر این اجتماع و ازدحام و زیارت،به اولاد امیر المومنین رغبت و علاقه نشان دهند و دور آنها را بگیرند و بدین وسیله حکومت و خلافت،از عباسیان به علویان منتقل شود.از این جهت،هارون الرشید به والى کوفه-موسى بن عیسى-فرانى فرستاد.والى کوفه طبق نامه هارون،قبر حسین علیه السلام را خراب کرد و اطراف آن را عمارتها ساخت و زمینهایش را به زیر کشت و زراعت برد...(۲۳)ولى علاقه مردم هرگز بریده نشد.شیعه،آن خط و نشان را نه فراموش نمود و نه گم کرد و در راستاى آن صراط مستقیم، باهمه فراز و نشیبهاى روزگار خلفا و امرا،حرکت خویش را استمرار بخشید، بعد از هارون الرشید،خلفاى بعدى در دوره اى خاص، چندان سختگیرى نمى کردند و مزاحمتى نداشتند تا اینکه عصر متوکل فرا رسید این دوره،اوج خصومت رژیم حاکم با علویان و نسبت به زائران قبر آن شهید مظلوم بود.
( ...در طول سالهاى ۲۳۶-۲۴۷ هجرى،قبر شریف آن حضرت.
مورد تعرض و دشمنى متوکل عباسى قرار گرفت.او به توسط گروهى از لشکریانش قبر را احاطه کرد تا زائران به آن دستریس نداشته باشند و به تخریب قبر و کشت و کار در زمین آنجا دستور داد...و در مرزها کسانى را گماشت که در کمین زائران حسین علیه السلام و راهنمایان زوار به محل قبرش مى نشستند...).(۲۴) مرحوم شیخ عباس قمى در بیان حوادث آن سالها،مى نویسد:
( و هم از جمله کارهاى متوکل در ایام خلافت خود،آن بود که مردم را منع کرد از زیارت قبر حسین علیه السلام و قبر امیر المومنین علیه السلام و همت خود را بر آن گماشت که نور خدا را خاموشى کند و آثار قبر مطهر امام حسین را بر طرف کند و زمین آن را شخم و شیار نماید و دیده بانهادر طرق و راههاى کربلا قرار داد که هر که را یابند که به زیارت آن حضرت آمده است او را عقوبت کنند و به قتل برسانند...).(۲۵) خلفاى جور، نمى توانستند ببینند که در پیش چشمشان و در کنار قدرت و سلطه شان، شیعیان که خلافت آنان را به رسمیت نمى شناختند و چه بسا معارضه و مقابله با آن مى کردند، کانون الهام بخشى براى مبارزات خویش پیدا کنند و از قبر حسین، بعنوان یک پایگاه و سنگر استفاده کنند.
به متوکل خبردادند که مردم در سر زمین ( نینوا )براى زیارت قبر حسین علیه السلام جمع مى شوند و از این رهگذر، جمعیت انبوهى پدید مى آید و کانون خطرى تشکیل مى شود.
متوکل به یکى از فرماندهان ارتش خود، در معیت تعدادى ازلشکریان ماموریت داد تا مرقد مطهر را بشکافد و مردم را متفرق ساخته از تجمع بر سر قبر آن حضرت و زیارت قبر او ممانعت کند.او هم طبق دستور،مردم را از پیرامون قبر پراکنده ساخت.این کار در سال ۲۳۷ هجرى اتفاق افتاد، ولى مردم،در موسم زیارت،باز هم تجمع نموده و علیه او شورش کردند و حتى از کشته شدن هم باکى نداشتند.در مقابل ماموران خلیفه، گفتند:اگر تا آخرین نفر کشته شویم دست از زیارت بر نمى داریم، باز هم بازماندگان ما و نسل بعد از ما به زیارت خواهند آمد.این ماجرا وقتى توسط آن مامور به متوکل خبر داده شد، متوکل(براى پوشاندن افتضاح خود و ناتوانى حکومتش ازمقابله با شور مذهبى مردم) به آن فرمانده نوشت که دست از مردم بر دارد و به کوفه باز گردد و چنین و انمود کند که مسافرتش به کوفه، در رابطه با مصالح مردم کوفه وباز گشت مجدد به شهر بوده است.مقدارى آسان گرفتند و کارى نداشتند،تا اینکه در سال ۲۴۷ نیز، تجمع مردم زیاد شد، به نحوى که در آن محل، بازارى درست شد.
مجددابناى سختگیرى و جلوگیرى از زیارت گذاشتد.(۲۶) روز به روز بر تعداد زائران افزوده مى گشت.متوکل سردارى فرستاد و میان مردم اعلام کردند که ذمه خلیفه بیزار است از کسى که به زیارت کربلا رود، و باز هم آن منطقه را ویران کردند و آب بستند و شخم کردند و قبر را شکافتند...)(۲۷) در سال ۲۳۶ متوکل دستور داد که قبر حسین بن على و خانه هاى اطراف آن و ساختمانهاى مجاور را ویران کردند و امر کرد که جاى قبر را شخم زدند و بذر افشاندند و آب بستند و از آمدن مردم به آنجا جلوگیرى کردند.(در اجراى اوامر متوکل)ماموران پلیس او در آن منطقه ندا دادند که:بعد از سه روز،هر کس را در آنجا ببینیم، گرفته و به سیاهچال زندان مى فرستیم.مردم از روى هراس، پراکنده شدند و آن سرزمین شخم زده شد و اطرافش زراعت شد.(۲۸) در کتاب ( مقاتل الطالبیین) هم از سختگیریها و کشتنها و عقوبتى که نسبت به زائران قبر حسین علیه السلام انجام مى گرفت، مطالبى نقل شده است که انید مراجعه کنید.(۲۹) راستى قدرتمندان غاصبى که با درخشش خیره کننده شخصیت و مزار سیدالشهدا، حناى خود را رنگ باخته مى دیدند و هریت مسخ شده خویش را در معرض افشاچ مى یافتند، چه مى اندیشیدند ؟! آیا مى پنداشتند که با سختگیرى بر عاشقان حسین علیه السلام،مى توانند محبت او را از دلها بیرون کنند؟
آیا خیال مى کردندبا ویران کردن قبر ابا عبد الله الحسین علیه السلام راه او و خط سرخ او و مکتب سازنده و بیدارگر کربلایش را مى توانند نابود سازند؟
آیا با تخریب قبر، مى توان الهام معنوى و روحى را از تربت سیدالشهدا گرفت؟
آیا با حمله و هجوم به مزارات معصومین، مى توان عقیده و ایمان به آنان را ز مردم سلب کرد؟
تجربه و تاریخ نشان داده است که حکام ستمگر در این مورد،هرگز موفق نبوده اند.


پی نوشت:


۱۷-تاریخ الشیعه،محمد حسین المظفرى، ص ۸۹، بحار الانوار،ج ۴۵،ص ۳۹۸.
۱۸- کل من وجد تموه یرید زیاره الحسین فاقتلوه(بحار الانوار،ج ۴۵،ص ۴۰۴) ۱۹- تتمه المنتهى، ص ۲۴۱، بحار الانوار، ج ۴۵، ص ۴۰۱.
۲۰-بحارالانوار،ج ۴۵،ص ۳۹۴.
۲۱- تتمه المنتهى،شیخ عباس قمى،ص ۲۴۰.
۲۲- تراث کربلا،سلمان هادى الطعمه،ص ۳۴.
۲۳- تتمه المنتهى،ص ۲۳۹.
۲۴-اعیان الشیعه،ج ۱،ص ۶۲۸،تراث کربلا،ص ۳۴;بحارالانوار،ج ۴۵،ص ۳۹۷(با اندکى اختلاف در نقل و تعبیر).
۲۵- تتمه المنتهى،ص ۲۴۱.
۲۶- تارخى طبرى(۸ جلدى چاپ قاهره)ج ۷،ص ۳۶۵.
۲۷- مقاتل الطالبیین،ابوالفرج اصفهانى،چاپ ایران،ص ۲۰۳.
ا استفاده از کتاب :کربلا کعبه دلها - اثر:جواد محدثى.

اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه