قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

برخورد اهل بيت ( عليهم السلام ) با قيام مختار


ابو اسحاق، مختار بن ابی عبید ملقب به کیسان، در سال اول هجری به دنیا آمد،[۱] وی از طایفه «ثقیف» از اعراب طائف بود که در میان اعراب معروف به شجاعت، سلحشوری، سخاوت و جوانمردی بودند.[۲] مختار از دوران کودکی، دارای عقل و هوش سرشار و فردی حاضر جواب، زیرک و بلند همت بود و در سختی‌های زندگی و کوران حوادث، همیشه سربلند بود.[۳] سیزده سال بیشتر نداشت که همراه پدرش در جنگ با ایرانیان «قسّ الطائف»، شرکت نمود.[۴]
وی از مشهورترین شخصیت‌های عرب است که تاریخ اسلام به خودش دیده است. نقش زیادی در حوادث مهم سیاسی – اجتماعی داشته است. در سال ۶۱، زمانی که مسلم بن عقیل (ع) به کوفه آمد تا برای حضرت ابا عبدالله (ع) بیعت بگیرد، او اولین نفری بود که با مسلم (ع) پیمان بست، سپس خانه‌اش را در اختیار مسلم قرار داد تا در آنجا، مسلم از مردم بیعت بگیرد.[۵]
پس از ورود ابن زیاد به کوفه و فراری شدن مردم از دور مسلم، مختار به همراه عده‌ای دیگر از بزرگان کوفه به زندان افتادند، ولی پس از جریان کربلا، با وساطت شوهر خواهرش؛ عبدالله بن عمر -فرزند خلیفه سوم- که در میان مردم به عنوان صحابی رسول‌الله (ص) و فقیه، مشهور بود، نزد یزید از زندان آزاد شد. پس از اطلاع یافتن از آمادگی مردم کوفه، در سال ۶۴ هجری از مکه وارد کوفه شد. در این زمان قیام توابین با شکست روبرو شده بود.[۶] مختار پس از شکست قیام توابین، در تاریخ چهارشنبه ۱۶ ربیع‌الثانی سال ۶۶ هجری با شعار یا لثاراث الحسین (ع) و بر اساس کتاب خدا، سنت رسول‌الله (ص)، طلب خون امام حسین و یاری مظلومان قیام کرد و همه قاتلین جریان کربلا و کسانی که در آن واقعه نقش داشتند را به سزای عملشان رساند؛ یا به قتل رساند و یا آواره کرد و خانه آن‌ها را ویران نمود تا غم‌های دل اهل بیت (ع) و محبّین ایشان تا حدودی تسکین یابد.[۷]
از مجموع قرائن و روایات به دست می‌آید که خروج و قیام مختار، مورد رضایت خداوند و چهارده معصوم بوده است و شواهد زیادی بیانگر این امر است. مثلا یکی از قرائن این است؛ زمانی که میثم به همراه مختار در زندان به سر می‌برد، میثم به او خبر داد که او بر علیه قاتلین کربلا قیام خواهد نمود، بی‌شک اگر قیام او مورد رضایت اهل بیت (ع)نبود، میثم این امر را به مختار گوشزد می‌کرد. از ظاهر برخی دیگر از روایات به دست می‌آید که قیام او با اذن و اجازه خاص امام سجاد (ع)بوده است[۸]. از جمله این روایات، اجازه‌ای است که وی از محمد بن حنفیه گرفته است. ممکن است گفته شود اجازه از محمد حنفیه دلیل بر رضایت ائمه از قیام او متار نمی‌شود، ولی با توجه به اینکه از طرفی، مختار می‌دانست هر گونه حکومت و سیاستی جز به فرمان معصوم صحیح نیست، و از سوی دیگر با توجه به شخصیت و تقوای محمد، او بدون اذن امام زمانش، اجازه چنین کاری را صادر نمی‌کند، و عدم اذن مستقیم از امام(ع) به خاطر رعایت شرایط تقیه بوده است؛ او برای گرفتن اجازه به سراغ محمد بن حنفیه می‌رود، در این دیدار محمد بن حنفیه او را به تقوا سفارش می‌کند و با رعایت شرایط تقیه، سخنانی می‌گوید که مختار از آن، اجازه برای قیام   می‌فهمد.[۹] و با توجه به شخصیت معنوی محمد بن حنفیه، می‌توان گفت اجازه او با اذن امام سجاد بوده است.
روایات درمورد مختار
در مورد قیام مختار، دو دسته روایت وارد شده است:[۱۰]
دسته اول روایاتی است که به مذمت مختار پرداخته و او را شخص کذاب معرفی می‌کند.
در مورد این روایات می‌توان گفت:
اولّاً: این احادیث از نظر سندی ایراد دارند.[۱۱]
ثانیاً: مختار کسی است که از قاتلین اهل بیت (ع) و سرور شهیدان انتقام گرفته است و عمل او قطعاً  خداوند و اهل بیت (ع) بوده است پس چطور می‌توان گفت مورد بغض و نفرت اهل بیت (ع) بوده است. پس به نظر می‌رسد این روایات ساخته دست دشمنان و مخالفین مختار است تا شخصیت او را نزد شیعیان زیر سؤال ببرند.[۱۲]
در مقابل روایاتی است که به مدح مختار و قیام او پرداخته است، که چند مورد از آن‌ها را ذکر می‌کنیم:
۱) حضرت امیر (ع)می‌فرمایند:[۱۳]
«سیُقتل ولدی الحسین و سیَخرج غلام من ثقیف و یَقتل من الذین ظلموا ثلاثمائه و ثلاثه و ثمانین الف رجل»
«به زودی فرزندم حسین کشته خواهد شد، ولی طولی نمی‌کشد که جوانی از قبیله ثقیف قیام خواهد کرد و از این ستمکاران، انتقام خواهد گرفت به طوری که تعداد کشته‌های آنان به سیصد و هشتاد و سه هزار نفر خواهد رسید»
۲) حضرت امیر (ع)در ضمن بیان مشابهت مسلمین با بنی اسرائیل می‌فرمایند:[۱۴]
«به زودی ستمکاران، توسط کسی که خداوند برای انتقام ما بر آنان خواهد فرستاد، به بلایی گرفتار خواهند شد و این به خاطر فسق و جنایتی است که مرتکب شده‌اند، همان‌گونه که بنی‌ اسرائیل گرفتار عذاب شدند ... او جوانی از قبیله ثقیف است که او را "مختار بن ابی عبید" می‌گویند.»
۳) ابا عبدالله (علیه‌السّلام)، پس از خطبه‌ای که در راه کربلا ایراد نمودند، می‌فرمایند:[۱۵]
«پروردگارا، آن جوانمرد ثقیفی را بر آنان مسلط کن تا جام تلخ مرگ و ذلت را به ایشان بچشاند و از قاتلان ما احدی را معاف نکند. به جای هر قتلی، کشتنی و به جای ضربت، ضربتی؛ و انتقام مرا و خواندن و دوستان و شیعیانم را از این‌ها بگیرد»
۴) پس از ارسال سر بریده عمر سعد و ابن زیاد نزد امام سجاد (ع)، ایشان در حق مختار فرمودند:[۱۶]
«حمد و ستایش، خدایی را که انتقام ما را از دشمنانم گرفت و خداوند به مختار، پاداش و جزایی خیر عطا فرماید»
۵) پس از ارسال سر بریده و ابن زیاد نزد محمد حنفیه، ایشان فرمودند:[۱۷]
«خداوند به او پاداش خیر دهد و بهترین پاداش را بدهد. همانا او انتقام ما را گرفت و رعایت حق او بر همه فرزندان بنی مطلب واجب گردید»
۷) نزد امام باقر سخن از مختار به میان آمد: عده‌ای به وی ناسزا می‌گفتند، حضرت فرمودند:[۱۸]
«به مختار ناسزا نگوئید، زیرا او بود که قاتلین شهدای ما را کشت و انتقام خون، را از (دشمنان) گرفت و ... .
۸) امام صادق (ع)هم در مورد او فرمودند:[۱۹]
«(پس از حادثه کربلا)، هیچ زنی از زنان آرایش نکرد و خضاب نیست، تا زمانی که مختار، سر بریده ابن زیاد و عمر سعد را برای ما فرستاد»
از مجموع این احادیث به دست می‌آید که در شخصیت و حُسن عقیده مختار هیچ شک و شبهه‌ای نیست و قیام او مرضیّ خدا و اهل بیت پیامبر (ص) بوده است.[۲۰]و از طلب رحمتی که حضرت سجاد (ع)در حق او نمودند، روشن می‌شود که مسلک او امامی بوده است. بنابراین ایراد "کیسانی" بودن و دعوت مردم به سوی خویش و امامت محمد بن حنفیه وارد نیست. چون طلب رحمت از سوی ائمه (ع)برای شخصی که اعتقادش بر حق نباشد، جایز نیست.

نویسنده:حسن رضایی

پی نوشت:


[۱]- میرخواند محمد بن شرف‌الدین؛ روضه الصفا، تهران، انتشارات خیام، ۱۳۳۸ه، ج۳، ص ۲۰۸.
[۲]- ثقفی، ابواسحاق؛ الغارات، (چاپ جدید)، بی‌تا، بی‌جا، ج۲، ص ۵۱۷.
[۳]- ذوب الناظر؛ ابن نما به نقل از بحارالانوار، ج۴۵، ص ۳۵۰.
[۴]- مجلسی، محمدتقی؛ بحارالانوار، مکتب اسلامیه، تهران، انتشارات اسلامیه، ۱۳۹۴ه.ق.، ج۴۵، ص ۳۵۰.
[۵]- روضه الصفا، ج۳، ص ۲۰۸.
[۶]- اخطب خوارزمی، مقتل الحسین (علیه‌السّلام)، منشورات المفید، قم، بی‌تا، ج۲، ص ۲۰۲.
[۷]- بحارالانوار، ج۴۵، ص ۳۳۳.
[۸]- خوئی، سید ابوالقاسم؛ معجم رجال الحدیث، انتشارات مرکز نشر الثقافه، نجف، چاپ پنجم، ۱۴۱۳ه، ج۱۹، ص ۱۰۹.
[۹]- انساب الاشراف، بلاذری، مکتبه المثنی، بغداد، بی‌تا، ج۵، ص ۲۱۸.
[۱۰]- معجم رجال الحدیث، ج۱۹، ص ۱۰۲.
[۱۱]- همان.
[۱۲]- بحارالانوار، ج۴۵، ص ۳۸۶؛ به نقل از رساله ذوب النضار، ابن نما.
[۱۳]- معجم رجال الحدیث،‌ ج۱۹، ص ۱۰۲.
[۱۴]- مقدس اردبیلی، احمد بن علی؛ حدیقه الشیعه، انتشارات کلی، بی‌جا، چاپ پنجم، بی‌تا، ص ۵۰۹.
[۱۵]- بحارالانوار، ج۴۵، ص ۳۴۰.
[۱۶]- جامع الرواه، ج۱، ص ۲۲.
قهبائی عنایه الله؛ مجمع الرجال، تحقیق علامه اصفهانی، موسسه اسماعیلیان، قم، چاپ دوّم، ۱۳۶۴ه، ج۶، ص ۷۸.
[۱۷]- بحارالانوار، ج۴۵، ص ۳۸۶.
[۱۸]- بحارالانوار، ج۴۵، ص ۳۴۳.
معجم رجال الحدیث، ج۱۹، ص ۱۰۲.
[۱۹]- معجم الرجال، ج۶، ص ۷۸.
[۲۰]- حدیقه الشیعه، ص ۵۱۰.

 


منبع : سبطین
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه