آنگاه که امام حسین (ع) مسلم بن عقیل را به نمایندگی خود به کوفه اعزام کرد، مسلم به منزل مختار وارد شد و مختار در حمایت از او و بیعت گرفتن از مردم برای او بسیار کوشید. مختار در عراق به عنوان مرجعی از طرفداران و ناشران فضایل آل محمد (ص) به شمار می آمد و شیعه و معتقد به امامت حضرت علی (ع) و امام حسن (ع) و امام حسین (ع) بود و آنها را بر دیگران ترجیح می داد. مختار در جریان شهادت مسلم (ع) در کوفه نبود، پس از شهادت مسلم (ع)، عبیدالله بن زیاد عده ای از آزادمردان را دستگیر و زندانی کرد تا هنگام ورود امام حسین (ع) به عراق نتوانند از آن حضرت حمایت کنند.
مختار در زندان نامه ای به حجاز برای عبدالله بن عمر داماد خود نوشت و از وی خواست نامه ای به شام برای یزید بنویسد که او به ابن زیاد دستور دهد تا مختار را از زندان آزاد کند. وقتی نامه فرزند خلیفه دوم به شام رسید یزید فورا نامه ای به ابن زیاد نوشت که: «به محض آن که نامه مرا خواندی، مختار را رها کن و به او آسیبی نرسان والسلام». و مختار در پی این نامه از زندان آزاد شد. مختار پس از آزادی از زندان راه حجاز را در پیش گرفت. عبدالله بن زبیر، دشمن سر سخت بنی امیه حاکم مکه شد. مختار بعد از حضور کوتاه در مکه و نزد ابن زبیر از او جدا شد و به شهر طائف، سرزمین آباء و اجدادی خود رفت و یک سال در آنجا ماند و مشغول تفکر و برنامه ریزی شد. یزید در سال ۶۴ ه.ق مرد و همان سال مختار بار دیگر از طائف به مکه آمد. مختار قبل از حرکت به سوی کوفه نزد محمد بن حنفیه آمد و او را در جریان کارش قرار داد و گفت: من تصمیم دارم به خونخواهی شما و به پیشانی شما قیام کنم، نظر شما چیست؟ محمد حنفیه ساکت شد؛ ولی مختار سکوت او را دلیل بر رضایت او پنداشت و با خود گفت: همان سکوتش برای من اذن است و با محمد حنیفه خداحافظی کرد و عازم عراق شد.
منبع : سبطین