ولید عصر فرداى آن واقعه در دارالاماره ، عده اى را سوى امام حسین علیه السلام جهت بیعت فرستاد و حضرت فرمود:
تا فردا صبر کنید تا ببینم چه مى شود. شب شد و امام حسین علیه السلام بر مزار رسول اکرم صلى الله علیه و آله و سلم رفت و پس از دو رکعت نماز با خداى خویش راز و نیاز کرد و فرمود:
بارالها! این قبر پیغمبرت ، محمد صلى الله علیه و آله و سلم ، است و من فرزند دختر محمدم صلى الله علیه و آله و سلم و تو آنچه را بر من پیش آمده مى دانى ؛ خدایا! به یقین من امور نیک و پسندیده را دوست داشته و امور ناپسند و زشت را ناروا مى شمارم ؛ اى صاحب جلال و کرامت ! به حق این مزار و آنکس که در آنست ، آنچه را براى من برگزینى ، خشنودم .
سپس حضرت شروع به گریه کرد و نزدیکى صبح لحظه اى به خواب رفت و رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم را در میان فرشتگان دید که او را به سینه مبارکش چسباند و بین دو چشمش را بوسید و فرمود:
فرزندم ! اى حسین ! بزودى ترا در کربلا کشته و سر بریده با لب تشنه خواهم دید؛ خداوند شفاعت مرا شامل ایشان نکرده و راه گریزى از دست پروردگار متعال نخواهند داشت ؛ اى محبوب من ! اى حسین ! پدر و مادرت و برادرت نزد من آمده و اکنون مشتاق دیدار تواند؛ بطور یقین در بهشت درجاتى براى تو است که جز با شهادت به آن نائل نمى شوى . (۱)
ایها الناس نافسوا فى المکارم و سارعوا فى المغانم . (۲)
اى مردم ! در فراگیرى صفات نیکو و پسندیده و ثمرات با ارزش معنوى و الهى از یکدیگر پیشى گیرید.
پی نوشت:
۱-بحار الانوار ۴۴/۳۲۸ و مقتل المقرم /۱۴۷.
۲-کشف الغمه ۲/۲۹.
منبع : کتاب جلوه عشق،قصه هاى زندگى امام حسین علیه السلام