قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

امام کیست؟

امام و پیشوا به کسى گفته مى شود جلو جماعتى افتاده، رهبرى ایشان را در یک مسیر اجتماعى با مرام سیاسى یا مسلک علمى یا دینى بر عهده گیرد و البیته به واسطه ارتباطى که در زمینه خود دارد در وسعت وضیق تابع زمینه خواهد بود.

امام و پیشوا به کسى گفته مى شود جلو جماعتى افتاده، رهبرى ایشان را در یک مسیر اجتماعى با مرام سیاسى یا مسلک علمى یا دینى بر عهده گیرد و البیته به واسطه ارتباطى که در زمینه خود دارد در وسعت وضیق تابع زمینه خواهد بود.


آیین مقدس اسلام زندگانى عموم بشر را از جهت در نظر گرفته، فرمان مى دهد از جهت حیات معنوى مورد بررسى قرار داده و راهنماى مفید و در حیات صورى نیز از جهت زندگى فردى و اداره آن مداخله مى کنند چنان که از جهت زندگى اجتماعى و زمامدارى حکومت مداخله مى کند بنابر جهاتى که شمرده شد امامت و پیشوایى دینى در اسلام از سه جهت ممکن است مورد توجه قرار گیرد: از جهت حکومت اسلامى و از جهت رهبرى و ارشاد حیات معنوى.


شیعه مقتد است چنان که جامعه اسلامى به هر سه جهت نامبرده نیاز مسندى ضرورى دارد کسى که متصدى اداره جهات نامبرده است و پیشوایى جماعت را در آن جهات به عهده دارد از ناحیه و رسول باید تعیین شود و البته پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله نیز به امر خدا تعیین فرموده است. (۱)

 

وصف امام در بیان حضرت رضا علیه السلام

امام است که حلال خدا را حلال مى داند و حرامش را حرام، حدود را اقامه از دین خدا دفاع مى کند و به راه عبادت مى کند، با حکومت و بینه خوب و حجت رسا. امام خورشید تابانى است که نورش جهان را فراگیرد و اندر افقى است که دیده و دست ها بدن نرسند.


امام ماه تابنده و چراغ فروزنده و نور طلوع کننده و اختر رهنما است در تارهاى شب تاریک و دلیل هدایت و نجات بخش از هلاکت.
امام شعله اى است بر سر تپه و گرم کننده هر پناهنده است دلیل است در مهلکه وهر کس از او جداست نابود است.
امام ابرى است و بارانى تند و آسمانى سایه بخش و زمینى است همواره و چشمه اى جوشان و استخر و بوستان است.


امام امینى است رفیق و پدرى است مهربان و برادرى است هم زاد و چون مادرى براى فرزند صغیر و دلسوز.
امام امین خداست در زمین میان خلقش و حجت اوست بر بندگانش و خلیفه اوست در بلادش و دعوت کننده به خدا و دفاع کننده از حریم اوست.
امام از گناهان پاک واز عیوب مبراست به علم مخصوص و بردبارى موسوم است، نظام دین و عزت مسلمانان و خشم بر منافقان و نابودى کفار است. (۲)

 

امام عالم به تمام دانش ها

ابوبصیر مى گوید: از امام کاظم علیه السلام پرسیدم: فدایت شوم امام را چگونه مى توان شناخت؟حضرت در پاسخ فرمود:

 

نخست این که پدر امام او را در میان مردم به امامت نصب کند، زیرا رسول خدا صلى الله علیه و آله امیرالمومنین على علیه السلام را به امامت منصوب کرد. چنان که هر امامى باید امام پس از خود را به مردم معرفى کند.


دوم: هر چى از او بپرسى توانایى پاسخ داشته باشد.

سوم: تو ساکت باشى و امام به سخن ابتدا کند (منظور تو را بگوید)، یعنى از ما فى الصغیر تو آگاه باشد.

چهارم: مردم را از حوادث آینده خبر دهد.

پنجم: با هر یک از مردم با زبان خود آنان سخن بگوید.


به امام کاظم علیه السلام گفتم: فدایت شوم امام باید به هر زبانى تکلم کند؟فرمود: آرى، زبان پرنده را هم مى داند سپس فرمود: اکنون پیش از آن که از جایت حرکت کنى علامت آن را به تو عطا خواهم کرد، طولى نکشید که دیدم مردى نزد امام آمد که اهل خراسان بود و به زبان عربى با امام علیه السلام سخن گفت حضرت پاسخ او را به فارسى فرمود: آن مرد خراسانى گفت: من به زبان فارسى با تو گفت و گو نکردم براى این که شاید شما کاملا زبان فارسى را ندانى.


حضرت فرمود: سبحان الله، اگر من نتوانم جواب تو را بگویم پس چه فضیلتى بر تو خواهم داشت؟!
آن گاه امام علیه السلام به من فرمودن اى ابومحمد! امام آن است که کلام همه مردم و پرندگان و حیوانات و هر جاندارى بر او مخفى نباشد، کسى که این خصلت ها در وجود او نباشد امام نیست. (۳)


عن ابى بصیر قال: قال ابوعبدالله علیه السلام:
اى اممام لا یعلم ما یصیبه والى ما یصیر، فلیس ذلک بحجه الله على خلقه.
امام صادق علیه السلام فرمود: آن که از حوادث و پیش آمدهاى آینده خود آگاه بناشد، امام نیست. (۴)

 

خبر از حادثه کربلا

خبرهاى غیبى که از رسول اکرم صلى الله علیه و آله و ائمه علیهم السلام به ما رسیده و در کتب سنى و شیعه ضبط شده است بسیار است.
بعضى از مسلمانان بوده و هستند که وجود این فیض الهى را در نهاد افراد برگزیده خداوند با دو دلى و تردید تلقى کردهه و مى کنند ولى در گذشته بعضى از آنها پس از تحقق یافتن خبر غیبى به واقع امر پى برده از تردید خود نادم شدند و در پیشگاه الهى استتغفار کردند.


غرفه ازدى - که او را صحبه نیز مى خواندند - از اصحاب رسول اکرم صلى الله علیه و آله و از اصحاب صفه است او کسى است که پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله نسبت به معامله اى که انجام داده بود درباره اش دعاى برکت فرمود غرفه مى گوید:
در دل من نسبت به على علیه السلام شک و تردید پدید آمد از این جهت که روزى با جمعى به همراه آن حضرت به زمین کربلا (شاطى ء الفرات) رسیدیم. على علیه السلام از راه منحرف شد و در نقطه اى ایستاد ما نیز اطرافش ایستادیم.


حضرت با دست اشاره کرد و نقطه را نشان مى داد و فرمود: این جا باز انداز کاروان آنهاست.این جا محل ریختن خون آنهاست این جا خوابگاه شتران آنها است پدرم فداى آن مظلومى که در زمین و آسمان جز خداوند بزرگ یار و یاورى ندارد غرفه از شنیدن این خبرهاى غیبى دچار شک و تردید شد و در دل هاى مى گفت: آیا آنچه حضرت خبر مى دهد واقع مى شود.


او مى گوید: پس از آن که امام حسین علیه السلام کشته شد من به همان سرزمین که مقتل شهیدان بود رفتم دیدم تمام آنچه را که امیرالمومنین علیه السلام فرموده بود واقع شده و در سخنان خود کوچکترین خطایى نداشته است.


پس از مشاهده آن صحنه از شک و تردیدى که آن روز به دلم راه یافته بود از خداوند طلب آمرزش کردم و دانستم که حضرت على علیه السلام جز بر اساس پیمان الهى سخن نگفته است.(۵)

 

چند خبر غیبى

على علیه السلام در سال ۳۹ هجرى کشته شد اگر این خطبه را رسول اکرم صلى الله علیه وآله در سال آخر عمر خود القا کرده باشد خبر از ۲۹ سال بعد داده است جالب آن که گفته آن حضرت تنها یک خبر غیبى نیست بلکه چند خبر است:
۱- على علیه السلام به مرگ طبیعى از دنیا نمى رود بکله کشته مى شود.
۲- قتل آن حضرت در ماه مبارک رمضان اتفاق مى افتد.
۳- در حال نماز کشته مى شود.
۴- با سم کشته نمى شود، بلکه قتل آن حضرت با سلاح خواهد بود.
۵- سلاح به سر اصابت مى نماید نه به سینه یا پهلو.
۶- خون ریزى به قدرى شدید است که محاسن آن حضرت به خونش ‍ خضاب مى گردد.


رسول اکرم صلى الله علیه وآله این خببر غیبى را در منبر با حضور بسیارى از مسلمانان در کمال صراحت و قاطعیت بیان کرد. حتى مطلب به قدرى در ضمیر آن حضرت روشن و غیر قابل تردید بود که فرمود: گویى مى بینم که درباره تواین قضیه اتفاق مى افتد.


خبر دادن از وقوع چنین حادثه اى در ۲۹ سال قبل از مجارى علمى، تحصیلات دانشگاهى غیر ممکن است این علم غیبى است که به مشیت خداوند به پیغبمر اکرم صلى الله علیه وآله افاضه شده و رسول اکرم صلى الله علیه وآله بر اساس آن سخن مى گوید جالب آن که رسول اکرم صلى الله علیه وآله وقوع این حادثه را بیش از یک بار اعلام کرده است.(۶)

 

رسول اکرم صلى الله علیه وآله و اخبار غیب

روایات بسیارى از طرق شیعه و سنى رسیده است که رسول اکرم صلى الله علیه وآله و ائمه علیهم السلام در موارد متعددى از غیب و وقایع آینده خبر داده اند.


ماه رمضان نزدیک مى شد، رسول اکرم صلى الله علیه وآله خطبه مفصلى خوانده و ضمن آن از عظمت و معنویت ماه رمضان سخن گفت قسمتى از فرائض و سنن را توضیح داد و مردم را به اداى وظایفشان تشویق کرد.


على علیه السلام مى فرماید: ضمن خطبه پیغمبر به پا خاستم و پرسیدم:
یا رسول الله، چه عملى در ماه رمضان از همه برتر و بهتر است؟در جواب فرمود: اجتناب از گناه، سپس رسول اکرم صلى الله علیه وآله گریه کرد، گفتم: یا رسول الله!چه چیز گریه ات آورد؟ فرمود: گریه من براى مصیبتى است که در این ماه بر تو وارد مى شود گویى مى بینم که در پیشگاه خداوند نماز مى گزارى و شقى ترین مردم ضربتى به سرت مى زند که ریشت از آن ضربت به خون خضاب مى شود على علیه السلام گفتن یا رسول الله!این حادثه در موقع سلامت دین من به من مى رسد؟فرمود: بلى در سلامت دینت.

 

خبر رسول اکرم صلى الله علیه وآله از شهادت عمار یاسر

عمار یاسر از اصحاب رسول اکرم صلى الله علیه وآله است او در دوران زندگى خود از مشرکان صدمات بسیار دید و با حوادث سختى رو به رو شد عماى در جنگ صفین از سربازان امیرالمومنین علیه السلام بود و در همان جنگ به شهادت رسید پیغمبر اکرم صلى الله علیه وآله دو خبر درباره عمار داده بود که پس از گذشت سالیان دراز هر دو خبر جامه عمل پوشید نخست آن که خبر داده عمار یاسر به دست جمعیت ستمکار و ظالم کشته مى شود و این خبر را مردم زیادى بى واسطه از پیغمبر اکرم صلى الله علیه وآله حکایت تا جایى که بعضى از افراد مى دانستند گروه حق و باطل در جنگ صفین قرار دارند.


خزیمه بن ثابت در جنگ جمل حاضر بود، ولى دست به شمشیر نزد در جنگ صفین نیز حاضر بود و نجنگید نکرد و مى گفت جنگ نمى کنم تا عمار کشته شد و ببینم کدام گروه او را مى کشند، زیرا من خود از پیغمبر اکرم صلى الله علیه وآله شنیده ام که فرمود: کشنده عمار یاسر جمعیتى ستمکارند.پس از آن که عمار به دست لشکر معاویه کشته شد خزیمه گفت: اینک گروه گمراه را شناختم دست به شمشیر برد و به لشکر معاویه حمله کرد تا کشته شد.


خبر غیبى دوم که رسول اکرم صلى الله علیه وآله درباره عمار داده بود آخرین سهم او از دنیا بود عمار یاسر در روز صفین آب خواست، برایش ‍ شیر آوردند گفت: پیغمبر اکرم صلى الله علیه وآله به من فرموده: آخرین نوشیدنى که از دنیا مى نوشى شیر است سپس به میدان جنگ رفت و کشته شد این دو خبر غیبى در علم بارى تعالى وجود داشت و خداوند پیغمبر اسلام را از آن آگاه کرد.(۷)

 

تعبیر خواب هند جگر از زبان رسول خدا صلى الله علیه وآله

در مدینه المعاجز آمده است: هند جگر خوار معاویه صبحگاهى به خانه رسول خداصلى الله علیه وآله در آمد و به عایشه گفت: جوابى عجیب دیدم، به عرض رسول خدا صلى الله علیه وآله برسان و تعبیر آن را بپرس و مرا آگهى ده، در خواب دیدم خورشیدى تابان بر همه جهان مشرف بود و از آن خورشید ماهى تولید شد که جهان را در نور خود فرا گرفت و از آن قمر دو ستاره روشن زایید که نور آنها از مشرق تا مغرب را فرا گرفت آن گاه سحابى تاریک چون شبى ظلمانى متولد شد از آن ابر ظلمانى، مارى سیاه به وجود آمد که نرم نرم به سوى آن دو ستاره همى مى رفت تا هر دو را بلعید مردمان در حرمان آن دو ستاره تابان بگریستند و قرین حزن و اسف شدند عایشه را به حضرت رسول صلى الله علیه وآله معروض داشت رنگ و رخسار آن حضرت دگرگون گشت و سخت بگریست و فرمود: اى عایشه، آفتاب روشن منم، و ماه، فاطمه دختر من است و دو ستاره، حسن و حسین اند و ابر سیاه معاویه است، و مار سیاه یزید است.(۸)

 

خبرهاى غیبى حضرت على علیه السلام

۱- خبر از سلطنت معاویه پس از مرگش.
۲- حکومت حجاج بن یوسف ثققى.
۳- داستان خوارج و جنگ نهروآن
۴- تعیین کسانى از اصحاب خویش که کشته، یا به دار آویخته مى شوند.
۵- پیکار با عهد شکنان و منحرفان و بدعت گذاران: ناکثین، قاسطین، مارقین.
۶- شمار کسانى که از کوفه براى نصرت در جنگ ها اهل بصره مى آیند.
۷- سرگذشت عبدالله بن زبیر و تعبیر از او به مرد فریب کار و حیله گر و که بدون درک مقصد همیشه اقدام مى کد و با چنگ زدن به ریسمان دیانت، دنیاطلبى را دنبال کرده و سرانجام به دار آویخته مى شود.
۸- پیدا شدن پرچم هاى سیاه از خراسان و تصریح به کسانى که از اهالى خراسان به طرفدارى از حکومت عباسیان به پا مى خیزند و معروف به بنى رزیق اند.
۹- رهبرانى از نسل او در طبرستان، چون الناصر والداعى و غیر آن دو.
۱۰- کشته شدن نفس زکیه در مدینه و اظهار آن که محل کشته شدن نزدیک احجار زینت است و نیز خبر از کشته شدن برادر او در باب حمزه پس از آن ه پیروز مى شود و دوباره شکست مى خورد.
۱۱- تصریح به داستان فرزند اسماعیل بن جعفر بن محمد علیهماالسلام و تعبیر از او به ذوالبداء و المسجى بالرداء.
توضیح آن که در بعضى روایات آمده است در امامت اسماعیل بدا شد و امامتى که به مشیت حق بنا بود به وى رسید تغییر کرد نیز در هنگام مرگ اسماعیل، امام جعفر صادق علیه السلام ردایى روى او کشید و به شمارى از بزرگان شیعه او را در بستر مرگ نشان داد تا همه یقین کنند که اسماعیل مرده است.
۱۲- اشاره به سلطنت بنى بویه با بن گفتار: از دیلیمان بنوصیاد خروج مى کنند تعبر آن حضرت به بنوصیاد براى آن بود که پدر ایشان مایه صید مى کرد و با فروش آن زندگى مى کرد و همچنین خبر داد که بنى بویه زوارء را تصرف مى کنند و خلفا را کنار مى زنند و در آن هنگام که درباره على علیه السلام سخن مى گفت مردى پرسید: حکومت آنان چه مدت طول مى کشد؟حضرت فرمود: صد سال یا کمى بیش.
۱۳- خبر دادن از این که فرزندان عبدالله بن عباس حکومت را اشغال خواهند کرد.
ابن ابى الحدید گواهى مى دهد که امیرالمومنین على علیه السلام حوادث تا قیامت را مى دانست و پدیده هایى که در پیش پاى مسلمانان نمایان خواهد شد درک مى کرد و آنچه پیش بینى مى نمود همان بود که او تصریح کرد بنابراین صحیح است که فرمود: سلونى قبل ان تفقدونى.(۹)

 

غیبگویى امام على علیه السلام

علامه حلى رحمه الله از پدرش نقل مى کمند: علت این که در فتنه مغول، اهل کوفه و حله و کربلا و نجف قتل و عام نشدند، و از هجوم سربازان هلاکو مصون ماندند این بود که وقتى هلاکو به خارج بغداد رسید و هنوز شهر را فتح نکرده بود


بیشتر اهالى حله از ترس خانه هاى خود را ترک گفتند و به بطایح گریختند و تعدادى در شهر باقى ماندند از جمله پدرم و سید بن طاووس و فقیه بن ابى العز، این سه نفر تصمیم گرفتند به هلاکو نامه بنویسند و صریحا اطاعت خود را از وى اعلام کنند نامه نوشتند و به وسیله یک فرد غیر عرب فرستادند هلاکو پس از دریافت نامه فرمانى به نام ایشان صادر کرد و گفت: به کسانى که نامه نوشتند بگویید اگر نامه را از صمیم قلب نوشته اید و دلهاى شما با نوشته تان مطابق است نزد ما بیایید.


فرستادگان هلاکو به حله آمدند و پیا هلاکو را ابلاغ کردند اینان از ملاقات هلاکو بیمناک بوند زیرا نمى دانستند پایان کار چه خواهد شد.
پدرم به آن دو نفر گفت: اگر من به تنهایى نزد هلاکو بیایم کافى است؟


گفتند: آرى در معیت فرستادگان هلاکو حرکت کرد در آن موقع هنوز بغداد فتح نشده بود و خلیفه عباسى را نکشته بود وقتى پدرم به حضور هلاکو بار یافت به او گفت: چطور عباسى را نکشته بودند وقتى پدرم به حضور هلاکو بار یافت به او گفت: چطور به مکاتبه با من اقدام کردید و چگونه به ملاقات من آمدى پیش از آن که بدانى کار من و خلیفه به کجا مى کشد؟از کجا اطمینان پیدا کردى که کار من خلیفه و به صلح نمى انجامد و ما او را ترک نمى گوییم؟


پدرم در پاسخ گفت: اقدام به ما نوشتن نامه و آمدن من به حضور شما بر اساسى روایتى است که از امیرالمومنین على علیه السلام به ما رسیده است.


حضرت على علیه السلام در خطبه زوراء فرموده است: چه مى دانى زوراء چیست؟سرزمین وسیعى است که در آن بناهاى محکم پایه گذارى مى شود مردم بسیارى در آن مسکن مى گزینند.روسا و ثروت اندوزان در آن اقامت مى کنند.
بنى عباس آن جا را مقر خود و جایگاه ثروت هاى خویش قرار مى دهند زوراء براى بنى عباس خانه بازى و لهو است.


آن جا مرکز ستم ستمکاران و کانون ترس هاى دهشت زاست.جاى پیشوایان گناهکار و امیران فاسق و فرمانروایان خائن است و جمعى از فرزندان فارس ‍ و روم به آنان خدمت مى کنند در این محیط تیره و گناه آلود و در شرایط ننگین و شرم آور، اندوه عمومى و گریه هاى طولانى و شرور و بدبختى دامن گیر مردم زوارء مى شود و گرفتار هجوم اجانب نیرومند مى گردند اینان ملتى هستند که حدقه چشمشان کوچک است صورت هاى آنان مانند سپر طوق شده و لباسهایشان زره آهنین است سیماى جوانى دارند و پیشانى آنها فرمانروایى ست که از سرزمین اصلى خود آمده است او صدایى بلند و سطوتى نیرومند و همتى عالى دارد و هیچ شهرى نمى گذرد مگر آن که فتح کند و هیچ علمى در مقابلش برافراشته نمى شود مگر آنکه سرنگونش ‍ مى سازد بلا و عذاب بزرگ براى کسى است که به مخالفتش برخیزد او همچنان صاحب قدرت و نیرو است تا پیروزى نهایى نصیبش شود.


پدر علامه حلى پس از قرائت خطبه به هلاکو گفت: على علیه السلام اوصافى را در خطبهع ذکر کرده و ما تمام آن را در شما مى یابیم و به پیروزى شما امیدواریم به همین جهت نامه نوشتم و من به حضور شما آمده ام هلاکو اندیشه و فکر آقایان را به پاکى و حسن قبول تلقى کرد و فرمانى به نام پدر علامه نوشت و در آن مردم حله را مودر عنایت مخصوص قرار داد.طولى نکشید که هلاکو بغداد را فتح کرد و آخرین خلیفه عباسى ( مستعصم) را به قتل رساند، به طورى که دائره المعارف بستانى نقل کرده متجاوز از دو میلیون نفر در این حادثه خونین کشته شدند اموال فراوانى به غارت رفت و خانه هاى زیادى طعمه حریق شدو سرانجام آشکار شد که علماى حلى خطبه على علیه السلام را به خوبى فهمیده و به درستى آن را با هلاکو و لشکریانش تطبیق داده بودند تشخیص صحیح و اقدام به موقع آنان جان مردم حله و کوفه نجف و کربلا را از خطر مرگ قطعى نجات داد و از کشتار دسته جمعى آنان جلوگیرى کرد.

 

فتح بغداد

شهر بغداد را منصور دوانیقى ( از خلفاى عباسى) بنا کرد او در سال ۱۴۵ ق ساختمان شهر را آغاز کرد و هزاران مهندس و معمار و بنا و کاگر فنى در آن به کار گمارده و در سال ۱۴۹ ق ساختمان شهر پایان پذیرفت.

 

خبر دادن امام على علیه السلام از پانصدسال بعد

هجوم هلاکو خان و لشکریانش به شهر بغداد و سقوط شهر به دست آنان به سال ۶۵۶ ق اتفاق افتاد و در واقع بین بناى شهر بغداد به فرمان منصور دوانیقى و فتح بغداد به دست هلاکو و لشکریانش متجاوز از پنج قرن فاصله بوده است.


على علیه السلام در سال ۳۹ هجرى به شهادت رسید و اگر فرض کنیم آن خطبه در سال آخر عمر خود القا کرده باشد باید گفت: امیرالمومینى علیه السلام در سال ۳۹ ضمن سخنان خود از فاجعه خونین و حادثه وحشت زایى خبر داده است که ۶۱۷ سال بعد به وقوع مى پیوندد.
اگر قلم به دست بگیرید و با دقت حضرت على علیه السلام را تجزیه کنید، مى بیند کلام آن حضرته حاوى چندین خبر غیبى است او پیش از آن که از هجوم هلاکو و سقوط بغداد خبر بدهد از خبرهاى غیبى دیگرى که قبلا واقع خواهد شد خبر داده است شهد بغداد در زمین زوراء تاسیس مى شود، عمارات، محکمى در آن بنا مى گردد، بنى عباس آن را اقامتگاه خود قرار مى دهند مردم زیادى در آن سکونت مى کنند، روسا و ثروتمندان در آن جمع مى شوند و گناه و ناپاکى در آن جا شایع مى گردد خلاصه این خطبه مجموعه اى از اخبار غیبى است.


این واقعیت و حقایق غیبى در علم الهدى وجود دارد و از راه تحصیل علوم دانشگاهى نمى توان بر آن دست یافت این خداوند است که با مشیت اختصاصى خود به هر کسى که بخواهد این دانش را افاضه مى کند و او را به پاره اى از اخبار غیبى واقف مى سازد.(۱۰)

 

على علیه السلام عالم به تمام دانش هاست

امام حسین علیه السلام فرمود: وقتى که آیه (و کل شى ء احصیناه فى امام مبین)(۱۱) نازل شد اصحاب گفتند: یا رسول الله، مراد از امام مبین تورات است یا انجیل یا قرآن؟فرمود: هیچ کدام آن گاه متوجه پدرم شده فرمود: این امامى است که خدا همه علوم را در او قرار داده است.(۱۲)


با این که فضایل و مناقب فراوانى درباره على علیه السلام و فرزندان عزیزش  نقل شده است آیا براى انسان منصف و با ایمان جاى شک باقى مى ماند که ائمه علیهم السلام علم نداشتند!؟

 

نویسنده:على ربانى خلخالى

 

پی نوشت:
۱-شیعه در اسلام، ص ۱۱۰.
۲-تحف العقول، ص ۴۶۳.
۳-ترجمه اثبات الوصیه، ص ۳۷۱.
۴-کافى ج ۱، ص ۲۵۷.
۵-آیه الکرسى، ص ۳۴۱، به نقل از اسدالغابه، ج ۴، ص ۱۶۹.
۶-آیه الکرسى، ص ۳۳۲.
۷-آیه الکرسى، ص ۲۳۵.
۸-ناسخ امام حسین علیه السلام، ج ۴، ص ۶۲.
۹-پاسداران وحى، ص ۲۵۵.
۱۰-آیه الکرسى، ص ۳۴۰
۱۱-سوره یس، آیه ۱۲.
۱۲-ینابیع الموده، ص ۷۲.


منبع : کتاب چهره درخشان حسین بن علی (علیه السلام)
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه


آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه