قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

وداع زينب (س ) با رقيه

فريادهاى آتشين امام سجاد (ع ) و زينب (س ) و خون پاك حضرت رقيه ، اثرش را گذاشت . كاروان اسرا از گوشه خرابه آزاد شد. زنان و كودكان به مدينه مى روند. پيام عاشورا در شهر پيامبر (ص ) بايد به مردم ابلاغ شود.
ولى زينب (س ) چگونه از خرابه دل ببرد. نو گلى از بوستان حسين (ع ) در اين خرابه آرميده است . شام ، بوى حسين و رقيه مى دهد. رقيه ، نازدانه پدر، به زينب سپرده شده است . زينب ، بى رقيه ، چگونه به كربلا و مدينه وارد شود.
زمان حركت فرا رسيده است . زينب رسالت بزرگترى بر دوش ‍ دارد. راهى جز رفتن نيست . كاروان به راه افتاد حضرت زينب (س ) و زنان اهل بيت ، سوار بر محمل سياه پوش شده اند. اهل شام با حالت خجالت و با حال عزا به مشايعت آمده اند

غم سراسر شام را گرفته است . گريه ها بلند مى باشد. در ميان آن سر و صدا، زينب سر از محمل بيرون آورد، و با كلمات بسيار جانسوز، فرمود: (اى اهل شام ! ما از ميان شما مى رويم . ولى يك دختر خردسال را در ميان شما گذاشتيم . او در اين شهر غريب است . كنار قبر او برويد. او را فراموش نكنيد. گه گاهى آبى بر بر مزارش بپاشيد و چراغى روشن كنيد).

 

 

 

 


نویسنده: عباس عزيزى


منبع : 200 داستان از فضايل ، مصايب و كرامات حضرت زينب (ع)
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه