قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

زني كه شوهرش را هدایت كرد!

وقتي كاروان امام حسین(ع) در مسیر كوفه با كاروان زُهَیر بن قین برخورد كرد.فرستاده امام براي دعوت از زهیر جهت یاري رساندن به حضرت ،درحالي نزد زهیر رفت كه او با همسر واطرافیان خود سر سفره غذا بود.وقتي دعوت امام به او ابلاغ شد،زهیر واطرافیانش دچارسكوت وحیرت شدند ونداستند كه چه جوابي بدهند.امّا ناگهان صداي دَیْلَم ،همسر زهیر بلند شد كه به شویش گفت :برو وببین امام حسین(ع) باتو چه كار دارد!آیا پیام پسر پیامبرخدا(ص) را بي جواب مي گذاري ؟چه مي شود كه به حضور حسین(ع) بروي وسخنش رابشنوي وبرگردي ؟

سخنان دیلم ،زهیر را تكان داد ودرحالیكه صورتش گرفته بود،نزد امام شتافت .وقتي برگشت ،صورتش بشاش وباز بود.او كه آمادة یاري كردن امامش شده بود،به همسرش گفت :من تورا طلاق دادم .تو مي تواني نزداقوامت برگردي .سپس به اطرافیانش گفت :هركه مي خواهد امام (ع )رایاري كند همراه من شود.

موقع رفتن ،دیلم با چشمي گریان به شویش گفت :شوهرم !من از تو یك تقاضا دارم وآن این است كه در قیامت ،در پیشگاه پیامبر خدا از من یادكني !

زهیر به امام پیوست وتا آخرین لحظه از امامت وولایت دفاع كرد وبه شهادت رسید».

 

 

 


منبع : کتاب عشق حسیني
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه