قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

نشانه ها از محبوبترين پيام آوران در امام حسين عليه السلام

خداوند، از برترين مخلوق و محبوبترين بنده اش ، پيامبر گرامى اسلام ، نشانه ها و ويژگيهايى به امام حسين عليه السلام عنايت فرموده است كه سخت در خور تأ مّل است و بيانگر رفعت مقام او، كه در سه بحث ترسيم مى گردد.
الف : فهرست نشانهاى اعطايى ... .
ب : چگونگى اعطاى آنها ... .
ج : بيانى فراتر از اينها ... .
الف : خداى جهان آفرين ، در قلمرو الطاف خاصّه اش به امام حسين عليه السلام ، قلب باطنى پيامبر را بدو ارزانى داشت كه خودِ پيام آورِ محبوبش فرمود:
انّه مهجة قلبى
حسين ، مايه حيات قلب من است .
و روح مقدّس آن حضرت را بدو ارزانى داشت كه خود فرمود:
روحى الّتى بين جنبى
حسين روحى است كه در كران تا كران وجود من است .
دل مصفّا و مطهّر آن حضرت را بدو ارزانى داشت و او را ميوه دلش قرار داد.
مغز و انديشه بلند آن حضرت را بدوارزانى داشت و او را مايه آرامش آن حضرت ساخت .
قدرت بينايى آن حضرت را به او ارزانى داشت ؛ كه خود مى فرمود:
(هنگامى كه به فرزندم حسين عليه السلام مى نگرم ، گرسنگى و اندوهم رخت برمى بندد.)
حسّ بويايى آن حضرت را بدو ارزانى داشت كه خود فرمود:
(حسين عليه السلام گل خوشبوى زندگى من است.)
نيروى پيامبر را به او ارزانى داشت كه خود مى فرمود : (حسين عليه السلام طعام من است ، به گونه اى كه با نظاره به او گرسنگى و ناتوانيم از ميان مى رود.)
شانه آن حضرت را به او ارزانى داشت و آن را برايش مركب ساخت .
پشت آن حضرت را بدو ارزانى داشت و آن را سوارى او ساخت.
دامان آن حضرت را بدو ارزانى داشت و آن را مربّى و پرورشگاه ارزشهاى آسمانى و والاييهاى او ساخت .
زبان آن حضرت را به او ارزانى داشت و آن را براى او پربار ساخت .
دست آن حضرت را به او ارزانى داشت و انگشتانش را تغذيه كننده او ساخت .
سينه گسترده اش را به او ارزانى داشت و آن را جايگاه امن و مجلس او ساخت .
دو لب پيامبر را به او ارزانى داشت و آنها را وسيله نوازش و مهرورزى بدو قرار داد.
سخن آن حضرت را بدو ارزانى داشت و آن را تمجيدكننده و سراينده سوگنامه حسين عليه السلام ساخت .
ديگر، پسر آن حضرت را بدو ارزانى داشت و آن را فدايى حسين عليه السلام ساخت كه پيوسته مى فرمود:
فديت من فديته بابنى ابراهيم
به فداى كسى كه پسرم ابراهيم را، فداى او ساختم .
ب : علاقه مخصوص پيامبر صلى الله عليه و آله نسبت به امام حسين عليه السلام از چگونگى رويارويى و حضور و رفت و آمد پيامبر با او آشكار مى گردد، چرا كه ابراز علاقه به فرزندان و انس و الفت با آنان و بازى و سرگرم ساختنشان در دوران كودكى ، كارى است طبيعى و عادى ، امّا آنچه از پيامبر در مورد امام حسين عليه السلام پديدار شد يك پديده فوق العاده بود.
به عنوان مثال : شما پيامبر را مى نگرى كه در اوج بزرگى و بزرگمنشى در حلقه سپاهيان و انبوه ياران ارادتمند خويش ، نشسته و با همين وقار و عظمتى كه خدا بر او ارزانى داشته و او را به لقب صاحب وقار مفتخر ساخته ، امّا با اين وصف هنگامى كه حسين عليه السلام را مى نگريست كه به سوى او مى آيد، در اوج سخن و گفتگوى با ياران به ناگاه سخن خويش را قطع مى كرد و از جاى برمى خاست تا او را استقبال و در آغوش گيرد و در كنار و دامان خويش بنشاند.
و شگفت انگيزتر اين بود كه گاه پيامبر بر فراز منبر مشغول سخنرانى بود كه امام حسين عليه السلام به سويش مى آمد و او در همان حال ، سخن خويش را رها و از منبر فرودمى آمد و از او استقبال مى نمود و بر كتف خويش مى نهاد و مى آورد، آنگاه در كنار يا در دامان خويش جاى مى داد.
شگفت آورتر از اين ، گاه اتّفاق مى افتاد كه او در حال سخن بود كه امام حسين عليه السلام مى آمد و آن حضرت از منبر فرود مى آمد و او را استقبال مى كرد و آنگاه دليل كار خويش را شدّت عشق و علاقه به كودك گرانقدر خويش ، عنوان مى ساخت ، همانگونه كه در روايتى آمده است كه فرمود:
(خدايى كه جانم در قبضه قدرت اوست با ديدن حسين عليه السلام متوجّه نشدم كه چگونه از منبر فرود آمدم .)
و اين كنايه از شدّت عشق و علاقه وصف ناپذير به حسين عليه السلام است .
و عجيبتر از اين روايتى است كه بسيارى از علماى اهل سنّت ، از جمله ابن ماجه و زمخشرى در كتابهاى خود آورده اند كه : پيامبر صلى الله عليه و آله امام حسين عليه السلام را به هنگام بازى با كودكان در ميدانگاه مدينه نگريست در برابر ديدگاه انبوه مردم به سوى او رفت و دستان مقدّسش را گشود وكودك محبوبش شروع به دويدن در ميدانگاه كرد و پيامبر نيز در پى او، پس او را گرفت يك دست در زير چانه و دست ديگرش را به پشت سرش نهاد و دهان بر دهان او نهاد و بوسه بارانش ساخت و فرمود:
انا من حسين وحسين منّى احبّ اللّه
مردم بدانيد من از حسين هستم و حسين از من ، خدا، هر آن كس كه حسين عليه السلام را دوست بدارد دوست مى دارد ... .


روشنگرى  


اين محبّت و مهرورزى فوق العاده از پيامبر، تنها در مورد امام حسين عليه السلام عملى نشد، بلكه در مورد شيفتگان بدان حضرت نيز اظهار مى گشته و بر اين نكته دقيق و اساسى خدا را گواه مى گرفت و مى فرمود:
اللّهمّ إ نّى احبّه واحبّ من يحبّه
بار خدايا! من حسين را دوست مى دارم و آنان را كه او را دوست مى دارند نيز دوست مى دارم .
و بدين گونه خدا را به محبّت دوستان آن حضرت مى خواند و مى فرمود:
احبّ اللّه من احبّ حسيناً
خداوند، كسى را كه حسين را دوست بدارد، دوست خواهد داشت .
آن حضرت روزى كودكى را در راه ديد نشست و او را در بر گرفت ومورد مهر و محبّت بسيار قرار داد، هنگامى كه دليل آن را پرسيدند، فرمود: (من او را دوست مى دارم چرا كه او فرزندم حسين را دوست مى دارد. خود ديدم كه او خاك پاى حسين را برداشت و بر چهره نهاد وجبرئيل به من خبر داد كه او در حماسه عاشورا، از ياران حسين خواهدبود.)
اينك ، همه ما نيز بر اين اميديم كه از دوستداران حسين عليه السلام باشيم تاپيامبر ما را دوست بدارد و خدا به بركت دعاى او، ما را دوست بدارد.
وروشن است كه اگر خداوند ما را دوست بدارد، گناهان ما را خواهد بخشيد و از لغزشهايمان خواهدگذشت .
امّا در مورد مهرورزى پيامبر به حسين عليه السلام و به دوش ‍ كشيدن او نيز، مساءله به صورتى است كه از يك جريان طبيعى كه پدران پر مهر در مورد فرزندان محبوب خويش انجام مى دهند، فراتر رفته است .
گاهى اتّفاق مى افتاد كه امام حسين عليه السلام در كودكى اش بر پشت آن حضرت كه در حال سجده و نيايش با خدا و نماز جماعت بود، مى نشست و او آنقدر سجده را طول مى داد تا كودك محبوب خود فرود آيد، كسانى كه با آن حضرت نماز را به جماعت مى خواندند، مى پرسيدند: (آيا در حال سجده ، وحى الهى فرود آمده است ؟)مى فرمود: (نه ! بلكه فرزند گراميم حسين ، بر پشتم نشسته بود.)
همين گونه در مورد اين واقعيّت كه حسين عليه السلام را بر دوش ‍ خويش مى نشاند و در كوچه و بازار با خود مى برد. اينجا نيز مساءله به صورتى درآمده بود كه از يك مهر و محبّت عادى فراتر رفته بود؛ به سبكى كه معمولاً يك انسان برجسته و بزرگى با كودك ، آنگونه رفتار نمى كرد.
هرگاه ياران تقاضا مى كردند تا اجازه دهد دو كودك محبوبش ‍ حسن و حسين عليهما السلام را از دوش او بردارند و حمل كنند، اجازه نمى داد و خود برحمل آنان با اين عنوان كه: (آنان بهترين سواركاران هستند) افتخار مى كرد.
گاهى جبرئيل به هنگام نماز پيامبر، آنان را زير باران محبّت مى گرفت .
در مورد دامان آن حضرت كه پرورشگاه و جايگاه تربيت آنان بود، باز هم مطلب يك جريان فوق العاده اى است . آن حضرت به گونه اى تربيت و پرورش آنان را به عهده گرفته بود كه جز مادران پاكباخته و باتدبير، در مورد فرزندانشان انجام نمى دهند. لحظاتى پس از ولادت امام حسين عليه السلام به اسماء فرمود: پسرم را بياور. هنگامى كه اسماء گفت : اجازه دهيد تا او را نظيف و پاكيزه سازم ، فرمود: (شما او را نظافت كنيد، در حاليكه خدا او را نظيف و پاكيزه ساخته است .)
از همان لحظات نخستين ، كودك محبوب خويش را در آغوش ‍ گرفت و تربيت او را عهده دار شد و به وسيله انگشت مبارك ، تغذيه اش نمود و همچون مادران دلباخته ، او را نوازش مى فرمود و ضمن سرگرم ساختن او، كلمات و اشعارى كه مادران انديشمند و بامعرفت براى شادمان ساختن كودكشان زمزمه مى كنند، به گوشش زمزمه مى كرد و با زبان كودكانه با او سخن مى گفت و از هيچ محبّت سرشارى در مورد او دريغ نمى فرمود تا جايى كه برخى از ياران بر او خرده گرفتند كه با صراحت فرمود: (آنچه از مهر و محبّت من بر او از شما پنهان است ، فراتر از چيزى است كه مشاهده مى كنيد.) اينجا بود كه ياران به خوبى دريافتند كه برخورد و محبّتهاى بى دريغ و فوق العاده او بر امام حسين عليه السلام يك جريان عادى نيست ، بلكه يك فرمان الهى است و ... . خود آن حضرت بدين واقعيت تصريح فرمود كه :
انّ اللّه قدامرنى بحبّهما
خداوند مرا به محبّت آن دو امرفرموده است .
براى ياران روشن شد كه : سر برنداشتن آن حضرت از سجده به هنگامى كه حسين عليه السلام بر پشت او نشسته است ، تا به دوش كشيدن كودك محبوبش و دويدن با او و جلوى پاى او برخاستن و استقبال او نمودن ، تا قطع سخنرانى و فرود آمدن از منبر... همه و همه به فرمان خداست و فراتر از محبّت عادى پدرى والا و گرانمايه به فرزندان محبوب خويش است و اين خود فلسفه مهمّى دارد كه خواهد آمد.
امّا در مورد لبان پيامبر كه همواره امام حسين عليه السلام را بوسه باران مى كرد و شگفت انگيزتر از آن ، چگونگى بوسيدن دو فرزند محبوبش بود كه گاه ديده مى شد كه آن دو كودك گرانمايه اش را در آغوش مى گرفت و مى بوييد و هر كدام را مدّتى طولانى بوسه باران مى ساخت و مى فرمود: (اين دو، گلدسته هاى خوشبو و معطّر باغ زندگى من هستند.)
گاه در حال نماز، دست يكى از آن دو را مى گرفت و مى بوسيد.
اين مطلب نيز مشهور است كه آن حضرت ، دهان امام حسن و گلوى امام حسين عليهما السلام را بوسه باران مى كرد، كه امام حسين عليه السلام از اين جريان آزرده خاطر شد.
امّا در اين مورد من به روايتى برنخوردم و در كتاب معتبرى هم نديدم . آنچه در انبوه روايات بدان برخورده ام اين است كه :
(پيامبر گاه گلوى امام حسين عليه السلام را مى بوسيد و گاه پيشانى او را.)
گاه همه پيكر مقدّس او را و گاه لباس او را كنار مى زد و قلب او را مى بوسيد.
گاه دندانهاى او را و گاه لبان مباركش را و اين شيوه هميشگى او بود.
بى ترديد، اين روش پيامبر نيز دلايل محكمى داشت كه خود برخى را بيان فرمود. براى مثال به هنگام بوسه باران ساختن بدن امام حسين عليه السلام مى فرمود: (اينك جايگاه فرود شمشيرها را مى بوسم و مى گريم.)
امّا دليل بوسه باران ساختن دهان و دندان و سينه او را ناگفته گذاشت ، كه پس از جريان جانسوز عاشورا، همه دليل آن را دريافتند.


دلايل اين همه تجليل  


تجليل و بزرگداشت ويژه پيامبر از امام حسين عليه السلام دلايل فراوانى داشت كه اهم آنها سه دليل زير بود:
1
هدف پيامبر، ترسيم مقام و بزرگى شخصيت و عظمت آن حضرت بود.
2
پيامبر سالها پيش از رخداد دگرگونساز عاشورا در برابر بيدادگريها و نمك نشناسى كوردلانى كه حرمت او را خواهند شكست ، به صورتهاى گوناگون آن حضرت را مورد تجليل و احترام فوق العاده قرار داد، تا پيش از بروز آن حادثه عظيم ، عظمت فاجعه و مصيبتى را كه براى دفاع از حق و عدالت بر آن پيشواى به حق آزادى مى رود به همگان اعلان كند.
اگر شما به استقبال و احترام پيامبر از امام حسين عليه السلام در دوران كودكى اش نيك بينديشيد، عظمت فاجعه را درك خواهيد كرد كه آن حضرت با نشان دادن اوضاع غمبار آينده جامعه ، روشن ساخت كه كار فاجعه به جايى مى رسد كه كسى در راه ، با او همراه و همسفر نمى شود و در كنار كاروان او فرودنمى آيد تا مبادا امام حسين عليه السلام او را به يارى حقّ و نبرد با استبداد و جاهليّت وحشى اموى فرا خواند؛ همانگونه كه در روايت زُهير آمده است .
و اگر به سوى فردى براى پرس و جو از اوضاع و احوال برود، راه را كج نموده و از آن حضرت دور مى شوند؛ همانگونه كه آن دو نفر مسافر اسدى چنين كردند.
3
سوّمين دليل احترام بسيار به امام حسين عليه السلام اين بود كه :
پيامبر مى خواست به دليل مظلوميّت و اندوهگين بودن و گرفتاريهاى طاقت فرساى آينده او، اينك امواج شادى و سرور را بر قلب او وارد سازد تا پيشاپيش ، جبرانى بر آن رنجها باشد، چرا كه اگر مى بايد بزرگ مردى اين همه اندوه و فشار ظالمانه را به خاطر حق و عدالت قهرمانانه ، به جان بخرد، پس بجاست كه به همان اندازه تجليل و تكريم شود، تا توازن و تعادلى برقرار شده باشد.
و شما نيز اينك اى شيفتگان امام حسين عليه السلام ! آيا پيامبر گرامى را اُسوه و اُلگوى خود نمى نگريد تا با گريه و سوگوارى هدفدار و خالصانه بر او و نثار درود و سلام و لبّيك بر او، قلب شكسته اش را التيام و رنجهاى گرانش را بزداييد؟
فراتر از آنچه از نشانه هاى پيامبر به امام حسين عليه السلام داد اين بود كه خود پيامبر را به امام حسين عليه السلام ارزانى داشت . اين سخن نه پراكنده گويى است ونه مبالغه آميز، بلكه سخن پرمحتواى خود پيشواى بزرگ توحيد است كه فرمود:
حسينٌ منّى و انا من حسين.

 


منبع : ويژگيهاى امام حسين عليه السلام
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه