در این سخن به ترسيم مصائب آن حضرت و منزلگاههايى كه اين مصائب و گرفتاريها، به خاطر دفاع از حقّ و عدالت و پيكار همه جانبه با بيداد و شقاوت ، برآن حضرت روى آورد، مى پردازيم .
در منزلگاههاى گوناگون
1 - مدينه ، منزلگاه اصلى آن حضرت بود كه به خاطر مقاومت قهرمانانه در برابر بيداد و انجام مسئوليّتهاى تاريخى ، زندگى در آنجا برايش بسيار سخت شد و سرانجام از وطن خويش رانده شد، آن گرامى رو به بارگاه خدا كرد و فرمود:
(بار خدايا! ما خاندان پيامبر برگزيده تو هستيم كه ما را از شهر و ديار خويش راندند.)
و نيز به حرم مطهّر پيام آور خدا شتافت و بدو شكايت برد كه : (اى پيامبر خدا! من حسين هستم ، فرزند دخت گرانمايه ات فاطمه عليها السلام كه اينان در راه حقّ و عدالت دست از ياريم برداشتند و مرا تنها نهادند.)
2 - دوّمين منزلگاه آن حضرت ، حرم امن الهى در مكّه بود، همان مكان پراحترامى كه براى همه موجودات ، از انسان تا پرنده ، حيوان ، درخت و گياه امن بود؛ امّا بر اثر بيداد رژيم اموى بر خاندان وحى و رسالت ناامن گرديد؛ چرا كه آنان در آن حرم مقدّس ، نقشه ريختن خون حسين عليه السلام را كشيدند و او به فرمان خدا و پيامبر، ناگزير از آنجا، در موقعيّت خاصّ و شرايط دردناكى ، كوچ كرد.
3 - سوّمين منزلگاه او، ميان مكّه و كوفه بود، در طىّ اين مسير در نقاط متعدّدى فرودآمد امّا همه جا براى او ناامن بود و همگان بر اثر سياست شيطانى تطميع و تزوير و فشار و ددمنشى حكومت وقت ، او را تنها نهاده واز يارى حقّ و عدالت دست برداشته ، گاه جرئت ديدار و سخن گفتن با او را نداشتند.
4 - منزلگاه چهارمين آن حضرت ، كربلا بود. در آنجا به نيّت وطن گزيدن و ماندن ، فرود آمد و به كاروان داران همراه خود فرمود: (در همين دشت پر اسرار، بارها را بر زمين نهيد و باز گرديد؛ چرا كه من از اين سرزمين كوچ نخواهم كرد.)
5 - پنجمين قرارگاه آن حضرت در ميدان جهاد بود كه هرگاه در عمليّات دفاعى خويش خسته مى شد، براى استراحت در آنجا فرود مى آمد و ضمن ياد خدا و نيايش با او بارها و بارها مى فرمود:
لاحول ولاقوّة الاّ باللّه
هيچ حركت و نيرويى نيست مگر به قدرت خداوند بلند پايه وپرشكوه .
6 - منزلگاه ششم آن حضرت ، شهادتگاه او بود كه خود در مورد آن فرمود: (براى من شهادتگاهى برگزيده شده است كه با آن ديدار خواهم داشت .) و در همانجا بود كه پس از شهادت سه يا چهار روز پيكر به خون خفته اش بر روى خاك آن قرار داشت و آنگاه به درون آن خاك مقدّس يا قبر شريف خويش ، كوچ كرد.
7 - هفتمين منزلگاه آن حضرت كه ويژه سرمقدّسش بود در خانه خولى قرار داشت و شب يازدهم محرّم را در آنجا اقامت گزيد در روايتى آمده است كه: (سر نورانى آن گرامى در اين منزلگاه شبانگاه زير طشت نهاده شد.)
امّا مشهور اين است كه در ميان تنور قرار داشت .
8 - منزلگاه هشتم آن گرامى باز هم ويژه سر مباركش بود كه در مجلس شوم ابن زياد در برابر ديدگانش ، در طبق نهاده شده بود و آن عنصر خون آشام از اين فاجعه بزرگ شادمانى مى كرد فاجعه بارتر اينكه به هنگامى كه طبق را در برابر او نهادند، لبخند مستانه زد كه اين عمل ننگين شايد از نواختن چوب بر چهره و بينى و چشمان فرزند پيامبر سهمگين تر و فاجعه بارتر بود.
9 - منزلگاه نهم آن حضرت در كوفه بر فراز درختى بود كه دشمن پليد و زبون براى كاستن از عقده حقارت و شكست معنوى خويش در برابر قيام حسين عليه السلام و شكوه معنوى و الهى او، سر مقدّسش را به آن درخت نصب كرد.
10 - دهمين منزلگاه آن حضرت نقاط متعدّدى بود كه سر نورانى اش ميان كوفه و شام بر آنها فرود آمد، گاهى بر فراز نيزه هاى بيداد قرار داشت و گاهى در صندوق ويژه كه از هركدام از اين منزلگاههاى متعدّد ميان كوفه و شام ، علائم و نشانه ها تاكنون مانده است .
11 - يازدهمين فرودگاه او، عبادتگاه راهب مسيحى بود، كه سر مقدّسش مورد احترام و گراميداشت قرار گرفت و با بوى خوش و گلاب عطرآگين تر شد.
عابد عارف ، به پاس مقدم ميهمان گرانقدر فرشهاى گرانبها گسترد و با مشك و كافور بدو درود و سلام عارفانه نثار كرد و پاداش خويش را دريافت و پاسخ گرفت ....
12 - منزلگاه دوازدهم آن حضرت ، در شام و بارگاه ستم اموى و مجلس شوم يزيد بود كه سر مقدّسش در ميان طشت طلا فرود آمد. در اين منزلگاه شوم ، مصائب بسيارى كه برخى تكرارى و برخى جديد بود بر او وارد آمد كه در بحثهاى آينده ترسيم خواهدشد.
13 - سيزدهمين منزلگاه آن حضرت در كاخ بيداد ديكتاتور خودكامه اموى بود كه سرمقدّس حسين عليه السلام را بر سر در آن نصب كردند، امّا همسر يزيد، اين جنايت ددمنشانه را تحمّل نكرد و با سر و پاى برهنه بر مجلس يزيد وارد شد و فرياد كشيد كه : (آيا سر مقدّس حسين عليه السلام فرزند دخت گرامى پيامبر را بر آستانه خانه ام نصب مى كنى؟)
يزيد، برخاست سر و چهره او را پوشانيد و به خانه اش بازگردانيد و دستور داد آن سرمقدّس را پايين آوردند و خطاب به همسرش گفت: (هان اى هند! اينك برو و بر شهادت جانسوز پسر پيامبر، شيون كنان سوگوارى كن ...)
14 - چهاردهمين منزلگاه سر مقدّس سالار شهيدان ، دروازه شهر دمشق بود كه به دستور رژيم اموى ، بر آنجا نصب كردند و اين جنايت به قدرى دردناك بود كه امام سجّاد عليه السلام كه ديدن چوب خيزران بر چهره را براى خدا تحمّل كرد و سخن نگفت و در برابر آن همه فشارها و صدمات و مصائب قهرمانانه شكيبايى ورزيد و همه را به حساب خدا نهاد، امّا اين جنايت كاسه صبر او را لبريز ساخت و بر سر يزيد شهامتمندانه خروشيد كه :
(آيا حيا نمى كنى كه سر مقدّس فرزند فاطمه دخت گرامى پيامبر و امانت بزرگ او بر دروازه شهر شما نصب گردد؟)
آرى ! براى آن حضرت بسان قرآن ، منزلگاههاى ديگرى است ؛ منزلگاههايى ويژه در شهادتگاهش ، هنگام برانگيخته شدن روز رستاخيز به سبك ويژه اى كه در روايات آمده است و در آخرين منزلگاه او، در باغها و بوستانهاى پرشكوه بهشت برين و درجاتى كه نياى گرانقدرش فرمود:
(حسين جان ! براى تو درجات والايى است كه تنها در پرتو شهادت به آنها دست خواهى يافت)
برترين آن درجات ، در روايتى است كه بيانگر اين واقعيت است كه خداوند آن گرامى را در درجات و مراتب والايى با پيامبر گرامى ، همسان ساخته است.
منبع : ويژگيهاى امام حسين عليه السلام